صبح منتظر
🔹 از حنجره تا قلب 🔹
وارد کتابفروشی شدم. بلندگوهای فروشگاه آهنگ "مرگ بر آمریکا" از حامد زمانی را پخش می کرد. روی یکی از قفسه ها، کتابی به نام "زیبایی وحشت" خودنمایی می کرد؛ یک کتابِ به اصطلاح "رنگ آمیزیِ بزرگسالان" بود.از سر کنجکاوی چند صفحه اش را ورق زدم؛ موجودات عجیب الخلقه ای که از خیال پریشان طراح شان، روی کاغذ نقش بسته بودند، چشم در چشمت می خندند و از وحشت انگیز بودنِ خودشان لذت می برند. این انسان که از تولید و نمایش وحشت لذت می برد، قطعا برای لذت بیشتر، وحشت بیشتر را هم توجیه می کند. آنها که بر خلاف جهاد مقدس و آزادی بخش، فقط برای خونریزی و وحشت یا برای قدرتِ بیشتر، به جنگ رو می آورند، امتداد همین لذت طلبی غریزه محورِ منحرف شده هستند؛ غریزه ی مصرف کننده ای که سیر نمی شود.
همه اینها باز هم جدید نیستند. اما اینکه همزمان با مرگ بر آمریکا گفتن، فروشگاه مشهوری که داعیه اسلام و انقلاب دارد، می تواند اینطور بی تفاوت، مروج آن فرهنگ غریزه محور باشد، هیچ جور قابل هضم نیست. انگار فروشگاه دارد سر آدم فریاد می زند که : "ببین باید بپذیری که بعضی چیزهای متناقض را هر روز ببینی. اگر از گلویت پایین نمی رود هم یک طوری تحملش کن." و انگار ادامه می دهد که : "ببین باید بپذیری که ما همزمان که با آمریکا سر چپاول گری هایش مشکل داریم، ولی سر فرهنگی که انسان چپاول گر می سازد هیچ مشکلی نداریم."... شاید ناشر محترم با همان عبارت"بزرگسال" که بالای کتاب نوشته شده، خیال خودش را راحت کرده و وجدانش را به خواب فرستاده. انگار نه انگار که عمروعاص و معاویه و شمر و یزید و... همه" بزرگسال" بودند. و انگار نه انگار که کودکان معصوم، قربانی توحش همین بزرگسالانی می شوند که از "وحشت" لذت می برند و آن را برای قدرت بیشتر تجویز می کنند.
سایه ی سنگین سیاست بر فرهنگ یعنی وضعیت همین فروشگاه؛ سیاست و سیاست مدار غربی را نقد کنیم و همزمان سبک زندگیِ تولید کننده همان سیاست و سیاستمدار را ترویج کنیم. این یعنی تقلیل یک نبرد تمدنی به یک نبرد صرفا سیاسی.نبرد انقلاب اسلامی با غرب، نبرد خدا محوری با غریزه محوری است؛ نبرد عشق با منیّت؛ نه یک نبرد "صرفا" سیاسی. نبردِ "صرفا" سیاسی، روح ندارد، آرمان خواه نیست، خدامحور نیست، معادمحور نیست. نمی شود همزمان مرگ بر آمریکا و زنده باد آمریکا را با هم گفت. نبرد با ارزشهای آمریکایی، وقتی قابل تداوم است که بتوانیم از روح غریزه محور آمریکایی در عرصه سبک زندگی هم برائت بجوییم.
صدای مرگ بر آمریکای حامد زمانی، چند دقیقه بعد قطع شد. ولی خود آمریکا همچنان با خیال راحت وسط فروشگاه جولان میداد.آن کتاب فقط یکی از فریادهای آمریکا در آن فروشگاه بود. برای آمریکا بهترین گزینه همین است که حنجره ، مرگش را فریاد بزند و قلب، "زنده باد" را در زندگی روزمره تکرار کند. آمریکا با آن حنجره ی بدون قلب هیچ مشکلی ندارد. این طلبِ مرگِ کابوس های خشنِ پرزرق و برق و رومانتیزه شده ی آمریکایی، از قلب هایی پاک شعله کشیده و به نسل ما رسیده است. این قلب باید زنده بماند تا آن حنجره و دست هم راستگو و استوار بماند.
