2 نقادی الگوی پیشرفت.pdf
116.2K
مقاله دوم پیرامون نقادی الگوی پیشرفت با تحلیل و تحریر حسینی منتظر در سال ۱۳۹۷
در بیان استخدام برخی عبارات غلط از قبیل عبارت خرافاتی «خلیفةالله» و «خلافت الهی» و لزوم زدایش آنها از سند الگوی ۵۰ ساله پیشرفت جمهوری اسلامی ایران
3 نقادی الگوی پیشرفت.pdf
177.1K
مقاله سوم پیرامون نقادی الگوی پیشرفت با تحلیل و تحریر حسینی منتظر در سال ۱۳۹۷
در بیان حداقل ۱۰ اشکال شکلی و اساسی وارده بر طرح الگوی ۵۰ ساله پیشرفت ایران
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
💎 @SMHM212
نیرنگی بنام گفتمان رئیس جمهور
(بخش ۲):
شاید سؤال شود که در پیشگیری یا تعدیل این #بدعت_غلط که تبدیل به سنتی برای قریب باتفاق رؤسای جمهور (در دورههای پنجم لغایت دهم) گردید و اینک #دولت_ظریف در صدد بازیافت آن (آنهم با سلیقه موهوم خود) است، #مقام_معظم_رهبری چه نقشی ایفاء نمودند؟
جوابی که بنده (طلبهی یلاّ قبا!) میتوانم به این سؤال، عرض بکنم، اینست که؛
الف) مقام معظم رهبری در قبال چنین انحرافی، در گام اول به مبارزهای از نوع #موازنه_منفی پرداختند و لذا سعی کردند که بدون ممانعت از ابراز شعارهای تبلیغاتی پر زرق و برق داوطلبین ریاست جمهوری (که احیاناً موجب افزایش مشارکت اقشار مردم میشد) دولتها را بجای تعقیب گفتمانهای مندرآوردی آنها، در عمل به برنامههای توسعهای پنج سالهای مقید سازند که طبق روال قانونی، انجام میگرفت و تاکنون شش دوره از آن، تا حدودی اجرایی شده و آغاز #برنامه_هفتم مصادف گشته است با شروع به کار #دولت_پزشکیان که وی هم بجای ارائه برنامهای مستقل، اعلام کرد؛ میخواهد همین برنامه هفتم را تحقق ببخشد.
جهت اطلاع اجمالی و کلی از برنامههای هفتگانه توسعهای نهضت+نظام اسلامی،
لطفاً 👈 این متن 👉 را بخوانید.
توسل به برنامههای توسعهای پنج ساله اگرچه حرکتی برای مهار دولتها و به چارچوب قانونی کشانیدن گفتمان رؤسای جمهور بود و هست ولیکن اقدامی ابتکاری از جانب رهبری بمنظور مهار گفتمانهای غیرقانونی منتخبین ملت، به شمار نمیرود.
ب) دومین گام مقام معظم رهبری برای مهارسازی گفتمانهای سلیقهای رؤسای جمهور، ایضاً فاقد ابتکار عمل بود! یعنی معظمله سعی نکردند که از جانب خودشان، طرحی مطرح نمایند که مهارسازی #ریاست_جمهوری تلقی گردد و معظمله متهم به #دیکتاتوری شوند.
استفاده از برچسب #موج_سواری برای عنوان این گام، شاید چندان هم بیربط نیست! زیرا ایشان بصورت هوشمندانه و هدفمند، طرح یکی از اساتید برجسته دانشگاه (علاقمند به #جریان_طبل_توخالی #مدعیان_اصلاح_طلبی که نماینده مجلس و عضو گروه بازنگری #قانون_اساسی ۱۳۶۸ هم بود)، را مورد حمایت قرار دادند و طرح «افق ۱۴۰۰ ایران» او را با افزایش ۴ سال بر آن، تبدیل به «افق ۱۴۰۴ ایران» (که به «چشمانداز بیستساله جمهوری اسلامی ایران» مشهور شد) نمودند و رسمیت بخشیدند.
لذا تکمیل برنامه دکتر #نجفقلی_حبیبی را که حدود دو سال روی آن کار کرده بود، به #مجمع_تشخیص_مصلحت_نظام سپردند و آقامحسن رضایی هم فرصتطلبانه به آن چسبید و حدود شش سال برای آن وقت گذاشت و برای تدوین نسخه قابل ارائه به رهبری جهت تنفیذ و ابلاغ، حدود ۶۰٫۰۰۰ نفر-ساعت وقت اساتید مختلف دانشگاهها را گرفت!
اساتید مذکور هم عمدتاً متوسل به متنهای ترجمهای از سایر کشورها بویژه اروپایی شدند که تجربهای از چنین برنامههای بلندمدتی داشتند.
و بعد از امضاء و ابلاغ آن توسط مقام معظم رهبری، حدود دو سال هم برای تبیین آن در دستگاههای دولتی در نظر گرفتند که این امر را به «انجمن مدیریت راهبردی ایران» سپردند که یک مؤسسه خصوصی بود تا زمینههای تبدیل آن فراهم گردد.
بنده در اوان همان دو سال که تصادفاً با این برنامه (چشمانداز بیستساله) آشنا شده و به منتقدین جدی آن پیوسته بودم! زیرا که؛
اولاً) ناقص طراحی شده بود و
ثانیاً) از ظرفیتهای علمی و فقهی علمای حوزههای علمیه، هیچ بهرهای (حتی در حد یک نفر-ساعت!) گرفته نشده بود!
ثالثاً) بنظر میرسید که مورد سوءاستفاده خاص جناب آقای دکتر رضایی قرار گرفته است!
قرار بر این بود که برنامه چشمانداز بیستساله ج.ا.ا. بعد از مراحل #تدوین (۸-۶ ساله) و #تبیین (۲ ساله) وارد مرحله #تبدیل (۲۰ ساله) گردد.
ولیکن بنده انتقادات جدی و بنیادی داشتم و به دعوت دکتر وفایی که در زمینه مدیریت استراتژیک در دانشگاه عالی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تدریس داشتند، چند ماهی در جلسات تبیینی هفتگی تیمهای کاری ایشان در انواع دستگاهها هم شرکت کردم ولیکن توضیحات دکتر رضایی قانع کننده نبود (که جزئیات قضیه را در جای دیگری توضیح دادهام) و لذا دیگر در جلسات آنها شرکت نکردم و بلکه در #محافل_سیاسی توضیح میدادم که این برنامه در تراز نهضت+نظام اسلامی نیست و باید در آن بازنگری شود. البته آقامحسن پیشنهاد کرد که آمادگی گشایش باب چهارمی برای آن تحت عنوان #ترمیم را دارد ولیکن در عمل، پیگیری چندانی بروز نداد!
تا اینکه #مشانژاد احساس کرد، زیر بار چشمانداز ۲۰ ساله رفتن، موجب مهار وی از یکهتازیهای بیحد و حصر وی میشود، در طی سخنرانی رسمی خود در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی (در میدان آزادی) با حملهای شدیداللحن، طومار آنرا در هم پیچید!
بنده برای توصیف تألیفکنندگان آن از عبارت «عدهای نیمسواد» استفاده میکردم اما مشانژاد آنها را «مشتی بیسواد» نامید!
..ادامه دارد.
✍سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴۰۳/۴/۲۸
🆔@chelcheraaqHM
💠
🎲چلچراغ
🙏
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
💎 @SMHM212
نیرنگی بنام گفتمان رئیس جمهور
(بخش ۳):
بعضی از دوستان خورده میگرفتند که شما برای مخالفت با «چشمانداز بیستساله» چرا با #مشانژاد همصدا شدهاید؟!
با اینکه بارها توضیح دادهام، بار دیگر و برای آخرینبار عرض میکنم؛
بنده به همان عللی که در گزارش تحلیلی خودم از انتخابات ۱۳۸۸ توضیح دادم، منتقد سرسخت مشانژاد منحرف بودم و هستم و هیچگاه هم مایل به همصدایی با آن فریبکاران نبودم و نیستم. حتی اخیراً که از قول سردار جباری شنیدم که آقای رائفیپور به دیدار مشانژاد رفته، از وی هم بیزار شدم و دیگر حامی رائفیپور هم نیستم. (البته از زمانی که رائفیپور، توسل مشانژاد به مظاهر شیطانپرستی را توجیه کرد، قدری به وی مشکوک شده بودم!)
ضدیت مشانژاد (دو کوتوله سیاسی هماهنگ با #صهیونیزم_شیطانی) علیه برنامه چشمانداز بیستساله (علیرغم اینکه به امضاء و ابلاغ مقام معظم رهبری رسیده بود) و آنرا محصول «مشتی بیسواد» جلوه دادن، به علت آن بود که آنرا مانع #دیکتاتوری_فراگیر خود تلقی میکرد و کاری به #حق و #باطل آن نداشت.
و حال آنکه انتقاد بنده به برنامه چشمانداز دو علت متفاوت داشت؛ یکی اینکه چرا در تدوین برنامهای بزرگ و بیستساله برای جمهوری اسلامی، از علمای حوزات علمیه استفاده نشده است و همین مسئله موجب شده که در تدوین آن، #ادله_اربعه به محاق افتاده است و نمیتوان آنرا اسلامی تلقی کرد! و بنده صریحاً از آقای رضایی پرسیدم چگونه میشود که شما برای نظام اسلامی، برنامه بلندمدتی تدوین کردید که هیچگونه عنایتی به اسلامی بودن آن نداشتهاید؟!
و چرا فقط رفتید سراغ جامعه دانشگاهی و برای تدوین متن چشمانداز با آنها ۶۰٫۰۰۰ نفرساعت، صرف زمان و هزینه کردید بدون اینکه ۶ ساعت به سراغ روحانیت رفته باشید؟!
جواب ایشان خیلی عجیب بود و اینکه؛
اولاً) وقتی دو روحانی بزرگ مثل آیةالله هاشمی و آیةالله خامنهای در جریان این چشمانداز بودند، احساس نیازی نبود که بخواهیم برویم سراغ سایر روحانیون!
