@soltannasir
{عدم تاثیر ستارگان بر یهودیان در اندیشه قبالیست ها ۵}
ادامه...👇
نکته ۵: در متن زوهر قبالیست ها بر روی حرف (ה =ه) که به نام ابراهیم خلیل اضافه شد سخن ها گفته اند. فقیر را نیز اینجا سخنی است که در ادامه می نویسم. ابتدا به فقره ای از کتاب پیدایش که داستان بالا در آن آمده توجه نمایید : 👇
{ ۱۷ عهد ختنه
و چون ابرام نود و نُه ساله بود، خداوند بر ابرام ظاهر شده، گفت : 《من هستم خدای قادر مطلق. پیش روی من بخرام و کامل شو. ۲ و عهد خویش را در میان خود و تو خواهم بست، و تو را بسیار بسیار کثیر خواهم گردانید.》۳ آنگاه ابرام به روی در افتاد و خدا به وی خطاب کرده، گفت: ۴ 《اما من اینک عهد من با توست و تو پدر اُمت های بسیار خواهی بود. ۵ و نام تو بعد از این ابرام خوانده نشود بلکه نام تو ابراهیم خواهد بود، زیرا که تو را پدر امت های بسیار گردانیدم. ۶ و تو را بسیار بارور نمایم و امت ها از تو پدید آورم و پادشاهان از تو به وجود آیند. ۷ و عهد خویش را در میان خود و تو، و ذُریتت بعد از تو، استوار گردانم که نسلا بعد نسل عهد جاودانی باشد، تا تو را و بعد از تو ذریت تو را خدا باشم. ۸ و زمین غربت تو، یعنی تمام زمین کنعان را، به تو و بعد از تو به ذریت تو به ملکیت ابدی دهم، و خدای ایشان خواهم بود.》 ۹ پس خدا به ابراهیم گفت: 《 و اما تو عهد مرا نگاه دار، تو و بعد از تو ذریت تو در نسلهای ایشان. ۱۰ این است عهد من که نگاه خواهید داشت، در میان من و شما ذریت تو بعد از تو هر ذکوری از شما مختون شود، ۱۱ و گوشت قَلَفه خود را مختون سازید، تا نشان آن انک در عهدی باشد که در میان من و شماست. ۱۲ هر پسر هشت روزه از شما مختون شود. هر ذکوری در نسلهای شما، خواه خانه زاد خواه زرخرید، از اولاد هر اجنبی که از ذریت تو نباشد، ۱۳ هر خانه زاد تو و هر زر خرید تو البته مختون شود تا عهد من در گوشت شما عهد جاودانی باشد. ۱۴ و اما هر ذکور نامختون که گوشت قَلَفه او ختنه نشود، آن کس از قوم خود منقطع شود، زیرا که عهد مرا شکسته است.》۱۵ و خدا به ابراهیم گفت: «اما زوجه تو سارای، نام او را سارای مخوان، بلکه نام او ساره باشد. ۱۶ و او را برکت خواهم داد و پسری نیز از وی به تو خواهم بخشید. او را برکت خواهم داد و امتها از وی به وجود خواهند آمد و ملوک امتها م تو بعد از از وی پدید خواهند شد.» }(کتاب مقدس عهد عتیق و جدید تورات کتاب پیدایش فصل ۱۷ آیات ۱ الی ۱۷)
متن عبری آیه ۵ و ۱۵ را نیز نقل می نمایم زیرا با آن کار داریم.
"וְלֹא יִקָּרֵא עוֹד אֶת שִׁמְךָ 👈אַבְרָם וְהָיָה שִׁמְךָ 👈אַבְרָהָם כִּי אַב הֲמוֹן גּוֹיִם נְתַתִּיךָ."(۵)
וַיֹּאמֶר אֱלֹהִים אֶל אַבְרָהָם שָׂרַי אִשְׁתְּךָ לֹא תִקְרָא אֶת שְׁמָהּ 👈שָׂרָי כִּי 👈שָׂרָה שְׁמָהּ; וּבֵרַכְתִּי אֹתָהּ וְגַם נָתַתִּי מִמֶּנָּה לְךָ בֵּן וּבֵרַכְתִּיהָ וְהָיְתָה לְגוֹיִם מַלְכֵי עַמִּים מִמֶּנָּה יִהְיוּ;(۱۵)
الوهیم (الله) در متن کتاب پیدایش می فرماید که نام تو از این پس אברם اَبرام خوانده نشود بلکه نام تو אברהם اَبراهم است. و در مورد همسر ابراهیم خلیل الله می فرماید نام زوجه ات را سارای שרי نخوان بلکه نام او از این پس ساره שרה است. نام واژه אברם ابرم به حساب ابجد عبرانی که به مانند ابجد عربی است می شود دویست و چهل و سه (۲۴۳).
و نام واژه سارای שרי در زبان عبرانی متشکل از سه حرف شین ש و ر ר و ي י بوده که به حساب ابجد می شود پانصد و ده (۵۱۰).
پ ن: ساره با حرف ש شين نوشته می شود و س خوانده می شود در عبری حرف سامخ ס وجود دارد که به حساب جمل ۶۰ است و از این جهت معادل سین عربی است. بنابراین ש را در ساره سیصد محاسبه کردیم. البته در بعضی روش های علم الحروف عبرانی برای ש هرگاه س تلفظ شود عددی بالاتر از چهارصد قائلند که ما از آن نوع محاسبه خودداری نمودیم. و البته برای حرف ש هر عددی را در نظر بگیریم تاثیری در مطلبی که ارائه می شود ندارد.
