eitaa logo
سُلالہ..!
255 دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
221 فایل
-خُدایا بال پَروازُ شوقِ رَهایے لُطفَا…🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
–بچه‌ها النا:هان؟ –اون پسره.... النا:خب؟ –همسایه ما هست!تازه اومدن.... النا:اوق! کارت ساخته است، حالا یه نگه بان جلو خونتون در اومده که هعی بهمون تذکر بده... –که تو با مذهبی ها مشکل نداری..... النا:نخیر، مشکل ندارم اگه.....دخالت نکن! یلدا:اووووو یکم بازی کردیم و ساعت 7رفتیم خونه. ساعت7مامان اومد دنبالم تا بریم استقبال بابا توی فرودگاه.... خیلی ذوق داشتم دلم برای پدرم خیلی تنگ شده بود..... پدرم ساعت 8می رسید فرودگاه. توی راه گوشیم و برداشتم. سه تا پیام از طرف امیر... امیر:سلام، کجایی؟خوبی؟ جواب دادم:سلام،ممنونم خوبم! ماشالا همیشه آنلاین بود و سریع جواب میداد. امیر:چند ساعت بود آنلاین نشده بودی نگران شدم! –گفتم که امروز کار دارم.... امیر یه قلب فرستاد. بعدش گفت:این مامانم باز داره گیر میده،من برم‌فعلا! –خداحافظ گوشیم و گذاشتم کنار . ساعت 7:45رسیدیم فرودگاه. منتظر نشستیم تا بابا بیاد. حدودا ساعت 8بود که پدرم رسید.... وقتی از هواپیما پیدا شد و اومد سمت ما ....مامان براش دست تکون داد راه افتاد جلو. من دویدم ..... وقتی رسیدم رفتم بغل بابام. –پدر دلم براتون تنگ شده بود... بابا:عزیزدلم منم دلم واست تنگ شده بود. از بغل بابا اومدم بیرون . مامان هم رسید. مامان:سلام نادر. بابا:به به .....سلاااام. از فرودگاه خارج شدیم و رفتیم خونه. شام قرمه سبزی بود بعد خوردن غذا بابا نشست روی مبل.... بابا:خب خب خب،نوبتی هم باشه نوبت سوغاتی هاست! مامان اومد و نشست.... منم نشستم. بابا چمدون هاشو آورد. بابا یکی لباس قرمز خوشگل از ساک در آورد. اول از همه این لباس خوشگل برای همسر عزیزم. مامان:وای ممنونم، چه خوشگله! ادامه دارد..... @dokhtarane_mahdavi313