ثانیاً) ما از علمای اعلام هم دعوت به همفکری کردیم اما متأسفانه کسی اجابت نکرد!
ثالثاً) ما اسلامیت را در متن چشمانداز گنجانیدهایم؛ آنجا که نوشتیم: «با هویت اسلامی و انقلابی، الهامبخش در جهان اسلام»!
وقتی بنده گفتم؛ اصلاً قانعکننده نیست! زیرا؛
اولاً) نقش آقای هاشمی و حضرت آقا صرفاً امضاء برنامهای بوده که شما آنرا نتیجه ۶۰٫۰۰۰ نفر ساعت کار کارشناسی جلوه دادهاید نه کار کارشناسی!
ثانیاً) بنده معمولاً با انواع اشخاص حقوقی و حقیقی روحانیت حداقل تهران، کم و بیش ارتباط داشته و دارم و تاکنون یک کلمه از آنها از دعوتنامه شما چیزی نشنیدم!
و توصیه میکنم اگر راست میگویید بصورت مستند در رسانهها گزارش بدهید که از روحانیت تقاضای همکاری کردید و اجابت نشدید. (هیچوقت این کار را نکردند!)
ثالثاً) اینکه شما دو بار کلمه اسلام را در متن چشمانداز درج کردهاید کفایت از این نمیکند که در کارشناسی تدوین آن از علمای اسلام بهره نگیرید وگرنه این برنامه اینگونه ناقص در نمیآمد!
(البته انتظار داشتم در جمع مرا ضایع کند و بپرسد که؛ چطور شما متوجه نقصان برنامه شدید ولی حضرات خامنهای و هاشمی متوجه نشدند؟! اما نمیدانم چرا نپرسید! ولیکن راهکار معقولی به ذهنش رسید و گفت؛ هنوز دیر نشده، خود شما تعدادی از آقایان علماء را تجمیع کنید و هر متنی که موجب تکمیل برنامه میشود بدان اضافه کنید و ما آنرا در قالب #ترمیم_برنامه خدمت زعمای قوم میدهیم تا آنان تصمیم بگیرند که از شما بپذیرند یا نپذیرند و با توجه به شناختی که از آقا سراغ دارم مطمئنم که اگر نظر شما درست باشد میپذیرند.)
در هر حال انتقاد بنده به #نقصان_برنامه و غیراسلامی بودن آن بود و متوقع بودم که باید در تراز «شئونات نهضت+نظام اسلامی» ما باشد و برای تکمیل آن، خیلی حرفها برای گفتن داشتم. و حال آنکه مخالفت مشانژاد با آن از روی هوای نفس و قدرتطلبی مطلق بود. بنابراین نباید به بنده انگ همصدایی با مشانژاد زد. مضافاً که بنده در ابتدای دوره دو ساله تبیین برنامه متعرض آن شدم و مشانژاد در آغاز دوره تبدیل آن، علیه آن شورید و مطلقاً از توجه به آن استنکاف ورزید. استکمال بنده با استنکاف مشانژاد از آسمان تا زمین تفاوت دارد.
ناگفته نماند؛ موضع بنده در قبال ضدیت مشانژاد با برنامه چشمانداز بیستساله؛ دو جنبه داشت:
۱) از اینکه مطلقاً با #منویات_ولایت_فقیه از جمله حرکت متناسب با برنامه چشمانداز، ضدیت میورزید، شدیداً قابل مذمت و حتی توبیخ بود.
۲) از اینکه زیر بار سوءاستفاده آقای رضایی نرفت، هوشمندانه بود البته اگر متوجه آن شده بود (وگرنه که صرفاً در ضدیت با ولایت، از پذیرش آن استنکاف کرده!)
در هر حال مایل نبود #گفتمان_عدالت ذوقی او تحتالشعاع بیرق دیگری قرار بگیرد!
..ادامه دارد.
✍سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴۰۳/۴/۲۹
🆔@chelcheraaqHM
💠
🎲 چلچراغ معارف
🙏
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
💎 @SMHM212
نیرنگی بنام گفتمان رئیس جمهور
(بخش ۴):
یکی از معیارهای مندرآوردی آقایان هاشمی، خاتمی، مشانژاد (ترکیب مشایی+احمدینژاد) و اینک ظرپز (ترکیب ظریف+پزشکیان) در جایگاه #ریاست_جمهوری، عَلَم کردن مفهومی بنام #گفتمان_رئیس_جمهور بوده است که امری بر خلاف نصوص و روح قانون اساسی است. رؤسای قوه مجریه بجای تمکین به مجری بودن قوانین ملی و مصوبات #مجلس_شورای_اسلامی پیوسته در تکاپوی این بودهاند که #نقش_تقنینی هم برای خود برپا نمایند که نوعی استنکاف از اجرای مصوبات ملی و بلکه تحتالشعاع قرار دادن کلیه حکومت و حاکمیت و «در رأس امور بودن مجلس» در ذیل شعارهای مصادرهای و سلیقهای خود بوده است تا بتوانند خر مراد خود را برانند!
و متاسفانه نظام ما هم فاقد ساختاری بوده است که مانع آن گردد و دولتمردان قوه مجریه را به ریل قانونی خود برگرداند.
در عینحال مقام معظم رهبری نیز متقابلاً در این درایت بودهاند که آنها را در قالب برنامههای کلان و بلندمدت، عملاً به ریلهای قانونی سوق بدهند.
ج) سومین گام حضرت آقا، متناسب با دست شستن از برنامه چشمانداز بیستساله، پرداختن به طرح دیگری بود که شخصاً به تبیین آن برای خواص نظام برخاستند و چند جلسهای هم دنبال کردند. و مدیریت آن برنامه را هم به آقای مخبر سپردند ولیکن تا جایی که بنده دنبال میکردم خروجی مدونی نداشت!
جزئیات این گام را میتوانید در ذیل مبحث پنجمین خیز نظام در 👈این مقاله👉 ملاحظه بفرمایید.
د) چهارمین گام حضرت آقا (= ششمین خیز نظام) برای مهارکشی سرکشیهای رؤسای قوه مجریه، دکترین #اقتصاد_مقاومتی بود که فرماندهی آن هم بر عهده #معاون_اول قوه مجریه نهاده شد و قرعه فال اولین فرمانده این میدان (در #جنگ_اقتصادی دشمنان با ایران) هم بنام فردی افتاد که شهرتش جـــهـــانگـــیـــر بود اما اسحاقخان صریحاً گفت: من قادر به گرفتن منشی خودم هم نیستم!
و بدینگونه برنامه اقتصاد مقاومتی هم توسط دولت روحانی (که گفتمانی بجز #برجام بمفهوم وادادگی در مقابل #غرب_وحشی نداشت) لوث و مضمحل گردید!
هـ) پنجمین گام حضرت آقا، برای مهار گفتمانهای ذوقی رؤسای جمهور متکبر، طرحی موسوم به «الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت» بود که با ایده پیادهسازی آن در طی ۵۰ سال آینده، برافراشته شد.
این برنامه وقتی به تنقیح و اقتراح گذاشته شد بنده هم نقدی در ۶ صفحه A4 در قالب سه مقاله بر آن نوشته و نکاتی را متذکر شدم:
👈مقاله اول👉
💠
👈مقاله دوم👉
💠
👈مقاله سوم👉
اما بنظرم حضرت آقا معطل بازخوردهای این طرح نمانده و در گام ششم خود دست به تحریر بیانیه #گام_دوم #انقلاب_اسلامی زدند و سزامند است که همین برنامه #چهل_ساله مبنای #گرایشات_میدانی کلیه ارکان و اجزاء حاکمیت نهضت+نظام اسلامی، قرار بگیرد (انشاءالله) زیرا که در #گام_اول خود موفق بوده است.
و) حضرت آقا برای مهارسازی گفتمانهای سلیقهای رؤسای جمهور، به برنامههای بلندمدت (۵ ساله، ۲۰ ساله، ۴۰ ساله و ۵۰ ساله) اکتفاء نکردند و بلکه در قالب گفتمانهای یکساله (ولو قابل تمدید) هم آنرا دنبال کردند و لذا عنوان هر سال جدید هجری را در عید نوروز به یک گفتمانی تخصیص دادند که جنبه کلیدی دارند.
و بدینگونه هم تا حدودی دولت و بلکه کل حاکمیت را جهتدهی فرمودند ولو اینکه بعضاً تکاپوی درخوری از جانب دولتها بدانها معطوف نگشته است!
👌 و اما مقایسهای بین گفتمانهای رؤسای جمهور پیشین با #گفتمان_ظرپز:
#رفسنجانی گفتمان خود را #سازندگی و دولت خود را #دولت_کار اعلام کرد و ویژگی خاص #دولتمردان خود را #کاری بودن آنها معرفی کرد که تقریباً همگی غیرسیاسی (غیرمبارزاتی) بودند و حتی وقتی اظهار تعجب و سؤال شد، ادعا کرد که #وزن_سیاسی خودش آنقدر هست که غیرسیاسی بودن #هیئت_دولت را جبران نماید. یعنی گزینش و چیدمان اعضای دولت خود را متأثر از گفتمان کار و سازندگی جلوه داد تا سایر شرایط مطلوب #ملت_انقلابی را دور بزند!
و البته این گفتمان، هیچ مخالفی هم پیدا نکرد. زیرا که همه متقاعد شدند که ویرانیهای جنگ تحمیلی ۸ ساله باید ترمیم شود.
صد البته سازندگی، دارای ضرورت اهمیتی و اولویتی بالایی بود ولیکن مصادره این امر حاکمیتی، زیربنای بدعتی شد که باید آنرا #سلیقه_حاکم یک فرد یا یک جمع خاص بر #ایران نامید.
گفتمان وی ایجاب کرد که وی آنقدر در جای جای کشور کلنگ بر زمین بزند که به #سردار_کلنگیان هم مشهور شد.
