eitaa logo
تحقیقی پیرامون فلسفه،عرفان و تصوف
695 دنبال‌کننده
242 عکس
62 ویدیو
55 فایل
✅مکتب اهل بیت علیهم السلام=مکتب تفکر و تدبر ارتباط با ادمین(لطفا فقط پیشنهادات و انتقادات): https://harfeto.timefriend.net/16750254869358 کانال تلگرام: t.me/sonnat_voice
مشاهده در ایتا
دانلود
تحقیقی پیرامون فلسفه،عرفان و تصوف
بررسی گفتارهای متعارض آقای سید محمد حسین طهرانی #عرفان_تصوف #محمد_حسین_طهرانی @sonnat_voice
۱-گفتار متعارض درباره بايزيد و حلاّج علّامه طهراني در بعضي از مواضع گفتار حلاّج و ابي يزيد بسطامي را مردود مي شمارند ولي در موردي گفتار آن دو (أناالحق، ليس في جبتي الا الله، سبحاني) را کمال توحيد عياني معرفي مي‌کنند. مي نويسند: «در اصطلاح متأخرين شطحيات کلماتي را گويند که از سالک مجذوب در حين استغراق مستي و سُکر وجد و غلبه شوق صادر مي شود که ديگران طاقت شنيدن آن نکنند و از خود نيز اگر از حالت محو به هوشياري صحو آيد از آنگونه گفتار ناهنجار اظهار کراهت و انکار نمايد چنانچه شمه اي از تمثيل اين داستان را جلال الدين محمّد رومي در کتاب مثنوي در شرح حالت ابن يزيد بسطامي که از فرائد عصر خود بوده به رشته نظم درآورده. در تبدّل حالات او گويد: با مريدان آن فقير محتشم بايزيد آمد که يزدان نک منم چون گذشت آن حال گفتندش صبح تو چنين گفتي و اين نبود صلاح ... و مي گويند: چون صدور اين گونه کلمات از روي عقيده راسخه نيست و منشاء آن تبدل حالاتي است که از اختيار سالک خارج است بدين واسطه موجب قدح و طعن نمي شود زيرا که اينگونه واردات از عوارض حالاتي است که از قيد اراده و حکم اختيار خارج است بلي در صورتي که اين حالت استمراري حاصل نمايد که کاشف از عقيده راسخه باشد موجب کفر و مستحقّ قتل خواهد بود نعوذ بالله من شرور انفسنا و نستجير بالله»1️⃣ و نيز مي نويسند: «گويند علّت انحراف حسين بن منصور حلّاج در اذاعه و اشاعه مطالب ممنوعه و اسرار الهيه فقدان تعلّم و شاگردي او در دست استاد ماهر و کامل و راهبر و راهرو و به مقصد رسيده بوده است» 2️⃣ جالب توجّه اين است که در موضعي ديگر هنگامي که مقام فناء بالله را توضيح مي دهند شطحيّات حلاّج و بايزيد را کمال توحيد عياني محاسبه مي کنند مي نويسند: «بقاء بالله که به حسب حال، کاملان واصل را دست مي دهد آنستکه بعد از فناء سالک در تجلی ذاتي، به بقاء حقّ باقي مي گردد و خود را مطلق بي تعيّن جسماني و روحاني ببيند و علم خود را محيط به همه ذرّات کائنات مشاهده نمايد و متصف به جميع صفات الهي باشد و قيّوم و مدبّر عالم باشد و هيچ چيز غير خود نبيند، و مراد به کمال توحيد عياني اين است آن که سبحاني همي گفت آن زمان اين معاني گشته بود او را عيان هم از اين رو گفت آن بحر صفا نيست اندر جبّه ام الاّ خدا آن اناالحقّ گفت اين معني نمود گر به صورت پيش تو دعوي نمود ليس في الدارين آن کو گفته است درّ اين معني چه نيکو سفته است چون نماند از توئي با تو اثر بی گمان یابی از این معنی خبر»3️⃣ 📚منابع: 1️⃣روح مجرد ص۴۶۷-۴۶۸/محمد حسین طهرانی/ناشر:انتشارات علامه طباطبایی/مشهد / 2️⃣رساله سیر و‌سلوک ص۱۹۶/محمد حسین طهرانی/ناشر:انتشارات حکمت 3️⃣الله شناسی ج۱ ص۲۰۷-۲۰۸/محمد حسین طهرانی/ناشر:انتشارات علامه طباطبایی/مشهد @shiayan_page
