eitaa logo
صبح ظهور
448 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
9 فایل
انتقاد ، پیشنهاد : @m_enqelabi
مشاهده در ایتا
دانلود
. تقریبا همه ما تجربه کوهپیمایی و به یک قله یا تپه مرتفع رو داریم.... طبیعتا تمام مسیر کوهپیمایی هم نفس گیره هم دارای خطرات و فراز و نشیب های کوچک و بزرگ ؛ اما هرچه به قله نزدیک تر میشیم ، هم خطر لغزش و بیشتر میشه ، هم نفس ها بیشتر به شماره میافته و البته هم شوق به رسیدن به قله و راحتی ، بیشتر... . در نوع حرفه ای اون که همون صخره نوردی و کوهنوردی است ، کوهنوردها با بستن خودشون به یک طناب محکم و متصل به صخره ، خطر سقوط خودشون رو در مسیر صعود ، به حداقل ممکن میرسونن.... . ، ، ! . تو این مثال ، مسیر پر فراز و نشیب و البته سعادت بخش انقلاب از نهال تا بلوغ ، همون مسیر پر فراز و نشیب کوه و صخره ها از دامنه تا قله است . ولایت ، همون طناب و ریسمان متصل به قله ، و ظهور هم همون قله فتح و سعادت و پیروزی نهایی است.... . اگر به بالا و وضعیت کوهنورد نگاه کنیم متوجه موقعیت حساس اون میشیم که با یک اشتباه ، احتمال سقوطش به ته دره بسیار زیاده ! و تنها راه مصون موندنش از خطر سقوط ، متصل بودن اون به یک ریسمان و طناب محکم و متصل به صخره و قله است . . در قضیه انقلاب اسلامی و آزمون های سخت آخرالزمانی هم قضیه همینجوره ؛ تنها از سقوط به دره و ضلالت و تباهی ، و چنگ زدن به ریسمان است. ولایتی که در امتداد و متصل به معارف و ولایت (ع) است.... . وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا... (آل عمران ۱۰۳) . تا الان قریب چهل منزل از این مسیر پر فراز و نشیب انقلاب رو پشت سر گذاشتیم و الان در حساس ترین و نفس گیرترین و لغزنده ترین و ان شاءالله آخرین منزل متصل به قله فتح و ظهوریم... به همین جهت مشکلات و خطرها و غربالگری ها داره به اوج خودش میرسه.... تا قله چیزی نمونده ولی همین مسیر کوتاه ، بسیار سخت و نفس گیر خواهد بود و خیلیا ممکنه کم بیارن و سقوط کنن ! . والذی بعثه بالحق نبیا لتبلبلن بلبلة و لتغربلن غربلة بل یستخرج من الغربال خلق کثیر (نهج البلاغه خطبه ۱۶) . مگر کسانی که خودشون رو به سلاح و و مجهز کنند و با تلاش و مجاهدت تا رسیدن به قله فتح و پیروزی نهایی ، دست از ریسمان ولایت که همان آرمان های امام راحل(ره) و دست جانباز انقلاب ، نائب المهدی(عج) ، امام الخامنه ای است جدا نکنند... . همدیگر را بگیریم و برای هم کنیم که ان شاءالله نصرت الهی بسیار نزدیک است... . نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ... . @basirate_enghelabi
اين ٢٨ اسفند ١٣٦٣ در جنوب بصره، گرفته شده است. استخبارات عراق، خبرنگاران را به بازديد صحنه درگيري با ، برده است. به نام پاولوسكي، عكسي از جسد يك جوان مي‌اندازد كه جاودانه مي‌شود. پسرك آرام خوابيده، مثل هر جواني كه پس از ساعت‌ها تلاش، به سنگيني فرورفته باشد. رنگ چهره‌اش نشان مي‌دهد چند روزيست كه همين جا آرميده. قيافه و معصومش نشاني از وحشت و درد ندارد. حالت دست‌هايش شبيه كسيست كه در خنكاي يك سحر بهاري، شيرين ترين قسمت از بهترين خواب‌هاي عالم را تجربه مي‌كند. جورابش نو است. او تنها كسي نيست كه تميز و عطر، براي عمليات كنار مي‌گذاشت. به پا ندارد. كوله پشتي‌اش خاليست. فانوسقه‌اش باز شده. پسر رشيدمان، آنقدر عميق خوابيده بوده كه هرچه داشته، برده‌اند و او بيدار نشده است. و يك دنيا وحشي بدن نازنين‌اش را در برگرفته‌اند. بخواب پسرم، بخواب عزيز دلم! اينجا دور از تو، در ، باز آمده. اما ما نه حال و هواي تو را داريم ديگر ، نه باور و آرامش‌ات را. اينجا ديگر كسي نيست كه گل‌هاي وحشي، هوس كردنش را بكنند. از خواب كه بيدار شوي، مي‌بيني ما غالباً مرده‌ايم و داريم مي‌پوسيم. ايكاش يك كم از خواب‌هاي زيبايي كه مي‌بيني برايمان حواله كني! يك ذره بركت، يك قبس ، يك بند ، يك كف دست خوشدلي... . 🌹 یاد صلوات🌹