#خاتمی گفتمان خود را آزادی قرار داد. زیرا
با توجه به شرایط موجود نمیتوانست نهضت کلنگزنی هاشمی را تکرار نماید زیرا #بودجه_دولت صرفاً جوابگوی تکمیل طرحهایی بود که کلنگ آن پیشاپیش توسط #هاشمی زده شده بود.
و از آنجا که حرفی برای گفتن داشته باشد، وی رفت سراغ مسائلی که فارغ از جنگ و تفنگ و کلنگ باشد.
او #توسعه_سیاسی را با تأویل به #آزادی برای ..
...ادامه دارد.
✍سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴۰۳/۴/۲۹
🆔 @chelcheraaqHM
💠
🎲 چلچراغ
🙏
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
💎 @SMHM212
نیرنگی بنام گفتمان رئیس جمهور
(بخش ۵):
👌 ادامه مبحث مقایسه گفتمانهای سلیقهای رؤسای ج.ا.ا.؛
... با تأویل به #آزادی برای گفتمان خود انتخاب کرد که نیازمند هیچ محاسبهای از لحاظ زمان و هزینه نبود. از وی هم که وقتی از کارکرد دولتش سؤال شد، ادعا کرد که دولت او #تدارکاتچی بود و ناچار بود که طرحهای سردار سازندگی را تکمیل نماید. ولیکن چیدمان مدیران خود را تحتالشعاع گفتمان خود تنظیم کرد و حتی مجلس را هم به کرنش واداشت! او این گفتمان خود را ابعاد جهانی هم بخشید و دم از #گفتگوی_تمدنها زد که شدیداً مورد استقبال #غرب_مکار قرار گرفت! زیرا این گفتمان میتوانست به بهترین شکل، نسل جوان و حتی میانسال ایرانی را سرگرم سازد تا از سازندگی برای ایجاد #ایران_قوی و #مقتدر غافل گرداند.
#مشانژاد هم همانند خاتمی بر خلاف «تفكیکناپذیری آزادی، استقلال، وحدت و تمامیت ارضی كشور» مورد تصریح اصل نهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران»، با سوءاستفاده از رهاشدگی #اقتصاد_مردمی و به هم ریختن #معیشت_مردم، گفتمان دلبخواهی خود را #عدالت قرار داد به گونهای که اصل نهم قانون اساسی را به محاق برد.
در باره ضرورت حفظ اعتدال میان آزادی (گفتمان خاتمی) و عدالت (گفتمان مشانژاد) و پرهیز از چسبیدن یکطرفه به آنها در جای دیگری توضیح دادهام که اگر آنرا یافتم در اینجا به اشتراک خواهم گذاشت.
ولیکن ضرورت داشت و دارد که گفتمان عدالت، علاوه بر آزادی با گفتمان دیگری هم در آمیزد و اعتدال یابد که مقام معظم رهبری در دیدار با #دولت_مشانژاد (بمناسبت اولین هفته دولت در دوره وی) هر سه گفتمان را تعریف فرمودند و بنده در جای دیگری به تفصیل آنها پرداختهام و اگر یافتم آنرا هم در اینجا به اشتراک خواهم گذاشت تا روشن شود که التزام یکجانبه به صرفاً عدالت چقدر میتواند خطرناک باشد.
#هرم_عدالت علاوه بر لزوم اعتدال آن با آزادی و معنویت، ضرورت دارد که با #وحدت هم اعتدال بورزد. ولیکن گفتمان مشانژاد عاری از توجه و تمکین به آنها بود.
در خصوص ضرورت اعتدال میان وحدت و عدالت، در صفحه ۱۱ مقاله-گزارش تحلیلی خود از انتخابات ۱۳۸۸ نکاتی را در همان سال و در بحبوحه (مزحزح) #فتنه_۸۸ نوشتهام علیکم بالرجوع
ناگفته نماند که نتیجه عملکرد اقتصادی و عمرانی «دول کلنگ و تدارکات»، اسب زینشدهای هم برای مشانژاد خوششانس بود که درصد استقبال ملت از او را بسی بالا برد.
#روحانی اگرچه گفتمان خود را «اعتدال و تدبیر و امید» نامید و خوشبختانه مصادره بنیادهای اصلی نهضت+نظام اسلامی نبود ولیکن در عمل #گفتمان_برجام با #غرب_وحشی را سلسلهجنبان همه کارکردها و چیدمانهای دولتی خود قرار داد.
گفتمان برجام وی (که البته مورد استقبال امام و امت هم قرار گرفت و صرفاً تحدید شد به #نرمش_قهرمانانه) در قالب مذاکره ۱+۵ چنان غلظت و شدت یافت که هیچ برنامه دیگری یارای همراهی آن نبود و لذا «همهچیز تعطیل بجز برجام»، عملاً نهضت+نظام اسلامی را تا لبه پرتگاه برد و همهچیز به مرز فروپاشی رسید.
چرا که نهضت+نظام اسلامی اجازه داده بود رؤسای جمهور با گفتمانهای سلیقهای خود، کل مملکت و ملت و دولت و بلکه حکومت را ملعبه خود نمایند!
آ.رئیسی خوشبختانه سرنوشت ملت و دولت را به گفتمان سلیقهای خود گره نزد و صرفاً در تکاپوی جبران ترکفعلها و بلکه خرابکاریهای دولت روحانی برآمد و بصورت خستگیناپذیر تا حدود زیادی هم موفق به ترمیم خسارات و مهار آثار بجامانده شد و اوضاع مختلف جامعه را به سمت اعتدال همهجانبه سوق داد.
حال رسیدهایم به
#گفتمان_ظرپز (ظریف+پزشکیان)
که کاملاً سلیقهای و نامتجانس با همه برنامههای بالادستی نظام (از قانون اساسی گرفته تا بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی) است.
و با توجه به توضیحات اخیر ظریف در باره نظام امتیازدهی به دولتمردان، با رویکردی بسوی بر صدر نشاندن اقلیتهای قومی و مذهبی است!
فلذا گفتمان ریاست جمهوری چهاردهم را میتوان #گفتمان_اقلیت_محور نامید.
چنین گفتمانی برای نخستینبار است که در طول تاریخ بشریت بر روی زمین مطرح میشود.
«سپردن امور اکثریت به دست اقلیت» شاید تنها مسئلهای است که در ایران و بلکه جهان، کسی دنبال آن نرفته بود و ضرورت دارد که ایرانیان اولین تجربهکنندگان آن باشند!
ولیکن چنین گفتمان نوبری اگر کمترین وجاهت شرعی، عقلایی و عرفی دارد (که ندارد) چرا از خود #ریاست_جمهوری آغاز نشود؟!
یعنی اگر گفتمان ظرپز واقعاً بر این اعتقاد و باور هستند که «حاکمیت اقلیت را بر اکثریت باید ترجیح داد»، چه اشکالی دارد که قوه مجریه را در همین ابتدای امر، به آقای #جلیلی بسپارند که در رقابت انتخاباتی اخیر، حائز رأی اقلیت (نسبت به رأی اکثریت پزشکیان) گردید.
اگر واقعاً دلسوز اقلیت هستید. در غیر اینصورت این گفتمان هم نیرنگی بیش نیست.
...ادامه دارد.
✍سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴۰۳/۴/۲۹
🆔 @chelcheraaqHM
💠
🎲 چلچراغ معارف
🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
💎@SMHM212
دخوهای پوسیده پوزیده!
#محسن_رنانی؛ #دخوی_گستاخ که برای پرش به #سکوی_اجتماعی، #اقتصاد را برگزید گویا در حال ارتزاق از استادی اقتصاد در #دانشگاه بود که متوجه شد #مشکلات_اقتصادی زیر سر #سیاسیون است، لذا وارد #دنیای_سیاست شد و خود را «متخصص مسائل سیاسی» هم پنداشت ولیکن باز هم از وقتی که متوجه شد گویا در این کشور، سیاست با #دیانت، عینیت دارد، یقه دیانت را هم گرفت و خود را #متخصص_دیانت هم جلوه داد و وقتی فهمید، اعتبار دیانت در سپهر #روحانیت است، دست به یقه روحانیت هم شد و #روحانیت_شناسی را هم به تخصصهای خود افزود! و بدینگونه؛ اقتصاد، سیاست، دیانت و روحانیت و کل #نظام را زیر مشت و لگد خود گرفت! و #جمهوری_اسلامی_ایران (تنها حکومت گلهگشاد دنیا که حتی دشمنان خود را هم در آغوش میگیرد!) هم به وی هم #مجال_جولان داد!
وی هم با مشاهده باز بودن در دیزی، حیای خود را قورت داد و از خجالت همه برآمد و ضمن تطهیر #رژیم_ستمشاهی، از اظهار فضله در هر امری دریغ نورزید!
این #شیطان از حامیان #غائله_صهیونیستی «ز.ز.آ.» (خدایش، خدای #مهسا و #کیان و #خدانور و #رنگین_کمان!)، فینفسه محلی از إعراب ندارد اما وقتی بعنوان رفیق #پزشکیان (#پوزیده_سابق)، به او گفت در گزینش دولتمردان پیشتازی نکن و طوری رفتار کن که فردای روزگار هر کدام به مملکت گند زدند بتوانی #مسئولیت_خیانت آنها را به گردن نگیری و شورای کذایی (#ظریف) را مقصر معرفی بکنی، مسئله قابل توجهی میشود! خصوصاً که خودشم به عضویت آن شورا در آمده!
و اما نقادی أراجیف وی..
..ادامه دارد
✍️حسینی(منتظر)
۱۴۰۳/۴/۳۱
🆔@chelcheraaqHM
🎲چلچراغ
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
💎 @SMHM212
#ایران_قوی چهار نعل
بسوی #ایران_ضعیف!
تشبیه #پزشکیان (#پوزیده_سابق) به #گورباچف در تیتر اول یکی از روزنامههای تهران، مورد مذمت دو عده قرار گرفت؛
۱) عدهای که تشبیه وضعیت ایران به وضعیت شوروی سابق را غلط دانسته و لذا تشبیه مذکور را غلط ارزیابی کردند!