تحقیقی پیرامون فلسفه،عرفان و تصوف
۱-گفتار متعارض درباره بايزيد و حلاّج علّامه طهراني در بعضي از مواضع گفتار حلاّج و ابي يزيد بسطامي ر
۲-گفتار متعارض درباره عقل بر شخص خبير روشن است که حجيّت عقل ذاتي است و حجيّت تمام حجج به عقل باز مي‌گردد و لذا احاديث فراواني عقل را ستوده اند و آن را حجّت باطني معرفي کرده اند کما اينکه آيات متعددي بشر را به تعقّل و بکار گيري عقل ترغيب مي نمايد. «کذلک يبين الله لکم ايات لعلکم تتفکرون»1️⃣ «و يجعل الرجس علي الذين لا يعقلون»2️⃣ عن الامام الکاظم علیه السلام:«يا هشام انّ لله علي الناس حجّتين: حجة ظاهرة و حجة باطنة فامّا الظاهرة فالرسل و الانبياء و الائمة عليهم السّلام و أمّا الباطنة فالعقول»3️⃣ ولي صوفيه در مواردي که مکاشفاتشان با ادراکات عقل تنافي دارد، کشف و شهود را مقدّم بر عقل مي کنند و ادراکات عقلي را نمي پذيرند و مي گويند: «طور وراء طور العقل» ابن عربي مي نويسد: «لِاّن العلم الصحيح لا يعطيه الفکر و لا ما قرّرته العقلاء من حيث افکارهم»4️⃣ عبدالرزاق کاشاني مي نويسد: «فلا تنکشف الحقيقه إلاّ لمن عزل عقله بنور الحقّ و جنّ بالجنون الالهي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌»5️⃣ آقای طهراني نيز مانند صوفيه درباره برهان عقلي اينچنين قضاوت مي کنند. «آري! آن عيان و شهود از دليل و برهان برتر و عالي رتبه تر است چون معتقدند که دليل، عصاي مرد نابينا است. پاي استدلاليان چوبين بود پاي چوبين سخت بي تمکين بود»6️⃣ «هر که خواهد به دلائل، خدا دان شود هر چند تمهيد مقدّمات ادلّه و براهين زياده تر خواهد نمود، مقرّر است که از حقّ دورتر خواهد شد و موجب ازدياد حيرت و ضلال خواهد بود»7️⃣ «قشرييّن و صاحبان پوسته بدون مغز و لبّ، آنانکه اهل ظاهرند و اهل تفکر و انديشه اند و بس، و اين به جهت آن مي باشد که اين دسته نسبت به انبياء و اولياي کمّلين که ايشان اولوالالباب هستند همچون پوست و قشرند نسبت به مغز و لب»8️⃣ جالب آنکه عآقای طهراني در موضع ديگري مي نويسند: «کسي که رجوع به عقل را منکر شود بايد جزو بهايم محسوب گردد»9️⃣ 📚منابع: 1️⃣بقرة/آیة۲۱۹ 2️⃣یونس/آیة۱۰۰ 3️⃣اصول الکافی ج۱ ص۱۶/ثقة الاسلام کلینی/ناشر:دارالکتب الاسلامیه/تهران۱۳۶۴ 4️⃣فتوحات المکیة ج۱ ۲۱۸/ابن عربی/ناشر:دار صادر/بیروت 5️⃣مجموعه رساله و منصفات کاشانی ص۶۴۳/عبدالرزاق کاشانی/ناشر:میراث مکتوب 6️⃣الله شناسی ج۳ ص۲۱۱/محمد حسین طهرانی/ناشر:ناشر:انتشارات علامه طباطبایی/مشهد 7️⃣همان ج۲ ص۱۶۰ 8️⃣همان ج۳ ص۳۹ 9️⃣همان ج۳ ص۲۵۵ @shiayan_page
تحقیقی پیرامون فلسفه،عرفان و تصوف
