eitaa logo
صبح تازه دم ( عاطفه جوشقانیان)
465 دنبال‌کننده
185 عکس
32 ویدیو
0 فایل
ای صبح زودم! رفتی و من خواب ماندم.. عاطفه جوشقانیان @joshaghanyan مجموعه شعر: _صبح تازه‌دم، انتشارات شهرستان ادب گردآوری: _زیر یک سقف _قسم به عشق، به نام تمام مادرها
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دیمزن
یکی از دوستانم را عید نوروز دیدم. تازه فهمیده بود باردار است. گفتم اسمش رو می خوای چی بذاری؟ گفت: نمی دونم. پسر باشه حسین. بعد از شهادت شهید رئیسی پیام داد که اگر پسر باشه اسمش رو می ذارم ابراهیم. بعد از شهادت سردار زاهدی پرسید: چرا بهش می گی حاج علی؟ مگه اسمش محمدرضا نیست؟ گفتم حالا چه فرقی می کنه؟ گفت نه می خوام بذارم جزو گزینه هام. بعد از شهادت فواد شکر می خواست اسم بچه اش را فواد بگذارد. فردایش که هنیه شهید شد گفت اسماعیل چه طوره؟ وقتی همه فرماندهان تیپ رضوان شهید شدند عکس ابراهیم عقیل را برایم فرستاد. نوشت. بچه م پسره. عقیل هم بد نیست. سید حسن که شهید شد تصمیم گرفت اسم پسرش را نصرالله بگذارد. امروز لابد دارد توی ذهنش یحیی را تست می کند. پسرش ماه دیگر به دنیا می آید. فکر کنم اسمش را بگذارد مقاومت! ی_در_راهند. دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan https://ble.ir/dimzan
آهنگ رزمی، زخمه‌ی پیکاری امروز در معرکه آرامش بسیاری امروز یا کربلا می‌آفرینی در فلسطین یا کربلایی می‌شوی، مختاری امروز در جیب هایت عطر و تسبیح و فشنگ است باید جنون هم با خودت برداری امروز پیشانی‌ات فردا خبرساز است مومن! باید که بر سجاده سر بگذاری امروز تو زنده‌ای و مرد نامیرای جنگی یحیی! تو حالا بیشتر سنواری امروز* طوفان شور انگیز روز هفت اکتبر! صبحی و با خورشید هم‌دیواری امروز ## پروانه‌ها جمعند دورت، حاج قاسم! آغوش وا کن باز مهمان داری امروز *سنوار به معنی مرد جنگی‌ست. https://eitaa.com/sobhetazedam
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
🌷 و دشمنان تو امروز، سرشکسته‌ترند قسم به لخته‌ی خونِ سرِ شکسته‌ی تو... @mehdi_jahandar
هدایت شده از وحید یامین پور
🔆 چیزی در مورد یحیی سنوار که مرا رها نمیکند... که مرا در درون به یک ورشکستگی کامل کشانده است. این روزها پس از آن تصاویر تاریخ ساز از شهادت قهرمانانه‌اش به یک چیز فکر میکنم؛ او می‌توانست فقط با باز کردن چفیه از سر و صورتش، زنده بماند. فقط کافی بود کمی چفیه را پایین بیاورد. همانقدر که دوربین‌های ترسو چهره او را ببینند و هوش مصنوعی روی میز افسران ارشد اطلاعاتی جیغ بکشند که "نزنید... نزنید... او یحیی سنوار است... اورا زنده می‌خواهیم." یحیی می‌دانست زنده‌ی او چه اندازه برای اسرائیل ارزشمند است. او را می‌بردند و در بهترین بیمارستان تل‌آویو زیر نظر متخصصان، درمان می‌کردند. او می‌توانست بزرگترین شکار تاریخ تشکیل رژیم صهیونیستی باشد. آنقدر مهم که نتانیاهو اعلام کند جنگ را بُرده و غزه را به زانو درآورده و حالا گروگان‌ها و ده‌ها امتیاز دیگر را در ازای