۲) عدهای که عملکرد گورباچوف را خیانتآمیز دانسته و لذا نسبت دادن خیانت به پزشکیان را غلط ارزیابی کردند!
ولیکن بنده فارغ از علت یا علل تشبیه مذکور در نزد آن جریده و فارغ از علل مخالفت معترضین، معتقدم که تیتر کاملاً صحیح و معنیداری درج شده است و از منظر سیاسی خویش آنرا ارزیابی میکنم.
فلذا لازمست در طی چند مقاله مسلسل (تحت عنوان «عامل اصلی شکست جمهوری اسلامی ایران» یا مشابه آن) بدان بپردازم و اثبات نمایم که «ایران قوی» در حال تاخت چهارنعل بسوی ایران ضعیف بوده است و دولت پزشکیان سرعت این #فروپاشی را تشدید خواهد کرد! مگر اینکه به رشته تخصصی خود برگشته و یک غده سرطانی بدخیمی را جراحی کرده و ریشههای آنرا هم بسوزاند که مایه بدبختی و بیچارگی نهضت+نظام اسلامی ایران گشته است!
دُمَل چرکین و متعفنی که قریب باتفاق سلولهای #حکم_رانی ایران را فراگرفته و ریاست پزشکیان، باعث خواهد شد که با انفجار سر باز کرده و بیرون بریزد!
⁉️ آیا #جراح_متخصص ما قادر به مهار آن خواهد شد؟! یا اینکه در منجلاب آن غرق خواهد گشت؟!
#طرح_مسئله خود را با استفاده از چند اپیزود از مصائب واقعی که خودم شخصاً تجربه کردهام، دنبال خواهم کرد.
...ادامه دارد.
✍سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴۰۳/۵/۱
🆔 @chelcheraaqHM
💠
🎲 گروه هماندیشی چلچراغ معارف و احکام
🙏
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
💎 @SMHM212
⚠️عامل اصلی ناکامی
جمهوری اسلامی ایران؛
سرطانی بنام کارشناس!
باتلاقی بنام کارشناسی!
(قسمت اول):
👌 #تفکرات_اعوجاجی پرفسور #پزشکیان (#پوزیده_سابق)، در باره #کارشناس و #کارشناسی همان تصورات خبطینه حجةالاسلام #قرائتی و #جنون قریب باتفاق #متولیان_امور است!
😬 بنده نه از حکومت #مدعیان_اصلاحطلبی واهمه دارم و نه از #مدعیان_اصولگرایی، بلکه وحشتم از سلطه #مدعیان_کارشناسی است!
اپیزود اول؛
اجازه بدهید این قصه پر غصه را از اینجا شروع بکنم که در اوائل دهه ۱۳۷۰ از طرف نهاد #عقیدتی_سیاسی لشگر ۲۱ حمزه #ارتش #جمهوری_اسلامی_ایران دعوت شدم تا با عنوان #مربی_عقیدتی و سیاسی با آن نهاد، همکاری نمایم. فلذا هر روز صبح تا ظهر با حضور در #پادگان_لویزان به تدریس مباحث و مسائل #اعتقادی میپرداختم و این همکاری تا مقطع انتقال لشگر به تبریز ادامه داشت.
دورههای آموزشی مذکور که شامل مجموعههای سربازان، درجهداران و افسران بود، در یکی از دورهها با گردانی از سربازان مواجه شدم که در قالب پنج گروهان از روستاهای استانهای کردنشین اعزام شده بودند و آموزش عقیدتی یکی از آن گروهانها به بنده سپرده شد.
همان اول صبح متوجه شدم که با گویش فارسی چندان روان نیستند و شاید بهتر باشد که یکی دو ساعت فقط با هم مکالمه بکنیم تا به همطرازی در مفاهمه کلمات و جملات برسیم ولیکن اتفاق خاصی مرا مصمم کرد که آن روز بنده بجای آموزش اعتقادی به آموزش #زبان_فارسی بپردازم!
زیرا مشاهده کردم که بعضی از سربازها کتابهای خود را وارونه گرفتهاند! حساس که شدم معلوم شد کل آن سی چهل نفر #بی_سواد هستند!
با تعجب پرسیدم: پس چرا کتاب گرفتهاید؟!
گفتند: سهمیه ماست که دادهاند!
باورم نمیشد که همه بیسواد باشند و احتمال دادم که دارند سر به سر من میگذارند!
همزمان رئیس عقیدتی لشگر در حال عبور از حاشیه محوطه جنگلی بود (محل برگزاری کلاسها در آن فصل سال محوطه جنگلی پادگان تعیین شده بود) که صدایش کردم و گفتم: حاجآقا! اینها ادعا میکنند که همگی بیسواد هستند! وی هم آمد و تأیید کرد که بله! این دوره کل گردان همگی بیسواد هستند!
گفتم: پس چرا به همگی کتاب دادهاید؟!
گفت: سهمیهشان بوده! آیا شما مشکلی دارید؟!
گفتم: معمولاً از حضار کلاس میخواستم نوبتی یک نفر داوطلب بشود که دروس کتاب را قرائت کند و من هم هر جا که لازم دیدم، مفاد قرائتی را توضیح بدهم.
گفت: زحمت خواندن کتاب را ایندفعه دیگه خودتان بکشید.
و رفت.
بنده هم با اکراه شروع کردم به خواندن متون کتاب ولیکن ایدهای به ذهنم رسید که بعدها آنرا #سوادآموزی_جهشی نامیدم.
بلند شدم و کتاب را کنار گذاشتم و فیالبداهه مشغول سوادآموزی به آنها شدم؛
ساعت اول حروف الفبای فارسی را روی تخته نوشتم و ساعت دوم کلمات و ساعت سوم جملهبندی را با آنها کار کردم و ساعت چهارم هر جملهای که روی تخته مینوشتم آنها با ذوق و اشتیاق و هیجان و فریاد میخواندند و پادگان را روی سرشان گذاشته بودند! قریب باتفاق سربازان موفق شدند با روش ابتکاری بنده در ظرف چهار ساعت، خواندن را یاد بگیرند!
رسم آموزشی این بود که هر ۵۰ دقیقه به کلاس، آزادباش ۱۰ دقیقهای داده میشد و اساتید هم گوشهای دور هم جمع میشدند تا با هم چای و شیرینی بخورند اما من آنروز به علت استقبال سربازها کل ۴ ساعت را پای تخته ایستادم و با آنها سوادآموزی کار کردم. تا اینکه رئیس آموزش عس. آمد سراغ ما و پرسید: آقاسید! امروز شما روزه بودید؟ (که نیامدید با ما چیزی بخورید) گچ را دادم به او و گفتم: لطفاً یک جمله بنویسید!
تا جمله را نوشت، سربازها آنرا با صدای بلند خواندند!
گفتم: لطفاً جمله دیگری بنویسید. نوشت و خواندند و برای بار سوم هم تکرار شد و بعد به طعنه پرسیدم: حاجی! شما که گفتید اینها از دم بیسوادند!
گفت: إلَدَه! اینا همگی بیسوادند!
گفتم: اما میبینید که هر چه نوشتید خواندند!
لحظهای مکث کرد و با لهجه ترکی گفت: سید! نکنه اینها رو جادو کردی!؟!
گفتم: بله! این، نتیجه جادوی سوادآموزی ابتکاری بنده است!
ناگهان عصبانی شد و به سربازها برپا داد و مرخص کرد.
گفتم: حاجی! اجازه بده که ساعت آخر هم روانخوانی آنها را کار بکنم که اجازه نداد! دستم را گرفت و گفت برویم چایی بخوریم و مرا کشان کشان برد به دفترش و برایم توبیخ نوشت که کارکردم خارج از دستور بوده است!
گفتم: حاجی! اصلاً متوجه هستی کجای کاری؟! این که یک گروهان سرباز ظرف فقط ۴ ساعت باسواد شدند تا کتابشان را خودشان بخوانند آیا معجزه نیست!! بجای تشویق داری توبیخم میکنی!!
گفت: تو متوجه نیستی که سنیها را باسواد کردی!
گفتم: مگر قراره اهل سنت باسواد نشوند!
آن مشاجره ما کشید به مسائل #شیعه و #سنی و فهمیدم ریشه قضیه به بافت قومیتی روستای ایشان در آذربایجان برمیگردد!!
...ادامه دارد.
✍سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴۰۳/۵/۱
✅کانال حیفه نبینی:
🆔@chelcheraaqHM
💠
🎲 چلچراغ
🙏
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
💎@SMHM212
وجاهت تغییر اسم و شهرت!
بعضیها اشکال میگیرند که شما چرا در کنار شهرت #رئیس_جمهور، شهرت سابق او را هم مینویسید؟! (نوشتن #پوزیده_سابق برای پزشکیان!) کسی که اسم یا شهرت خود را تغییر میدهد، قاعدتاً به مفهوم آنست که از عنوان قبلی خود بیزار است یا ترجیح میدهد که با عنوان جدید او نامیده و صدا شود و بهتر است به خواسته دیگران احترام بگذاریم!
این توقع کاملاً قابل قبول است تا زمانی که تغییریافته عنوانی، نخواهد بر مصادر ملی تکیه بزند که در آنصورت هرگونه خوشبینی ترحم بر پلنگ تیزدندان است!
پوزیده از وقتی که مایل به پزشکی یا پزشک میشود، عنوان خود را به پزشکیان تغییر میدهد آیا در صدد این نیست که به مشتریان خود القاء نماید که او جَدّاً در جَدّ پزشک بوده و لذا قابل اعتماد است؟! اگر عنوانی غیر مرتبط با شغل خود برای خود برمیگزید، جای چندان حساسیتی هم نبود ولیکن #تغییرات_مشکوک چندان هم قابل اغماض نیستند.
بله! حضرت #سلمان_فارسی هم قبل از اسلام، اسم دیگری داشته (روزبه؟) و خود پیامبر(ص) عنوان #سلمان را بر او نهادند.
