eitaa logo
پژوهشگاه حم
271 دنبال‌کننده
799 عکس
859 ویدیو
37 فایل
بخشی از مقالات متنوع سیدمحمدحسینی(منتظر) فرزند مرحوم حجة‌الاسلام و المسلمین؛ حاج سید میربابا حسینی(فاطمی) (اعلی الله مقامه الشریف) در حوزه‌های مذهبی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 ⚠️عامل اصلی ناکامی جمهوری اسلامی ایران؛ سرطانی بنام کارشناس! باتلاقی بنام کارشناسی! (قسمت اول): 👌 پرفسور ()، در باره و همان تصورات خبطینه حجة‌الاسلام و قریب باتفاق است! 😬 بنده نه از حکومت واهمه دارم و نه از ، بلکه وحشتم از سلطه است! اپیزود اول؛ اجازه بدهید این قصه پر غصه را از اینجا شروع بکنم که در اوائل دهه ۱۳۷۰ از طرف نهاد لشگر ۲۱ حمزه دعوت شدم تا با عنوان و سیاسی با آن نهاد، همکاری نمایم. فلذا هر روز صبح تا ظهر با حضور در به تدریس مباحث و مسائل می‌پرداختم و این همکاری تا مقطع انتقال لشگر به تبریز ادامه داشت. دوره‌های آموزشی مذکور که شامل مجموعه‌های سربازان، درجه‌داران و افسران بود، در یکی از دوره‌ها با گردانی از سربازان مواجه شدم که در قالب پنج گروهان از روستاهای استان‌های کردنشین اعزام شده بودند و آموزش عقیدتی یکی از آن گروهان‌ها به بنده سپرده شد. همان اول صبح متوجه شدم که با گویش فارسی چندان روان نیستند و شاید بهتر باشد که یکی دو ساعت فقط با هم مکالمه بکنیم تا به هم‌طرازی در مفاهمه کلمات و جملات برسیم ولیکن اتفاق خاصی مرا مصمم کرد که آن روز بنده بجای آموزش اعتقادی به آموزش بپردازم! زیرا مشاهده کردم که بعضی از سربازها کتاب‌های خود را وارونه گرفته‌اند! حساس که شدم معلوم شد کل آن سی چهل نفر هستند! با تعجب پرسیدم: پس چرا کتاب گرفته‌اید؟! گفتند: سهمیه ماست که داده‌اند! باورم نمی‌شد که همه بی‌سواد باشند و احتمال دادم که دارند سر به سر من می‌گذارند! همزمان رئیس عقیدتی لشگر در حال عبور از حاشیه محوطه جنگلی بود (محل برگزاری کلاس‌ها در آن فصل سال محوطه جنگلی پادگان تعیین شده بود) که صدایش کردم و گفتم: حاج‌آقا! این‌ها ادعا می‌کنند که همگی بیسواد هستند! وی هم آمد و تأیید کرد که بله! این دوره کل گردان همگی بیسواد هستند! گفتم: پس چرا به همگی کتاب داده‌اید؟! گفت: سهمیه‌شان بوده! آیا شما مشکلی دارید؟! گفتم: معمولاً از حضار کلاس می‌خواستم نوبتی یک نفر داوطلب بشود که دروس کتاب را قرائت کند و من هم هر جا که لازم دیدم، مفاد قرائتی را توضیح بدهم. گفت: زحمت خواندن کتاب را این‌دفعه دیگه خودتان بکشید. و رفت. بنده هم با اکراه شروع کردم به خواندن متون کتاب ولیکن ایده‌ای به ذهنم رسید که بعد‌ها آنرا نامیدم. بلند شدم و کتاب را کنار گذاشتم و فی‌البداهه مشغول سوادآموزی به آن‌ها شدم؛ ساعت اول حروف الفبای فارسی را روی تخته نوشتم و ساعت دوم کلمات و ساعت سوم جمله‌بندی را با آن‌ها کار کردم و ساعت چهارم هر جمله‌ای که روی تخته می‌نوشتم آن‌ها با ذوق و اشتیاق و هیجان و فریاد می‌خواندند و پادگان را روی سرشان گذاشته بودند! قریب باتفاق سربازان موفق شدند با روش ابتکاری بنده در ظرف چهار ساعت، خواندن را یاد بگیرند! رسم آموزشی این بود که هر ۵۰ دقیقه به کلاس، آزادباش ۱۰ دقیقه‌ای داده می‌شد و اساتید هم گوشه‌ای دور هم جمع می‌شدند تا با هم چای و شیرینی بخورند اما من آنروز به علت استقبال سربازها کل ۴ ساعت را پای تخته ایستادم و با آن‌ها سوادآموزی کار کردم. تا اینکه رئیس آموزش عس. آمد سراغ ما و پرسید: آقاسید! امروز شما روزه بودید؟ (که نیامدید با ما چیزی بخورید) گچ را دادم به او و گفتم: لطفاً یک جمله بنویسید! تا جمله را نوشت، سربازها آنرا با صدای بلند خواندند! گفتم: لطفاً جمله دیگری بنویسید. نوشت و خواندند و برای بار سوم هم تکرار شد و بعد به طعنه پرسیدم: حاجی! شما که گفتید اینها از دم بیسوادند! گفت: إلَدَه! اینا همگی بیسوادند! گفتم: اما می‌بینید که هر چه نوشتید خواندند! لحظه‌ای مکث کرد و با لهجه ترکی گفت: سید! نکنه این‌ها رو جادو کردی!؟! گفتم: بله! این، نتیجه جادوی سوادآموزی ابتکاری بنده است! ناگهان عصبانی شد و به سربازها برپا داد و مرخص کرد. گفتم: حاجی! اجازه بده که ساعت آخر هم روان‌خوانی آن‌ها را کار بکنم که اجازه نداد! دستم را گرفت و گفت برویم چایی بخوریم و مرا کشان کشان برد به دفترش و برایم توبیخ نوشت که کارکردم خارج از دستور بوده است! گفتم: حاجی! اصلاً متوجه هستی کجای کاری؟! این که یک گروهان سرباز ظرف فقط ۴ ساعت باسواد شدند تا کتاب‌شان را خودشان بخوانند آیا معجزه نیست!! بجای تشویق داری توبیخ‌م می‌کنی!! گفت: تو متوجه نیستی که سنی‌ها را باسواد کردی! گفتم: مگر قراره اهل سنت باسواد نشوند! آن مشاجره ما کشید به مسائل و و فهمیدم ریشه قضیه به بافت قومیتی روستای ایشان در آذربایجان برمی‌گردد!! ...ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۵/۱ ✅کانال حیفه نبینی: 🆔@chelcheraaqHM 💠 🎲 چلچراغ 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 ⚠️عامل اصلی ناکامی جمهوری اسلامی ایران؛ سرطانی بنام کارشناس! باتلاقی بنام کارشناسی! (قسمت سوم): 😬 بنده نه از حکومت واهمه دارم و نه از حاکمیت ، بلکه وحشتم از سلطه است که در همه‌جای یافت می‌شوند! ⁉️ چرا زمانی که حاج‌آقای از ریاست سازمان استعفاء دادند، من دو رکعت نماز شکر بجای آوردم؟! ادامه اپیزود اول: انتظار داشتم بعنوان یک روحانی سید که با ادعای دست‌یابی به روش سوادآموزی جهشی ۲۴ ساعته به دیدار حاج‌آقا قرائتی شتافته، تحویل گرفته شوم ولیکن از اینکه حاضر نشد خودش بعنوان مسئول ریشه‌کنی بیسوادی حتی یک دقیقه برایم وقت بگذارد، قدری عبوس شدم که چهره ناراحت قرین عصبانیت و افسوس مرا هنگام بستن در اتاقش در یک لحظه دید و لذا دوباره لای درب را باز کرد و برای دلجویی من یا توجیه بی‌توجهی خود، جمله‌ای گفت که برای من بدترین فحش عالم بود! گفت: طرح شما باید شود. من که سر در نمی‌آورم! برو پیش بهشتی! «ارجاع به کارشناس» بنظر من از «پرتاب طرح به سطل زباله» بدتر بود! علتش همین است که می‌خواهم در این سلسله مطالب به توضیح آن بپردازم. در هر حال رفتم پیش حجت‌الاسلام بهشتی که دفترش در پارتیشنی روبروی دفتر حاجی بود. چیدمان میز او جوری بود که درب دفتر قرائتی را می‌دید. لذا متوجه شد که از طرف آقای قرائتی به وی ارجاع شدم. گفت: مشکلت چیه؟! گفتم: من مشکلی ندارم اما آمدم مشکل شما را حل بکنم. گفت: مشکل ما چیه؟! گفتم: عدم ریشه‌کنی بیسوادی! حدود ۱۵ سال از فرمان امام برای تشکیل نهضت سوادآموزی گذشته و شما هنوز بیسوادی را ریشه‌کن نکرده‌اید! با تمسخر گفت: و لابد شما می‌توانید؟! گفتم: بله! طرحی دارم که اگر به درستی انجام شود ظرف پنج سال، بیسوادی را ریشه‌کن می‌کند. گفت: طرحت چیه؟! گفتم: سوادآموزی در ۲۴ ساعت! ناگهان به خنده‌ای افتاد که اگر کنترل نمی‌کرد داشت تبدیل می‌شد به قهقهه!! گفتم: کجای حرفم خنده‌دار بود؟! گفت: آخه اینجوریشو ندیده بودم! گفتم: منظورتون چیه؟! گفت: آخرین کلاهبرداری که به تور ما خورد ادعای سوادآموزی چهل روزه را داشت. کلی ما رو سر کیسه کرد و فرار کرد! حالا شما در هیبت یک سید روحانی ادعا می‌کنی ۲۴ ساعته! خب! خیلی خنده‌داره! پرسیدم: آیا من از شما تقاضای پول کردم؟! گفت: پس چی می‌خوای؟! گفتم: یک کلاس آدم بیسواد و دو هفته مهلت. اگر باسواد نشدند مرا جریمه کنید و خسارت بگیرید. گفت: و اگر موفق شدی چی؟! گفتم: و اگر موفق شدم برای خودم چیزی نمی‌خواهم اما اجرای ۹ طرح دیگر فرهنگی که لیست آن‌ها را به آقای قرائتی دادم و باسوادشده‌ها را ارتقاء کیفیت می‌بخشند، یک پانزدهم بودجه سازمان شما را می‌خواهند. گفت: دیدی بدون طمع نیستی! گفتم: شنیدم بودجه امسال [۱۳۷۳] شما ۱۵ میلیارد تومان است. وقتی که طرح بنده باعث صرفه‌جویی حدود ۱۰ میلیارد تومانی شما بشود آیا تقاضای یک میلیارد آنهم برای اجرای طرح‌های فرهنگی مذهبی مفید و مؤثر برای جدیدالسوادها که به جنس کارکرد آقای قرائتی هم می‌خورند، تقاضای زیادی و شخصی است؟! خلاصه سیر این گفتگو و مشاجره ما به سمتی رفت که مرا مأیوس نمود و آماده ترک وی می‌شدم که دوباره آقای قرائتی، درب اتاقش را باز کرد تا بنظرم مهمانش را بدرقه کند که سریع رفتم و معترضه گفتم؛ این آقا بنای همکاری ندارد متأسفانه! با اشاره به بهشتی گفت: بفرست پیش میرزایی! دوباره برگشتم پیش بهشتی! گفتم: میرزایی دیگه کیه؟ گفت: معاون آموزشی نهضته. گفتم: طبقه چندمه؟ گفت: باید بری میدان فلسطین! گفتم: اگر قراره میرزایی تصمیم بگیره تو چکاره بودی که مخالفت می‌کردی؟! گفت: من مشاور حاجی هستم. با لحن خاصی گفتم: عجب! (بدین مفهوم که آدم قحطه که تو رو کرده مشاور خودش؟! انگار ذهنم رو خوند!) گفت: فیش تمام سخنرانی‌های حاجی رو من تهیه می‌کنم. تحقیقات تمام صحبتهای تلویزیونی حاجی رو من انجام می‌دهم! گفتم: پس چرا خودت از آن‌ها استفاده نمی‌کنی؟! گفت: اگر بخوام خودم سخنرانی بکنم حاجی گفته طلاقت می‌دم! (البته در سالهایی که حاجی بستری شد ایشان خودش در گوشه کنار به سخنرانی پرداخت ولیکن جذابیت سخنرانی‌های قرائتی را نداشت!) مستقیماً عازم دفتر معاونت نهضت در میدان فلسطین شدم و بعد از مدتی معطلی، آقای میرزایی از اتاقش بیرون آمد و ضمن عذرخواهی گفت: امروز خیلی سرم شلوغه و نمی‌تونم در خدمت شما باشم. لطفاً فردا حدود ساعت ۱۴ این‌جا باشید و حتماً قبل از حرکت، تماس بگیرید تا بنده ناخواسته بدقول نشوم! فردایش چون بدون وسیله بودم و باید با جابجایی چند تا خط اتوبوس خودم را می‌رسانیدم با احتمال ترافیک و... زودتر راه افتادم و بین راه ساعت ۱۳ تماس گرفتم که گفت؛ مشکلی نیست، تشریف بیاورید. اما قبل از س.۱۴ رسیدم و... ...ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۵/۴ 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 هم‌اندیشی 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 ⚠️عامل اصلی ناکامی جمهوری اسلامی ایران؛ سرطانی بنام کارشناس! باتلاقی بنام کارشناسی! (قسمت چهارم): ادامه اپیزود اول: قبل از ادامه این اپیزود، باید تصریح و تفکیک نمایم به اینکه جناب آقای قرائتی (حفظه‌الله) در نزد بنده دارای دو شخصیت متمایز هستند: ۱) شخصیت روحانیتی که عمدتاً در قالب مواعظ هفتگی جلوه کرده و بنده هنوز هم شیفته ۹۹٪ صحبت‌های مقبول ایشان هستم و دیگران را هم تشویق به استماع آن‌ها می‌کنم. ۲) شخصیت اداری در قالب رئیس سازمان که وقتی با آن مواجه شدم ۹۹٪ مدیریت وی را مردود می‌دانم. زیرا که نتوانست را ریشه‌کن کند. زیرا که افسار شتر سازمان خود را به سفیهانی سپرد که آن‌ها را تلقی می‌کرد! بنابراین نقادی کاراکتر ضعیف ریاستی ایشان نباید به مفهوم توهین در حق شخصیت ممتاز واعظی وی تلقی گردد. و اما بعد؛ حدود ۱۰ دقیقه‌ای زودتر از موعد رسیده بودم و گوشه‌ای نشستم تا رأس ساعت ۱۴ وارد دفتر میرزایی بشوم و ناخواسته افرادی را می‌دیدم که وارد سالن خاصی در آن‌سوی دفتر میرزایی می‌شدند که در ادامه متوجه شدم سالن کنفرانس متصل به دفتر میرزایی است و واردین همگی مسئولین و تدوین کلیات و جزئیات کتب زبان فارسی اول ابتدایی مقطع دبستان و نیز سال اول نهضت سوادآموزی هستند! رأس ساعت مقرر به مسئول دفتر آقای میرزایی اعلام کردم که ورودم را به معاون آموزشی آقای قرائتی اطلاع بدهد. بعد از چند دقیقه او آمد و گفت که جلسه مهمی با عده‌ای از همکاران دارم که دقایق پایانی آنست و بر خلاف معمول که من ساعت ختم جلسه را تمدید می‌کردم، ایندفعه تعجیل بخرج دادم تا سر ساعت در خدمت شما باشم. با این حال از شما استدعا می‌کنم چند دقیقه دیگر به من مهلت بدهید تا این جلسه را جمع‌بندی بکنم و بعدش در خدمت شما هستم. بنده تصادفاً در جایی نشستم که تردد برخی افراد را می‌دیدم که وارد سالن کنفرانس میرزایی می‌شوند. تا اینکه دقایقی بعد، میرزایی مجدداً از سالن کنفرانس خود بیرون آمد و گفت: حاج‌آقا! من در خدمت شما هستم اما تعجیل من برای ختم جلسه برای دوستانم، مسئله‌دار شده و علتش را پرسیدند و من هم راستش را به آن‌ها گفتم. گفتم که یک روحانی سیدی پیدا شده که می‌تواند سوادآموزی را در ۲۴ ساعت به انجام برساند اما همه آن‌ها حیرت کرده و شدیداً مشتاق هستند که یک لحظه ادعای شما را از زبان خودتان بشنوند و بروند و بعدش من دربست در خدمت شما هستم! گفتم: این همکاران و دوستان شما چه‌کاره هستند؟! چون من کاری به تعجب دیگران ندارم و مایلم با خود شما به مطلب شفافی برسم. گفت: این‌ها همگی کارشناسان روش‌های سوادآموزی هستند که اتفاقاً تخصص‌شان از جنس همین ادعای شماست. حدس زدم کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه باشد اما همراهی کردم و وارد سالن شدم و با دیدن آن‌ها (که دقایقی قبل یکی یکی وارد می‌شدند) متوجه شدم که جلسه‌ای رو به اتمام نیست بلکه جلسه‌ای برای آغاز است! و میرزایی سناریویی برای من چیده است! لحظه‌ای عصبانی شدم و خواستم برگردم و بی‌خیال