بنابراین مجموع دو عدد (ابرام) ابرم و سارای (سری) می شود👈۷۵۳
اتفاقی که اینجا می افتد این است که خداوند حرف یود (ی) انتهای نام سارای שרי را به دو نیم یعنی دو ה (ه) تقسیم می نماید و یکی را در انتهای نام سارای قرار می دهد و آن را تبدیل به ساره שרה می کند و دیگری را در بین حرف سوم و چهارم אברם ابرم قرار می دهد. و آن را تبدیل به ابرهم אברהם می نماید. در واقع اینجا بدون اینکه مجموع عدد نام این دو نفر کم یا زیاد شود از عدد سارای پنجم کمی می شود و به ابرم پنج اضافه می شود. یعنی אברם ابرم که عددش پیش از این ۲۴۳ بود عددش می شود ۲۴۸. و سارای שרי که عددش ۵۱۰ بود عددش می شود ۵۰۵. مجموع ۲۴۸ و ۵۰۵ می شود ۷۵۳.
ادامه...👇
@soltannasir
@soltannasir
{عدم تاثیر ستارگان بر یهودیان در اندیشه قبالیست ها ۶}
ادامه...👇
از منظر علم الحروف یهودی در ادبیات عبرانی حرف ה (ه) به معنای پنجره است. پنجره کارش چیست ؟! می گذارد نور و هوا به داخل خانه وارد شود.
این یعنی خداوند با اضافه کردن یک پنجره به انتهای نام سارای שרי و اضافه کردن یک پنجره به درون نام ابرام אברם نور و هوا را به درون نام هر کدام از این دو نفر وارد نمود. اینگونه است که نور اسحاق علیه السلام وارد زندگی ابراهیم خلیل الله و همسرش ساره می شود. اگر در یک خانه هوا وارد نشود همه چیز راکد می ماند. زندگی جریان نمی یابد تنفس سخت و پیری و بیماری عارض می شود. می دانیم که ابراهیم خلیل الله و همسرش در سن پیری بودند بنابراین با باز شدن پنجره ای در خانه نامشان و تابیدن نور و وارد شدن هوا بدان طروات به جسم و جانشان وارد شد تا بتوانند اسحاق را بوجود بیاورند و اینگونه به خواست خداوند صاحب فرزندی در سن پیری شدند.
پ ن : حرف ה (ه) در الفبای فنیقی کهن به غیر از پنجره معنی شادی نیز می دهد.👇
https://en.m.wikipedia.org/wiki/Phoenician_alphabet
و این معنی حرف ה با معنی نام اسحاق יצחק مطابقت دارد. زیرا نام واژه יצחק ییصخُق اسحاق از ریشه صخق צחק معادل ضحک عربی یعنی خندیدن است. و معنی دقیق יצחק اسحاق می شود 《(او) خواهد خندید. و این اشاره به خندیدن حضرت ابراهیم خلیل و ساره در تورات هنگامی که بشارت تولد اسحاق علیه السلام را شنیدند دارد. خندیدن حضرت ابراهیم خلیل را نقل کردیم کمی بعد از آیات خندیدن حضرت ابراهیم خلیل آیات خندیدن ساره نیز آمده که خواننده گرامی خود می تواند به تورات مراجعه نماید. و آیات را مشاهده و بخواند. اما هرگاه بخواهیم حرف ה (ه)را به معنای شادی در نظر بگیریم که با معنی اسحاق نیز مطابقت دارد. می توانیم ماجرای اضافه کردن دو ה (ه) به نام واژه ابرام و سارای را اینگونه تفسیر نماییم که خداوند با اضافه کردن حرف ه شادی را وارد زندگی ابراهیم خلیل و ساره نمود.
لطیفه حروفی : چون אברהם و שרה با نام جدید خویش در هم آمیختند. سه حرف ברה (ب ر ه) از میان نام אברהם جدا و با حرف ה (ه) که از نام שרה (ش ر ه) جدا می شود. [نسبت سه به یک برابر با حساب جمل آدم (۴۵) و حوا (۱۵) در زبان عربی که نسبتی تعادلی است و شما آن را در وفق پایه مثلث هم می بینید] در هم می آمیزند. که ברהה(ب ر ه ه) را تشکیل می دهند.
آنگاه ה(ه) ابراهیم با با ה(ه) ساره چون از دو جنس مخالف بودند هم دیگر را جذب می نمایند و دوباره با هم ترکیب می شود. و تشکیل یک یود י (ی) می دهند. (توجه کنید که این دو ه از ابتدا یک یود یا همان ی بودند که در انتهای نام שרי سارای وجود داشت)
و آنگاه ב (ب=۲) از ר(ر=۲۰۰) کم می شود چون هر دو از ابراهیم جدا شده اند و هم جنس هستند. باقی می شود ۱۹۸. که استنطاقش می شود. خصق חצק بنابراین آنچه باقی می ماند חצקי است که حروف تشکیل دهنده نام اسحاق به عبری יצחק است.
پ ن ۱ : در ادبیات عبری حرف خ ח معادل ح در عربی است. و عدد آن ۸ است. عبرانی ها حرف ح ندارند.
پ ن ۲ : اگر حروف א(الف) و ם(میم) را که از ابتدا و انتهای نام אברהם ابرهم کنار گذاشتیم. را به هم بچسبانیم می شود אם اِم که معنی مادر می دهد. اگر دو حرف ש و ר از ابتدای نام ساره را که به کنار گذاشتیم به هم بچسبانیم می شود (שר =سَر) که معنی وزیر، سردار، امیر می دهد. و از باقی حروف هم نام יצחק اسحاق را بیرون کشیدیم. بنابراین می توانیم این معنی را مجموعتا بیرون بکشیم که اسحاق سردار و وزیر (کمک یار) مادر (خویش) بوده است.