ولیکن اعطای این عنوان (و تغییر اسم) برای کسی بوده است که به مقام #منا_اهل_البیت نائل میگردد که ذرهای #هوای_نفس ندارد و دنبال پرش به #سکوی_ریاست بر ملتی هم نیست.
و اما حساسیت بنده به این قضیه، سبقه دیرینهای دارد.
بعد از پیروزی #انقلاب_اسلامی_ایران، در عرصه رسانههای فراگیر ما دو تا کانال تلویزیونی (۱ و ۲) داشتیم و دو تا روزنامه (کیهان و اطلاعات) و یک مجله هفتگی (سروش به سردبیری شخصی بنام «پرویز» خرسند) و رفته رفته به تعداد و تنوع آنها افزوده شد.
در نخستین شمارههای هفتهنامه سروش (متعلق به سازمان صدا و سیما که بنظرم جایگزین مجله تماشا شده بود) سردبیر آن طی یادداشتی به اسم خودش اشاره کرد و اینکه بعضیها توصیه میکنند تا وی اسم خود را از اسامی متعلق به شاهان به اسامی امامان تغییر بدهد و ایشان نپذیرفته بود و تا جایی که یادمه (یا برداشت کردم) این بود که باید ترسید از کسی که تا دیروز «پرویز» بوده و امروز خود را «حسین» بنامد و بنمایاند! وگرنه مردم دچار خبط و خطا میشوند!
تا دیروز همه او را شمربنذیالجوشن میشناختند و امروز اسمش را بگذارد ابوالفضلالعباس! اینگونه تغییرات، #فریب_عمیق است و موجب میگردد جای #جلاد و #شهید عوض شود. آنهم در عصری که #استکبار_جهانی، همهجانبه در صدد #رژیم_چنج (regime change) در #ایران است!
و بعد از آن سخن سردبیر، همیشه در ذهن بنده این سؤال باقی ماند که آیا براستی ممکن است تغییر اسم یا فامیلی کسی موجب شود که نگاه و قضاوت دیگران در باره شخصیت آن شخص به خطا بیافتد؟!
حالا که میشنویم؛
۱) محمود سبورجیان یا صبورچیان و یا صباغیان (از عناوین متعلق به یهودیان) خود را #احمدی_نژاد مینامد تا خود را برای تصاحب جایگاه #ریاست_جمهوری و آنگاه مقام #ولایت_فقیه تیز نماید، نباید از آن بسادگی گذشت.
۲) حسن فریدون خود را #روحانی مینامد تا ایضاً خود را برای تصاحب ریاست جمهوری و آنگاه مقام ولایت فقیه تیز سازد، نباید از آن بسادگی گذشت. کلمه روحانی از آنجا که متناسب با شغل اوست، جای حساسیت دارد و میخواهد القاء نماید که جَدّاً در جدّ اهل #روحانیت بودهاند!
۳) و اینک مسعود پوزیده (از عناوین متعلق به ارمنیها) که خود را پزشکیان مینامد و برای تصاحب ریاست جمهوری، خیز برمیدارد و دم از نهجالبلاغه میزند بدون اعتناء به این سخن علی (علیهالسلام) که اگر کسی را مناسبتر از خودت در عرصه دیدی برای انجام یک امر میدانی معطوف به مسلمین و بلکه کل مردم، خیز برداشتن تو برای تصاحب آن جایگاه، حرام است ووو... جای حساسیت دارد و نباید آنرا نادید گرفت که به فریب عمیق میانجامد.
کسی داوطلب ریاست میشود که آ.رئیسی در خطه زادگاه او به شهادت رسید. از همان اولین مصاحبه خود هم کسی را #وزیر_امور_خارجه خود مینامد که با شهید امیر عبداللهیان سرستیزی داشته و او را از وزارتخانه تحت سلطه خود اخراج کرده بود. مضافاً که به وزارت امور خارجه کردن او بسنده نکرده و بلکه به ریاست شورای تعیین اعضای دولت خود مینشاند.
اگر سانحه کاملاً مشکوک #سقوط_بالگرد «رئیس جمهور و وزیر امور خارجه او»، توطئهای برنامهریزی شده باشد و قرار باشد همه #مظنونین، مورد استنطاق قرار بگیرند، قاعدتاً پیشتازان تصاحب جایگاه آن شهیدان در #صف_اول متهمین برای بازجویی و تحقیق و تفحص هستند.
بنابراین اجازه بدهید، بعضی سرنخها را حفظ کنیم. حاکمیت #شیعه_ستیزی در آذربایجان شمالی ایران، باید درس عبرتی باشد برای #ایرانیان که رئیس جمهور منتخبشان از آذربایجان جنوبی ایران است و گل سرسبد دولتمردان وی هم شیعهستیزی را جار زد در حالی که بنا بر ادعای یکی از نمایندگان #مجلس با #یهودیان نَسبیّت دارد!
✍سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴۰۳/۵/۲
🆔@chelcheraaqHM
💠
🎲گروه هماندیشی چلچراغ
🙏
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
💎 @SMHM212
⚠️عامل اصلی ناکامی
جمهوری اسلامی ایران؛
سرطانی بنام کارشناس!
باتلاقی بنام کارشناسی!
(قسمت دوم):
ادامه اپیزود اول:
البته بنظرم آن شیخ از لحاظ قانونی حق داشت که مرا توبیخ نماید. زیرا بنده متعهد بودم در آن پنج ساعت، به طرح #مباحث_اعتقادی مندرج در کتاب سهمیهای سربازان بپردازم نه اینکه خوانش #زبان_فارسی را آموزش بدهم.
اما من تغییر مسئله بنیانی سربازان به مطلب بنیادی آنان را بلامانع میدانستم و در هر حال، اگرچه توبیخ شدم اما خوشحال بودم که روشی از #سوادآموزی_خلاقانه را کشف کردهام که میتواند #بیسوادی میلیونها نفر از #ایرانیان را با کمترین #زمان و #هزینه از کشور ریشهکن نماید و بلکه آشنایی مردمان سایر ملل با #زبان_فارسی را به خارج صادر کند!
روش خود را روی چند نفر بیسواد دیگر هم آزمودم و دیدم که بخوبی جواب میدهد و لذا اسم طرح خود را گذاشتم «سوادآموزی جهشی حم در ۲۴ ساعت» و بسوی آقای #محسن_قرائتی (در ساختمان نهضت سوادآموزی خیابان فاطمی) تاختم و آی هوار که؛ ... یافتم ... یافتم!!
چند نکته حائز توجه در ۲۴ ساعته نامیدن مدت سوادآموزی جهشی حم؛
۱) افزایش مدت آموزش از پنج شش ساعت به ۲۴ ساعت (و بعدها به ۴۰ ساعت) محض بالا بردن #ضریب_اطمینان از تحقق ادعا بود.
۲) منظور از ۲۴ ساعت، با تناوب هر روز دو ساعت و جمعاً ۱۲ جلسه دو ساعته است و اگر کلاس کشش داشته باشد میتوان در ۸ جلسه ۳ ساعته و حتی ۶ جلسه ۴ ساعته آنرا کار کرد. فلذا میتوان ادعا کرد؛ «سوادآموزی در یک هفته»!
۳) تأثیرگذاری روانی بر نوآموز که ۲۴ ساعته (فرضاً در یک شبانهروز) میتواند باسواد بشود. و اگر بیسوادی واقعاً کشش داشته باشد میتواند در مدت یک شبانه روز باسواد بشود.
۴) در دورههای آزمایشی بعدی متوجه شدم که ۲۴ ساعت برای سنین ۱۵ سال تا ۴۵ سال مناسب است و سنین کمتر یا بیشتر از این محدوده، نیازمند تکرار بیشتری هستند و لذا اگر از محدوده سنی (۴۵-۱۵) صرفنظر کنیم مدت ۴۰ ساعت برای کلیه سنین، کفایت میکند. و مجموعاً در کمتر از یک ماه هر بیسوادی میتواند باسواد بشود.
⁉️ اما چرا #سازمان_نهضت_سوادآموزی، نوآموز را برای مدت یکسال در رفت و آمد نگه میدارد؟! و از تعداد بیسوادان کشوری، #آمار دقیقی ارائه نمیدهد؟! و بعد از نیم قرن از #پیروزی_انقلاب_اسلامی و تشکیل #نظام_جمهوری_اسلامی_ایران، هنوز هم درصد قابل توجهی از مردم ایران، بیسواد هستند؟! و حتی قادر نیستند اسامی نامزدهای انتخاباتی خود را روی برگه رأی بنویسند!! و #نظام_آموزشی، چرا قادر (و بلکه مایل) به #ریشه_کنی_بیسوادی نیست؟!!
البته این سازمان هر سال دو نوع آمار ارائه میدهد که بنظرم هر دو اغراقآمیز است! یکی در سالگرد تأسیس نهضت سوادآموزی که بگونهای داد سخن در میدهد که گویا بیسوادی ریشهکن شده و فقط چند تا پیرزن و پیرمرد فرتوت باقی ماندهاند که کشش ندارند و عنقریب باید منتظر مرگ آنها باشیم تا بتوانیم ادعا بکنیم که بیسوادی ریشهکن شد! و حال آنکه ۱۰٪ الی ۲۰٪ جمعیت ایران در بیسوادی به سر میبرند!
یکی هم، زمانی که سازمان بدنبال #کسب_بودجه است که آمارهای نسبتاً واقعبینانهتری شاید باشد. در هر حال این دو نوع آمار هیچگاه با هم منطبق نیستند!
اگر ریشهکنی بیسوادی به سختی آپولو هوا کردن هم بود، رزمندگان ما توانستند موشکهای هایپرسونیک خود را روانه قارههای دیگر بکنند. ولیکن بزمندگان ما نمیتوانند بیسوادی را ریشهکن کنند! وگرنه تا حالا باید بیسوادی ریشهکن و سازمان نهضت سوادآموزی منحل میشد. ولیکن بنظر میرسد که ناندانی بعضیها شده است و تعمداً نمیخواهند ریشهکن شود!