#آرمان
#سبک_زندگی
#هوای_تنفس
https://ble.ir/sobhemontazer
صبح منتظر
فقط شبیه واقعیت
🔷 فقط شبیهِ واقعیت 🔷
تحریف و اغراق، مستأجر واقعیت هستند؛ از آن مستأجرهایی که جای صاحب خانه را هم می گیرند؛ با واقعیت شروع می کنند ، اما در میان راه به واقعیت خیانت می کنند. روحیه ای که با اغراق و تحریف مأنوس شده، درست میان واقعیت های زندگی روزمره نفس می کشد و نَفَس واقعیت را میگیرد. تحریف، واقعیت را قربانی می کند و همان موقع، لباس استدلال به تن می کند تا واقعی و مُستَدل جلوه کند.نمونه های زندگی روزمره، به خوبی می توانند نقاطی را که تحریف و اغراق هدف می گیرد واضح سازند.
یک نفر درباره "مملکت" و درباره "حزب اللهی ها" صحبتی میکند و - فارغ از اینکه مقصودش از اصطلاح "حزب اللهی" دقیقا چه بوده- خوراک تحریف و اغراق را برای بعضی مدعیان عدالت فراهم میکند. آنها هم به هیچ وجه چنین فرصتی را از دست نمیدهند. میفرمایند: این تفکر که "مملکت برای حزب اللهی هااست"، تجربه ی حکمرانیِ چند دهه ی این کشور بوده است...
احتمالا منظور ایشان، وضعیت اسف بارِ علوم انسانی در دانشگاه ها است. منظورشان وضعیت مراکز تفریحی است که ارزش های خانواده های مذهبی را لگد مال می کند. منظورشان پاساژ های لاکچری تهران است، یا شاید منظورشان مافیای مد و لباسِ ضد اسلامی است. منظور برادر عدالت خواه از "چهار دهه تجربه ی حکمرانی" ، سینمای ایران است که سالهااست، در عوضِ چند تصویر درستی که از حزب اللهی ها ارائه داده، صدها برابر، دین و دین دار را به باد سخره گرفته. اصلا منظورشان همین رسانه ی ملی است. اگر مدعی واقعیت هستند بگویند حزب اللهی ها چه در مقام مخاطب، چه به عنوان تولید کننده، چقدر در آثار این رسانه سهیم بوده اند؟ اصلا بیایند از شهدا بگویند که حزب اللهی بودند و رفتن به جبهه ها را هم به انحصار خود درآوردند. ارزش های دینی در این کشور، آنقدر دیرپا و عمیق بوده اند که باز هم زنده بمانند و محور زندگیِ اکثریت مردم ایران باشند. این هیچ ربطی به آن انحصار گرایی وهمی ندارد.
"حزب اللهی"، یک تفکر و یک سبک زندگی است. مشخصه های حزب اللهی، در چند تیپ محدود خلاصه نمی شود و بخش اعظم جامعه ی ایرانی را کم و بیش در بر میگیرد. اگر به حق و باطل معتقدیم، حق و باطل شاخصه دارد.طبیعی است که یک حزب اللهی هم از ارزش هایش دفاع کند و هرجا که مسئولیتی داشته برای ترویج ارزش های دینی تلاش کند. اما حزب اللهی حقیقی، امکانات و خدمات اجتماعی را در انحصار خودش نخواسته و نمی خواهد. رانت های سیاسی موجود در کشور نیاز به کشف ندارد. اما اولا "تفکرِ" حزب اللهی با رانت میانه ای ندارد، ثانیا عرصه های مدیریتی کشور، در بسیاری مصادیق، عملا در دست حزب اللهی ها نبوده، ثالثا خروجیِ سیاست گذاری های کشور، انحصارِ امکانات اجتماعی برای حزب اللهی ها نبوده است. نمی شود چند حزب اللهی نمای رانت خوار را به عنوان وضعیت غالب حکمرانی این چند دهه معرفی کرد. چرا باید حزب اللهی، هم محروم بماند، هم ناسزا بشنود؟ و بعد هم اسمش را بگذارند انحصار طلب. نتیجه این روایت، چه چیزی است جز گسترش بدبینی و تخریبِ "مفهومِ" حزب اللهی.
