eitaa logo
صبح حسینی
469 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
با خداحافظی اش سیل حرم را می برد راه می رفت و همه چشم ترم را می برد نفسش ارثیه ی فاطمه امّا چه کنم دست غم نور چراغ سحرم را می برد سنگها در تپش آمدنش بی صبرند زیر باران همه ی بال و پرم را می برد یک عمود آمد و با تاب و تب بی رحمش ماه پیشانی آن تاج سرم را می برد سر آن نیزه که از پهلوی او بیرون زد تا دل کینه ی لشگر پسرم را می برد تا که افتاد زمین، جرأت هر شمشیری قطعه ای از قطعات جگرم را می برد چیده ام روی عبا هستی خود را، دنیا باد می آمد و عطر ثمرم را می برد علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
مرثیه علی اکبر علیه السلام .m4a
8.41M
علیه السلام ( خداحافظی اش سیل حرم را می برد... ) با نوای
وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای  خوش به حال لب اصغر كه تو سقا شده اى  آب از هيبت عباسى تو ميلرزد  بى عصا آمده اى حضرت موسى شده اى  به سجود آمده اى يا كه عمودت زده اند  يا خجالت زده اى وه كه چه زيبا شده اى  يا اخا گفتى و ناگه كمرم درد گرفت  كمر خم شده را غرق تماشا شده اى  منم و داغ تو و اين كمر بشكسته  توئى و ضربه اى و فرق ز هم وا شده اى  سعى بسيار مكن تا كه ز جا برخيزى  كمى هم فكر خودت باش ببين تا شده اى  مانده ام با تن پاشيده ات آخر چه كنم؟  اى علمدار حرم مثل معما شده اى  مادرت آمده يا مادر من آمده است  با چنين حال به پاى چه كسى پا شده اى  تو و آن قد رشيدى كه پر از طوبى بود  در شگفتم كه در اين قبر چرا جا شده اى  (علی اکبر لطیفیان)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
Voice 013_sd.m4a
6.27M
علیه السلام (وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای...) با نوای
هدایت شده از صبح حسینی
 صبح تا عصر پیکر آورده  چه قدر جسم بی سر آورده  لیک با آنکه اصغر آورده  خستگی را زپا درآورده  کوه غم روی دوش و چون کوهی  عزم میدان نمود نستوهی  با همه تشنگی بی حدش  بست برسر عمامه جدش  شد قیامت چو راست شد قدش  سیلی از اشک و آه شد سدش  می کند با هزار افسوسش  غیرت الله ترک ناموسش  میخورد بوسه بر سر و روها  دستها در نوازش موها  کس نداند چه گفت زانسوها  که درآورده شد النگوها  او چه گفته که میشود با هم  گره معجر همه محکم  حرف تاراج را زدن سخت است  گریه مرد پیش زن سخت است  رفتن روح از بدن سخت است  از یتیمی خبر شدن سخت است  همه طی شد اگرچه جان برلب  روبرو شد حسین با زینب  دو خدای وفا مقابل هم  دو دل آرام آگه از دل هم  چاره مشکلند و مشکل هم  دو مسیح اند یا دو قاتل هم  هردو یک روح در دو جسم پاک  یک نفر با دو جسم و اسم پاک  هردو هستند جان یکدیگر  آشنا با زبان یکدیگر  شدبه شرح بیان یکدیگر  اشکشان روضه خوان یکدیگر  کس نشد جز خدایشان آگاه  زانچه گفتند بازبان نگاه  چشم هریک شده دوکاسه خون  اشک ریزان به حالشان گردون  دور لیلا قبیله ای مجنون  قبله میرفت از حرم بیرون  گوییا در تبار خون جگری  زنده تشییع میشود پدری  هم به لبهاش ذکر یارب داشت  هم انا بن العلی روی لب داشت  هم به دستش مهار مرکب داشت  هم به کف بند قلب زینب داشت  عرش حیران زبانگ تکبیرش  فرش لرزان ز برق شمشیرش  به کفش گرچه تیغ آتش بار  لیک دیگر عطش دهد آزار  شیر پیر و قبیله ای کفتار  هست معلوم آخر پیکار  پای تا سر تنش پر از تیر است  به سراپاش زخم شمشیر است  موج خون بر تن و به اوج جلال  داشت حالی که هرکه داشت سوال  رفته از حال یا شده سرحال؟  