علیأیّحالٍ پس از ورود به دفتر جناب قرائتی، تازه متوجه شدم که ملاقات با ایشان هم تابع پروتکلهای دیدار با مقامات رسمی است و از قبل باید تقاضای مکتوبی میدادم و علت تقاضای ملاقات خود را توضیح میدادم و اگر وقتی تعیین میشد آنگاه باید حرکت میکردم.
در این پروتکلها، امتیازی هم برای «کاشف روش جدید سوادآموزی» تعریف نشده بود!
در عینحال نشستم تا سماجت بکنم و در برگه کوچکی اندازه کف دست، عناوین ۱۰ تا طرح و ایدهای که اجرای آنها به گروه خونی استاد قرائتی میخورد، نوشتم که اولین ردیف آن، همین «سوادآموزی در ۲۴ ساعت» بود.
داشتم مأیوس میشدم که ناگهان آقای قرائتی، برای لحظاتی سرش را از اتاقش بیرون آورد تا چیزی به رئیس حوزه ریاست خود بگوید، #ابن_الوقت خودم را کشیدم جلو که؛ حاجی! عرض حاجت دارم.
برگه را گرفتم جلو چشمانش که گرفت و گفتم: برای اجرای این ۱۰ تا طرح فرهنگی-مذهبی، کمک شما لازمست.
آن لیست را سریعاً خواند و گفت: «اولی را ثابت کن، بقیه را دربست قبول میکنم» و #بدون_تعارف به اتاقش برگشت!
گفتم: از کجا شروع کنم؟
با اشاره به گوشهای گفت: برو پیش آقای بهشتی!
و در را بست!
...ادامه دارد.
✍سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴۰۳/۵/۲
🆔@chelcheraaqHM
💠
🎲 هماندیشی چلچراغ
🙏
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
💎 @SMHM212
قصه تلخ محمد علی زم!
زاویهای که یافت با زمزم
(نمونه بارزی از قربانی حلقه اول اصحاب!)
حضور #زم در مراسم #راد، سوژهای شد تا همه او را بنام پدر #نیما_زم یاد کنند. چرا که وی بعد از اعدام پسرش (به جرم «فتنهگری مؤثر» در «عرصه براندازی» #جمهوری_اسلامی_ایران)، بجای عذرخواهی از پیشگاه #ملت_انقلابی، سعی کرد عدم باور به انحراف وحشتناک پسرش و بلکه ملکوتی شدن او را به #ملت_رشید_ایران نیز القاء نماید!! و نشان داد که توهمات آن پسر خودفروخته به #شیطان، وراثت پدری او بوده است!
مایل نیستم نمک به زخم او بپاشم که حرف فراوان است. اگر بخواهم در باره او بنویسم هفتاد من کاغذ شود! حتی یکبار خواستم فقط مکاتبات فیمابین را بصورت کتابی منتشر بکنم از تصور این که کسی حوصله خواندن آنها را نخواهد داشت، منصرف شدم!
زم تنها مدیری بود (از میان دهها مدیری که با آنها ارتباط داشتم) که نامههای نقادانه و مقالات طویل مرا (علیرغم تند و تیزی مرسوم مکتوبات بنده!) بمحض دریافت، مطالعه میکرد و واکنش نشان میداد و حتی یکبار گلایه کرد که چرا کمتر مینویسید؟!!
و شاید تنها مدیری بود که تا تمام کارتابلهای خود را ملاحظه نمیکرد عازم منزلش نمیشد! و بنظرم دقت و حساسیت به انجام کاری که داشت (مدیریت #حوزه_هنری سازمان تبلیغات اسلامی و آنگاه ریاست #سازمان_فرهنگی هنری شهرداری تهران) موجب #غفلت از #تربیت_صحیح پسرش گردید!
اگرچه اصحاب #حلقه_اول وی هم در جدائی او از #زمزم_ولایت بسی مؤثر بودند!
«الله الله فی اصحابکم»
#منتظری
#هاشمی
#زم
#پزشکیان
✍سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴۰۳/۵/۴
🆔@chelcheraaqHM
🎲گروه چلچراغ
🙏
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
💎 @SMHM212
⚠️عامل اصلی ناکامی
جمهوری اسلامی ایران؛
سرطانی بنام کارشناس!
باتلاقی بنام کارشناسی!
(قسمت سوم):
😬 بنده نه از حکومت #مدعیان_اصلاحطلبی واهمه دارم و نه از حاکمیت #مدعیان_اصولگرایی، بلکه وحشتم از سلطه #مدعیان_کارشناسی است که در همهجای #ایران یافت میشوند!
⁉️ چرا زمانی که حاجآقای #قرائتی از ریاست سازمان #نهضت_سوادآموزی استعفاء دادند، من دو رکعت نماز شکر بجای آوردم؟!
ادامه اپیزود اول:
انتظار داشتم بعنوان یک روحانی سید که با ادعای دستیابی به روش سوادآموزی جهشی ۲۴ ساعته به دیدار حاجآقا قرائتی شتافته، تحویل گرفته شوم ولیکن از اینکه حاضر نشد خودش بعنوان مسئول ریشهکنی بیسوادی حتی یک دقیقه برایم وقت بگذارد، قدری عبوس شدم که چهره ناراحت قرین عصبانیت و افسوس مرا هنگام بستن در اتاقش در یک لحظه دید و لذا دوباره لای درب را باز کرد و برای دلجویی من یا توجیه بیتوجهی خود، جملهای گفت که برای من بدترین فحش عالم بود! گفت: طرح شما باید #کارشناسی شود. من که سر در نمیآورم! برو پیش بهشتی!
«ارجاع به کارشناس» بنظر من از «پرتاب طرح به سطل زباله» بدتر بود! علتش همین است که میخواهم در این سلسله مطالب به توضیح آن بپردازم.
در هر حال رفتم پیش حجتالاسلام بهشتی که دفترش در پارتیشنی روبروی دفتر حاجی #قرائتی بود. چیدمان میز او جوری بود که درب دفتر قرائتی را میدید.
لذا متوجه شد که از طرف آقای قرائتی به وی ارجاع شدم.
گفت: مشکلت چیه؟!
گفتم: من مشکلی ندارم اما آمدم مشکل شما را حل بکنم.
گفت: مشکل ما چیه؟!
گفتم: عدم ریشهکنی بیسوادی!
حدود ۱۵ سال از فرمان امام برای تشکیل نهضت سوادآموزی گذشته و شما هنوز بیسوادی را ریشهکن نکردهاید!
با تمسخر گفت: و لابد شما میتوانید؟!
گفتم: بله! طرحی دارم که اگر به درستی انجام شود ظرف پنج سال، بیسوادی را ریشهکن میکند.
گفت: طرحت چیه؟!
گفتم: سوادآموزی در ۲۴ ساعت!
ناگهان به خندهای افتاد که اگر کنترل نمیکرد داشت تبدیل میشد به قهقهه!!
گفتم: کجای حرفم خندهدار بود؟!
گفت: آخه اینجوریشو ندیده بودم!
گفتم: منظورتون چیه؟!
گفت: آخرین کلاهبرداری که به تور ما خورد ادعای سوادآموزی چهل روزه را داشت. کلی ما رو سر کیسه کرد و فرار کرد! حالا شما در هیبت یک سید روحانی ادعا میکنی ۲۴ ساعته! خب! خیلی خندهداره!
پرسیدم: آیا من از شما تقاضای پول کردم؟!
گفت: پس چی میخوای؟!
گفتم: یک کلاس آدم بیسواد و دو هفته مهلت. اگر باسواد نشدند مرا جریمه کنید و خسارت بگیرید.
گفت: و اگر موفق شدی چی؟!
گفتم: و اگر موفق شدم برای خودم چیزی نمیخواهم اما اجرای ۹ طرح دیگر فرهنگی که لیست آنها را به آقای قرائتی دادم و باسوادشدهها را ارتقاء کیفیت میبخشند، یک پانزدهم بودجه سازمان شما را میخواهند.
گفت: دیدی بدون طمع نیستی!
گفتم: شنیدم بودجه امسال [۱۳۷۳] شما ۱۵ میلیارد تومان است. وقتی که طرح بنده باعث صرفهجویی حدود ۱۰ میلیارد تومانی شما بشود آیا تقاضای یک میلیارد آنهم برای اجرای طرحهای فرهنگی مذهبی مفید و مؤثر برای جدیدالسوادها که به جنس کارکرد آقای قرائتی هم میخورند، تقاضای زیادی و شخصی است؟!
خلاصه سیر این گفتگو و مشاجره ما به سمتی رفت که مرا مأیوس نمود و آماده ترک وی میشدم که دوباره آقای قرائتی، درب اتاقش را باز کرد تا بنظرم مهمانش را بدرقه کند که سریع رفتم و معترضه گفتم؛ این آقا بنای همکاری ندارد متأسفانه!
با اشاره به بهشتی گفت: بفرست پیش میرزایی!
دوباره برگشتم پیش بهشتی!
گفتم: میرزایی دیگه کیه؟
گفت: معاون آموزشی نهضته.
گفتم: طبقه چندمه؟
گفت: باید بری میدان فلسطین!
گفتم: اگر قراره میرزایی تصمیم بگیره تو چکاره بودی که مخالفت میکردی؟!
گفت: من مشاور حاجی هستم.
با لحن خاصی گفتم: عجب! (بدین مفهوم که آدم قحطه که تو رو کرده مشاور خودش؟! انگار ذهنم رو خوند!)
گفت: فیش تمام سخنرانیهای حاجی رو من تهیه میکنم. تحقیقات تمام صحبتهای تلویزیونی حاجی رو من انجام میدهم!
گفتم: پس چرا خودت از آنها استفاده نمیکنی؟!
گفت: اگر بخوام خودم سخنرانی بکنم حاجی گفته طلاقت میدم!
(البته در سالهایی که حاجی بستری شد ایشان خودش در گوشه کنار به سخنرانی پرداخت ولیکن جذابیت سخنرانیهای قرائتی را نداشت!)