اصل قضیه همکاری بشوم ولیکن خودم را کنترل کردم و بصورت ایستاده و خطاب به آن‌ها گفتم: بله! بنده ادعا دارم که سوادآموزی در ۱۲ جلسه ۲ ساعته و بلکه ۸ جلسه ۳ ساعته امکانپذیر است و آقای میرزایی اگر چنین حرفی به شما زده، کاملاً درست گفته است. میرزایی خیلی سریع شروع کرد به معرفی آن‌ها و عناوین پرطمطراق آن‌ها که ۳ نفرشان دکترای سوادآموزی داشتند و ۶ نفرشان کارشناس ارشد و کارشناس دروس سال اول نهضت و نیز فارسی کلاس اول دبستان بودند و نفر دهم مشاور ارشد خود میرزایی و با خود میرزایی جمعاً شدند ۱۱ نفر (که من به عدد ۱۱ هم بعنوان عدد مقدس شیطان‌پرست‌ها، حساسیت منفی داشتم!) و بعدش برگشتم با لحن نسبتاً تندی خطاب به میرزایی گفتم: آقای معاون آموزشی محترم جناب قرائتی! متأسفانه بنده از دیدن کارشناس‌جماعت، حالم بد می‌شود! و اینجا اصلاً احساس خوشایندی ندارم! و توصیه می‌کنم برویم به جلسه دو نفره که ... اظهارات حضار بالا گرفت که چرا گفتارم نسبت به آن‌ها توهین‌آمیز است؟! گفتم: زیرا شما کارشناس‌جماعت، دنبال نان و نام هستید تا خدمت! وقتی هم که در مصدر تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری می‌نشینید، می‌شوید و احساس می‌کنید با یک ورق‌پاره مدرک دانشگاهی لابد حکمرانی بر کل دنیا را به دست آورده‌اید و لذا کارشناسی شما تبدیل می‌شود به مسلخ خلاقیت! ذاتاً نمی‌توانید پذیرای نوآوری کسی باشید! زیرا که احساس می‌کنید سال‌ها تحصیلات مدرج شما هدر رفته است! بنده باورم اینست که؛ تمام بدبختی‌های ملت ایران از دست و اسارت مدیران ضعیف در چنگال کارشناس‌های دغل و حیله‌گر است و بس! محدودیت جایگاه‌های مدیریتی، موجب عقده‌ای شدن کارشناس‌ها شده و... ...ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۵/۵ 🆔 @chelcheraaqHM 💠 🎲 هم‌اندیشی چلچراغ معارف 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 آیا قالیباف، ضد انقلاب است؟ بنده طی مصاحبه‌ای با خبرگزاری ایرنا در مورخه ۱۳۹۶/۲/۱۹ به ضد انقلابی بودن حرف تبلیغاتی-رقابتی قالیباف، تصریح کردم (اگرچه درج آن مصاحبه در خبرگزاری، متأسفانه توأم با تقطیع و حتی تحریف و گزینشی سوگیرانه بود!) سردار/خلبان/دکتر/رئیس کماکان برای رسیدن به ، ظاهراً هیچ حد و مرزی نمی‌شناسد و بالتبع می‌تواند عین افراد ، کل «نهضت+نظام اسلامی» را مورد تضعیف و تحریف و حتی تخریب قرار بدهد و در عین‌حال خود را پشت محبوبین ملت، پنهان سازد! به همین علت بود که بنده در یادداشت مورخه ۱۴۰۳/۳/۲۵ که تعریف اجمالی نامزدهای ریاست جمهوری امسال را دنبال می‌کردم، نوشتم: «۶) اگر محمدباقر ق.، بالا بیاید، در سه سال آینده چه اتفاقی می‌افتد؟ جواب؛ اتفاق مثبت: کل کشور تبدیل به زیستگاه مرفه و خوشایندی برای عموم مردم خواهد شد ولو به قیمتی گزاف تا آنجا که اهالی خراسانات (جنوبی، شمالی و مرکزی بویژه طرقبه)، هر جای ایران را خانه خود خواهند یافت. ضمناً برای اولین‌بار، و ، همزمان ریاست خواهند شد. اتفاق منفی: گرایش به و انقلابی‌گری و حتی ، سافل و بلکه تدریجاً ساقط گردیده و اندیشه مهلک ، سالط خواهد گشت و در تبدیل (امّ‌القرای اسلام؟!) به تسریع خواهد شد.» تهی بودن قالیباف از فرهنگ و