پ ن ۳: مطلب لطیفه حروفی از خود بنده است و در کتاب یا سایتی نیامده است. ممشای بنده اینگونه است که اگر مطلبی را ولو از سایتی بردارم بدان ارجاع بدهم. اگر جایی ارجاعی نیست مطلب از خودم است. مسئله دیگر درباره این نوع نگاه حروفی این است که شاید چنین نگاهی به حروف و عالم حروف برای فردی که بیشتر در شاخه اخباری جفر که بر اساس محاسبات ریاضی است وقت گذاشته مسخره باشد. اما هر آنکس که شمه ای از عالم مثال حروف بر وی کشف شده باشد می فهمد و می داند که حروف در عالم مثال گاه بدین شکل تشکیل حروف جدید را می دهند گاه بر اساس اشکالشان به هم تبدیل می شوند. و .... و این نوع نگاه برایش عجیب نیست.
نکته پایانی : در متن زوهر مطلبی در مورد جایگاه حرف ה در سفیروت آمده بود. در این باره مطالب بیشتری در لابه لای مطالب زوهر و سایر کتب قبالایی وجود دارد. چون لازمه فهمش آشنایی مقدماتی با نظام سفیره ها است بدان نپرداختم شاید وقتی دیگر بدان بپردازم.
پایان
@soltannasir
تصویر آتوم و رع دو ایزد خورشیدی
{خورشید مهم ترین خدای مصریان نام های بسیار داشت و در روایات مختلف کارهای متفاوتی را بدو نسبت می دادند. چون خورشید مدور و دیسک مانند اَتون Aten نام داشت، چون خورشید در حال برخاستن خپِر khepri بود و در این نقش سرگین غلتانی بود که کره خورشید را می غلتانید، درست همانند سرگین غلتانی که تخم خود را درون گلوله سرگینی می نهد تا از درون آن زندگی سر بر آورد. چون خورشید اوج آسمان رَع نامیده می شد و خدای بزرگ هلیوپولیس بود، و هنگامی که چونان پیرمردی غروب می کرد اَتوم atum نام داشت. وی را حورس نیز می نامیدند و وقتی این زمینه با رع ترکیب می شد رع_حراختی نام داشت و خورشید جوان افق و مدور و بالدار بود. }(کتاب اساطیر مصر ورونیکا ایونس صص۳۳ و ۳۴)
پ ن : در این نوشتار بخوبی ملاحظه می نمایید که در نظر مصریان هر یک از حالات خورشید، متعلق به یکی از ایزدان مورد پرستش آنها بوده است. بنابراین هر ایزد خورشیدی در یک تمدن لزوما همان نیست که در تمدن های دیگر مورد پرستش قرار می گرفته است. باید شباهت ها و تفاوت ها و تصاویر و کارکردشان و جنسیتشان به خوبی بررسی شود تا بتوان نظر قطعی داد.
@soltannasir
سلطان نصیر
تصویر آتوم و رع دو ایزد خورشیدی {خورشید مهم ترین خدای مصریان نام های بسیار داشت و در روایات مختلف ک
47.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
{۱۲و در آن شب از زمین مصر عبور خواهم کرد، و همه نخست زادگان زمین مصر را از انسان و بهایم خواهم زد، و بر تمامی الوهیم(خدایان) مصر داوری خواهم کرد. [تا به دانند که] من یهوه هستم. ۱۳ و آن خون، علامتی برای شما خواهد بود، بر خانه هایی که در آنها می باشید. و چون خون را ببینم، از شما خواهم گذشت و هنگامی که زمین مصر را می زنم، آن بلا برای هلاک شما بر شما نخواهد آمد. ۱۴ و آن روز، شما را برای یادگاری خواهد بود، و در آن، عیدی برای خداوند نگاه دارید، آن را به قانون ابدی، نسلا بعد نسل عید نگاه دارید. }(تورات کتاب خروج فصل ۱۲ آیات ۱۲ الی ۱۵)
پ ن ۱: منظور از عید، عید پسح یا عید فطیر است.
پ ن ۲: در این فقره از تورات یهوه خدایان مصری را داوری می کند و سپس با قدرت خویش موسی و بنی اسرائیل را از شر مصریان و خدایانشان نجات می دهد. در تلمود و زوهر نیز خاخام ها خدایان مصری را شیطنی معرفی کرده اند. درست بر عکس چند قرن اخیر که تحت تاثیر مجامع مخفی در سبک قبالای مدرن و هرمسی از خدایان مصری کمک می گیرند و سعی می کنند ماجرا را طور دیگر نشان دهند. البته یهودیان در کمک از شیاطین در علوم خفیه خویش سابقه ای طولانی دارند.
@soltannasir
سلطان نصیر
@soltannasir { فقراتی از پیش بینی های کتب عاموس و صَفَنیای نبی ۱ } کتاب عاموس نبی و کتاب صفنیای
یک بار دیگر این مطلب را بخوانید. یک هفته پس از حمله ۷ اکتبر این مطلب در کانال بارگذاری شد و بدان توجه نشد. آن هنگام اکثر کارشناسان نظامی کشور فکر می کردند رژیم صهیونیستی پس از دو سه ماه حمله به نوار غزه مانند گذشته تن به آتش بس می دهد. گذشت زمان نشان داد که پس از شخم زدن نوار غزه و نسل کشی مردم این منطقه سراغ لبنان هم آمدند به نظر اگر جنگ گسترده تر شود سوریه و دمشق را هم شخم خواهند زد.
امیدوارم آقایان یکبار هم شده ترس را کنار بگذارند و پاسخی تعیین کننده بدهند.