۲-گفتار متعارض درباره عقل بر شخص خبير روشن است که حجيّت عقل ذاتي است و حجيّت تمام حجج به عقل باز مي
۳-گفتار متعارض درباره فلاسفه آقای طهراني در مواردي فلاسفه را مردود مي شمارند: ۱-«اکثر فلاسفه که همّت بر تجريد عقل و ادراک معقولات گماشتند و عمر در آن صرف کردند، در اين مقام بماندند و آنرا وصول به مقصد حقيقي شمرده اند و به حقيقت چون مقصود اصلي نشناختند، از شواهد دگر مدرکات محروم افتادند و انکار آن کرده در مرتبه ضلالت گم گشتند، فضّلوا من قبل و أضلّوا کثيراً»1️⃣ ۲- «آنچه از کلمات بزرگان از فلاسفه الهيين از مصر قديم و يونان و اسکندريه و غيرهم نقل شده است و همچنين افرادي که بعد از آنها آمده اند وحدت عددي ذات حق است، حتي آنکه شيخ الرئيس ابوعلي سينا در کتاب (شفاء) تصريح به وحدت عددي ذات حقّ مي کند و بعد از او فلاسفه اسلام که آمدند تا حدود سنه يکهزار از هجرت نبويه، همگي قائل به وحدت عددي حقّ شدند.»2️⃣ ۳-در موضعي ديگر مي نويسند: «جمهور فلاسفه قائل به معاد روحاني فقط شده اند ... جمهور فلاسفه و پيروان مشائين قائل شده اند که معاد فقط روحاني است يعني فقط عقلي است چون بدن با تمام صورت ها و عَرَض هايش منعدم مي‌شود، به علّت آنکه نفس از آن قطع علاقه مي کند بنابراين بدن بشخصه ديگر عود نمي کندو چون اعاده معدوم امري محال است»3️⃣ سپس مي نويسند: «کسي که در اين اصول و قوانين ده گانه اي که ما بنيان آنها را استوار و ارکان آنها را مشيّد و محکم نموديم و با براهين ساطعه و ادله قاطعه و روشن به اثبات رسانديم تأمّل کافي و تدبّر وافي بنمايد، به شرط سلامت فطرتش از آفتِ اعوجاج و انحراف، و مرض حسد و عناد، و اعتياد به عصبيّت و افتخار و استکبار، براي او شک و ترديدي در مسأله معاد و حشر نفوس و اجساد باقي نمي ماند و بطور يقين مي داند و حکم مي کند به اينکه اين بدن بعينه در روز قيامت محشور مي شود به صورت جسد و براي او منکشف مي شود که (مُعاد) در روز بازپسين مجموع نفس و بدن بعينها و شخصهما خواهند بود و آنچه در قيامت مبعوث مي گردد خود اين بدن است نه بدن ديگري که با او مباين بوده باشد،خواه آن بدن عنصري باشد همچنان که جمعي از اسلاميون به آن معتقدند يا مثالي باشد چنانکه اشراقيون به آن معتقدند»4️⃣ تا بدين جا آقای طهراني فلاسفه را مردود شمردند ولي در موضع ديگر از آنان تجليل مي کنند و فلاسفه را شاگردان انبياء معرّفي مي نمايند. مي نويسند: «فلاسفه جمع فيلسوف است که لغتي يوناني و به معناي دوستار حکمت مي باشد و فلاسفه يونان از بزرگان بشر و طبقات ممتازه علماء دنيا مي باشند... بند قليس (انباذ قلس) بنابر آنچه علماء تاريخ مي نويسند معاصر داود پيغمبر بوده و حکمت در شام از لقمان آموخته... فيثاغورس که بعد از انباذ قلس است و از شام به مصر رفت و حکمت را از اصحاب سليمان بن داود آموخته ... و ادّعا کرد که از مشکوه نبوت اقتراحات خود را گرفته است»5️⃣ فرزند آقای طهراني مي‌گويد:«حضرت آقا ... فلاسفه