صحبت بر سر یک روحیه بود، نه صرفا نقد یک یادداشت. وقتی حتی "واقعیت" هم می تواند بازیچه ی این روحیه شود، پس دیگر داشتنِ "دغدغه ی واقعیت" هم آنقدر ها نشانه ی قابل اطمینانی بر حقانیت نیست. بی عدالتی وقتی شروع شد که صداقت از دست رفت...
#واقعیت
#صداقت
#عدالت
https://ble.ir/sobhemontazer
🔹 حریم فاطمه(س) 🔹
همین چند روز پیش بود. درست همان گوشه، کنار آن هیأت ایستاده بودی. اشک هایت سرازیر شده بود؛ بی روضه، بی بهانه... شنیدم که گفتی :"الان فهمیدم فاطمیه شروع شده." تمام ماجرا همین بود. وقتی حرف فاطمه آمده بود، دیگر عالم و آدم برایت مهم نبودند. فقط فاطمه مهم بود؛ فاطمه ای که نگاهت میکرد. از حس حضور فاطمه خودت را پوشانده بودی، چیزی پیدا کرده بودی و روی سرت کشیده بودی؛ همین قدر آماده برای هر لحظه شبیه فاطمه بودن؛ تو همین قدر ازلی به فاطمه دل داده ای. خرده روایت های شبه علمیِ حرّافان شهر، همین قدر زود رنگ می بازد.
حرّاف های بی رمق شهر ما میگویند تو لج باز هستی و روسری ات از لجاجت دور گردنت افتاده بوده. حرف آنها را باور کنیم یا اشک چشم هایت را؟ نه! چشم ها دروغ نمیگویند. من به چشم دیدم که تو منتظر فاطمه بودی. آدم با مادرش لج نمیکند. ساکتان شهر ما جلوی این لشگر فراموشی، سکوت میکنند و هم تو را کوچک می کنند، هم فاطمه را. حساب تو از آنها جداست. دین فاطمه با مرام آنها که تماشاچیِ غارت حیا هستند، فرق می کند. فاطمه از ارزش ها باج نمی دهد. فاطمه(س) ظلم را توجیه نمی کند. حضرت مادر، میان میدان آگاهی می ایستد، نه گوشه محفل توجیه و رخوت. فاطمه مثل آن حرّاف ها، تو را میان کاسبان شهوت رها نمی کند.
فقط مدتی فراموش کرده بودی که عضو سپاه فاطمه، خوراک نگاه های دوره گرد نیست. دوره گرد، زبانش خوب می چرخد؛ مثل چشمانش، مثل قدم هایش که خیلی زود از تو عبور می کند. نگاه های گیرایش را داری، ولی دیگر خودت محبوب اش نیستی. دوره گرد، کالا می خواهد، دوره گرد رفتنی است. تو راضی نباش که نگاه پسران شهر، دوره گرد شود. این شهوتِ همه جایی، مرگِ عشق است. تو شریک تبدیل شدن پسران پاک شهر به ماشین جنسی نباش. فاطمه(س) بعد از فاطمیه هنوز همین جااست. مادر، میان این میدان ایستاده...
