eitaa logo
پژوهشگاه حم
270 دنبال‌کننده
791 عکس
857 ویدیو
37 فایل
بخشی از مقالات متنوع سیدمحمدحسینی(منتظر) فرزند مرحوم حجة‌الاسلام و المسلمین؛ حاج سید میربابا حسینی(فاطمی) (اعلی الله مقامه الشریف) در حوزه‌های مذهبی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 ⚠️عامل اصلی ناکامی جمهوری اسلامی ایران؛ سرطانی بنام کارشناس! باتلاقی بنام کارشناسی! (قسمت اول): 👌 پرفسور ()، در باره و همان تصورات خبطینه حجة‌الاسلام و قریب باتفاق است! 😬 بنده نه از حکومت واهمه دارم و نه از ، بلکه وحشتم از سلطه است! اپیزود اول؛ اجازه بدهید این قصه پر غصه را از اینجا شروع بکنم که در اوائل دهه ۱۳۷۰ از طرف نهاد لشگر ۲۱ حمزه دعوت شدم تا با عنوان و سیاسی با آن نهاد، همکاری نمایم. فلذا هر روز صبح تا ظهر با حضور در به تدریس مباحث و مسائل می‌پرداختم و این همکاری تا مقطع انتقال لشگر به تبریز ادامه داشت. دوره‌های آموزشی مذکور که شامل مجموعه‌های سربازان، درجه‌داران و افسران بود، در یکی از دوره‌ها با گردانی از سربازان مواجه شدم که در قالب پنج گروهان از روستاهای استان‌های کردنشین اعزام شده بودند و آموزش عقیدتی یکی از آن گروهان‌ها به بنده سپرده شد. همان اول صبح متوجه شدم که با گویش فارسی چندان روان نیستند و شاید بهتر باشد که یکی دو ساعت فقط با هم مکالمه بکنیم تا به هم‌طرازی در مفاهمه کلمات و جملات برسیم ولیکن اتفاق خاصی مرا مصمم کرد که آن روز بنده بجای آموزش اعتقادی به آموزش بپردازم! زیرا مشاهده کردم که بعضی از سربازها کتاب‌های خود را وارونه گرفته‌اند! حساس که شدم معلوم شد کل آن سی چهل نفر هستند! با تعجب پرسیدم: پس چرا کتاب گرفته‌اید؟! گفتند: سهمیه ماست که داده‌اند! باورم نمی‌شد که همه بی‌سواد باشند و احتمال دادم که دارند سر به سر من می‌گذارند! همزمان رئیس عقیدتی لشگر در حال عبور از حاشیه محوطه جنگلی بود (محل برگزاری کلاس‌ها در آن فصل سال محوطه جنگلی پادگان تعیین شده بود) که صدایش کردم و گفتم: حاج‌آقا! این‌ها ادعا می‌کنند که همگی بیسواد هستند! وی هم آمد و تأیید کرد که بله! این دوره کل گردان همگی بیسواد هستند! گفتم: پس چرا به همگی کتاب داده‌اید؟! گفت: سهمیه‌شان بوده! آیا شما مشکلی دارید؟! گفتم: معمولاً از حضار کلاس می‌خواستم نوبتی یک نفر داوطلب بشود که دروس کتاب را قرائت کند و من هم هر جا که لازم دیدم، مفاد قرائتی را توضیح بدهم. گفت: زحمت خواندن کتاب را این‌دفعه دیگه خودتان بکشید. و رفت. بنده هم با اکراه شروع کردم به خواندن متون کتاب ولیکن ایده‌ای به ذهنم رسید که بعد‌ها آنرا نامیدم. بلند شدم و کتاب را کنار گذاشتم و فی‌البداهه مشغول سوادآموزی به آن‌ها شدم؛ ساعت اول حروف الفبای فارسی را روی تخته نوشتم و ساعت دوم کلمات و ساعت سوم جمله‌بندی را با آن‌ها کار کردم و ساعت چهارم هر جمله‌ای که روی تخته می‌نوشتم آن‌ها با ذوق و اشتیاق و هیجان و فریاد می‌خواندند و پادگان را روی سرشان گذاشته