@soltannasir
بسم الله الرحمن الرحیم
در بعضی کانال ها مطالبی در مورد استفاده رژیم صهیونیستی از جنیان برای پیدا کردن جلسات محور مقاومت علی الخصوص حزب الله لبنان اشاره می شود. به نظرم این نشانی غلطی است که این کانال ها به مخاطبین خود ارائه می دهند. در اینکه به موازات جنگ ظاهری بین رژیم صهیونیستی و محور مقاومت، جنگ باطنی نیز در حال وقوع است. شکی نیست. اما جنیان جی پی اس و نقطه زنی نمی کنند. حملات رژیم صهیونیستی بسیار دقیق است و به نظر ترکیبی از فناوری های فوق پیشرفته به همراه وجود جواسیس در ارکان محور مقاومت است. حالا بالفرض برای اطمینان از اخبار جواسیس از تایید شیاطین جنی هم استفاده کنند بعید نیست. اما تاکید می کنم بزرگترین نقش را در اشراف اطلاعاتی عجیب رژیم صهیونیستی نسبت به جلسات حزب الله فناوری های عجیب و فوق پیشرفته دارد. شاید سالهای آینده ابعاد این فناوری ها عمومی شود.
@soltannasir
بسم الله الرحمن الرحیم
بعضی دوستان گفتند ذکری یا ختمی برای عموم برای کمک به جبهه مقاومت توصیه نمی کنید ؟
پیشتر (چند سال پیش) در صحبت با شیخ محمدصابر ایشان می گفتند دعای جوشن صغیر که رهبری به شهید سید حسن نصرالله توصیه کردند. نقش تعیین کننده ای در توفیق حزب الله لبنان داشت. (رهبری) به پیش بزرگی رفتند و ایشان این توصیه را به رهبر انقلاب نمودند و رهبری هم [ظاهرا به واسطه شهید سلیمانی] قرائت این دعا را به شهید سید حسن نصرالله توصیه کردند. و نظر شیخ محمدصابر این بود که چون شیعیان لبنان به این دعا مبادرت ورزیدند نقش تعیین کننده ای در شکست رژیم صهیونیستی داشت.
به غیر از این دعا، دعای ۲۷ صحیفه سجادیه فوق العاده است. بنده بالشخصه با این دعا ارتباط بهتری نسبت به جوشن صغیر دارم. و این جز توصیه های شیخ محمد صابر هم بود اینجا 👇
https://t.me/soltannasir/2818
فقط نکته اش این است که در جایی که نام بلاد دشمن می آید می توانید از اسرائیل و آمریکا هم نام ببرید.
به غیر از این دو دعا خواندن ۲۱ بار سوره نصر نیز هم بسیار مناسب است.
نکته ۱: ارسال این دستور بدون لینک و نام و نشان کانال و حتی تغییر در شیوه نگارش بنده آزاد است.
نکته ۲: باور کنید اگر ده هزار نفر از شیعیان به این دستورات چهل الی صد و بیست روز عمل کنند به مرور ورق بر می گردد.
نکته ۳: خود بنده ملتزم هستم که این دستورات را علی رغم ضیق وقت انجام دهم.
@soltannasir
بسم الله الرحمن الرحیم
ضمن عرض تبریک خدمت همه خوانندگان گرامی رویکرد کانال بنده خبری نیست و محل فعالیت اصلی بنده در محیط تلگرام است در کانال ایتا مطالب تلگرام را ارسال می نمایم.
و با توجه به اینکه دست تنها هستم نمی توانم اخباری را که از کانال های تلگرامی خبری در آنجا می فرستم را در ایتا هم بفرستم. به بزرگی خویش ببخشید.
@soltannasir
هدایت شده از ظهور نزدیک است ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 لحظه ای که پایگاه نواتیم محل حضور جنگنده های اف 35 با خاک یکسان شد.
〰〰〰〰
@Zohour_I12
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعا خواندن دسته جمعی یهودیان در پناهگاه برای نصرت و حفظ یهودیان اشغالگر
@soltannasir
@soltannasir
{بمباران تهران
آقای جواد بهرامی گفتند : از ایامی که توفیق خدمت گزاری و شرفیابی خدمت آقای مجتهدی برایم حاصل شده بود، خاطرات بسیار شیرین و ماندگاری دارم.
گاهی اوقات که خدمتشان بودم از حکایت های شگفت و آموزنده ی ایشان بهره مند می شدم. از جمله می فرمودند: در ایام بمباران شهرهای ایران، توسط رژیم بعث عراق...اوضاع شهر تهران (نیز) بسیار بحرانی شده و همه را پریشان کرده بود. در همان ایام خانمی نزد من آمد و مبلغی پول داد که نذر حضرت ولی عصر علیه السلام کرده بود تا فرزندش از خدمت سربازی معاف گردد، و اصرار داشت که آن را بپذیرم. به او گفتم: اگر از طرف حضرت حواله شود می پذیرم و تصرف می کنم.
همان شب حضرت ولی عصر علیه السلام فرمودند: شیخ جعفر، آن پول را بپذیرید و تصرف کنید و به فلان شخص که بزرگ جمعی از اهل دل است بدهید. او فردا نزد شما می آید، به او بگویید: فلان ذکر را با عدد مشخص بگوید تا بمباران تهران قطع شود.
طبق فرموده، روز بعد، آن شخص برای دیدن من به منزل آمد و من هم آن مبلغ را به ایشان دادم و دستور حضرت را نیز ابلاغ کردم. او با تواضعی خاص نسبت به حضرت اظهار ادب نموده و آن جا را ترک کرد. پس از آن طولی نکشید که به عنایت حضرت ولی عصر علیه السلام بمباران شهر تهران قطع شد. }(کتاب لاله ای از ملکوت جلد چهارم ص ۳۵۲ )
@soltannasir
سلطان نصیر
@soltannasir {تاثیر گذاری کاتارهای مسیحی(مانوی مسلک و گنوسی مشرب) بر شکل گیری هسته اولیه قبالا
تصویر کارت شش شمشیر تاروت
مریم مجدلیه در حال فرار با فرزندش احتمالا به مصر.