مادر، ما را ببخشید... آن اشک ها نشان میدهد که اگر زبان ها برای گفتن از حیا لکنت نداشت، فراموشی هم راهی به این شهر نداشت، و همه شهر دورِ حیای شما "متحد" می شد. لشگر فراموشی بعد از سِیل رخوت و سکوت، پا به شهر ما گذاشت. آنکه انس دختران شهر با شما را به تنگنای یک دهه ی فاطمیه محدود می کند، شریک همانی است که در کوچه راهتان را بست... مادر، برای زنده ماندن عشق دعا کنید. برای صداقتِ عزم ها، برای مرگ فراموشی، برای اشک چشم ها دعا کنید.
#حریم_فاطمه
#حیا
#حجاب
ble.ir/sobhemontazer
صبح منتظر
سکوت هنر
🔹 سکوتِ هنر 🔹
وارد مرحلهی جدیدی از برگزاری رویدادهای فرهنگی شدهایم. به این فکر میکردم که معنا و هدف این رویداد چه میتواند باشد:
❓طراحی فشنِ نظامی برای رزمندگان فلسطینی
❓طراحی فشن فلسطینی(که معلوم نیست چیست) برای مردم ایران
❓برگزاری نمایشگاه مد و لباس با مشارکت مردم غزه
❓نشستن و حرف زدن دربارهی نسبت مد و لباس با بمباران
❓نشستن و حرف زدن درباره...
اولین جواب، احتمالا این است: هدف این رویداد کمک به "مقاومت" و "مردم مظلوم فلسطین" است. هدف خوبی است اما مشکل اینجااست که آنچه مردم فلسطین نیاز دارند کاملا واضح و روشن است. مردم فلسطین روایت گری و روشنگریِ رسانه ای، حمایت میدانی و کمک های سیاسی نیاز دارند. در عرصه ی افکار عمومی، آنچه آرمان فلسطین را زنده نگاه میدارد در قالب آثار هنری روایت گر، بازنشر اخبار و حضور خود مردم در خیابان ها در حال رقم خوردن است.آن آثار، هرقدر روایت گر واقعیت و تبیینگر آرمان مقاومت هستند، بر وجدان ها تاثیر گذاشتهاند. آن کسانی هم که هنوز درباره ی حقیقت این نبرد حق و باطل دچار تردید هستند، تبیین عینی و دقیق میخواهند، نه نقش و طرحی بر روی لباسها.
وقتی هدفگذاری دشمن در حوزه لباس، از بین بردن حجاب اسلامی است، مقاومت واقعی در این حوزه، تمرکز بر تبیین مولفه های پوشش اسلامی و دفاع از خودِ حریم حجاب است. خروجی رویداد "مداومت"، کدام گره ی شناختی مخاطب را پیرامون مساله حجاب حل میکند؟ و کدام مساله ی بازار مافیایی پوشاک را به چالش میکشد؟ و چه تاثیری در تقویت روح ظلم ستیزی مردم فلسطین دارد؟ نمادِ چفیه و پرچم و... بدون تبیین، چه اقناع و جذبی را رقم میزنند؟ آیا هدف، مواجهه ای مصرفی با فرهنگ پوشش است؟ مگر این نوع مواجهه ، ادامه ی همان مدگرایی با منطق غربی آن نیست؟ این نوع مواجهه با "لباس"، نه کمک مهمی به فلسطین میکند نه کمک چندانی به ترویج پوشش عفیفانه.