مستقیماً عازم دفتر معاونت نهضت در میدان فلسطین شدم و بعد از مدتی معطلی، آقای میرزایی از اتاقش بیرون آمد و ضمن عذرخواهی گفت: امروز خیلی سرم شلوغه و نمیتونم در خدمت شما باشم. لطفاً فردا حدود ساعت ۱۴ اینجا باشید و حتماً قبل از حرکت، تماس بگیرید تا بنده ناخواسته بدقول نشوم!
فردایش چون بدون وسیله بودم و باید با جابجایی چند تا خط اتوبوس خودم را میرسانیدم با احتمال ترافیک و... زودتر راه افتادم و بین راه ساعت ۱۳ تماس گرفتم که گفت؛ مشکلی نیست، تشریف بیاورید.
اما قبل از س.۱۴ رسیدم و...
...ادامه دارد.
✍ سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴۰۳/۵/۴
🆔 @chelcheraaqHM
🎲 هماندیشی
🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وای که چقدر این خانم جوان خوب حرف زد و حرف های خوبی هم گفت.
لذت بردم.
تا حالا کسی به این قشنگی قطع رابطه آمریکا با ایران رو تبیین نکرده بود..
برای همه سلیقه ها مفید هست.
حتما تا آخر گوش کنید ، چون قطعا ارزش آنرا دارد.ضمنا برای مدعیان فهم زبان دنیا متاسفیم😒👋
پیشنهاد میکنم عزیزان برای دوستانشون حتما این ویدئو رو ارسال کنن
☝️از پیامهای وارده☝️
نقدونظر #حم
👌 امام صادق عليهالسلام:
انسان عاقل/مؤمن از یک سوراخ، دو بار گزیده نمیشود.
⁉️ دکتر #پزشکیان (#پوزیده_سابق)؛ دارای #فوق_تخصص_جراحی_قلب و چندین دوره #نمایندگی_مجلس #شورای_اسلامی و نامزد #ریاست_جمهوری (اما بدون #بصیرت در #سیاست و #دیانت)، چرا میخواهد، #ملت_ایران برای چندمینبار از #سوراخ_آمریکا گزیده شود؟!
#عقل
#ایمان
#نقصان
✍ سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴۰۳/۵/۵
🆔 @chelcheraaqHM
💠
🎲 گروه هماندیشی چلچراغ معارف و احکام
🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
💎@SMHM212
نسخه غلط گنگ خواب دیده!
یکی از نمایندگان دوران قبل، مشهور به خوابالو در بسیاری از جلسات #مجلس در خواب بود! و حال معلوم شد که نماینده دیگری هم نه تنها در مجلس بلکه در طی حداقل نیمقرن اخیر، #منگ بوده است!
وی فقط در یک فراز از حرفهای نسنجیده اما #خوشایند_ابلهان، مرتکب سه #غلط_سیاسی شد که نشان از بحران بیبصیرتی وی دارد!
۱) گمان میکند که دعوای #ایران و #آمریکا زیر سر ایران و قابل حل است و مائیم که باید آنرا حل کنیم!
۲) گمان میکند که «عدم حل دعوای ایران و آمریکا»، باعث «بدبختی روزافزون ایرانیان» است!
۳) گمان میکند که حل دعوای آمریکا با ایران، آنچنان پیچیده و بغرنج است که رهین #کارشناسی #کارشناسان است!
البته این توهمات خود را با عبارت «در یک نگاه ساده» ردیف کرد و حال آنکه باید میگفت؛ «در یک نگاه سادهلوحانه»!
تک تک عبارات این گنگ خوابدیده، محتاج نقادی مفصلی است ولیکن اجمالاً عرض میکنم:
بند(۱) توهمات وی را خانم رحیمی پاسخ نسبتاً مناسبی داد.
#دشمنی_آمریکا با #ایرانیان، ۳ علت دارد که بارها گفته و نوشتهام و باز هم خواهم نوشت.
بند(۲) توهمات وی، ناشی از آنست که تفاوت مفاهیم #پدیده_منحوس #وابستگی اقتصادی به #مثلث_شوم (#نفت+ #بانک+ #دلار) که علت اصلی بدبختی روزافزون ایرانیان شده است و #خودکفایی اقتصادی و #اقتصاد_مقاومتی را نفهمیده است! و لذا #نسخه_غلط میپیچد!
بند(۳) توهمات وی، ناشی از جهل به این مطلب است که کارشناسی را #عقل_منفصل_مدیران تلقی میکند نه #امتداد_تکمیلی آن!
#پزشکیان
#پوزیده_سابق
✍سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴۰۳/۵/۵
🆔@chelcheraaqHM
💠
🎲چلچراغ
🙏
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
💎 @SMHM212
🙄 ایرانیان خوششانسی که خود
را گرفتار بدشانسی میکنند!😳😭
یکی از خوششانسیهای #ایرانیان، برخورداری از #نعمت_گاز طبیعی است که هماکنون حدود ۹۰٪ نیروگاههای #تولید_برق از آن تزریق میکنند.
حدود ۱٪ تولید برق کشور هم از #نیروگاه_اتمی، است که نفوذیهائی از قبیل #ظریف در تلاش انهدام کامل آن بودند و هستند.
حدود ۱۰٪ نیروگاههای حرارتی ما وابسته به سوختهای فسیلی (گازوئیل و مازوت) هستند که عجالتاً مشکل میدانی ما در همینجاست.
یکی دیگر از خائنین بزرگ به #ملت_ایران، وزیری بود که احداث #پالایشگاه را #کثافت_کاری معرفی میکرد!
از طرفی با آغاز #جنگ_تحمیلی #غرب_وحشی به #روسیه در قالب #جنگ_اکراین، صادرات گازوئیل از #اکراین به روسیه قطع شد و بالتبع صادرات #گازوئیل از روسیه به ایران هم قطع شد.
پیامد این مشکل، تأمین سوخت نیروگاههای فسیلی دچار اختلال و حتی بعضاً تبدیل به #معضل_صنعتی گردید و تنها راه حل این بحران، توسعه نیروگاههای هستهای (انرژی پایانناپذیر) و گازی (انرژی پایانپذیر) است. امکانپذیری چنین توسعهای از خوششانسیهای ایرانیان است ولیکن با #عدم_مشارکت در #انتخابات و حتی معمولاً رأی دادن به #حیوانات_جلاّل، موجبات بدشانسی خود را رقم میزنند! و باید گفت از ماست که بر ماست!
در چنین معرکهای، گستاخ مکّاری هم از زنجیره مدعیان اصلاحطلبی و #غرب_گدا، پیوسته در صدد تحمیل #اراجیف و #جهل_مرکب بر ملت ایران است و دستگاه عریض و طویل قضائیه هم کماکان در #خواب_خرگوشی آرمیده است!
✍ سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴۰۳/۵/۵
🆔 کانال @chelcheraaqHM
💠
🎲 گروه هماندیشی چلچراغ معارف و احکام
🙏
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
💎 @SMHM212
⚠️عامل اصلی ناکامی
جمهوری اسلامی ایران؛
سرطانی بنام کارشناس!
باتلاقی بنام کارشناسی!
(قسمت چهارم):
ادامه اپیزود اول:
قبل از ادامه این اپیزود، باید تصریح و تفکیک نمایم به اینکه جناب آقای قرائتی (حفظهالله) در نزد بنده دارای دو شخصیت متمایز هستند:
۱) شخصیت روحانیتی که عمدتاً در قالب مواعظ هفتگی #رسانه_ملی جلوه کرده و بنده هنوز هم شیفته ۹۹٪ صحبتهای مقبول ایشان هستم و دیگران را هم تشویق به استماع آنها میکنم.
۲) شخصیت اداری در قالب رئیس سازمان #نهضت_سوادآموزی که وقتی با آن مواجه شدم ۹۹٪ مدیریت وی را مردود میدانم. زیرا که نتوانست #بیسوادی را ریشهکن کند. زیرا که افسار شتر سازمان خود را به سفیهانی سپرد که آنها را #کارشناس تلقی میکرد!
بنابراین نقادی کاراکتر ضعیف ریاستی ایشان نباید به مفهوم توهین در حق شخصیت ممتاز واعظی وی تلقی گردد.
و اما بعد؛
حدود ۱۰ دقیقهای زودتر از موعد رسیده بودم و گوشهای نشستم تا رأس ساعت ۱۴ وارد دفتر میرزایی بشوم و ناخواسته افرادی را میدیدم که وارد سالن خاصی در آنسوی دفتر میرزایی میشدند که در ادامه متوجه شدم سالن کنفرانس متصل به دفتر میرزایی است و واردین همگی مسئولین و #کارشناسان تدوین کلیات و جزئیات کتب زبان فارسی اول ابتدایی مقطع دبستان و نیز سال اول نهضت سوادآموزی هستند!
رأس ساعت مقرر به مسئول دفتر آقای میرزایی اعلام کردم که ورودم را به معاون آموزشی آقای قرائتی اطلاع بدهد.
بعد از چند دقیقه او آمد و گفت که جلسه مهمی با عدهای از همکاران دارم که دقایق پایانی آنست و بر خلاف معمول که من ساعت ختم جلسه را تمدید میکردم، ایندفعه تعجیل بخرج دادم تا سر ساعت در خدمت شما باشم. با این حال از شما استدعا میکنم چند دقیقه دیگر به من مهلت بدهید تا این جلسه را جمعبندی بکنم و بعدش در خدمت شما هستم.
بنده تصادفاً در جایی نشستم که تردد برخی افراد را میدیدم که وارد سالن کنفرانس میرزایی میشوند.