یحیی معامله می‌کند. یحیی همه اینها را می‌دانست ولی چفیه را تا زیر چشم‌هایش بالا کشید. من به آن لحظه‌ی لاهوتی می‌اندیشم که یک انسان چگونه می‌تواند مرگ را به خود دعوت کند. یحیی حتی اگر بدون چفیه دستگیر میشد باز هم در قهرمانی او شعرها می‌سرودند. او نه در تونل‌های زیر زمینی که در نقطه‌ی صفر تماس در جنگ رو در رو تا آخر مبارزه کرده بود و با یک دست قطع شده و ده‌ها جراحت دیگر به اسارت رفته بود. اما یحیی چفیه را تا زیر چشمها بالا کشید و فقط با چشم‌هایی شبیه همه‌ی چشم‌های به خون نشسته فلسطینی به شیطان معلق در سنگرش زل زد. تا او را نشناسند. تا با او همان کنند که با هر مبارز ناشناس دیگری... ➕️ @yaminpour
12.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هو النور یا کربلا می‌آفرینی در فلسطین یا کربلایی می‌شوی، مختاری امشب عصر شعر یحیی موسسه فرهنگی سرچشمه ۳۰ مهر ماه ۱۴۰۳ تهران @sobhetazedam
دو تا رفیق که پیروز داستان همند دو تا رفیق که همواره قهرمان همند دو تا رفیق که پرواز یاد هم دادند دو تا رفیق که قد قامت اذان همند... @sobhetazedam
مگر نیروی ایمان را ندیدید؟ مگر بازوی طوفان را ندیدید؟ صبوریم و به فکر انتقامیم هنوز آن روی ایران را ندیدید @Sobhetazedam
هوالنور الحمدلله جریانی که توسط بانوان مجاهد راه افتاده، توسط بانوان شاعر مجاهد، ادامه دار شده. در همین راستا، دوست عزیز دیگری هم محبت داشتند و شعری زیبا سروده اند👇 تقدیر بوده زینت پیراهنت باشم تا همنشین روزهای روشنت باشم بانو !خدا می خواست در این برهه از تاریخ یک سینه ریز دلربا در گردنت باشم سمت درستی ایستادی واکن از گردن وقتش رسیده خار چشم دشمنت باشم وا کن مرا از گردنت تا در مسیری سرخ من هم فدای اقتدار میهنت باشم باید بیاندازی مرا مانند یحیا ، تا چون تکه چوبی بر سر اهریمنت باشم با کودکان غزه هر شب ، اشک می ریزی روزی می آید شاهد خندینت باشم می آید آن صبح دل‌انگیزی که سرمست از عطر خوش چای هل و آویشنت باشم بانو ! تو چون سردار مریم زنده می مانی باید مدال افتخار گردنت باشم شاعر گرامی: مرضیه براتی کانال شاعر: https://eitaa.com/marziyeBarati1 @sobhetazedam
اگر فردا روزی آن‌ها که ما را باهم دیده‌اند پرسیدند او که ‌بود؟ خیلی دقیق از من نگو مختصر بگو: «باقی عمر من است او...»! @shokoohsher 🪴 @sobhetazedam
بر همه مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزب الله سرافراز بایستند. مقام معظم رهبری(حفظه الله) از گردنم وا می‌کنم رنگین کمان را شاید مرمت کرد زخم آسمان را ماه و ستاره _این طلای گوشواره_ وا می‌کنم از گوش‌هایم کهکشان را در چشم مادر سکه سکه برق شادی‌ست آورده همراه خودش ذوقی عیان را زنجیر عقد خواهرم زیباست، دریاست از گردنش برداشت باری بی‌کران را ما پشت سنگرها جلوداریم هربار تاریخ را دیدی؟ بخوان رزم زنان را لالایی گهواره‌ها شعری حماسی‌ست هر شب تکان دادیم تقدیر جهان را شاید همین، یک روز دستم را بگیرد وا می‌کنم از دست‌ خود، شوقی گران را @sobhetazedam