🍀 ارزیابی روایتی منسوب به امام حسن عسکری (ع) درباره فلسفه و عرفان :
🔹 در برخی از کتب به #امام_عسکری علیه السلام نسبت داده اند که به ابوهاشم جعفری فرمود: ای اباهاشم! زمانی فرا می رسد که... علمای آن زمان بدترین جنبندگان روی زمین اند؛ از آن جهت که به #فلسفه و #تصوف گرایش دارند. (علمائهم شرار خلق الله علی وجه الارض لانهم یمیلون الی الفلسفه و التصوف) به خدا سوگند که آنان جزو سرکشان و گمراهان اند. به دوستی دشمنان ما اصرار می ورزند و شیعیان و دوستان ما را گمراه می کنند. اگر به مقام و منصبی دست یابند از رشوه خوری سیر نشوند. اگر تحقیر شوند، ریاکارانه به عبادت خدا روی می آورند. اینان رهزنان مؤمنان و دعوتگران به مذهب بی دینان اند.... (اردبیلی، حدیقه الشیعه 785)
🔷 بررسی سندی:
اولین کتابی که این روایت را نقل می کند #حدیقة_الشیعة است. دیگران از او نقل کرده اند.
بارها عرض شده که کتاب حدیقة الشیعه، سال ها پس از #مقدس_اردبیلی تنظیم شده و با توجه به نگارش کتاب کاشف الحق، در سال 1058 در هند و مبارزه جدی با صوفیه در 1060 به بعد توسط برخی علما، نتیجه می گیریم که این کتاب در فاصله سال های 1070 تا 1090 تنظیم و جعل شده و با تکثیر نسخه، به نام محقق اردبیلی شهرت یافته است. پس #حدیقه_الشیعه کتاب معتبری نیست.
به فرض اگر حدیقه، معتبر باشد و مجعول نباشد، عرض می شود حدیقة الشیعة این روایت را به سید مرتضی بن داعی رازی نسبت می دهد و از او به شیخ مفید و از او به احمد بنمحمد بنحسن بنولید و از او به پدرش (محمد بنالحسن) و از او به سعد بنعبدالله و از او به محمد بنعبدالله و در نهایت به محمد بنعبدالجبار میرساند.
از محمد بنعبدالله و از طريق محمد بنعبدالجبار تنها یک روایت در منابع ما ثبت شده است که مربوط به زکات فطره میشود. (شیخ صدوق، بيتا: 2/398). این بدین معنا است که محمد بنعبدالله هیچ روایتی از محمد بنعبدالجبار جز همین يك روایت نقل نکرده است.
درباره افراد سلسله این روایت باید گفت در بین راویان آن محمد بنعبدالله (مسمعی) قرار دارد كه مجهول است و ابن ولید وی را تضعیف کرده است (خويى، 1410: 16/259)
نتیجه این که سند این روایت، معتبر نیست و به احتمال قوی، جعلی است.
🔷 بررسی دلالی:
به فرض که سند، درست باشد (که نیست) این روایت ناظر به فلسفه های دروغین و غیر الهی و تصوف های انحرافی و عرفان های کاذب است؛ نه فلسفه و عرفان اسلامی که از متن دین و قرآن، استفاده می کند و ترازوی خود را برهان و قرآن می داند و علمای بزرگی مثل #صدرالمتألهین شیرازی، #امام_خمینی، #علامه_طباطبایی، #علامه_حسن_زاده_آملی و #آیت_الله_جوادی_آملی پرچمدار آن هستند.
🔹 #خواجه_طوسی در عصر مغولان، #شیخ_بهايی و #میرداماد در عصر صفویه و #امام_خمینی در عصر حاضر نمونه های کاملی از علما هستند که به منصب های عالی دست یافته اند؛ اما کسی اوصاف گفته شده در روایت را (مانند اگر به مقام و منصبی دست یابند از رشوه خوری سیر نشوند. اگر تحقیر شوند، ریاکارانه به عبادت خدا روی می آورند.) در آنان نه تنها سراغ ندارد که تصور آن را هم به خود راه نمی دهد.
🔶 قاعده:
نقل روایت، خیلی مهم نیست، فهم و درایت روایت، خیلی مهم است. همچنانکه حفظ کردن ظاهر قرآن، خیلی مهم نیست، فهم درست قرآن و عمل به آن خیلی مهم است.