دیر صهیون معتقدند که این فرزند از عیسی روح الله است. اما به نظر این گزاره دروغ است و فرزند وی ناشی از یک مراسم آیینی جادویی کهن شکل گرفته است.
وی ظاهرا بر طبق افسانه های انجمن مخفی دیر صهیون و آنچه در جنوب فرانسه رواج یافته از مصر به اتیوپی رفت و پس از مدتی اقامت در اتیوپی به جنوب فرانسه رفت و در همانجا از دنیا رفت. اما طبق برخی افسانه های وی هنوز در قید حیات است و از تاک حیات خورده است. (الله اعلم)
در بعضی منابع گفته شده مریم مجدلیه از پدری سوری و مادری یهودی متولد شده است. به گزاره زیر توجه نمایید : 👇
{...به طور مثال برخی از این خدایان عبارت بودند از 《بالتیس》 یا 👈《بانوی ما》که مربوط به 《اوسرون》 در آن سوی فرات بود. }(کتاب ادیان شرقی در کافرکیش رومی، ن فرانس کومون ت تیمور قادری، فصل سوریه، ص ۱۲۵)
پ ن: انجمن مخفی دیر صهیون نیز از لقب بانوی ما برای اشاره به مریم مجدلیه استفاده می کند. هر چند که هیچ سندی از کتب ندارم اما به نظر می آید که مری مگدلن روزگاری کاهنه بزرگ معبد بالتیس بوده است.
https://t.me/soltannasir/3007
@soltannasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسرائیلی ها با ورود به روستای یارون در جنوب لبنان، مسجد امام علی بن ابیطالب را در آن منفجر و تخریب کردند.
🇮🇱🇱🇧🇸🇩🇮🇷 @updateworlddnews
منبع :کانال جنگ پژوهی در تلگرام
@soltannasir
May 11
@soltannasir
{شواهدی بر نوشته های پیشین ۴}
{ کمربند حضرت سلیمان ۱}
پیشتر چندین بار در نوشته های خویش به وجود کمربند میان بند حضرت سلیمان حشمت الله اشاره نمودم که شکل مار دارد و بر کمر حضرت سلمان بوده و هم اکنون جز امانات می باشد. و گروهی از انجمن های مخفی بدنبالش می باشند. داستان کمربند حضرت سلیمان حشمت الله با یک سری اختلافات نسبت به آنچه که بنده می دانم در کتاب قلندرنامه آداب الطریق آمده است. این داستان را به صورت کامل از این کتاب برای شما نقل می نمایم.
حکایت : 👇
{ در بیان کمر حضرت سلیمان آورده اند که حضرت سلیمان قبل از آنکه مبعوث گردند به خدمت پدر بودند و کسب کمال می کردند تا زمانی که به چهل سالگی رسیدند. [۱] روزی جبرئیل - علیه السلام - نزدیک حضرت داود آمدند و مژده رسالت حضرت سلیمان را آوردند و گفتند که ای داود، مژدگانی مر تو را و سلیمان را که الله - تعالى - سلیمان را به شرف رسالت مشرف گردانید. چون داود از جبرئیل این سخن بشنید، سلیمان را طلب کرد و گفت: ای فرزند، مبارک باد که الله - تعالى - تو را به سعادت پیغمبران روزی گردانید. چون سلیمان این کلمات شنید زارزار [به] گریه درآمد و حضرت داود گفتند: ای فرزند باعث گریه چیست؟ حضرت سلیمان :گفت آیا بار نبوّت توانم یا نتوانم کشید؟ فرموده الله را به جا آورده توانم یا نه؟
چون حضرت سلیمان بنالید، جبرئیل فرود آمد و گفت یا سلیمان، خدا می گوید که مبارک باد او را که پیغمبر خود بخواندم و مملکت الله (ملک الله) خطاب دادم، جميع مملکت را در تحت تمکین او درآوردم و جميع گنجهای نهفت را در چشم او آشکارا کردم و از جن و انس و اهرمن و شیاطین و مار و مور از پشه تا عنقا همه در تحت حکومت او آوردم و هفت باد مطیع او کردم.
سلیمان گفت: یا جبرئیل، هر نعمت که الله تعالی داده است، صدهزار شکر ولیکن در روز عرصات حساب می گردد یا نه؟ اگر حساب می گردد حساب نیم خود را نتوانم داد.
نكته واحسرتا سلیمان با چنین سعادت پیغمبری از حساب يوم الجـزا می اندیشد. ای درویش، تو را چه سنگ دلی است که از حساب قیامت نمی اندیشی؟ ای غافل، فردا که قیامت شود و میزان عدل برپا گردد. حساب بد و نیک را خواهند گرفت. الغرض، چون سلیمان حساب قیامت در میان آورد جبرئیل امین باز آمد و گفت ای سلیمان دل خوش دار که خدای تبارک و تعالی می گوید که من اگرچه دنیا را به سلیمان داده ام لیکن حب او را تمام از دل او برداشته ام، ازین جهت دلتنگ نباشد. چون در دل او مهر دنیا نباشد حساب نگیریم. آن زمان سلیمان - عليه السلام ثنای بلانهایه بر واجب الوجود عرض نموده، به پیغمبری مبعوث گشت.