بودند! قریب باتفاق سربازان موفق شدند با روش ابتکاری بنده در ظرف چهار ساعت، خواندن را یاد بگیرند! رسم آموزشی این بود که هر ۵۰ دقیقه به کلاس، آزادباش ۱۰ دقیقه‌ای داده می‌شد و اساتید هم گوشه‌ای دور هم جمع می‌شدند تا با هم چای و شیرینی بخورند اما من آنروز به علت استقبال سربازها کل ۴ ساعت را پای تخته ایستادم و با آن‌ها سوادآموزی کار کردم. تا اینکه رئیس آموزش عس. آمد سراغ ما و پرسید: آقاسید! امروز شما روزه بودید؟ (که نیامدید با ما چیزی بخورید) گچ را دادم به او و گفتم: لطفاً یک جمله بنویسید! تا جمله را نوشت، سربازها آنرا با صدای بلند خواندند! گفتم: لطفاً جمله دیگری بنویسید. نوشت و خواندند و برای بار سوم هم تکرار شد و بعد به طعنه پرسیدم: حاجی! شما که گفتید اینها از دم بیسوادند! گفت: إلَدَه! اینا همگی بیسوادند! گفتم: اما می‌بینید که هر چه نوشتید خواندند! لحظه‌ای مکث کرد و با لهجه ترکی گفت: سید! نکنه این‌ها رو جادو کردی!؟! گفتم: بله! این، نتیجه جادوی سوادآموزی ابتکاری بنده است! ناگهان عصبانی شد و به سربازها برپا داد و مرخص کرد. گفتم: حاجی! اجازه بده که ساعت آخر هم روان‌خوانی آن‌ها را کار بکنم که اجازه نداد! دستم را گرفت و گفت برویم چایی بخوریم و مرا کشان کشان برد به دفترش و برایم توبیخ نوشت که کارکردم خارج از دستور بوده است! گفتم: حاجی! اصلاً متوجه هستی کجای کاری؟! این که یک گروهان سرباز ظرف فقط ۴ ساعت باسواد شدند تا کتاب‌شان را خودشان بخوانند آیا معجزه نیست!! بجای تشویق داری توبیخ‌م می‌کنی!! گفت: تو متوجه نیستی که سنی‌ها را باسواد کردی! گفتم: مگر قراره اهل سنت باسواد نشوند! آن مشاجره ما کشید به مسائل و و فهمیدم ریشه قضیه به بافت قومیتی روستای ایشان در آذربایجان برمی‌گردد!! ...ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۵/۱ ✅کانال حیفه نبینی: 🆔@chelcheraaqHM 💠 🎲 چلچراغ 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 ⚠️عامل اصلی ناکامی جمهوری اسلامی ایران؛ سرطانی بنام کارشناس! باتلاقی بنام کارشناسی! (قسمت سوم): 😬 بنده نه از حکومت واهمه دارم و نه از حاکمیت ، بلکه وحشتم از سلطه است که در همه‌جای یافت می‌شوند! ⁉️ چرا زمانی که حاج‌آقای از ریاست سازمان استعفاء دادند، من دو رکعت نماز شکر بجای آوردم؟! ادامه اپیزود اول: انتظار داشتم بعنوان یک روحانی سید که با ادعای دست‌یابی به روش سوادآموزی جهشی ۲۴ ساعته به دیدار حاج‌آقا قرائتی شتافته، تحویل گرفته شوم ولیکن از اینکه حاضر نشد خودش بعنوان مسئول ریشه‌کنی بیسوادی حتی یک دقیقه برایم وقت بگذارد، قدری عبوس شدم که چهره ناراحت قرین عصبانیت و افسوس مرا هنگام بستن در اتاقش در یک لحظه دید و لذا دوباره لای درب را باز کرد و برای دلجویی من یا توجیه بی‌توجهی خود، جمله‌ای گفت که برای من بدترین فحش عالم بود! گفت: طرح شما باید شود. من که سر در نمی‌آورم! برو پیش بهشتی! «ارجاع به کارشناس» بنظر من از «پرتاب طرح به سطل