eitaa logo
Emotional detective;
196 دنبال‌کننده
594 عکس
97 ویدیو
0 فایل
کاراگاه احساساتی، به جای قهوه شیرکاکائو میخوره..(شیرکاکائو براش خوب نیست، قهوه هم) https://daigo.ir/secret/7524591540 دلتون میخواد ناشناس حرف بزنید؟ پشت صحنه ما: @iamflora من: @flooraa1
مشاهده در ایتا
دانلود
بیماری توی این سن، حس عجیبی داره. تو اگه بچه باشی و بیماری های طولانی با دردهای طولانی داشته باشی، درسته نمیتونی مثل بقیه بچگی کنی و آزاد باشی. ولی بعدش چون بچه بودی قرار نیست چیز زیادی از اون روزا یادت بیاد. توی پیری هم، خب تو فعالیت هاتو کردی، یه اندازه ای زندگی کردی و خب بعدش دست و پات بسته میشه. ولی توی این سن، توی اوج جوونی، وقتی کاری که تو دوست داری انجام بدی فعالیت کردن و صرفا زندگی کردن توی یه دوران درخشانه، بیماری یه چیز خیلی غیرعادی تر و غیرقابل تحمل تره.
-
ولی تو تنها کسی بودی که بغلت گریه کردم.
بچه که بودم، سه چهار ساله، همیشه شبا به مامانم میگفتم دستاتو بده تا خوابم ببره. دستاشو سفت میچسبیدم تا وقتی که خوابم ببره.. بزرگتر که شدم، یه شبایی دلم میخواست میرفتم بغل مامانم و دستاشو مثل اون بچگیام میگرفتم. شبای بیمارستانم، وقتی نصفه شب با وحشت و نفس تنگی پا میشدم دستامو با وحشت دراز میکردم و دنبال دست مامانم میگشتم و وقتی پیداش میکردم آروم تر میشدم...
اون کیه که با وجود هزاران کتاب نخونده برای بار ۱۵۴۴۱۴۱ ام کتابای مونتگمری رو میخونه؟ بله من
..
خواهرِ هشت سالم داره نقاشی میکنه. بهش گفتیم چرا داری نقاشی میکنی؟ گفت میخوام هنرمو پیدا کنم🗿
Emotional detective;
کاراگاه احساساتی به مناسبت یه ساله شدن میخواد تقدیمی بده. این تقدیمی به این صورته که این پیام رو فو
بچه ها، در مورد تقدیمی ها، ببخشید یکم دیر شد. این چند روز درد داشتم و شرایط آماده کردن تقدیمی رو نداشتم. سعی میکنم زودتر آمادشون کنم و کم کم توی پشت صحنه قرارشون میدم.
Emotional detective;
بچه ها، در مورد تقدیمی ها، ببخشید یکم دیر شد. این چند روز درد داشتم و شرایط آماده کردن تقدیمی رو ند
راستی براتون یه کاراکترم ساختم.(تو برنامه نبود) عکسا کاملا قطعه ای از وجودم هستن و فالم مختص به خودِ خودتونه
هدایت شده از Hogwarts Academy ;
.
Emotional detective;
.
Merry Christmas guys!
هدایت شده از Motivation🇵🇸
Last Christmas_Wham!.mp3
5.71M
1986 2:52 3:18 Last Christmas I gave you my heart:) But the very next day, You gave it away:) This year, to save me from tears; I'll give it to someone special:) 🎄
من یک گرسنه غمگینِ سردِ خسته هستم
شایدم یه غمگینِ گرسنه سرد خسته
بچه ها یه چیز جالب امشب بابام در کمال ناباوری برای خودش شیرکاکائو خرید آورد خونه. میگه از وقتی دوستاش شیرکاکائو میخرن اونم شیرکاکائو دوست داره.
هدایت شده از 𝘧𝘢𝘵𝘦𝘮𝘦𝘩 .
*
واسه یه نوکر، اونم منِ زار چی بهتر از دیدنِ صحنِ علمدار...
Is this an end?
مامانم: من دارم میرم بیرون با داداشت دعوا نکنیا. من و داداشم: بلند کردن آهنگ و باهاش خوندن
هدایت شده از دفترچه خاطرات یه خرگوش کوچولو:>
_
بچه ها، برف:)
-