بعده حضرت جبرئیل کمری آوردند مکمّل به جواهر، سر او از یاقوت [۲] و میان او از زبرجد و پایان او از لؤلو بود و بعد گفتند ای سلیمان خدایت سلام می گوید و بعد می گوید که این کمر را از جنت فرستادم که سلیمان بر میان بندد و صنع مرا مشاهده کند. حضرت سلیمان از جای برجست و کمر را بر میان بربست [۳]و در آن زمان جميع مخلوقات در خدمت سلیمان حاضر شدند و زبان وحوش و طیور و غیره بر ایشان مکشوف گشت و سلیمان ـ علیه السلام - هرگز از ذکر خدا غافل نبود با این همه سلطنت و جلال.
ای درویش، تو را شرم باد که در لباس فقر باشی و از یاد خدا غافل باشی. بدان که چون سلیمان را وقت سفر آخرت نزدیک شد به حکم 《کل شیء هالک الا وجه» ( قصص (۸۸) شربت 《كل نفس ذائقة الموت» (عنکبوت (۵۷) چشید. آن زمان حضرت جبرئیل فرود آمد و گفت: این کمر را از برای محمد رسول الله [۴] بگذار تا این هدیه مکرمه به او برسد. الغرض، حضرت سلیمان این واقعه را شنودند. آصف بن برخیا که وزیر ایشان بود نزد خود خواندند و گفتند این کمر را نگاه خواهی داشت. حضرت آصف گفتند یا رسول الله چون ذات شریف از دنیا ناپدید گردد میان جن و انس نفاق شود آیا نگاه توانم داشت یا نه؟ سلیمان ـ علیه السلام - گفت نگاه دارنده نگاه میدارد. این خاصه محمد رسول الله است.
آصف بن برخیا گفتند: یا رسول الله، چند کس دیگر هم موکّل شوند، ظاهراً عمر مساعده نکند که به خدمت سرور پیغمبران برسیم.
القصه، حضرت سلیمان اسماء پریزاد و اکوانۀ جن را و کلنگ زاغ را همراه کردند، کمر را در کوه 👈ماران کشمیر محفوظ کردند و چند روزی برین گذشت.
سليمان _علیه السلام_ از دار فنا به دار بقا نقل کردند و به جوار حق پیوستند. ای درویش، بدان که آخر همه را بر کوچه مرگ راه است هیچ کس را گریزی نیست.
آخر همه را راه همین خواهد بود
پس توشه آخرت همی باید برد
از رباط تن چو بگذشتی دگر معموره نیست
زادراهی برنمیگیری ازین منزل چرا؟
القصه، چون حضرت سلیمان ازین دیر فانی رحلت نمودند تفرقه در میان خلایق افتاد. در آن زمان برقمه نام دیوی بود. کلنگ زاغ را دید که بر طرف دشت از پی رزق و روزی می گشت. برقمه گفت: ای عندلیب باغ لطافت و ای عنقا قاف قربت. }
ادامه...👇
@soltannasir
@soltannasir
{شواهدی بر نوشته های پیشین ۴}
{ کمربند حضرت سلیمان ۲}
ادامه...👇
{ زاغ چون این توصیف را از او شنید :گفت ای میر با تدبیر، این محبت را سبب
چیست؟
برقمه گفت: کمر حضرت سلیمان کجاست؟
زاغ گفت: مرآصف را است.
برقمه گفت: البته تو خبرداری.
زاغ گفت: بر تقدیر خبر داشتن نخواهم گفت.
خواست زاغ را سر بکند.
زاغ گفت: مرا سه روز مهلت بده اگر آوردم مدعای تو ثابت وگرنه هرچه
خواهی بکن.
چون زاغ از دست دیو رهایی یافت ناگاه هدهد [را] ملاقات کرد. دید زاغ را
که بسیار ملول و غمگین می رود.
هدهد گفت: ای زاغ چرا ملولی؟
گفت: برقمه دیو مرا تنگ کرده است و میخواهد کمر را بگیرد و حالا می خواهم که کمر را بگویم [بگیرم] و از چنگ او بجهم.
هدهد گفت: چنین مکن که به لعنت خدا گرفتار گردی
زاغ گفت: اگر نگویم به هلاکت رساند.
آخر الامر دیو را گرفت بر سر کمر برد.
هدهد گفت: هرکس آن کند که در سرشت اوست؛ من نیکی بکنم به نزدیک آصف بن برخیا رفت و گفت ای وزیر رسول خدا، کلنگ زاغ اینک غمازی کرده حقیقت کمر را به برقمۀ دیو گفت و او را بر سر کمر برد. چون حضرت آصف این سخن بشنید از جای جست. به جانب کشمیر راهی شد و به کوه ماران.
اما، چون برقمه بر سر آن چاه که کمر بود رسید و کلنگ زاغ را گفت حالا نشان کمر با من بگوی زاغ ناچار آنجا که کمر بود برد و به منقار خویش اشارت کرد و زمین را بخست. برقمه تفحص می ورزید، دید که سنگی ظاهر می شود. خواست دست دراز کند آن سنگ از جای بردارد، دست او خشک شد، پای او را زمین فروبرد و متحیر بود که آصف ابن برخیا رسیده دید دیو به حال تباه ایستاده، او را هلاک گردید که زاغ خجل و منفعل گشت. گفت: ای ملعون، الله تو را حرام روزی گرداند. از آن زمان است که لقمه زاغ حرام است و از خجلت منقار بر زمین پاک می کند.
بدان که آصف ابن برخیا آن کمر را گرفته به کوه بستان (محتملا طاق بستان) به غاری سپرد. ازین مقدمه یک هزار و دویست و پنجاه سال گذشت تا ظهور محمد رسول الله منعقد گشت. چون تولد رسول ـ علیه السلام - شد تا زمانی که مبعوث گشتند. آورده اند که از اولاد اكوانه سملاخیل نام جنّی بود، شنید که پیغمبر آخر زمان متولد گشته اند به جانب کوه بستان روان شد و کمر را برگرفت و به خدمت پیغمبر می آمد دیوکی را دید که به خوش وقتی تمام می رود و گفت: ای دیو از کجا می آیی؟
گفت: در مکه جوانی خروج کرده است محمد نام، دعوی پیغمبری می کند.