اگر قرار بر نقل روایت باشد که برای تحریف قرآن هم روایت داریم اما آیا آن روایات را بررسی سندی و دلالی نمی کنیم؟
⭕️استاد وحيد واحدجوان⭕️
❌اختصاصي❌
💢کانال سخن عرفان
🆔 @sokhanerfan
🍀 ارزیابی روایتی منسوب به امام حسن عسکری (ع) درباره فلسفه و عرفان
🔹 در برخی از کتب به #امام_عسکری علیه السلام نسبت داده اند که به ابوهاشم جعفری فرمود: ای اباهاشم! زمانی فرا می رسد که... علمای آن زمان بدترین جنبندگان روی زمین اند؛ از آن جهت که به #فلسفه و #تصوف گرایش دارند. به خدا سوگند که آنان جزو سرکشان و گمراهان اند. به دوستی دشمنان ما اصرار می ورزند و شیعیان و دوستان ما را گمراه می کنند. اگر به مقام و منصبی دست یابند از رشوه خوری سیر نشوند. اگر تحقیر شوند، ریاکارانه به عبادت خدا روی می آورند. اینان رهزنان مؤمنان و دعوتگران به مذهب بی دینان اند.... (اردبیلی، حدیقه الشیعه 785)
🔷 بررسی سندی
اولین کتابی که این روایت را نقل می کند #حدیقة_الشیعة است. دیگران از او نقل کرده اند.
بارها عرض شده که کتاب حدیقة الشیعه، سال ها پس از #مقدس_اردبیلی تنظیم شده و با توجه به نگارش کتاب کاشف الحق، در سال 1058 در هند و مبارزه جدی با صوفیه در 1060 به بعد توسط برخی علما، نتیجه می گیریم که این کتاب در فاصله سال های 1070 تا 1090 تنظیم و جعل شده و با تکثیر نسخه، به نام محقق اردبیلی شهرت یافته است. پس حدیقه الشیعه کتاب معتبری نیست.
به فرض اگر حدیقه، معتبر باشد و مجعول نباشد، عرض می شود حدیقة الشیعة این روایت را به سید مرتضی بن داعی رازی نسبت می دهد و از او به شیخ مفید و از او به احمد بنمحمد بنحسن بنولید و از او به پدرش (محمد بنالحسن) و از او به سعد بنعبدالله و از او به محمد بنعبدالله و در نهایت به محمد بنعبدالجبار میرساند.
از محمد بنعبدالله و از طريق محمد بنعبدالجبار تنها یک روایت در منابع ما ثبت شده است که مربوط به زکات فطره میشود (شیخ صدوق، بيتا: 2/398). این بدین معنا است که محمد بنعبدالله هیچ روایتی از محمد بنعبدالجبار جز همین يك روایت نقل نکرده است.
درباره افراد سلسله این روایت باید گفت در بین راویان آن محمد بنعبدالله (مسمعی) قرار دارد كه مجهول است و ابن ولید وی را تضعیف کرده است (خويى، 1410: 16/259)
نتیجه این که سند این روایت، معتبر نیست و به احتمال قوی، جعلی است.
🔷 بررسی دلالی
به فرض که سند، درست باشد (که نیست) این روایت ناظر به فلسفه های دروغین و غیر الهی و تصوف های انحرافی و عرفان های کاذب است؛ نه فلسفه و عرفان اسلامی که از متن دین و قرآن، استفاده می کند و ترازوی خود را برهان و قرآن می داند و علمای بزرگی مثل #صدرالمتألهین، #امام_خمینی، #علامه_طباطبایی و علامه_حسن_زاده_آملی پرچمدار آن هستند.
#خواجه طوسی در عصر مغولان، #شیخ_بهايی و #میرداماد در عصر صفویه و امام خمینی در عصر حاضر نمونه های کاملی از علما هستند که به منصب های عالی دست یافته اند؛ اما کسی اوصاف گفته شده در روایت را (مانند اگر به مقام و منصبی دست یابند از رشوه خوری سیر نشوند. اگر تحقیر شوند، ریاکارانه به عبادت خدا روی می آورند.) در آنان نه تنها سراغ ندارد که تصور آن را هم به خود راه نمی دهد.
🔶 قاعده
نقل روایت، خیلی مهم نیست، فهم و درایت روایت، خیلی مهم است. همچنانکه حفظ ظاهر قرآن، خیلی مهم نیست، فهم درست قرآن و عمل به آن خیلی مهم است.