پرواضح است که تقریبا هیچ فعالیتی "مطلقا" بدون تاثیر نیست. شکی نیست که نمادها "هم" می توانند مهم و تاثیر گذار باشند. اما صحبت بر سر تقدم و تأخر و اولویت بندی است. صحبت بر سر این است که کنش گری تبیینی، رها شده و فعالیت های نمادین جای تبیین را گرفتهاند. نمادها پس از تبیین و در کنار آن، در زندگی روزمره ی مردم تکرار میشوند و پیام خود را بازتولید میکنند، نه پیش از تبیین. این تکرار نمادها مهم است، اگر خط شکن و بن بست شکن باشد. بدون پاسخ به گره های شناختی و گرایشی، صرفا با نمادگرایی در هنر چقدر میتوان غفلتها را زدود؟ زیر این آتش هجمه، حق تبیین را بهجا آورده ایم؟
#هنر
#تبیین
#پرتره_ایسم
ble.ir/sobhemontazer
🔹 نظریهی لجبازی🔹
وقتی نظریهپردازی را به دست توهم بسپاری، سوزن دست میگیرد و همه چیز را به همه چیز میدوزد. تا بخواهی به این فکر کنی که اینها را چطور به هم دوخته، ده قواره نظریهی دیگر را هم سوزن کاری کرده؛ نظریههایی برای نشستن و انفعال؛ "نظریههای سکوت"... یک نمونهاش همین تحلیل چند وقت پیشِ بزرگواران است؛ میگویند: "آنها که از ترورِ کرمان در سالگرد شهادت حاج قاسم خوشحال شدند، آنها که توهین کردند، آنها که نیش و کنایه زدند، همه از لج حکومت بوده. پس! ملامتشان نکنید. پس! وحدت را به هم نزنید." یعنی منظورشان این است که از سر لج بازی، نه تنها میشود ارزش ها را رها کرد بلکه حتی میتوان شرافت را هم فراموش کرد. بلکه از سرِ لج، حتی میتوان شهید مظلوم را هم دست انداخت که:"میخواستی برای شربت خوردن کرمان نروی"... توجیه های شاخ دار را طوری مزه دار میکنند که تَن شبه روشنفکرهای قدیم هم در گور میلرزد.
انگیزه های روانشناختی افراد به جای خود باید بررسی شود. ولی توجیه کردن ظلم، گره زدن همه چیز به لجاجت، کودکانه جلوه دادنِ لجاجت های ظالم... اینها همه یعنی بستن راه مقابله با ظلم. بزرگوارانِ نظریه پرداز نظرشان چیست که بگوییم آن که اختلاس می کند را هم رها کنند، چون احتمالا محصول سیاست گذاری مسئولین قبلی است؟ یا بگویند دزد ها را آزاد کنند که تا هر زمان لجاجت شان تمام شد و عقده های بچگیشان فروکش کرد، غارت کنند، اگر هم تمام نشد ادامه دهند، یا بگویند هنجار و اخلاق و عفت و حجاب و ... را هم رها کنیم که لج بازی ها بیشتر طغیان نکند. اصلا بگویند همه چیز تقصیر حضرت آدم ابوالبشر(ع) است و تمام. اصلا بگویند مظلوم با اختیار و اراده اش، صبوری کند و رنج را تحمل کند تا ظالم ها که همه بی اراده شده اند اذیت نشوند...
با این دست فرمان دیگر کدام ظلم را میشود محکوم کرد؟ چه ظلم کلامی باشد، چه ظلم رفتاری. این یعنی تئوریزه کردن بی تفاوتی اجتماعی. اگر اینطور باشد، دیگر همهی ظلمها را میشود توجیه کرد. حتی ظالمهای درجه یک هم میتوانند خودشان را لج بازِ حوادث گذشته جا بزنند. دیگر چه کسی میتواند محکوم شان کند؟ این ابتذال شِبه علمی کجا تمام میشود؟
✍ علی جعفری
#نظریه_سکوت
#عدالت
#هرج_و_مرج
@sobhemontazer
🔹 نظریهی سکوت (۱) 🔹
غارت زمانی اتفاق میافتد که دیدهبان ها باور میکنند که خطری در کار نیست. دیدهبان ها و تریبون های تحریف، پر سر و صدا، برای توجیه غارت، نظریهی سکوت میسازند. صحبت به هیچ وجه بر سر دشمنان دین نیست. در این مجموعه یادداشت، مجموعهای از تحلیلهای انحرافی را نقد می کنم، که همزمان با آتش دشمن علیه حیا، با ظاهری "کاملا" معقول و دینی، راه حیا زدایی را هموار میکنند...