امروز بر در کعبه، بودم ،افلوق که بت اهل قریش بود، اندرون او شدم و گفتم: اقتلوا محمداً. اهل قريش حالا میباید که محمد را کشته باشند. سملاخیل چون این سخن را بشنید او را هلاک کرد به نزدیک رسول خدا بیامد و واقعه را بیان کرد و کمر را به خدمت حضرت رسالت گذراند و حضرت رسول کمر بر میان بستند.
چون کمر بر میان بستند، حضرت حق - سبحانه و تعالی - جبرئیل امین را فرستاد. چون حضرت جبرئیل ،آمدند، کلید بود بر دست ایشان. پیغمبر گفتند: ای برادر این کلید چیست ؟ :گفت یا رسول الله، کلید دنیاست خدای تعالی می گوید که برو بر حبیبم بگوی اگر دنیا را می خواهد این کلید را بر دست بگیرد و جمیع گنجها و زرها که در زمین است به او ارزانی داشتم و نثار او کردم حضرت رسول گفتند: ای اخی، این دنیایی که به من ارزانی فرموده است حساب میگیرد؟
گفت: آری.
پیغمبر گفتند: برادرم سلیمان ـ علیه السلام - دنیا را اختیار کرد، من ترک دنیا کردم و فقر را قبول کردم مرا امتانند که نادیده می گروند و مرا پیغمبر خود می خوانند و می گویند که لا اله الا الله و محمد رسول الله. مرا شرم آید که در غم ایشان نباشم. من شفیع المذنبین خطاب دارم. من شفاعت امّتان عاصی سازم یا به حساب دنیا پردازم؟ و اختیار فقر کردم تا امتان من به این پیره زال دل ندهند و بر حساب عقبا گرفتار نگردند.
الغرض چون کمر نبوت، حضرت رسالت بر میان استحکام دادند، جمیع مشرکان را به راه خدا هدایت می کردند آنهایی که سعید بودند اطاعت می کردند و آنهایی که شقی بودند دل از دنیا برنمی داشتند و خود را کنده دوزخ می کردند و از بت پرستی نمی گشتند چنانچه این آیت کریمه در شأن ایشان نازل شد
《وقودها الناس والحجارة》 (بقره (۲۴)
ای طالب صادق، بدان که آن کمر را به حضرت عباس رسول خدا عنایت نمودند. بعد از وفات ایشان به آل ایشان بود تا چندانی که بر خلیفه ابوسفیان برسید. و مدتی بر خلیفه بود. روزی در کنار دجله بغداد بود و آن کمر در میان داشت و در همان دریا افتاد ماهی دهن باز کرد و آن کمر را با خود کشید. }(کتاب آداب الطریق صفحات ۱۷۴ الی ۱۸۰ اثر بابا حاجی عبدالرحیم تصحیح مهران افشاری)
ادامه...👇
@soltannasir
@soltannasir
{شواهدی بر نوشته های پیشین ۴}
{ کمربند حضرت سلیمان ۳}
ادامه...👇
نکته ۱: بر طبق تواریخ یهود در کتاب تنخ، سلیمان حشمت الله هنگامی که پدر خویش داود خلیفه الله را از دست می دهد و بر تخت سلطنت می نشیند حدودا پانزده الی بیست سال داشته است. همین اشکلات تاریخی و غیر مستند بودن بعضی متون قلندریه و اهل فتوت، باعث می شود افراد دانشمند مسلک چون می بینند یک بخش حکایت اینچنین اشکال دارد و بخش دیگر هم که افسانه مانند است. از پیگیری و تعمق و تامل در این متون خودداری نمایند و آن را بالکل کنار بگذارند. البته افرادی که فقط به عرفان صرف توجه دارند و نگاه رازورزانه به مسائل ندارند نیز فاقد ذوق لازم برای توجه به چنین اموری هستند.
نکته ۲: همانگونه که نوشته شد طبق آنچه که فقیر می دانم کمربند به شکل مار است. چیزی شبیه اوروبروس که به دور کمر بسته می شود و البته انگشترین سلیمانی نیز از دو مار (مذکر و مونث) تشکل شده اند. که به دو لوزی ستاره داود در وسط (قسمت نگین) می رسند و لوزی سوم بالای سر دو لوزی دیگر قرار دارد. (هر انگشتر از دو مار تشکیل شده است. یعنی رکاب انگشتر شکل مار دارد که به لوزی های ستاره داود می رسد.)
نکته ۳: بر طبق قواعد فتوت علی القاعده باید حضرت داود خلیفه الله به عنوان پدر و استاد یا حتی فرد دیگری که استاد سلیمان نبی حشمت الله باشد (برای مثال ناتان نبی) میان حضرت را ببندد. منظور این است که قاعده این است بزرگتری باشد تا میان را ببندد. اما اینجا خود سلیمان میان خود را می بندد که خارج از عرف فتوت است.
نکته ۴: بر طبق آنچه که فقیر می دانم همه اشیا سلیمانی اعم از کمربند و گردنبند و انگشترین و مُهر و سوت هدهد و کتاب ۴۱ مرغ سلیمان که این دو فقره آخر در دست میراث داران نیست. همگی برای دولت آخرالزمانی حضرت صاحب الامر عجل الله به امانت گذاشته شده است. منتهی بخشی از این میراث توسط سلمان فارسی به رسول الله تقدیم شد و ایشان به حضرت اسدالله غالب امیرالمومنین علی بن ابی طالب تقدیم نمودند و پس از متبرک شدن توسط حضرتش دوباره به میراث داران سپرده شد و برای دوره آخرالزمانی ذخیره شده است. بنابراین این روایت که کمربند به خاندان بنی عباس رسید مورد قبول ما نیست.