بزرگ يوناني را از شاگردان بزرگ انبياء و حکماي الهي معرفي مي نمودند»6️⃣ 📚منابع: 1️⃣الله شناسی ج۲ ص۸۳/محمد حسین طهرانی/ناشر:انتشارات علامه طباطبایی/مشهد 2️⃣امام شناسی ج۱۲ ص۲۷۹/محمد حسین طهرانی/ناشر:انتشارات حکمت 3️⃣معاد شناسی ج۶ ص۱۲۵/محمد حسین طهرانی/ناشر:انتشارات حکمت 4️⃣همان ج۶ ص۲۲۲ 5️⃣الله شناسی ج۳ ص۳۴۷/محمد حسین طهرانی/ناشر:علامه طباطبایی/مشهد 6️⃣آیت نور ص۴۷۱/جمعی از محققین/ناشر:انتشارات علامه طباطبایی/مشهد @shiayan_page
تحقیقی پیرامون فلسفه،عرفان و تصوف
۳-گفتار متعارض درباره فلاسفه آقای طهراني در مواردي فلاسفه را مردود مي شمارند: ۱-«اکثر فلاسفه که هم
۴-گفتار متعارض در تشبیه خالق تعالی به مخلوقات آقای محمد حسین طهرانی می نویسند: «روایتی بس جلیل و پر محتوى.. هشام روایت می کند که وی گفت من در محضر امام صادق عللیه السلام بودم که معاویه بن وهب و عبدالملک بن اعين وارد شدند در این حال معاویه بن وهب به حضرت عرض کرد: ای پسر رسول خدا نظرت چیست درباره خبری که از رسول اكرم و روایت شده است که رسول خدا پروردگارش را بر هر صورتی که دیده مشاهده کرده است؟ و درباره خبری که روایت کرده اند که مومنين در بهشت پروردگارشان را به هر صورتی که می بینند مشاهده می کنند؟ حضرت لبخندی زد، پس از آن فرمود: ای پسر معاویه! چقدر زشت است برای مردمی که هفتاد و یا هشتاد سال در ملک و حکومت خدا زندگی کند و از نعمتهای وی بخورد آنگاه به خداوند آنطور که باید و شاید معرفت نداشته باشد. (امام صادق علیه السلام : هر کس بگوید خداوند با چشم سر دیده می شود کافر است) سپس حضرت علیه السلام فرمود: ای معاویه! تحقيقا محمد علیه و آله السلام پروردگار تبارک و تعالی را ندیده است با مشاهده چشمهای عیانا . ودیدن بر دو قسم است: رؤیت دل و رؤیت چشم. بنابراین کسیکه مراد از رویت را دیدار دل بداند او درست گفته و مصیب بوده است و کسی که مراد از رویت را دیدار دیدگان بداند او به خداوند و به آیات او کفر آورده است به جهت قول رسول اکرم علیه و آله السلام : کسیکه خدا را به مخلوقاتش تشبیه نماید حقا كافر شده است »1️⃣2️⃣ این روایت شریف مورد قبول و تایید آقای طهرانی است چنانکه در صدر روایت نوشته اند: «روایتی است بس جلیل و پر محتوی» دو نکته مهم در روایت مذکور بیان شده است. ۱- امتناع رویت خداوند با چشم سر ۲- تشبیه خداوند به مخلوق موجب کفر است. ولی مشایخ صوفیه قائل به رویت خداوند با چشم سر هستند: ابن عربی می نویسد: «فرأيت الحق في النوم فقال لي عزوجل...»3️⃣ «رایت الحق في النوم مرتين و هو يقول لي : انصح عبادی»4️⃣ لازم به ذکر است عبارتی را صوفيه حديث می پندارند در حالی که در منابع روایی یافت نمی شود و آن کلام را دلیل بر رؤیت خداوند به حساب آورده اند: قیصری می گوید: «كما جاء في الحديث «ان الحق يتجلى يوم القيامه للخلق في صورة منكرة فيقول: أنا ربكم الأعلى فيقولون: نعوذ بالله من فيتجلى في صوری عقائدهم