اگر قرار بر نقل روایت باشد که برای تحریف قرآن هم روایت داریم اما آیا آن روایات را بررسی سندی و دلالی نمی کنیم؟
دکتر واحدجوان
@sokhanerfan
🍀 ارزیابی روایتی منسوب به امام حسن عسکری (علیه السلام) درباره فلسفه و عرفان
🔹 در برخی از کتب به #امام_عسکری علیه السلام نسبت داده اند که به ابوهاشم جعفری فرمود: ای اباهاشم! زمانی فرا می رسد که... علمای آن زمان بدترین جنبندگان روی زمین اند؛ از آن جهت که به #فلسفه و #تصوف گرایش دارند. به خدا سوگند که آنان جزو سرکشان و گمراهان اند. به دوستی دشمنان ما اصرار می ورزند و شیعیان و دوستان ما را گمراه می کنند. اگر به مقام و منصبی دست یابند از رشوه خوری سیر نشوند. اگر تحقیر شوند، ریاکارانه به عبادت خدا روی می آورند. اینان رهزنان مؤمنان و دعوتگران به مذهب بی دینان اند.... (اردبیلی، حدیقه الشیعه 785)
🔷 بررسی سند
اولین کتابی که این روایت را نقل می کند #حدیقة_الشیعة است. دیگران از او نقل کرده اند.
بارها عرض شده که کتاب حدیقة الشیعه، سال ها پس از #مقدس_اردبیلی تنظیم شده و با توجه به نگارش کتاب کاشف الحق، در سال 1058 در هند و مبارزه جدی با صوفیه در 1060 به بعد توسط برخی علما، نتیجه می گیریم که این کتاب در فاصله سال های 1070 تا 1090 تنظیم و جعل شده و با تکثیر نسخه، به نام محقق اردبیلی شهرت یافته است. پس حدیقه الشیعه کتاب معتبری نیست.
به فرض اگر حدیقه، معتبر باشد و مجعول نباشد، عرض می شود حدیقة الشیعة این روایت را به سید مرتضی بن داعی رازی نسبت می دهد و از او به شیخ مفید و از او به احمد بنمحمد بنحسن بنولید و از او به پدرش (محمد بنالحسن) و از او به سعد بنعبدالله و از او به محمد بنعبدالله و در نهایت به محمد بنعبدالجبار میرساند.
از محمد بنعبدالله و از طريق محمد بنعبدالجبار تنها یک روایت در منابع ما ثبت شده است که مربوط به زکات فطره میشود (شیخ صدوق، بيتا: 2/398). این بدین معنا است که محمد بنعبدالله هیچ روایتی از محمد بنعبدالجبار جز همین يك روایت نقل نکرده است.
درباره افراد سلسله این روایت باید گفت در بین راویان آن محمد بنعبدالله (مسمعی) قرار دارد كه مجهول است و ابن ولید وی را تضعیف کرده است (خويى، 1410: 16/259)
نتیجه این که سند این روایت، معتبر نیست و به احتمال قوی، جعلی است.
🔷 بررسی دلالی
به فرض که سند، درست باشد (که نیست) این روایت ناظر به فلسفه های دروغین و غیر الهی و تصوف های انحرافی و عرفان های کاذب است؛ نه فلسفه و عرفان اسلامی که از متن دین و قرآن استفاده می کند و ترازوی خود را برهان و قرآن می داند و علمای بزرگی مثل #صدرالمتألهین، #امام_خمینی، #علامه_طباطبایی و علامه_حسن_زاده_آملی پرچمدار آن هستند.
#خواجه_طوسی در عصر مغولان، #شیخ_بهايی و #میرداماد در عصر صفویه و #امام_خمینی در عصر حاضر نمونه های کاملی از علما هستند که به منصب های عالی دست یافته اند؛ اما کسی اوصاف گفته شده در روایت را (مانند اگر به مقام و منصبی دست یابند از رشوه خوری سیر نشوند. اگر تحقیر شوند، ریاکارانه به عبادت خدا روی می آورند.) در آنان نه تنها سراغ ندارد که تصور آن را هم به خود راه نمی دهد.
نکته دیگر اینکه روش اهل بیت علیهم السلام تقویت تهذیب نفس (اخلاق و عرفان)، تشویق به معرفت خداوند از طریق تعقل (فلسفه صحیح) و شهود (عرفان صحیح) بود.
🔶 قاعده
نقل روایت، خیلی مهم نیست. روایت غیر از خود عترت است. فهم و درایت روایت، خیلی مهم است. همچنانکه فهم درست قرآن و عمل به آن خیلی مهم است.
اگر قرار بر نقل روایت باشد، برای تحریف قرآن هم روایت داریم اما آیا آن روایات را بررسی سندی و دلالی نمی کنیم؟
وحید واحدجوان
❇️کانال سخن عرفان
@sokhanerfan
🔹به مناسبت سالروز شهادت امام عسکری علیه السلام همیشه برخی از مخالفان فلسفه و عرفان روایتی نقل میکنند که مناسب است یکی دو روز مانده به فعالیت آنان، نقل و بررسی شود.
