فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
『🖤🥀』
#استورێشهاتامامحسنمجتبۍ علیه السّلام
ڪریم ڪارے بهجز جود و ڪرم نداره
آقام تو مدینه ست ولی حرم نداره💔
🍃🌸🌟🌺🌟🌸🍃
🌸🍃🌟
🍃🌺
🌟
🥇به لطف خدای متعال
حسن یزدانی
مدال طلای
مسابقات جهانی کشتی آزاد
را کسب کرد 👏👏
📍آخرین رقیبی که خاک شد،
حریفی از آمریکا بود 😁✌️
.............................
یا علی مدد
ماشاءالله قهرمان
مبارک همه مردم ایران 🇮🇷🇮🇷
#حسن_یزدانی
#ایران_سربلند
سردار_سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا
به جز اون یک گناه
بقیه رو غلط کردم! 😔
🎤#حجت_الاسلام_پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده
💠استاد رائفی پور
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین
شبی تاریک هنگام بازگشت در میان برف و زمستان فقیری را دیدم که در سرما میلرزید ولی نمیتوانستم برای او جایی گرم تهیه کنم.
تصمیم گرفتم که همه شب را مثل آن فقیر در سرما بلرزم و از رختخواب محروم باشم .
این چنین کردم و تا صبح از سرما لرزیدم و به سختی مریض شدم
و چه مریضی لذت بخشی بود.
#شهید_چمران
🍃🌹
#دوشنبه_های_امام_حسنی🏴
زمین گدای عطای علی الدوام حسن
زمانه ریزه خور لطف مستدام حسن
بهشت مست کرامات ناتمام حسن
به نام باب نجات بشر به نام حسن
#یاحسن🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 علامه حسن زاده آملی (رحمت الله)
ذکری از علامه حسنزاده آملی برای زنده کردن دل
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 🤲🌷
14000711_42627_1281k.mp3
6.12M
🔉 بشنوید - صوت کامل
▪️صوت کامل بیانات فرمانده کل قوا در مراسم مشترک دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری نیروهای مسلح.
۱۴۰۰/۰۷/۱۱
🍃🌹
24.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 کلیپ «روضههای درخواستی»
🎙 با نوای کربلایی علی پورکاوه
🙋🏻♂ بازم پرچم دهه هشتادیا بالاست
🏴 مخصوصا تو روضه و گریه😭
🌟هنوز مونده ما این نسل رو بشناسیم
🌸 چقدرقشنگ گریه میکنن وروضه میخونن
#روضه
#کلیپ_تصویری
🌷 🌷
🔴موشک جدید چین، برق را از سر آمریکا میپراند
🔹آسیا تایمز: موشک الکترومغناطیسی جدید چین با سرعت ۶ ماخ حرکت کرده و با انفجار در یک شهر بزرگ، یک پالس الکترومغناطیسی ایجاد میکند و خطوط ارتباطی و برق را از بین میبرد. این موشک توان از کار انداختن شبکه برق آمریکا را دارد.
🔹اخیرا رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا با اشاره به قابلیتهای موشکهای ۶ ماخی چین و روسیه گفته: «هیچ دفاعی برابر موشکهای مافوق صوت وجود ندارد.»
شنیده ها حاکیست با دستور وزیر دفاع ارمنستان ، آسمان آن کشور برای انجام شناسایی و عملیات آزمایشی، در اختیار پهپادهای ایرانی قرار گرفت. هم اکنون پهپادهای ایرانی در اعماق ده ها کیلومتری آسمان همسایه مشغول پرواز هستند.
🔹توافقات لازم در عالی ترین سطوح سیاسی دو کشور، برای دفاع از تمامیت ارضی ارمنستان و ممانعت از حذف مرز ایران با همسایگانش ، صورت گرفته است.
🔹همچنین گفته می شود در صورت هر گونه تعدی به اراده ملی ایران، ایران بخش هایی مسکوت از عهدنامه های پیشین را که معادلات ژئوپولتیک منطقه را تغییر خواهد داد، فعال خواهد کرد.
🔹نکاتی در عهدنامه های منجر به جدایی شمال ارس از ایران وجود دارد که در مناطقی چون نخجوان فضایی متفاوت از فضای فعلی را ترسیم می کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویری ویژه از گفتگوی سید ابراهیم رئیسی با تیم همراه خود در سفر کهکیلویه و بویراحمد
📍وقتی رئیس جمهور می گوید خودم پشت فرمون می نشینم!
🔴 واکسن برکت خیلی موثرتر از واکسن سینوفارم است
👤 دکتر سامه یح، عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس:
✅واکسن برکت خیلی موثرتر از واکسن سینوفارم است. واکسن کوو ایران برکت در پیک بسیار شدیدی که در سیستان و بلوچستان وجود داشت، امتحان و این پیک توسط همین واکسن مهار شد. همچنین در مدتی که واکسن تزریق شد، تعداد فوتیها به صفر رسید. این از آثار برکت است.