فيسجدون له» و الصور كلها محدودة فاذا كان الحق يظهر بالصور المحدوده ... حصل العلم للعارف الظاهر بهذه الصور أيضا ليس الا هو»5️⃣ و اما امر دوم که در روایت امام صادق علیه السلام ذکر شده یعنی - بطلان تشبیه خداوند به مخلوق - نیز در آثار صوفیه فراوان یافت می شود. اصلا قوام نظریه وحدت شخصی وجود بر تشبيه خالق تعالی به مخلوق است. ابن عربی می گوید: «ونزهه و شبهه و قم في مقعد الصدق»6️⃣ آقای طهرانی می نویسند: «سید و سرور موحدین، کسی است که خداوند را در عين تنزیه، تشبیه کند. فان قلت بالتشبيه كنت محددا و ان قلت بالتنزیه کنت مقيدا وان قلت بالامرین کنت مسددا و كنت اماما في المعارف سیدا»7️⃣ و نیز می نویسند: «امثله ای را که عرفاء، برای وحدت موجود آورده اند بسیار است: عرفاء در تقریب این نظریه به اذهان، به اطوار مختلف تفتن نموده اند و در دریائی طولانی در این مقال کشتی رانده و شنا کرده اند گاهی او را تصویر به دریا کرده اند و این عوالم و کائنات را همچون امواج دریا شمردهاند زیرا امواج بحر چیزی غير از خود بحر و تطورات آن نمی باشد موج آب چیزی غیر از خود آب نیست چون دریا به حرکت آید امواج ظاهر می گردند و چون ساکن شود امواج نیست و نابود می شوند»8️⃣ در روایات فراوانی تشبیه خداوند به مخلوق مردود شمرده شده است: ١- عن أبي عبدالله علیه السلام : «من شبه الله بخلقه فهو مشرک»9️⃣ ۲-عن الامام الرضا علیه السلام: «ما عرف الله من شبهه بخلقه ولا عدله من نسب اليه ذنوب عباده»🔟 3- عن اميرالمؤمنين علیه السلام: « قال: قال رسول الله علیه و آله السلام :قال الله جل جلاله: ما آمن بي من فسر برأيه کلامی و ما عرفني من شبهني بخلقی»1️⃣1️⃣ ۴-عن الامام الرضا علیه السلام: «فليس الله من عرف بالتشبيه ذاته... ولا حقیقته اصاب من مثله»1️⃣2️⃣ 📚منابع: 1️⃣الله شناسی ج۲ ص۱۴۳-۱۴۴/محمد حسین طهرانی/ناشر:انتشارات علامه طباطبایی/مشهد 2️⃣بحارالانوار ج۴ ص۵۴/علامه مجلسی/ناشر:موسسة الوفاء/بیروت 3️⃣فتوحات المکیة ج۱ ص۶۰۳/ابن عربی اندلسی/ناشر:دار صادر/بیروت 4️⃣همان ج۱ ص۳۳۴ 5️⃣شرح فصوص الحکم ص۷۴۱/محمد داود قیصری رومی/ناشر:شرکت انتشارات علمی و فرهنگی 6️⃣فصوص الحکم ص۹۳/ابن عربی اندلسی/ناشر:انتشارات الزهرا علیها السلام/۱۳۷۰ 7️⃣الله شناسی ج۳ ص۲۴۲/محمد حسین طهرانی/ناشر:انتشارات علامه طباطبایی/مشهد 8️⃣همان ج۳ ص۲۰۵ 9️⃣بحارالانوار ج۳ ص۲۹۴/علامه مجلسی/ناشر:موسسة الوفاء/بیروت 🔟همان ج۴ ص۳۰۳ 1️⃣1️⃣التوحیدص۶۸/شیخ صدوق/ناشر:جامعه مدرسین حوزه علمیه قم 1️⃣2️⃣همان ص۳۵ @sonnat_voice
تحقیقی پیرامون فلسفه،عرفان و تصوف
۴-گفتار متعارض در تشبیه خالق تعالی به مخلوقات آقای محمد حسین طهرانی می نویسند: «روایتی بس جلیل و پر