🔹 در برخی از کتب به #امام_عسکری علیه السلام نسبت داده اند که به ابوهاشم جعفری فرمود: ای اباهاشم! زمانی فرا می رسد که... علمای آن زمان بدترین جنبندگان روی زمین اند؛ از آن جهت که به #فلسفه و #تصوف گرایش دارند. به خدا سوگند که آنان جزو سرکشان و گمراهان اند. به دوستی دشمنان ما اصرار می ورزند و شیعیان و دوستان ما را گمراه می کنند. اگر به مقام و منصبی دست یابند از رشوه خوری سیر نشوند. اگر تحقیر شوند، ریاکارانه به عبادت خدا روی می آورند. اینان رهزنان مؤمنان و دعوتگران به مذهب بی دینان اند.... (اردبیلی، حدیقه الشیعه 785)
🔷 بررسی سند
اولین کتابی که این روایت را نقل می کند #حدیقة_الشیعة است. دیگران از او نقل کرده اند.
بارها عرض شده که کتاب حدیقة الشیعه، سال ها پس از #مقدس_اردبیلی تنظیم شده و با توجه به نگارش کتاب کاشف الحق، در سال 1058 در هند و مبارزه جدی با صوفیه در 1060 به بعد توسط برخی علما، نتیجه می گیریم که این کتاب در فاصله سال های 1070 تا 1090 تنظیم و جعل شده و با تکثیر نسخه، به نام محقق اردبیلی شهرت یافته است. پس اولاً حدیقه الشیعه کتاب معتبری نیست.
ثانیا به فرض اگر کسی بگوید حدیقه، معتبر است و مجعول نیست، عرض می شود حدیقة الشیعة این روایت را به سید مرتضی بن داعی رازی نسبت می دهد و از او به شیخ مفید و از او به احمد بنمحمد بنحسن بنولید و از او به پدرش محمد بنالحسن و از او به سعد بنعبدالله و از او به محمد بنعبدالله و در نهایت به محمد بنعبدالجبار میرساند.
از محمد بنعبدالله و از طريق محمد بنعبدالجبار تنها یک روایت در منابع ما ثبت شده است که مربوط به زکات فطره میشود (شیخ صدوق، بيتا: 2/398). این بدین معنا است که محمد بنعبدالله هیچ روایتی از محمد بنعبدالجبار جز همین يك روایت نقل نکرده است.
ثالثا درباره افراد سلسله این روایت باید گفت در بین راویان آن محمد بنعبدالله (مسمعی) قرار دارد كه مجهول است و ابن ولید وی را تضعیف کرده است. (خويى، 1410: 16/259)
نتیجه این که سند این روایت، معتبر نیست و به احتمال قوی، جعلی است.
🔷 بررسی دلالی
به فرض که سند، درست باشد (که نیست) این روایت ناظر به فلسفه های دروغین و غیر الهی و تصوف های انحرافی و عرفان های کاذب است؛ نه فلسفه و عرفان اسلامی که از متن دین و قرآن استفاده می کند و ترازوی خود را برهان و قرآن می داند و علمای بزرگی مثل #صدرالمتألهین شیرازی، #امام_خمینی، #علامه_طباطبایی و علامه_حسن_زاده_آملی رضوان الله علیهم پرچمدار آن هستند.
#خواجه_طوسی در عصر مغولان، #شیخ_بهايی و #میرداماد در عصر صفویه و #امام_خمینی در عصر حاضر نمونه های کاملی از علما هستند که به منصب های عالی دست یافته اند؛ اما کسی اوصاف گفته شده در روایت را (مانند اگر به مقام و منصبی دست یابند از رشوه خوری سیر نشوند. اگر تحقیر شوند، ریاکارانه به عبادت خدا روی می آورند.) در آنان نه تنها سراغ ندارد که تصور آن را هم به خود راه نمی دهد.
نکته دیگر اینکه روش اهل بیت علیهم السلام تقویت تهذیب نفس (اخلاق و عرفان)، تشویق به معرفت خداوند از طریق تعقل و شهود بوده است و فلسفه و عرفان اسلامی همین امور را به عهده دارد.
🔶 قاعده
نقل روایت، خیلی مهم نیست. (بارها عرض شده که روایت غیر از خود عترت است. قرآن و عترت از هم جدا نیستند اما ممکن است تفسیر یک مفسر یا روایتی از معصوم درست نباشد.)
فهم و درایت روایت، خیلی مهم است. همچنانکه فهم درست قرآن و عمل به آن خیلی مهم است.
اگر قرار بر نقل روایت باشد، برای خیلی امور روایت داریم، برای تحریف قرآن هم روایت داریم، اما آیا آن روایات را بررسی سندی و دلالی نمی کنیم؟
📝استاد وحید واحدجوان
❇️کانال سخن عرفان
@sokhanerfan