🎥 یزدانی: امیدوارم دل مردم شاد شده باشد
🔹من در تمام میدانها با جان و دل کشتی میگیرم تا پیروز شوم. در چند مسابقه با باخت من کام مردم تلخ شده بود اما امیدوارم با این پیروزی تلخیها از بین برود. ☺️💐
#حسن_یزدانی
#قهرمان_واقعی 🥇
🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرود آغاز سال نو😁
درد دل مادران از مدرسه نرفتن بچه ها
#رمـاݧ♥⃟🥀
🧡⃟⚡️ڍامشـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️
#قـسـمـتچـهـلوهـشـتـم⬇️
🔱⃟☄ ــہـ۸ــہـہـ۸ــہــہـ۸ــہـہـ۸ــہــ 🔱⃟☄
آخرشب بود,خیابانها خلوت وساکت,گویی مردم بعداز روزی سرشاراز نوشیدن می به خواب مرگ رفته اند,آهسته,خیابانهای شهر را رد میکردیم ,ساختمانهای بزرگ ونوساز وشیک..
کم کم به جایی رسیدیم که بیشتر شبیه خرابه هایی ازشهربود,ساختمانهای نیمه مخروبه ,کاملا مشهود بودکه اهالی اینجا درفقرمطلقند,مهرابیان اشاره کردبه خانه ها وگفت:اینجا قسمت مسلمان نشین شهراست,بی شک اگر صهیونیستها از فرار ما اگاه شوند ,اولین جایی که سراغش میایند اینجاست.
یکی از فلسطینیها جلوی در خانه ای توقف کرد و با اشاره به مافهماند که برای تعویض لباس و زدن آبی به سر و رویمان داخل شویم.
به سرعت لباسهایمان را با لباسهای عربی تعویض کردیم و آبی به دست وصورتمان زدیم ,حتی غذایی راکه برایمان مهیا کرده بودند راهمراهمان برداشتیم,آخه سپیده سر میزد وماندنمان خطرناک بود.همراه دوجوان فلسطینی,سوار بر موتری که اتاقکی رویش نصب شده بود,حرکت کردیم.
از شهر خارج شدیم و بعد از طی مسافتی ,موتور را زیر سایه ی درختی پارک کردند و دوباره پیاده حرکت کردیم.
بعد ازحدود نیم ساعت پیاده روی با اشاره ی عربها,ایستادیم ,دوجوان عرب مشغول کنار زدن خاکها شدند,ناگهان دری مخفی از زیر خاک نمایان شد.
از در وارد تونلی تاریک شدیم,
دوچراغ قوه روشن کردند وحرکت کردیم.
درطول مسیر هر چند کیلومتر یک جا ,دریچه هایی برای ورود هوا به داخل تونل تعبیه شده بود به طوریکه ازبیرون کاملا استتار بود وقابل رؤیت نبود.
مهرابیان که متوجه ی تعجبم شده بود گفت:تعجب نکنید خانم سعادت ,ازاین تونلهای مخفی در سرتاسر فلسطین اشغالی وجود دارد که به همت مجاهدین فلسطینی ساخته شده تا درمواقع لزوم وخطر وگاهی برای عملیاتهای سری از آنها استفاده میشود,این تونلها گاهی صدها کیلومتر طول دارد,اسراییل کلی هزینه کرده تا این راههای مخفی راکشف کند ,منتها هنوز به هدفش نرسیده وان شاالله دیگرهم نمی رسد.
چندساعتی میشد که پیاده میرفتیم,من که خسته شده بودم,عقیل این پسرک مظلوم هم ,مشخص بود خسته است اما اینقدر سختی کشیده بود که این خستگیها به چشمش نمیآمد,کنار یکی از دریچه های تهویه نشستیم,مقداری نان و خرما خوردیم ,برای لحظاتی چشمانم رابستم.
خواب شیرینی برمن مستولی شد .....
نمیدونم چندساعت ویاچندروز داخل تونل درحرکت بودیم,فقط هر از چندگاهی به اشاره ی دوجوان عرب باتیمم,نماز میخوندیم وغذایمان هم که محدود میشد به نان وخرما,میخوردیم و راه می افتادیم.
بالاخره کورسوی نوری از انتهای تونل به چشم میخورد ،به منبع نور رسیدیم، دالانی بود که از چوب وخاشاک وبرگ پوشیده شده بود,چوبها راکناری زدیم ویکی یکی ,بیرون آمدیم,دورنمایی ازیک روستا دیده میشد,یکی از جوانهای عرب با مهرابیان صحبت کرد وگفت:اینجا دیگه کار ما تمام است,بعد از این روستا شما به مرز لبنان میرسید وبا موبایلش,تماسی گرفت,بعداز نیم ساعت یک سواری که به نظر میرسید قدیمی باشد از راه رسید من ومهرابیان وعقیل سوارشدیم از دوجوان فلسطینی خداحافظی کردیم.
