eitaa logo
🍃...تجربه زندگی...🍃
13.8هزار دنبال‌کننده
34.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
7 فایل
عاقلانه انتخاب کن،عاشقانه زندگی کن.... اینجا سفره دل بازه....
مشاهده در ایتا
دانلود
📗داستان پندآموز ▪️فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت. استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم ک به تو بیاموزم. ▫️شاگرد فکری به سرش رسید، یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در میدان شهر قرار داد ، مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند و غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد. ▪️استاد به او گفت: آیا میتوانی عین همان نقاشی را برایم بکشی ؟ شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد اما متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که : اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند. ▫️استاد به شاگرد گفت: همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرات اصلاح نه...! لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃 برای زینب... 🍃
سلام آسمان بی منت خدا قوت. برا زینب خانم مینویسم عزیزم برات سوره ضحی رو . .می خونم خودت هم بخون زیاد بخون با معنی.خدا زن عموت رو داره امتحان میکنه ووسیله امتحانش شما یید خدا به راه راست هدایتش کنه. واما شما!به زودی خدایت آنچنان به شما عطا میکند که راضی شوی صبور باش لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
با فردی که در حال عبور بود برخورد کردم فوری گفتم اووه! معذرت میخوام. او هم گفت من هم معذرت میخوام؛ دقت نکردم ... ما خیلی مؤدب بودیم، من و این غریبه خداحافظی کردیم و به راهمان ادامه دادیم. اما در خانه با آنهایی که دوستشان داریم چطور رفتار می کنیم؟؟؟ کمی بعد از آن روز، در آشپزخانه بودم غافل از اینکه دخترم خیلی آرام کنارم ایستاده، همینکه برگشتم به اوخوردم و تقریبا انداختمش با اخم گفتم: ”اه ! ازسرراه برو کنار" ندانستم که قلب کوچکش شکست و رفت. نفهمیدم که چقدر تند حرف زدم. وقتی توی رختخوابم بیدار بودم صدای آرامی در درونم گفت: وقتی با یک غریبه برخورد میکنی، آداب معمول را رعایت میکنی اما با بچه ای که دوستش داری بد رفتار میکنی؟ از جام پا شدم رفتم کنار تختش تو مسیر نگاهم به کف آشپزخانه افتاد،آنجا چند گل روی زمین افتاده بود، آنها گل‌هایی بودند که او برایم آورده بود، صورتی و زرد و آبی؛گویی آرام ایستاده بود که سورپرایزم کنه! ومن هرگز اشکهایی که چشم های کوچیکشو پر کرده بود ندیدم‌؛ در این لحظه احساس حقارت کردم و اشکهایم سرازیر شدند. آرام کنار تختش زانو زدم، بیدار شو دخترم، بیدار شو،اینا رو برای من چیدی؟ گفتم: دخترم واقعاً متاسفم از رفتاری که داشتم نمیبایست اونطور سرت داد بکشم. گفت: اشکالی نداره من به هر حال دوستت دارم مامان! من هم دوستت دارم دخترم و گل ها رو هم دوست دارم مخصوصا آبیه رو. گفت: اونا رو کنار درخت پیدا کردم ورشون داشتم چون مثل تو خوشگلن میدونستم دوستشون داری، مخصوصاً آبیه رو ... . . . . آیا میدانید که اگر فردا بمیرید شرکتی که در آن کار میکنید به آسانی در ظرف یک روز برای شما جانشینی می آورد؟ اما خانواده ای که به جا میگذارید تا آخر عمر فقدان شما را احساس خواهد کرد. و به این فکر کنید که چراما خود را وقف کارمیکنیم و نه خانواده مان. چه سرمایه گذاری نا عاقلانه ای! اینطور فکر نمی کنید؟! به راستی کلمه "خانواده" یعنی چه ؟ لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃 خاطره باحال خواستگاری‌‌‌ 🍃
من بله برونم بود خواهر شوهرم میخواست نشون دستم کنه دستمو دراز کردم سمتش بجا اینکه بلند شم خخخخ  وقتی چادر سرم کردن بازم خواستم بلند نشم که دیگه نشد بعد صیغه رو که خوندن من پیش خواهر شوهرم بودم همسرم زنگ زنگ زد که زهرا پیش خواهرمه که اسم دختر خواهر شوهرم هم زهرابود گفتن نه زهرا خونه نیست مگه !همسرم گفت بابا زهرای من کجاس مجلس ترکید از خنده 🤣🤣🤣🤣🤣🤣 لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃 دوتا کافی نیست 🍃