🌠شهیدی که از محل دفن خود داد . يكي اومد نشست بغل دستم، گفت: حاج آقا يه براتون تعريف كنم؟ گفتم: بفرماييد ! يه به من نشون داد، يه تقریبا 19، 20 ساله اي بود، گفت: اين اسمش «عبدالمطلب اكبري» است، اين بنده خدا زمان جنگ مكانيك بود، در ضمن كر و لال هم بود، يه پسرعموش هم به نام «غلام رضا اكبري» شهيد شده بود. غلام رضا كه شهيد شد، عبدالمطلب اومد بغل دست قبر غلام رضا نشست، بعد هي با اون زبون كر و لالي خودش، با ما حرف مي زد، ما هم مي گفتيم: چي مي گي بابا؟! محلش نمي ذاشتيم، مي گفت: عبدالمطلب هر چي سر و صدا كرد، هيچ كس محلش نذاشت... گفت: ديد ما نمي فهميم، بغل دست قبر اين با انگشتش يه دونه چارچوب قبر كشيد، روش نوشت: . بعد به ما نگاه كرد و گفت: نگاه كنيد! خنديد، ما هم خنديديم. گفتيم شوخيش گرفته. مي گفت: ديد همه ما داريم مي خنديم، طفلك هيچي نگفت، سرش رو انداخت پائين، يه نگاهي به سنگ قبر كرد، با دست، پاكش كرد. فرداش هم رفت . 10 روز بعد جنازه اش رو آوردند، دقيقاً تو همون جايي كه با انگشت كشيده بود، خاكش كردند. اش خيلي كوتاه بود، اين جوري نوشته بود: «بسم الله الرحمن الرحيم يك عمر هرچي گفتم به من خنديدند. يك عمر هرچي مي خواستم به مردم كنم، فكر كردند من آدم نيستم. مسخره ام كردند. يك عمر هرچي جدي گفتم، شوخي گرفتند. يك عمر كسي رو نداشتم باهاش حرف بزنم. خيلي بودم. يك عمر براي خودم مي چرخيدم. يك عمر... اما مردم ! حالا كه ما رفتيم، بدونيد هر روز با آقام [امام زمان عج] حرف مي زدم ؛ و آقا بهم مي گفت: تو شهيد مي شي.. جاي قبرم رو هم بهم نشون داد، اين رو هم گفتم، اما باور نكرديد ! » راوی:حجت الاسلام انجوي نژاد . 📚منبع: هفته نامه صبح صادق،ش540،ص4 http://yadeshahidan.blogfa.com . . 🌷
🔰برشی از تفسیر قطره ای آیه ۱۴۸ سوره مبارکه آل عمران، استاد قرائتی (نقل به مضمون): اگر بخواهیم با یک مثال، ذهن رو به درک تفاوت نعمات و لذات و کمی نزدیک کنیم، میشود گفت شبیه دیدن منظره ای متنوع و سرسبز و پر از گل و درخت و چمنزار و نسیمای خنک و هوای دلپذیر و آواز خوش پرندگان و خوردنی ها و لذت های بسیار لذیذ و تکراری نشدنی با خانواده و معشوق خود، از روی و در حد چند لحظه؛ و در و تا اَبد ! .. توصیه میشه حتما این تفسیر قطره ای پنج دقیقه ای رو از نرم افزار قرآنی حبل المتین بخش تفسیر گویا بشنویم.. http://eitaa.com/sobhe_zohuor
💠 چند سئوال از مخالفان اصل : (حجاب با چادر و مانتو مناسب... آمیخته با ) اگر طبق ادعای شما؛ تمام انسان های مومن و معتقد، بیمار جنسی هستند، و جلف پوشی و برهنه شدن دختران و زنان در ملا عام هیچ تاثیری در تحریک پسران و مردان ندارد (که طبیعت بشر همین هست و اگر طبق ادعای شما، آقایان با دیدن زیبایی های بدن تحریک نشوند، دیگر تمایلی برای و بقای نسل وجود ندارد) ؛ پس چرا نظام سلطه در جهان میلیاردها میلیارد دلار هزینه راه اندازی و ساخت و نشر رایگان میلیون ها سایت و و مسته.جن از خانم ها میکند؟! چرا همین هزینه ها رو صرف برهنه شدن مردان نمیکنند؟! چرا آمار تجا.وز به دختران و زنان و حرامر.ادگی در غرب ولنگار (طبق آمار رسمی سازمان ملل ، گزارش world Family map) میانگین بالای پنجاه درصد است؟ در حالی که طبق همین گزارش و بر اساس آمار پیدا و پنهان هر کشور، این میزان در کشورهای اسلامی همچون و عراق و یمن زیر دو درصد است؛ چرا؟؟ مگه قرار نبود مثلا چشم و دل سیرها کمتر هیز.ی و تجاو.ز کنند؟! چرا هیچ محدودیت اخلاقی در روابط جنسی قائل نیستند و (عموما، نه مطلقا) از مرحله عادی سازی رابطه پسر با مادر و پدر با دختر و امثالهم، الان رسیده اند به مرحله رسمیت بخشیدن به رابطه انسان با حیوان؟! چرا؟! چرا در غرب فروپاشیده به لحاظ اخلاقی (و به زودی هم اقتصادی!) به عنوان مثال اخیرا در فلان دانشگاه های انگلیس و...، جلف پوشی و دامن کوتاه رو در محیط دانشگاه و سر کلاس ممنوع کرده اند؟ اونجا که حکومت اسلامی نیست؛ چرا؟! . چرا بالای هفتاد درصد ازدواج های شمال تهرانی های مولتی میلیاردر و اغلب بخاطر خیانت و هرزگی به طلاق کشیده میشود؛ در حالی که همین آمار در جنوب به مراتب مقیدتر و مذهبی تر، قریب بیست درصد هست؛ چرا؟! و در نهایت اینکه آیا خود شما راضی به دیدن این صحنه های اغلب منجر به روابط متعدد بی قید و بند و متلاشی کننده نظام خانواده و سپس از جانب همسر و فرزندان خود هستید؟! اندکی تفکر و تامل... اندکی کنار گذاشتن لجاجت.. اندکی حق بینی و نه خودبینی... البته بحث لزوم پوشش مناسب و حفظ نگاه از جانب آقایان هم در جای خود محفوظ.. http://eitaa.com/sobhe_zohuor
به مناسبت ۱۷ اسفند ۶۲ سالروز شهادت سردار خیبر فرمانده لشکر محمد رسول الله(ص) شهید حاج محمد ابراهیم بیان خوابی از شهید همت : به لطف و با همه روی سیاهم، از سن نوجوانی (متولد ۵۸)، علاقه زیادی به شهدا و جمع آوری و و وصیتنامه شهدا داشتم... بین همه شهدا علاقه مضاعفی به شهید همت پیدا کرده بودم.. تقریبا ۱۷ _ ۱۸ ساله بودم.. خیلی دلم میخواست برای چند لحظه هم که شده شهید همت رو ببینم.. قریب یکسال مرتب فاتحه میخوندم.. میفرستادم و ثوابشو هدیه میکردم به روح پاک و مطهر ، بلکه فرجی بشه و... اما هیچ خبری نشد.. دیگه خسته و ناامید شدم و ادامه ندادم.. و پیش خودم گفتم حتما بخاطر گناهانم، لایق نیستم و.. یک با چند نفر از دوستان رفته بودیم گلزار شهدا.. همینجور که نشسته بودیم بحث شهدا پیش اومد.. من ناخودآگاه و از روی دلخوری گفتم این شهید همت هم خیلی بی معرفت هست؛ یکسال التماسش کردم چند لحظه بیاد خوابم اما نیومد که نیومد... بعدشم بحث عوض شد و رفتیم روی یک موضوع دیگر و... از طرفی مدتی بود همین پست که می بینید (اون زمان فضای مجازی امروزی که نبود)، به بازار اومده بود و به معنای واقعی کلمه عاشقش شده بودم.. ولی خیلی کمیاب بود.. و من مدتها هرچه گشتم (حتی در دیگر شهرها) گیرم نیومد.. و یکی از دوستان هم یکی داشت و هرچه التماسش کردم بهم نداد.. خلاصه اونشب که شب جمعه هم بود گذشت و رفتیم خونه و خوابیدیم... قبل از اذان صبح بود که خواب شهید همت رو دیدم... با همین و شمایل، ولی خیلی تر و نورانی تر.. از دور (چند قدمی) از لابلای انبوه شاخه های درختان سر به فلک کشیده و سرسبز و نورانی، بیرون آمد (در عالم خواب، من اجازه ورود به آن سرسبز و نورانی رو نداشتم) و با همین لبخند زیبا، در حالی که همین پوستر در دستش بود جلو آمد.. نزدیکم که رسید یک ملیحی زد.. با دست راستش آروم زد پشت شونه ام.. پوستر رو بهم داد و از همون مسیر برگشت... منم که مات و مبهوت و غرق اشک شوق همینجور نگاهش میکردم.. جوری که وقتی از خواب پریدم بالشم غرق اشک شده بود..💔 و نکته جالبتر اینکه فردای همون روز به طور نابلورانه ای اون پوستر بواسطه یکی از دوستان گیرم اومد..!❤💔 که هنوز هم (سال ۱۴۰۱) اون پوستر رو دارم و مثل چشمام ازش مراقبت میکتم... وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ (آل عمران ۱۶۹) ان شاءالله که در و تا ، پیرو راه شهدا باشیم...🌷🌷🌷 @sobhe_zohuor