زباله» بدتر بود! علتش همین است که می‌خواهم در این سلسله مطالب به توضیح آن بپردازم. در هر حال رفتم پیش حجت‌الاسلام بهشتی که دفترش در پارتیشنی روبروی دفتر حاجی بود. چیدمان میز او جوری بود که درب دفتر قرائتی را می‌دید. لذا متوجه شد که از طرف آقای قرائتی به وی ارجاع شدم. گفت: مشکلت چیه؟! گفتم: من مشکلی ندارم اما آمدم مشکل شما را حل بکنم. گفت: مشکل ما چیه؟! گفتم: عدم ریشه‌کنی بیسوادی! حدود ۱۵ سال از فرمان امام برای تشکیل نهضت سوادآموزی گذشته و شما هنوز بیسوادی را ریشه‌کن نکرده‌اید! با تمسخر گفت: و لابد شما می‌توانید؟! گفتم: بله! طرحی دارم که اگر به درستی انجام شود ظرف پنج سال، بیسوادی را ریشه‌کن می‌کند. گفت: طرحت چیه؟! گفتم: سوادآموزی در ۲۴ ساعت! ناگهان به خنده‌ای افتاد که اگر کنترل نمی‌کرد داشت تبدیل می‌شد به قهقهه!! گفتم: کجای حرفم خنده‌دار بود؟! گفت: آخه اینجوریشو ندیده بودم! گفتم: منظورتون چیه؟! گفت: آخرین کلاهبرداری که به تور ما خورد ادعای سوادآموزی چهل روزه را داشت. کلی ما رو سر کیسه کرد و فرار کرد! حالا شما در هیبت یک سید روحانی ادعا می‌کنی ۲۴ ساعته! خب! خیلی خنده‌داره! پرسیدم: آیا من از شما تقاضای پول کردم؟! گفت: پس چی می‌خوای؟! گفتم: یک کلاس آدم بیسواد و دو هفته مهلت. اگر باسواد نشدند مرا جریمه کنید و خسارت بگیرید. گفت: و اگر موفق شدی چی؟! گفتم: و اگر موفق شدم برای خودم چیزی نمی‌خواهم اما اجرای ۹ طرح دیگر فرهنگی که لیست آن‌ها را به آقای قرائتی دادم و باسوادشده‌ها را ارتقاء کیفیت می‌بخشند، یک پانزدهم بودجه سازمان شما را می‌خواهند. گفت: دیدی بدون طمع نیستی! گفتم: شنیدم بودجه امسال [۱۳۷۳] شما ۱۵ میلیارد تومان است. وقتی که طرح بنده باعث صرفه‌جویی حدود ۱۰ میلیارد تومانی شما بشود آیا تقاضای یک میلیارد آنهم برای اجرای طرح‌های فرهنگی مذهبی مفید و مؤثر برای جدیدالسوادها که به جنس کارکرد آقای قرائتی هم می‌خورند، تقاضای زیادی و شخصی است؟! خلاصه سیر این گفتگو و مشاجره ما به سمتی رفت که مرا مأیوس نمود و آماده ترک وی می‌شدم که دوباره آقای قرائتی، درب اتاقش را باز کرد تا بنظرم مهمانش را بدرقه کند که سریع رفتم و معترضه گفتم؛ این آقا بنای همکاری ندارد متأسفانه! با اشاره به بهشتی گفت: بفرست پیش میرزایی! دوباره برگشتم پیش بهشتی! گفتم: میرزایی دیگه کیه؟ گفت: معاون آموزشی نهضته. گفتم: طبقه چندمه؟ گفت: باید بری میدان فلسطین! گفتم: اگر قراره میرزایی تصمیم بگیره تو چکاره بودی که مخالفت می‌کردی؟! گفت: من مشاور حاجی هستم. با لحن خاصی گفتم: عجب! (بدین مفهوم که آدم قحطه که تو رو کرده مشاور خودش؟! انگار ذهنم رو خوند!) گفت: فیش تمام سخنرانی‌های حاجی رو من تهیه می‌کنم. تحقیقات تمام صحبتهای تلویزیونی حاجی رو من انجام می‌دهم! گفتم: پس چرا خودت از آن‌ها استفاده نمی‌کنی؟! گفت: اگر بخوام خودم سخنرانی بکنم حاجی گفته طلاقت می‌دم! (البته در سالهایی که حاجی بستری شد ایشان خودش در گوشه