۱۱۱۳ من متولد ۷۳ هستم و دوتا برادر بزرگتر دارم. وقتی مامانم منو باردار شد هرکاری کرد که من از بین برم چون شاغل بود و برادرم یک ساله... ولی من قوی تر از این حرفا بودم و موندم😎 اما در طی بارداری مامانم هیچ دکتری نرفت و تا ۴ساعت قبل بدنیا اومدن من سرکار بود. من از همون اول بچه مستقلی بودم و مدیریت مالی خونه دست من بود و هیچ کاری بدون نظر من انجام نمیدادن. بماند که چقدرررر برادرام دوستم داشتن و همیشه اولین و بهترین ها رو به من میدادن. دوران دبیرستان که درحال تلاش بودم واسه پزشکی با یه حرف دوستم مسیرم عوض شد و وارد حوزه شدم الحمدلله. سال ۹۵ بود که عروسی دوستم رفتم یه شهر دیگه و قرار بود دختر خانمی رو ببینم واسه برادر کوچیکترم؛ و این مقدمه ای برای ازدواج خودم شد. کمتر از یک ماه خواستگاری و عقد ما انجام شد. جوری که همه تعجب کردن. چون برادرم روی خواستگار ها خیلی حساس بود. همسرم۲۴ساله بودن و یه مغازه کوچیک داشتن فقط، دوماه بعد عقد سفر اربعین با هم رفتیم که یکی از بهترین سفرهامون بود. ۹ ماه بعد عروسی گرفتیم و نزدیکای عروسی همسرم مغازه رو بستن و عملا بیکار شدن. چون ما بچه خیلی دوست داشتیم ۳ماه بعد عروسی باردار شدم. اینقدر بی پول شده بودیم که واسه دکتر رفتن مجبور شدم دستبندی که سرعقد همسرم هدیه داده بود رو بفروشم و از برکت وجود بچه مون با همون پول همسرم آزمایش های بدو استخدام رو رفتن و شاغل شدن. بچه اولمون که ۳سالش بود دوباره باردار شدم و حال خیلی بدی داشتم و سونو که رفتم دکتر گفت ۲قلو هست!!! بارداری خیلی سختی بود و دقیق ایام اوج کرونا شد و درگیر کرونا شدم. توی ۸ماهگی بودم که دکتر ختم بارداری داد بدون هیچ دلیلی و زایمان زودرس داشتم در ۳۲ هفته. بچه هام بخاطر وزن کم و مشکل تنفسی nicu بستری شدن و حال یکیشون بهتر بود و قل دومی هر روز بدتر میشد😔 یک شب خواب دیدم دخترم خوب شده و صبح خوشحال به همسرم گفتم. ایشون وقت نداشتن بیان بیمارستان و با برادرم رفتم دیدنشون... دم در nicu پرستار ها منو راه ندادن داخل و به هم نگاه میکردن؛ خیلی نگران شدم و اصرار من بیشتر شد واسه دیدن بچه ام و آخر سر با تایید سوپروایزر رفتم داخل. دیدم یه پارچه سفید روی دخترم کشیدن 😭 دخترم از پیشم رفت و حسرت بغل کردن جسم کوچولو اش به دلم موند. خیلی روزای سخت و تلخی بود. یه بچه ام زیر خروار ها خاک و بچه دیگه که معلوم نبود چه اتفاقی براش میفته. دو ماه بعد فوت بچه ام پدرم رو به طور ناگهانی از دست دادم😭. بعداز یک ماه بستری بودن، بچه ام مرخص شد و آوردیم خونه. چقدررر سخت بود بزرگ کردن بچه نارس.با قطره چکان شیر می‌تونست بخوره چون فک و دهانش قدرت مکیدن نداشت. با بارداری دومم وضعیت اقتصادی بهتری پیش اومد و ماشین عوض کردیم و تونستیم یه سرمایه گذاری کنیم. وقتی پسرم ۲ ساله شد، تصمیم گرفتیم واسه بچه بعدی، ولی خواست خدا نبود و تا یک سال باردار نشدم. به همسرم گفتم دیگه اصراری ندارم به بارداری و اگر خدا بخواد میشه. ولی اربعین از حضرت ابوالفضل یه اولاد صالح و امام حسینی خواستم. درست ماه بعد که منتظر نبودیم باردار شدم دقیقا شب ولادت آقا قمر بنی هاشم آزمایشم مثبت شد و مثل کسایی که بچه اولشون هست چقدر خوشحال بودیم.😍جنسیتش هم واسمون مهم نبود. از برکت این فسقلی ما؛ همسرم کار مستقلی راه انداختن و چند وقت بعد شعبه دوم کارشون رو هم اضافه کردن. الانم بچه مون ۴ماهه است و برخلاف جواب غربالگری، کاملا سالم و بانمک☺️. تو زندگی سختی و راحتی زیاد پیش اومده برامون ولی همه رفع شدن الحمدلله. به خاطر همسر خوب و مهربون و بچه های سالمی که خدا بهم داده همیشه شکرگزار هستم. از خدا میخوام هیچ زنی چشم انتظار اولاد نباشه و خدا به همه اولاد صالح و سالم بده.❤️❤️ "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 https://eitaa.com/dotakafinist https://eitaa.com/dotakafinist