تا اینکه دقایقی بعد، میرزایی مجدداً از سالن کنفرانس خود بیرون آمد و گفت: حاجآقا! من در خدمت شما هستم اما تعجیل من برای ختم جلسه برای دوستانم، مسئلهدار شده و علتش را پرسیدند و من هم راستش را به آنها گفتم. گفتم که یک روحانی سیدی پیدا شده که میتواند سوادآموزی را در ۲۴ ساعت به انجام برساند اما همه آنها حیرت کرده و شدیداً مشتاق هستند که یک لحظه ادعای شما را از زبان خودتان بشنوند و بروند و بعدش من دربست در خدمت شما هستم!
گفتم: این همکاران و دوستان شما چهکاره هستند؟! چون من کاری به تعجب دیگران ندارم و مایلم با خود شما به مطلب شفافی برسم.
گفت: اینها همگی کارشناسان روشهای سوادآموزی هستند که اتفاقاً تخصصشان از جنس همین ادعای شماست.
حدس زدم کاسهای زیر نیمکاسه باشد اما همراهی کردم و وارد سالن شدم و با دیدن آنها (که دقایقی قبل یکی یکی وارد میشدند) متوجه شدم که جلسهای رو به اتمام نیست بلکه جلسهای برای آغاز است! و میرزایی سناریویی برای من چیده است!
لحظهای عصبانی شدم و خواستم برگردم و بیخیال اصل قضیه همکاری بشوم ولیکن خودم را کنترل کردم و بصورت ایستاده و خطاب به آنها گفتم: بله! بنده ادعا دارم که سوادآموزی در ۱۲ جلسه ۲ ساعته و بلکه ۸ جلسه ۳ ساعته امکانپذیر است و آقای میرزایی اگر چنین حرفی به شما زده، کاملاً درست گفته است.
میرزایی خیلی سریع شروع کرد به معرفی آنها و عناوین پرطمطراق آنها که ۳ نفرشان دکترای سوادآموزی داشتند و ۶ نفرشان کارشناس ارشد و کارشناس دروس سال اول نهضت و نیز فارسی کلاس اول دبستان بودند و نفر دهم مشاور ارشد خود میرزایی و با خود میرزایی جمعاً شدند ۱۱ نفر (که من به عدد ۱۱ هم بعنوان عدد مقدس شیطانپرستها، حساسیت منفی داشتم!)
و بعدش برگشتم با لحن نسبتاً تندی خطاب به میرزایی گفتم: آقای معاون آموزشی محترم جناب قرائتی! متأسفانه بنده از دیدن کارشناسجماعت، حالم بد میشود! و اینجا اصلاً احساس خوشایندی ندارم! و توصیه میکنم برویم به جلسه دو نفره که ...
اظهارات حضار بالا گرفت که چرا گفتارم نسبت به آنها توهینآمیز است؟! گفتم: زیرا شما کارشناسجماعت، دنبال نان و نام هستید تا خدمت! وقتی هم که در مصدر تصمیمسازی و تصمیمگیری مینشینید، میشوید #برج_عاج_نشین و احساس میکنید با یک ورقپاره مدرک دانشگاهی لابد حکمرانی بر کل دنیا را به دست آوردهاید و لذا کارشناسی شما تبدیل میشود به مسلخ خلاقیت! ذاتاً نمیتوانید پذیرای نوآوری کسی باشید! زیرا که احساس میکنید سالها تحصیلات مدرج شما هدر رفته است!
بنده باورم اینست که؛ تمام بدبختیهای ملت ایران از دست #مدعیان_کارشناسی و اسارت مدیران ضعیف در چنگال کارشناسهای دغل و حیلهگر است و بس!
محدودیت جایگاههای مدیریتی، موجب عقدهای شدن کارشناسها شده و...
...ادامه دارد.
✍ سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴۰۳/۵/۵
🆔 @chelcheraaqHM
💠
🎲 هماندیشی چلچراغ معارف
🙏
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
💎@SMHM212
⚠️عامل اصلی ناکامی
جمهوری اسلامی ایران؛
سرطانی بنام کارشناس!
باتلاقی بنام کارشناسی!
(قسمت پنجم):
ادامه اپیزود اول:
برای آنکه میرزایی را متهم به دروغ و تزویر نکرده باشم، این احتمال هم هست که وی با تعدادی از آن کارشناسها واقعاً از قبل، جلسه داشته است ولیکن تعدادی از آنها هم همزمان با ورود بنده به طبقه وی، وارد سالن کنفرانس شدند.
در هر حال، میرزایی برای تعدیل تندی من و تلطیف جلسه، صحبت کوتاهی کرد و بدان مفهوم بود که بنده اگر واقعاً طالب مساعدت سازمان نهضت هستم، ناچارم با کارشناسان آن هم کنار بیایم! زیرا هم رویه سازمان است و هم مورد تأکید آقای قرائتی و اینکه بدون مصوبات این عده از کارشناسان نهضت، هیچ اتفاقی در سازمان و مأموریتهای آن، رخ نخواهد داد!
در واقع این لُجنه کارشناسی حکم مجلس برای دولت را دارد و مدیریت حق ندارد بدون نظر اکثریت آنها قدم از قدم بردارد!
لذا بنده بر سر دو راهی قرار گرفتم که یا بیخیال همکاری با سازمان و رئیس سرطانزده آن به #آفت_کارشناسی بشوم و یا اینکه سعی بکنم به نحوی آنها را متقاعد نمایم که طرح مرا بصورت آزمایشی هم که شده، تصویب نمایند.
زیرا وقتی که طرح، اجرای موفقی داشت، بزرگترین مشت عملی بر دهان کارشناسجماعت خواهد بود!
در عینحال افزودم:
... بنابراین سنخیتی بین طرح خلاقانه بنده و قالبهای فکری خانمانسوز و ضد #منافع_ملی شما کارشناسها وجود ندارد و...
و عباراتی از این قبیل که زدن پنبه کارشناسی بود تا اگر بدنبال مرعوب کردن بنده هستند، بدانند که خودشان در موضع اتهام و دفاع هستند و نمیتوانند خیلی حقبجانب با بنده برخورد نمایند!
بقول معروف گربه را دم حجله سر بریدم!
یکی از آنها که لهجه اصفهانی داشت و شیرینزبانی میکرد گفت: اوه اوه چه دل پری از کارشناسها دارند این آقاسید!!
دو سه نفری شدیداً رفتند به حالت قهر و نفرت و خودخوری که تا آخر ماجرا هم عبوس ماندند! گویی که دیگر شاخی برایشان باقی نمانده بود که بخواهند از آن بهره بگیرند!
میرزایی خیلی سعی میکرد، نقش میانجی را بازی کند و مشاورش هم کمکش میکرد.
آنها با لطایفالحیل (از قبیل ربط دادن تندی من به ترافیک و ناهار نخوردن و چایی نخوردن و امثالهم) مرا بنظرشان رام و آرام کردند تا دقایقی کنار آنها بنشینم و یک چایی با آنها بخورم و بیشتر با هم آشنا بشویم و از این جور حرفها که من هم با اکراه و قدری هم رودروایسی نشستم و آن جلسه تا ساعت ۱۶ طول کشید!
جلسهای که میرزایی میگفت در ساعت ۱۴ به پایان خود رسیده اما همگی تا ساعت ۱۶ نشستند تا در واقع مرا #تخلیه_اطلاعاتی بکنند که ببینند طرح من چیست؟ و با چه روشی آنرا میخواهم اجراء بکنم؟
اما من هم مصمم شدم که بدون لو دادن روش خود، آنها را متقاعد بکنم و از همان ابتدای امر هم گفتم: لزومی نمیبینم جزئیات روش خود را برای شما توضیح بدهم. صریحاً عرض میکنم که ما میخواهیم با هم معاملهای بکنیم! شما یک کلاس آموزشی با تعدادی فرضا ۱۰ الی ۲۰ نفر بیسواد را (تأیید بیسوادی آنها با شما) یکی دو هفته در اختیار بنده قرار میدهید و در آنجا یکی دو تا دوربین فیلمبرداری هم تعبیه میکنید ولیکن فیلمبردارها را من خودم میآورم تا کلیه دقایق آموزشی بنده را مستندسازی بکنند. نسخهها در اختیار بنده خواهد بود.
شما در پایان دوره میآئید و از نوآموزها امتحان دلخواه خودتان را میگیرید. اگر آنها قادر به خواندن متون مختلف (کتاب، مجله، روزنامه و...) و همچنین موفق به نوشتن اسامی خودشان، دوستانشان و اعضای خانواده خودشان شدند، نشانه موفقیت #روش_تدریس بنده خواهد بود. در این دوره قرار نیست نوآموزان انشاء هم بنویسند و حتی چهار عمل اصلی ریاضی را هم انجام بدهند که اگر قادر به انجام آنها شدند، از فضائل دوره خواهد بود نه از اهداف اصلی آن.
ما در دوره آزمایشی فقط یک هدف داریم؛ «توانافزائی بیسواد به خوانش انواع جملات و نوشتن اسامی» (نه جملهنویسی) و فعلاً بیشتر از این را قول نمیدهم!
وقتی که امتحان گرفتید و باسواد شدن آنها ظرف دو هفته را تأیید کردید آنگاه برمیگردیم سراغ قرارداد اولیهای که لازمست امروز با هم ببندیم!
پرسیدند: کدام قرارداد؟!
گفتم: قراردادی مبنی بر اینکه یک میلیارد تومان به بنده پاداش تعلق بگیرد! بنده فیلمهای مستند کلاس را در اختیار شما قرار میدهم که بنشینید جزئیات روش مرا از آن استحصال کنید و در روشهای آموزشی خودتان بر اساس روش بنده، لحاظ کنید.
بنده هم میروم سراغ آن یک میلیارد تومان که به حساب مشترکی واریز میشود (بنام بنده و حاجآقا قرائتی و نفر سومی که طرفین به او اعتماد بورزیم). این یک میلیارد تومان، اسمش پاداش بنده است ولیکن صرف پیشبرد ۹ طرح فرهنگی دیگری خواهد شد که عناوین آنها را به آقای قرائتی دادم و ریالی به خود من نمیرسد!
...ادامه دارد.
✍سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴۰۳/۵/۶
🆔@chelcheraaqHM
🎲چلچراغ
🙏