فرهنگ‌مداری، عین تهی بودن از برنامه و برنامه‌مداری است و همچنانکه پزشکیان، خود و ملت و دولت را در چنبره ، گرفتار و ذلیل خواهد کرد، قالیباف هم به علت بی‌فرهنگی، خود را اسیر ضدفرهنگ‌ها خواهد کرد، چنانکه قبلاً هم خود و شهرداری تهران را اسیر سازمان صهیونیستی UCLG کرد! و به علت همین با است که در طرح مقررات ضد فرهنگی برای تصویب در ، دارای تصوراتی خنثی است البته اگر آن‌ها را خوشبینانه بنگریم! و در مذمت طرح تعطیلی شنبه‌ها (آن‌هم در اوج تنش و بلکه درگیری با حرامی‌های صهیون!) طی یادداشتی در مورخه ۱۴۰۳/۲/۲۷ نوشتم: «البته از همان زمانی که مدال‌ها و عناوین استحماری UCLG بسوی روانه شد، می‌شد طرح چنین طرح‌هایی را در مدیریت‌های مشکوک وی که بوی همسویی با دارند، آنهم با پوشش !، حدس زد!! در هر حال، امیدواریم ، با ملاحظه لااقل مسئله مطلب، دست رد قاطعی به این (علیه ) و حداقل بدسلیقگی مجلسی به ریاست قالیباف در حال بزند. ان‌شاءالله» دو نمونه دیگر از نگاه سطحی و سخیف قالیباف به فرهنگ که بنده شخصاً از آن‌ها تجربه دارم: ۱) در آستانه انتخابات ۱۳۹۲ به اصرار یکی از دوستان، رفتیم برای مذاکره با رئیس ستاد قالیباف (تا شاید متقاعد شدم که را به حمایت از قالیباف بکشانم!)، بنظرم فردی بود بنام پورابراهیمی که حرفهایی زد و اینکه چهار تا قرارگاه عملیاتی زیرمجموعه قرارگاه مرکزی داریم و... (استفاده ابزاری از عناوین رزمندگی برای تحمیق قشر ارزشی کشور) پرسیدم: خود قالیباف چه برنامه مکتوبی برای اداره کشور دارد؟ به ۱۷ جلد کتابی اشاره کرد که در گوشه‌ای، چیده بود. گفتم: بنده متهم به طویل‌نویسی هستم و گاهی خودم حوصله بازخوانی مقالاتم را ندارم! حالا شما که انتظار ندارید بنده اینهمه کتاب را بخوانم تا ... گفت: عصاره این ۱۷ جلد، همان جلد اول آنست. یک جلد تقدیم بنده کرد و گفت: همین یک جلد را که بخوانید، انگار همه آن‌ها را خوانده‌اید! آمدم و کتاب را (که بعید می‌دانم خود قالیباف آن‌را خوانده باشد! تا چه رسد به اینکه آن‌ها را نوشته باشد) با دقت تورق کردم و بعلت حساسیتی که به فرهنگ داشتم، دنبال جای‌گاه فرهنگ در نزد این کاندید بودم و متوجه شدم که فرهنگ نه تنها در نزد قالیباف بلکه در نزد مغز منفصل وی هم، حلقه مفقوده است و اساساً مفهومی از فرهنگ ندارند! ۲) در مقطعی هم که در سازمان فرهنگی بودم، قالیباف مدیران شهرداری را در برج میلاد جمع کرد و در آن همایش، معاونین و مدیران‌کل شهرداری گزارش کارهای خود را مطرح کردند و در دقایق پایانی، نوبت سردار نوریان (معاون فرهنگی اجتماعی شهردار) شد که وی هم جهت رفع خستگی جمع و‌ ادخال‌السرور، چند تا لطیفه گفت! فرهنگ در نزد قالیباف، چیزی در سطح لطیفه آن‌هم در انتهای صف توجهات و برنامه‌های وی است. و اما در مسئله شناخت شمه‌ای از آخرین خیانت‌های سیاسی قالیباف، ملاحظه یادداشت مورخه ۱۴۰۳/۴/۱۲ بنده، خالی از لطف نیست. البته آخرین قالیباف، در مسئله هماهنگی وی با پزشکیان در برای مطلق به لیست وزرای پیشنهادی بود. الا لعنة الله علی القوم الظالمین سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۶/۷ 🆔 @chelcheraaqHM 💠 🎲 هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