مهرابیان صندلی جلو نشست ومن وعقیل عقب ماشین,به محض سوارشدن,درآیینه ماشین, چشمم به زنی عرب خورد که چشمهایش به گودی نشسته بود و دهانش ورم داشت,این زن اصلا شباهتی به همای سعادت نداشت,سرم راتکان دادم وباخود گفتم:خداراشکر زنده ماندم ,وباخودم زمزمه کردم:کسی که از دست ابلیسان و اجنه سالم بیرون آید,ابلیسان اسراییلی که برایش چیزی نیستند خخخخ
لبخند به لب نگاهم به عقیل افتاد ,پاک ومعصوم سرش را روی زانویم گذاشته بود و درخوابی شیرین سیر میکرد.
کم کم چشمهای من هم گرم شد وهیچ چیز از پیرامونم نفهمیدم....
باصدای راننده همزمان با مهرابیان ازخواب پریدم,خداییش نمیدونستم چقدر خوابیدم
#ادامہدارد...↻
🌻
🌻🌻
🌻🌻🌻
#سلامبرحسین
#رمـاݧ♥⃟🥀
🧡⃟⚡️ڍامشـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️
#قـسـمـتچـهـلونـهـم⬇️
🔱⃟☄ ــہـ۸ــہـہـ۸ــہــہـ۸ــہـہـ۸ــہــ 🔱⃟☄
مهرابیان رو به من:بفرمایید ,پیاده شوید,الان جلوی در سفارت ایران دربیروت هستیم...
ازخوشحالی درپوست خود نمی گنجیدم,عقیل را بیدار کردم و
با هم پیاده شدیم.
مهرابیان داخل سفارت شد وبعد از معرفی خودش وبیان خلاصه ی اتفاقات,از ما خواست تا در اتاقی که در اختیارمان قرار دادند داخل سفارت استراحت کنیم.
برای اولین پرواز به ایران ,سه بلیط برایمان تهیه کردند.
داخل هواپیما ازخوشحالی روی پام بند نبودم ,مدام عقیل را می بوسیدم واز پدر ومادرم که قرار بود برای عقیل هم پدر ومادری کنند ,تعریف میکردم,از ایران ,از سرزمین زیبایم,این خطه ی دلاورمردان داستانها گفتم.
بالاخره پا به درون خاک وطن نهادم,بااینکه شاید ده روز خارج از ایران بودم ,اما اینقدر سخت گذشته بود که گمان میکردم ده سال دور از وطن بودم.
چند تا نیرو از اطلاعات کشوری به استقبالمان آمدند ومانند قهرمانان ملی به ماخوش آمد گفتند .
مستقیم به اداره اطلاعات رفتیم,دوربین را از زیر ناخنم بیرون آوردند,به آنها سفارش کردم اگر امکانش هست یک نسخه از فیلم رابرای من بدهند.
پدرومادرم از آمدنم خبر نداشتند,از داخل اداره اطلاعات به پدرم زنگ زدم,باورش نمیشد صدای من است,ازپشت گوشی صدای هق هقش فضا را پر کرده بود.
قرار شد سریع به دنبالم بیاید.
با اداره هماهنگی کردم تا عقیل راپیش خانواده ام ببرم وبعدا کارهای,قانونی حضانتش را انجام دهیم.
اما به پدرم از وجود عقیل چیزی نگفتم.
الان تقریبا سه ماه از اون واقعه گذشته,پدر و مادرم برای پذیرفتن عقیل به فرزندی خیلی خوشحال شدند و من مطمئنم این بهترین شانس زندگی عقیل بود,تو این مدت زبان فارسی را کار کردم.عقیل پسرباهوشی ست ,مطلب راسریع میگیره ,الفبای فارسی را یاد گرفته وگاهی جمله های کوتاه هم میگه,مادرم مثل پسر واقعی خودش دوسش داره و دورش میگرده,بابا به عشق عقیل روزها بیشتر توخونه میمونه.
یک ماه بعد از مراجعتمان به جانم سو قصد شد و خوشبختانه ناموفق موند وپلیس گفت که از طرف موساد بوده.
مهرابیان هفته ای دو سه بار به بهانه ی دیدن عقیل ,اما در حقیقت دیدار خواهر عقیل,به خانه مان میآید,مهرش به دل بابا افتاده.
الان هم از سر سفره ی عقد برایتان ,آخرین قسمت رمان را میگذارم.
عاقد:خانم هما سعادت برای بارسوم ,سوال میکنم,آیا بنده وکیلم شما را به عقد دایم آقای سعید مهرابیان بامهریه وصداق معلوم درآورم؟؟؟
واینبار سعید هست که میگه:
عروس داره رمانش راتمام میکنه
من:بااجازه ی بزرگترا بببببله میگیم...
#پـایـاݧ🌸🌙
🌻
🌻🌻
🌻🌻🌻
#سلامبرحسین
سلام.
ان شاءالله که از #رمان دام شیطانی خوشتون اومده باشه، و با فرقه ی واقعا شیطانی عرفان حلقه آشنا شده باشید.
ان شاءالله کسی دیگه توی این دام اسیر نشه🤲
نظری داشتید لطفا پیام بدید 👇
@Abotorab213