🔸 قدم اول: تحریف سخن فرمانده
چهاردم فروردین ماه ۱۴۰۲، رهبر انقلاب گفتند خیلی از کسانی که حجاب را رعایت نمیکنند هم اهل تدین هستند؛ و در همان جلسه تاکید کردند که بی حجابی "حرام شرعی و سیاسی" است. اما بعضی تریبون های مذهبی موضوع را اینطور روایت کردند که: طبق گفته رهبری، گسترش بی حجابی با "حفظِ" معنویت و تدین جامعه منافاتی ندارد و "همهی" بی حجاب ها هم بسیار مومن هستند و لذا پرداختن به حجاب اولویت ندارد... یعنی نص قرآن را با تحریف سخنان رهبر، سانسور کردند.
چند ماه گذشت، بیانات رهبر انقلاب در سخنرانی اخیر در نوزدهم دی ماه امسال، باز هم این روایت سازی دستکاری شده را نقض کرد. رهبری دوباره از "تدین و تشرع" به عنوان اصلی ترین نقطه ی هدف دشمن گفتند، و بلافاصله به مساله حجاب اشاره و تاکید کردند که : "مسئلهی حجاب و این قضایای حجاب را با این چشم نگاه کنید. مسئله صرفاً این نیست که حالا قضیّهی حجاب را یک عدّهای نمیدانند یا ملاحظه نمیکنند؛ نه، یک عدّهای انگیزه دارند ــ البتّه عدّهی کمی ــ برای مخالفت و معارضه". درست چند روز قبل از آن هم رهبری از این گفتند که حجاب برای مقابله با لغزشگاه بزرگ جنسی، "باید" رعایت شود.
رهبر از خانواده میگویند که برای مردم، فوق العاده مقدس است و می تواند الهام بخشِ حفظ حریم حیا در خیابان باشد. رهبر از جهل ها میگویند که "باید" برطرف شود، اما تریبون های تحریف از ناشنوا شدن مردم میگویند. رهبر از ایمان مردم به عنوان زمینه مساعد برای "جهل زدایی" میگویند، این تریبون ها میگویند: امکان تبیین حجاب وجود ندارد. رهبری از لغزشگاه بودن فضای جنسی برای ایمان میگویند، اما این تریبون ها میگویند: "چون رهبری گفته اند مردم مومن اند، پس پافشاری بر حجاب دیگر ضرورتی ندارد." رهبر همزمان از چند اولویت می گویند؛ از جنگ اقتصاد، از جنگ علیه حیا، از جنگ علیه وحدت، اما این تریبون ها بحث به راه میاندازند که: " اولویت اصلی از نگاه رهبر چیست"... فرمانده را با تفسیر به رای سخنان خود فرمانده، به حاشیه میرانند.
دشمن هر روز آتش روایتش را روی سر شهر می ریزد که بی حجابی را "حق فردی" و "موضوع بی ضرر" نشان دهد و التزام به حجاب را یک تحمیل سیاسی بازنمایی کند. تمام تنش های اجتماعی دقیقا از باورپذیرشدنِ این روایت سازی ها شروع میشود. اما تریبون های تحریف چه می کنند؟ با هزار و یک رویدادِ بی خاصیت و حاشیه ای "هیچ" مشکلی ندارند، ولی دقیقا زمان مقابله با آتش روایت دشمن علیه حجاب، ناگهان نطقشان باز می شود که: "همه چیز که حجاب نیست. ما باید به اولویت ها توجه کنیم".
نیت ها را خدا می داند، اما "رفتارشان" را آفت زده. راستی که عاقبت مرزهای خاک مان چه می شد، اگر به جای شهدا، به دست این تریبونها سپرده شده بود.
ادامه دارد...
✍ علی جعفری
#نظریه
#نظریه_سکوت
#حجاب
@sobhemontazer
سلام و احترام
پیام های بالا، یادداشت هایی است که پیش از این در کانال بله منتشر شده است