نکته ۵ : اینکه در متن کمربند میان بند سلیمان حشمت الله قدرت تسخیر و مسخرات را به حضرت داده است. و این خاصیت در این کمربند پنهان است محل تردید است. در تلمود یهودیان و بعضی روایات اسلامی انگشتر حضرتش این خاصیت را داشته است.
نکته ۶ : پیشتر نوشتیم که با توجه به اندیشه مغان و موبدان ایرانی، کمربند میان بند دو نیمه اهریمنی و اورمزدی را از یکدیگر جدا می نماید. همچنین گفته شد که کمربند شش برج پایینی در بدن که از میزان کلیه ها شروع می شود و تا پاها امتداد می یابد را از شش برج بالایی بدن جدا می نماید. (سنبله: معده و روده و اسد 👈کبد تا حمل 👈سر ) شاید خاصیت کمربند میان بند سلیمان حشمت الله نیز رمز تعادل و حصار بین عوالم ظلمانی و تاریک در تحت الثری با عالم ما بوده باشد و از نفوذ سپاهیان اهریمن به عالم ما جلوگیری می کرده است. (الله اعلم)
پ ن: همانگونه که پیشتر نوشتم اهریمن در اندیشه مزدیسنایی معادل ابلیس و شیطن که خود دو موجود مجزا هستند نمی باشد.
نکته ۷: دقت کنید کمربند طبق این داستان به طاق بستان در کرمانشاه برده شد و در آنجا پنهان شد. مکانی که از دیرباز محل زندگی و تجمع مغان تا کنون بوده و جغرافیای آن مکان کاملا روح مُغانه دارد.
نکته ۸ : نام واژه برقمه که در متن نام یک دیو بود به نام شهر برغمه در ترکیه امروزی شباهت دارد. محققین می گویند نام شهر برغمه در ترکیه امروزی خود ریشه در نام واژه کهن پرگامون یونانی Pérgamon دارد.و نام واژه پرگامون ریشه در شخصیتی به نام پرگاموس دارد که نواده آشیل قهرمان معروف یونانی ها است. ممکن است بین نام برقمه دیو با شهر برغمه ترکیه که خود ریشه در نام واژه پرگاموس یونانی دارد ارتباطی وجود داشته باشد.
پ ن : جالب است بدانید که پدربزرگ آشیل قهرمان یونانی ها یعنی Eacus، فرزند زئوس و یک پوره دریایی به نام آگینا(نوعی پری دریایی) بوده است. یعنی اساسا پدربزرگ آشیل انسان نیست. وی دو زن به نام های اندیس و پساماته داشت. در مورد اندیس چیز زیادی نمی دانیم اما پساماته انسان نبود و دختر خدای دریا نرئوس بوده است. با توجه به اینکه اندیس ملکه بوده و خود Ecaus هم اساسا انسان نبوده می توانیم حدس بزنیم که بعید است اندیس هم یک انسان بوده باشد. علی ای حال از ازدواج اکائوس و اندیس دو پسر به نام های تلامون و پلئوس متولد می شود. پلئوس با یک پوره دریایی(پری دریایی) به نام تتیس ازدواج کرد و از این ازدواج آشیل متولد شد. یعنی در اساطیر یونانی آشیل اساسا یک انسان نبوده یا یک جن و پری بوده یا با کمی ارفاق یک پریسان یا جنسان بوده است.
پایان
@soltannasir
پیشتر در نوشتاری در سال ۲۰۱۶ به شهر صفد و اینکه پایتخت قبالا است اشاره نمودم : 👇
https://t.me/soltannasir/264
در آن نوشتار این احتمال را دادم که نام واژه صفد(صَفَت) به معنی سپید است و احتمالا از منظر زبان شناسی ریشه آریایی داشته باشد. حال بنگرید در جزوه خشنوم، دیو سپید، دیو صفد نامیده شده است.
پ ن ۱ : جناب 《ملک طیار》از مغان شیعه می گویند دیو سپید هرگز توسط رستم تهمتن کشته نشد و به صفد در فلسطین اشغالی گریخت. چند هزار سال بعد قبالیست ها از وجود وی آگاه شدند و به صفد کوچ نمودند. و با وی ارتباط برقرار نمودند و بخش تاریک دانش مغان را از وی آموختند.
پ ن ۲: در دانش شفاهی و بعضی متون نحله های مغانه شیعه اعم از یارسان و بعضی داستان های عامیانه دوده عجم از شاخه های خاکساریه، رستم تهمتن نیز در قید حیات است و در آخرالزمان باز می گردد.
@soltannasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
{قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ ﴿۴﴾النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ ﴿۵﴾إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ ﴿۶﴾وَهُمْ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ ﴿۷﴾وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ ﴿۸﴾الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ﴿۹﴾إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ ﴿۱۰﴾=مرگ بر آتش افروزان گودال پرآتش (۴)آتشى داراى هيزم (۵)آنگاه كه آنان بر كناره آن نشسته بودند (۶)و آنان بر آنچه در حق مؤمنان مىكردند، گواه بودند (۷)و به آنان كينه نورزيدند، مگر از آن روى كه به خداوند پيروزمند ستوده ايمان مىورزيدند (۸)كسى كه فرمانروايى آسمانها و زمين او راست، و خداوند بر همه چيز گواه است (۹)كسانى كه مردان مؤمن و زنان مؤمن را آزار دادند و سپس توبه نكردند، براى آنان عذاب جهنم [مهيا] است و عذاب آتش [در پيش] دارند (۱۰)}(قرآن مجید سوره بروج)
@soltannasir