کنار به سخنرانی پرداخت ولیکن جذابیت سخنرانی‌های قرائتی را نداشت!) مستقیماً عازم دفتر معاونت نهضت در میدان فلسطین شدم و بعد از مدتی معطلی، آقای میرزایی از اتاقش بیرون آمد و ضمن عذرخواهی گفت: امروز خیلی سرم شلوغه و نمی‌تونم در خدمت شما باشم. لطفاً فردا حدود ساعت ۱۴ این‌جا باشید و حتماً قبل از حرکت، تماس بگیرید تا بنده ناخواسته بدقول نشوم! فردایش چون بدون وسیله بودم و باید با جابجایی چند تا خط اتوبوس خودم را می‌رسانیدم با احتمال ترافیک و... زودتر راه افتادم و بین راه ساعت ۱۳ تماس گرفتم که گفت؛ مشکلی نیست، تشریف بیاورید. اما قبل از س.۱۴ رسیدم و... ...ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۵/۴ 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 هم‌اندیشی 🙏
1.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 نسخه غلط گنگ خواب دیده! یکی از نمایندگان دوران قبل، مشهور به خوابالو در بسیاری از جلسات در خواب بود! و حال معلوم شد که نماینده دیگری هم نه تنها در مجلس بلکه در طی حداقل نیم‌قرن اخیر، بوده است! وی فقط در یک فراز از حرف‌های نسنجیده اما ، مرتکب سه شد که نشان از بحران بی‌بصیرتی وی دارد! ۱) گمان می‌کند که دعوای و زیر سر ایران و قابل حل است و مائیم که باید آن‌را حل کنیم! ۲) گمان می‌کند که «عدم حل دعوای ایران و آمریکا»، باعث «بدبختی روزافزون ایرانیان» است! ۳) گمان می‌کند که حل دعوای آمریکا با ایران، آنچنان پیچیده و بغرنج است که رهین است! البته این توهمات خود را با عبارت «در یک نگاه ساده» ردیف کرد و حال آنکه باید می‌گفت؛ «در یک نگاه ساده‌لوحانه»! تک تک عبارات این گنگ خواب‌دیده، محتاج نقادی مفصلی است ولیکن اجمالاً عرض می‌کنم: بند(۱) توهمات وی را خانم رحیمی پاسخ نسبتاً مناسبی داد. با ، ۳ علت دارد که بارها گفته و نوشته‌ام و باز هم خواهم نوشت. بند(۲) توهمات وی، ناشی از آنست که تفاوت مفاهیم اقتصادی به (+ + ) که علت اصلی بدبختی روزافزون ایرانیان شده است و اقتصادی و را نفهمیده است! و لذا می‌پیچد! بند(۳) توهمات وی، ناشی از جهل به این مطلب است که کارشناسی را تلقی می‌کند نه آن! سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۵/۵ 🆔@chelcheraaqHM 💠 🎲چلچراغ 🙏
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 نقادی طرح ملی «الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت» (بخش ۰۴): 👈بخش قبلی👉 ... که بررسی آنها و میزان «کاربردی» بودن آنها از حوصله این مقال خارج است ولیکن در این امر که جنبه «راهبردی» دارد، لازمست درنگ کوتاهی داشته باشیم. استنباط و ادعای بنده اینست که این مطلب، «نامیزان» است! و نامیزانی آن هم به نامیزانی تدوین‌کنندگان آنها در «دانائی، دلسوزی و دلیری » بر می‌گردد. البته مراد از برنامه‌ریزی، داشتن طرح و برنامه کلان و راهبردی و استراتژیک است وگرنه آنچه که مصطلح و معمول است، فرع بر تعریف «مبانی ارزشی» و تبیین «مواضع