شد به هر حال راهی گودال  تا زکف داد جان جولان را  دوره کردند فخر دوران را  میرسد بر تنش زهر تکبیر  تیر با نیزه سنگ با شمشیر  روی هر عضو او هزاران تیر  خورد اما یکی نمیشد سیر  شک ندارم جبین او که شکست  چشم خود را خدای اوهم بست  برسرم خاک شاه بر خاک است  غرقِ درخاک و خون تنی پاک است  بـخدا این عزیز افلاک است  که تن پاک او پر از چاک است  این چه شرحی است خاک بردهنم  کاش صحت نداشت این سخنم  وای برمن خواهرش هم بود  خواهرش بود، مادرش هم بود  غیراز آنها برادرش هم بود  پدرش جد اطهرش هم بود  بس که گفت العطش عطش کردند  شمرآمد تمام غش کردند  آنکه ننگ ابد برایش ماند  آنکه شیطان برادرش میخواند  شمر پستی که عرش را لرزاند  جسم پاک حسین برگرداند  پیش چشمان اشک ریز خدا  سر برید از تن عزیز خدا  سراو تا برید مظهر ظلم  نامه ها خوانده شد زدفتر ظلم  تن مظلوم ماند و لشگر ظلم  اول غارت است و آخر ظلم  لشگری گرگ و یوسفی بی سر  هرکه میزد هرچه داشت بر پیکر  هرکسی خسته می شد از زدنش  می ربود آنچه میشد از بدنش  این یکی برد جوشنش ز تنش  آن یکی برد کهنه پیرهنش  سنگها که بر جنازه زدند  تازه بر اسبها نعل تازه زدند  پیش تر از بریدن سراو  بیش تر از شرار پیکر او  می زد آتش به جان خواهر او  ناله جانخراش مادر او  چون عزادار هر دو دلبر بود  ذکر مادر غریب مادر بود  زینب آن بی مثال در آفاق  قبله عشق و قبله عشاق  رفته از خویش و مرگ را مشتاق  به خود آمد ز اولین شلاق  جنگ او گشت خود به خود آغاز  یا علی گفت و عشق شد آغاز  (حسن لطفی)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ما تا خُدا خُداست فـدایِ خدیجه ایم مشغولِ ذکر و مدح و ثنایِ خدیجه ایم عُمری ست سر به راهِ ولایِ خدیجه ایم (شُکر خدا که تحت لوایِ خدیجه ایم) (بعد از هـزار سال گدایِ خدیجه ایم) وقتی عِـناد وَرزیِ دشـمن مُبـرهن است مارا هدف مشخّص و تکلیف، روشن است تا حفظ اعتقاد کنم، شعر، جوشن است (مِهرش نتیجه‌ی دهه‌ی اوّل من است) (ما یک دهه تمام برای خدیجه ایم) در آسمان حائر او گریه می‌کنیم با گریه‌های زائر او گریه می‌کنیم در بیت‌های شاعر او گریه می‌کنیم (ده شب فقط به خاطر او گریه می‌کنیم) (ما پیشواز روز عزای خدیجه ایم) هرگز نبـین که اهل ریا، پا پی چه اَند دنبال خط و ربط چه کس یا پی چه اَند امروز در هوای چه، فردا پی چه اند (اصلاً به ما چه مردم دنیا پیِ چه اَند؟) (ما‌ها که در پی نوه‌های خدیجه ایم) جُز او کسی که بانوی دار الرّسول نیست غیر از خدیجه هیـچ کس أمّ بتول نیست نورش ستاره‌ای ست که اهل اُفول نیست (بی مهر او عبادت عالم قبول نیست) (ما با خدیجه، عبد خدای خدیجه ایم) خاک رهش نباشم اگر، خاک بر سرم با آن کسی که نیست فقیرش نمی‌پرم من خار چشم دشمن زهرا و حیدرم (مهر خدیجه را به سر شانه می‌برم) (شکر خدا که مادر زهراست، مادرم) تضمینی از شعر جناب علی اکبر لطیفیان محمد قاسمی سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
با لب پاره؛ لب بام؛ سلامم به شما  تا بگیرد دلم آرام؛ سلامم به شما  آخر از عشق تو راهیّ سر دار شدم  ای علی زاده ببین میثم تمار شدم  باز هم شکر زن و بچّه ندیدند مرا  موقعی که وسط کوچه کشیدند مرا  هیچ کس نیست دگر دور و بر مسلم تو  بسته شد مثل علی بال و پر مسلم تو  سر عباس و پسرهات سلامت آقا  گر شکستند در این کوچه سر مسلم تو  قسمت این بود ؛ لبِ تشنه شهیدم بکنند  پیش مرگ جگرت شد جگر مسلم تو  لب من خشک و دو چشمم تر و قلبم سوزان  زده اند آتش بر خشک و تر مسلم تو  به فدای سر یک موی عزیزان تو باد  جان هر دو پسر دربه در مسلم تو  کاش می شد بنویسم که نیایی اینجا  که می آید به سر تو چه بلایی اینجا  حاصل این سفرت بی علی اصغر شدن است  بی برادر شدن و بی علی اکبر شدن است  همه ی ترسم از این است که مضطر بِشَوی  مثل این نائب دل سوخته ؛ بی سر بِشَوی  وای اگر گَرْد بر آیینه ی تو بنشیند  شمر با چکمه روی سینه ی تو بنشیند  وای اگر کار به توهین و جسارت بکشد  وای اگر خواهرتان بار اسارت بکشد  وای اگراهل و عیال تو زمین گیر شوند  دخترکهات پس از رفتن تو پیر شوند  بدنم نقش زمین است میا کوفه حسین  خواهش مسلمت این است میا کوفه حسین  (محمد قاسمی)  http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872