🌸🍃 ✅ ازدواج و فرزندآوری؛ برای حضرت عشق 🍃
۱۱۱۳ من متولد ۷۳ هستم و دوتا برادر بزرگتر دارم. وقتی مامانم منو باردار شد هرکاری کرد که من از بین برم چون شاغل بود و برادرم یک ساله... ولی من قوی تر از این حرفا بودم و موندم😎 اما در طی بارداری مامانم هیچ دکتری نرفت و تا ۴ساعت قبل بدنیا اومدن من سرکار بود. من از همون اول بچه مستقلی بودم و مدیریت مالی خونه دست من بود و هیچ کاری بدون نظر من انجام نمیدادن. بماند که چقدرررر برادرام دوستم داشتن و همیشه اولین و بهترین ها رو به من میدادن. دوران دبیرستان که درحال تلاش بودم واسه پزشکی با یه حرف دوستم مسیرم عوض شد و وارد حوزه شدم الحمدلله. سال ۹۵ بود که عروسی دوستم رفتم یه شهر دیگه و قرار بود دختر خانمی رو ببینم واسه برادر کوچیکترم؛ و این مقدمه ای برای ازدواج خودم شد. کمتر از یک ماه خواستگاری و عقد ما انجام شد. جوری که همه تعجب کردن. چون برادرم روی خواستگار ها خیلی حساس بود. همسرم۲۴ساله بودن و یه مغازه کوچیک داشتن فقط، دوماه بعد عقد سفر اربعین با هم رفتیم که یکی از بهترین سفرهامون بود. ۹ ماه بعد عروسی گرفتیم و نزدیکای عروسی همسرم مغازه رو بستن و عملا بیکار شدن. چون ما بچه خیلی دوست داشتیم ۳ماه بعد عروسی باردار شدم. اینقدر بی پول شده بودیم که واسه دکتر رفتن مجبور شدم دستبندی که سرعقد همسرم هدیه داده بود رو بفروشم و از برکت وجود بچه مون با همون پول همسرم آزمایش های بدو استخدام رو رفتن و شاغل شدن. بچه اولمون که ۳سالش بود دوباره باردار شدم و حال خیلی بدی داشتم و سونو که رفتم دکتر گفت ۲قلو هست!!! بارداری خیلی سختی بود و دقیق ایام اوج کرونا شد و درگیر کرونا شدم. توی ۸ماهگی بودم که دکتر ختم بارداری داد بدون هیچ دلیلی و زایمان زودرس داشتم در ۳۲ هفته. بچه هام بخاطر وزن کم و مشکل تنفسی nicu بستری شدن و حال یکیشون بهتر بود و قل دومی هر روز بدتر میشد😔 یک شب خواب دیدم دخترم خوب شده و صبح خوشحال به همسرم گفتم. ایشون وقت نداشتن بیان بیمارستان و با برادرم رفتم دیدنشون... دم در nicu پرستار ها منو راه ندادن داخل و به هم نگاه میکردن؛ خیلی نگران شدم و اصرار من بیشتر شد واسه دیدن بچه ام و آخر سر با تایید سوپروایزر رفتم داخل. دیدم یه پارچه سفید روی دخترم کشیدن 😭 دخترم از پیشم رفت و حسرت بغل کردن جسم کوچولو اش به دلم موند. خیلی روزای سخت و تلخی بود. یه بچه ام زیر خروار ها خاک و بچه دیگه که معلوم نبود چه اتفاقی براش میفته. دو ماه بعد فوت بچه ام پدرم رو به طور ناگهانی از دست دادم😭. بعداز یک ماه بستری بودن، بچه ام مرخص شد و آوردیم خونه. چقدررر سخت بود بزرگ کردن بچه نارس.با قطره چکان شیر می‌تونست بخوره چون فک و دهانش قدرت مکیدن نداشت. با بارداری دومم وضعیت اقتصادی بهتری پیش اومد و ماشین عوض کردیم و تونستیم یه سرمایه گذاری کنیم. وقتی پسرم ۲ ساله شد، تصمیم گرفتیم واسه بچه بعدی، ولی خواست خدا نبود و تا یک سال باردار نشدم. به همسرم گفتم دیگه اصراری ندارم به بارداری و اگر خدا بخواد میشه. ولی اربعین از حضرت ابوالفضل یه اولاد صالح و امام حسینی خواستم. درست ماه بعد که منتظر نبودیم باردار شدم دقیقا شب ولادت آقا قمر بنی هاشم آزمایشم مثبت شد و مثل کسایی که بچه اولشون هست چقدر خوشحال بودیم.😍جنسیتش هم واسمون مهم نبود. از برکت این فسقلی ما؛ همسرم کار مستقلی راه انداختن و چند وقت بعد شعبه دوم کارشون رو هم اضافه کردن. الانم بچه مون ۴ماهه است و برخلاف جواب غربالگری، کاملا سالم و بانمک☺️. تو زندگی سختی و راحتی زیاد پیش اومده برامون ولی همه رفع شدن الحمدلله. به خاطر همسر خوب و مهربون و بچه های سالمی که خدا بهم داده همیشه شکرگزار هستم. از خدا میخوام هیچ زنی چشم انتظار اولاد نباشه و خدا به همه اولاد صالح و سالم بده.❤️❤️ "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 https://eitaa.com/dotakafinist https://eitaa.com/dotakafinist
🌸🍃 در مورد خواهر عزیزی که نگران چت خواهرشون با همکار متاهلشون هستن.... 🍃