راهبردی» نظام است که همه اقدامات ریز و درشت نظام باید تحت‌الشعاع آنها باشد. تدوین ، نخستین نظام جمهوری اسلامی ایران بود که در همان دهه اول ، به نشست ولیکن با قدرت قانون اساسی، کماکان به حیات نه چندان مقتدرانه خود ادامه می‌دهد. برنامه جامع در صدد ترسیم چشم‌اندازی برای بود تا جلوه‌ای باشد برای کاربردی کردن قانون اساسی نظام ولیکن قبل از آنکه دکتر ن. حبیبی بتواند گزارشی از اشتغال دو ساله خود را از آن به ملت ارائه بدهد، این سنگر را به دیگرانی سپرد که مذکور را ۲۰ ساله تعیین و آنرا به ۱۴۰۴ تبدیل کردند. برنامه «افق چشم‌انداز ۲۰ ساله جمهوری اسلامی ایران» که دارای سه گام کلی؛ (۶ سال)، (۲ سال) و (۲۰ سال) بود، با اصرار بنده که در باب آن (۱۳۸۳) وارد همکاری با و «انجمن ایران» شده بودم، باب چهارمی هم گشوده شد بنام ولیکن هرگز تحقق نیافت! دبیر محترم که آن‌زمان در سودای کسب جمهوری هم بود و گمان می‌کرد که می‌تواند از آن نمد کلاهی هم برای خود بدوزد، در جمع منتقدین به برنامه دستپخت وی، از بنده خواست که با تجمیع اشخاصی از ، آن برنامه را مورد بازنویسی قرار دهیم و در قالب «ترمیم برنامه»، آنرا به ارائه دهیم. بنده هم بعلت عدم تحقق وعده‌های ایشان (در خصوص تأمین مکان و بودجه) و نیز عدم همکاری روحانیونی که به سراغ آنها رفتم، ناچاراً به تنهائی وارد این حوزه شدم و وقتی ابعاد معرفتی، راهبردی و حتی کاربردی آنرا استخراج و تبویب کردم، یافته‌های خود (بویژه مباحث معطوف به «الگوی اسلامی نظام آموزش ملی» و که مد نظر را هم در بر داشت) را بسی ارزشمند یافتم اما احساس کردم که باید فیل را به فنجان پیوند بزنم! فلذا بنظرم رسید که برنامه افق چشم‌انداز ۲۰ ساله قابل ترمیم نیست. عمق فاجعه تا آنجا بود که وقت هم در سخنرانی علنی (۱۳۸۷؟) خود در ، (علیرغم آنکه توسط مقام معظم رهبری و شده بود)، صریحاً آنرا محصول «یک مشت بیسواد» معرفی کرد! البته بنده معتقد بودم که آنرا «یک مشت نیمسواد» تألیف کرده‌اند زیرا در تدوین آن (و ۶۰٫۰۰۰ «نفر-ساعت» کار که ادعا می‌شد) متأسفانه هیچ شخص نقشی نداشت! و صرفا کاری از جانب با راهبری سرلشگر بود و حتی ریاست وقت مجمع (آیة‌الله ) چندان نقشی در فرایندهای [تدوینی] آن نداشت و حال آنکه مقام معظم رهبری صریحاً فرموده بودند که: «مدیریت تحولات کشور باید در دست نخبگان دانشگاهی و حوزوی باشد». حوزویانی امثال در دهه اول انقلاب در امر اساسی، نقش‌آفرینی مؤثری ایفا نمودند ولیکن در دهه دوم انقلاب، از نقش آنان در تحقیق و تدوین «افق ۱۴۰۰» آماری ندارم اما در تألیف افق ۲۰ ساله، در محاق افتادند! که بیشتر تحمیلی از جانب کسانی بود که دنبال «حذف روحانیت از صحنه» بودند، تا اینکه داوطلبانه باشد. لذا هم در جایگاه «مستشاری عالی مقام معظم رهبری» در این امر خطیر، عملاً شکست خورد و با تیر خلاصی که خود بر آن زدند، آن برنامه هم به طاق نسیان کوبیده شد که اگر جای تأسف نداشته باشد، محل تأمل و تدبر و حتی عبرت