۵-گفتار متعارض درباره نظريه تشکيک در وجود آقای محمد حسین طهراني در موضعي مي گويند: «مسأله وحدت شخصي وجود، نسبت به وحدت تشکيکي وجود نظري است ادقّ در مقابل نظر دقيق»1️⃣ ولي در موضع ديگر، نظريه تشکيک در وجود را مردود مي شمارند چون مستلزم وحدت عددي حقّ تعالي مي گردد، مي نويسند: «بالاخره مساله تشکيک سر از وحدت عددي بودن حقّ در مي‌آورد و قائل شدن به تشکيک که بالاخره از وحدت عدديه جدا نيست»2️⃣ و درردّ نظريه تشکيک که در برهه اي از زمان نظر ملاصدرا بوده مي نويسند: «در حقيقت شما قسمتي از وجود صرف را واجب الوجود پنداشته ايد، آن قسمتي که خواه ناخواه محدود و متعيّن است گرچه هزار کلمه صرف و لفظ محض را بر سر آن درآوريد اينها درد را دوا نمي‌کند و با پيوند عبارت محض و محض محوضت و بسط بساطت مرتبه اعلا را که متمايز است از ساير مراتب، و محدود است به حدّ ساير مراتب، وجود حضرت حق جل و علا را غير محدود و صرف نمي‌سازد، و کفي في ذلک منقصةً وحدّاً و ترکيبا و افتقاراً و حدوثا»3️⃣ 📚منبع: 1️⃣الله شناسی ج۳ ص۲۲۱/محمد حسین طهرانی/ناشر:انتشارات علامه طباطبایی/مشهد 2️⃣توحید علمی و عینی ص۲۱۲/محمد حسین طهرانی/ناشر:انتشارات علامه طباطبایی/مشهد 3️⃣همان ۱۹۷ @sonnat_voice
تحقیقی پیرامون فلسفه،عرفان و تصوف
۵-گفتار متعارض درباره نظريه تشکيک در وجود آقای محمد حسین طهراني در موضعي مي گويند: «مسأله وحدت شخصي
۶-گفتار متعارض در مسأله جبر و اختيار آقای محمد حسین طهراني مي نويسند: «امّا مذهب جبر، به جهت آنکه خداوند عادل است و هيچ وقت بنده خود را مجبور بر عمل نمي کند و سپس وي را به عذاب و مؤاخذه بکشاند و ما نيز وجدانا مي بينيم که انسان داراي اختيار است و اين اختيار از حاقّ وجود است و هيچ کس را در آن دخالتي و اجباري نيست و نفي اختيار خلاف وجدان است»1️⃣ ولي در بحث ديگري مي نويسند: «به بيان متألّهين، فعل روح القدس بلکه فعل هر فاعلي عين فعل الهي است»2️⃣ گفتني است کلام اخير ایشان بر طبق مبناي وحدت شخصي وجود مي باشد يعني بنابر مبناي ايشان – وحدت شخصي وجود – ديگر اختيار در افعال براي انسان بي معنا مي شود چنانکه آقای جوادي آملي مي گويند: «قرار دادن توحيد افعالي در عرض اقوال اشاعره مجبره و معتزله مفوضه و حکماي اماميه که معتقد به امر بين الامرين اند، بي تناسب است زيرا همه ممکنات اعم از انسان و غير آن بنابر سه مبناي اول حقيقتا موجود خارجي اند اگر چه وجودي ضعيف و فقير داشته باشند، يا فقر و ربط محض باشد که هيچ ذاتي و حقيقتي براي آن جز ربط به واجب و غني محض نباشند. امّا بنابر مشرب چهارم که همان توحيد افعالي مورد بحث در عرفان نظري و مورد شهود در عرفان عملي است، ممکن را وجودي جز وجود مجازي نيست يعني اسناد وجود به ممکن اسناد حقيقي نيست بلکه مانند اسناد جريان به ناودان است که گفته مي شود «ناودان جاري شد» زيرا بر اساس مشرب عرفاني، موجود امکاني مرآتي است که در خارج هيچ وجودي براي آن نيست ولي اين موجود امکاني با اين شرايط به راستي از صاحب صورت حکايت مي کند پس در اين صورت معناي نفي جبر و تفويض از اين صورت مرآتي از باب سالبه بانتفاء موضوع است و اثبات امري متوسط بين افراط و تفريط براي اين