است. زیرا: ۱) عاری از دخالت و (جناح اول انقلاب و نظام اسلامی) تدوین گشته بود. ۲) عاری از اتخاذ روش اسلامی (استنباط از طریق مرسوم در حوزات علمیه) بود. ۳) تألیفی و بلکه تقلیدی نه چندان خلاقانه و بومشناسانه از چشم‌اندازهای سایر کشورها بود. ۴) بلافاصله پس از بدون مجالی برای وارد و شد. ۵) با نواقص مهمی، فاقد کمال مطلوبی که در شأن باشد، بود. ۶) عملا در حال تبدیل شدن به در عرصه احاطه بر بود. ...ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۱۱/۲۲ 🌐 کانال 👈حیفه نبینی👉 💠 🎲 گروه 👈محل نظرات👉 🙏
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 یاد ایامی (بخش ۶): 👈بخش قبلی👉 دقت داریم تا دقت! چنانکه در 👈این پیام👉، اشاره کردم؛ چهل سال قبل (۱۳۶۴) این توفیق را یافتم که از تهران به شهرستان ، عزیمت کرده و به و آن خطّه بپردازم. و در اولین سفرم به خمین که در معیت آیةالله از عبور می‌کردیم، بدستور معظم‌له، به کسوت مقدس ، ملبس شدم. البته در آن سال‌ها هیچ میلی به روحانی شدن نداشتم و صرفاً آمده بودم که برای ورودم به دنیای ، توشه‌ای حوزوی برگیرم تا در فیلمسازی‌خای خود، بی گدار به آب نزده باشم! به حاج‌آقا هم عرض کردم که علاقه‌ای به آخوند شدن ندارم و... فرمودند؛ اگر ملبس نباشید ممکنست طلاب از شما حرف‌شنوی خوبی نداشته باشند. وانگهی در شهرستان ما که کسی شما را نمی‌شناسد! کنایه از این که تلبس شما به کسوت روحانیت، موقتی و محدود به این شهر کوچک است و هرگاه به تهران برگشتید، مختارید که خود را نمایید! در هر حال با اکراه پذیرفتم ولیکن در ادامه، با توجیهات مشابهی، تقریباً دائمی شد! زمین و هزینه احداث حوزه علمیه خمین از میراث پدری تأمین شده بود که تحت نظر در خمین و آن، انجام یافت. نقش این حقیر، مدیریت و تدریس و بود که حدود ۴۰ تن را از بین حدود ۴۰۰ داوطلب، گزینش کردم و کمتر از یک سالی مشغول انجام وظیفه بودم ولیکن طبق سالیانه حضرت آیت‌الله (اعزام به جبهه‌های )، بنده هم عازم جبهه‌های جنوب کشور شدم و در لشگر ۷ ولی‌عصر(عج) ، بعنوان مسئول فرهنگی لشگر، ماندگار شدم و دیگر به خمین باز نگشتم و... البته قبل از آن، در مقطعی هم خواستم برای ادامه تحصیلات، به قم بروم یا به تهران برگردم ولیکن مرحوم جلالی خمینی، با بیان نکته‌ای معطوف به امام خمینی‌ره، موجب انصراف موقتم شدند که آن مطلب، شرح مستقلی می‌طلبد. در اولین روزهای استقرارم در مدیریت حوزه خمین، شاهد گزارش رئیس اداره اطلاعات خمین به آیةالله بودم که گفت: چهار نقطه که می‌توانست معبر باشند، شناسایی و مسدود شدند! ناگفته نماند که در آن سال‌ها از طرف رادیو که از پخش می‌شد، حاج‌آقای جلالی، تهدید به می‌شد. خصوصاً که معظم‌له در روحانیت شرق تهران هم بودند (و در مقطعی هم از مسئولین اسلامی) و همچنین زعیم حوزه علمیه شرق تهران (احمدیه نارمک) که بنده از ابتدای امر، طلبه آن بودم. فلذا ایشان، عمدتاً در تهران تشریف داشتند و صرفاً روزهای پنجشنبه عازم خمین شده و به بازدید روستاهای آن می‌پرداختند و بعد از نماز جمعه هم دیدارهای جمعی و انفرادی با مردم داشتند و بنده هم مسئول هماهنگی درخواست‌های بانوان از ایشان شده بودم و شنبه‌ها بعد از جلسه‌ای با موضوع برای ، به تهران باز می‌گشتند. بنده بمحض شنیدن گزارش رئیس اطلاعات، سریعاً از آن جلسه محرمانه، خارج شده و با خاص خودم به بررسی اجمالی منفذهای احتمالی تروریست‌ها در ظرف چند دقیقه پرداختم و متوجه شدم که آن مجموعه از ۱۳ (یا ۱۶؟) نقطه، می‌تواند مورد منافقین جنایتکار قرار بگیرد و‌ زمانی به جلسه برگشتم که آن مدیر محترم در حال وداع بود. لذا سرپایی به حاج‌آقا عرض کردم؛ بنظر بنده این ساختمان و محوطه آن، بیش از ۱۰ قسمت، نفوذپذیری دارد نه فقط ۴ نقطه! آن مدیر اطلاعات، چنان هاج‌وواج شد که چیزی نتوانست بگوید و حاج‌آقا به بنده گفت: آن‌ها را به این برادرمان نشان بدهید! باتفاق رفتیم و او بعد از ملاحظه اشارات میدانی و محوطه‌ای بنده گفت: حق با شماست و ظاهراً ما بخرج نداده‌اند و من دستور می‌دهم که دوباره بکنند! الغرض؛ دقت داریم تا دقت! آن‌ست که منفذهای ترور قبل از ترور شناسایی شوند تا بشود کرد وگرنه بعد از وقوع فقط می‌توان گرفت. آن‌هم بشرطی که قبل از مورد توجه قرار بگیرد. محصول عدم دقت کافی در پیشگیری از ترورهای هوشمند، برجای گذاشتن پدیده تلخی خواهد بود که می‌توان آن‌را ، توصیف کرد! ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) 🌐 حیفه نبینی | محل نظرات ۱۴۰۴/۳/۲۵
⭕️‏واقعا این سطح از ‎ در تاریخ بی‌سابقه است. خودشون لایحه میدن، خودشون پس می‌گیرن؛ بعد اینو به عنوان مقابله با خفقان برای دولت فاکتور میکنند!! حتی تو لیگ عمروعاصم این مهارت‌ها قفله. 🆔@pedarefetneh🔜 ☝️از پیام‌های وارده☝️ نقدونظر لایحه خفن در این نکته که لایحه مقابله با نشر خبر خلاف واقع، لایحه خفنی بود و بدنبال ، شکی نیست و بنده هم در 👈یادداشتی با عنوان لایحه اختناق👉 نوشتم: «هدف اصلی هم، نسبت به پلیدی‌ها و پلشتی‌های ارتکابی پزشکیان () است که بی‌پایان است!» ولیکن خیلی عجولانه تنظیم و تعقیب کردند و با کله به دیوار خوردند! و حال آنکه اگر ذره‌ای بلد بودند و اندکی داشتند (که از این چیزها کاملاً بی‌بهره‌اند)، باید می‌فهمیدند که پیشبرد این‌گونه نیات مشئوم و ، رهین با پنبه سر بریدن است نه با داس و چکش و کلنگ! اما این لایحه نکته خفنی را هم آشکار کرد! یعنی خودشان کاملاً فهمیده‌اند که قریب باتفاق کارهایشان، غلط و ضدانقلابی و ضدملی و نامشروع فلذا قابل نقادی و اعتراض است. ولیکن از آن‌جا که قصد توبه از راهبرد براندازی و تبعیت از را ندارند و به چیزی جز و ، اهتمامی ندارند، ترجیح دادند که صدای منتقدین و مخالفین را در نطفه خفه کنند و به لحاظ 👈عجله و شتاب عجیبی که دارند!👉، خواستند بصورت و بهره‌گیری از همراه خود، به انقلابیون بپردازند اما قضیه، چنان زمخت بود که 👈صدای حامیان خود را هم در آورد!👉 ✍️حسینی(منتظر) 🌐 گلچین💠نظرات ۱۴۰۴/۵/۱۱