صورت مرآتي از باب مجاز در اسناد است، زيرا قول به نفي جبر و تفويض نسبت به صورت مرآتي که وجودي براي آن در خارج نيست، قضيه ي سالبه اي است که سالبه بودن آن به انتفاي موضوعش است و قول به مختار بودن اين صورت مرآتي درافعالش با اعتقاد به عدم وجود خارجي براي آن قضيه اي است که اسناد محمول آن به موضوعش مجاز عقلي است.3️⃣ 📚منابع: 1️⃣توحید علمی و عینی ص۲۷۰/محمد حسین طهرانی/ناشر:انتشارات علامه طباطبایی/مشهد 2️⃣همان ص۱۳۷ 3️⃣علی بن موسی الرضا علیه السلام والفلسفة الالهیة ص۸۴/عبدالله جوادی آملی/ناشر:اسراء/قم @sonnat_voice
تحقیقی پیرامون فلسفه،عرفان و تصوف
۶-گفتار متعارض در مسأله جبر و اختيار آقای محمد حسین طهراني مي نويسند: «امّا مذهب جبر، به جهت آنکه خ
۷-گفتار متعارض در باب امامت آقای محمد حسین طهرانی درباره روایت معروفی که از امام رضا علیه السلام در باب امامت وارد شده می نویسد: «اتم و اکمل روایاتی که درباره ولایت امام علیه السلام آمده است همان روایتی است که کلینی از حضرت رضا علیه السلام روایت می کند» سپس در ترجمه روایت می نویسند: «مقام امام جائی است که فکر کسی به او دسترسی نداشته و نمی رسد چگونه انسان به اختیار خود کسی را به امامت نصب کند پس امام انتخابی نیست انتصابي است و از طرف پروردگار ورسول خدا معین شود»1️⃣ این همان حقیقتی است که آیات و روایات باب امامت بدان گواه است. ١- «عن أمير المؤمنين عليه السلام : لا تسمونا اربابا و قولوا في فضلنا ما شئتم فانكم لن تبلغوا من فضلنا كنه ما جعله الله لنا ولا معشار العشر.»2️⃣ ۲- «عنه علیه السلام : نحن اهل بيت لا يقاس بنا ناس.»3️⃣٣ ۳-«عنه علیه السلام : جل مقام آل محمد علیه و آله السلام عن وصف الواصفين و نعت الناعتين و أن يقاس بهم أحد من العالمين.»4️⃣ ۴-«عن الامام الباقر علا : من ادعی مقامنا يعنى الامامة فهو كافر أو قال مشرک.»5️⃣ ولی آقای محمد حسین طهرانی در موضع دیگر مقام امامت را برای افراد بشر قابل وصول می دانند. می نویسند: «چه دلیلی قائم است بر آنکه معرفت خدا اختصاص به ائمه معصومین دارد؟ چون آنها بشرند و سایر افراد بشر نیز بشرند، بنابر این عقلا هر چه برای آنها ممکن باشد برای غیرشان نیز امکان دارد و شرعا چون آنها امام هستند مأموم باید بتواند در عمل و وصول بدانها برسد و الا معنی امامت متحقق نخواهد شد»6️⃣ جالب آنکه فرزند ایشان از قول پدر نقل می کند که ایشان می گفتند: «عقول مردم خیلی کوچک است و با نزدیک کردن سرانگشتان خود به هم کوچکی آن را نشان دادند ولی عقل امام عليه السلام بر همه تسلط دارد، و در هنگام گفتن این جمله هر دو دست خود را بالا برده و به حالت سیطره و تسلط آن اشاره کردند و سپس فرمودند: تسلط من بر نفوس مثل تسلط اميرالمؤمنين است و از خیر و شر نفوس مطلع و آگاهم... من در خودم صفات اميرالمؤمنين را می بینم»7️⃣ جالب تر آنکه در موضعی دیگر می نویسند: سالک می تواند با سیر و سلوک از مقام ائمه علیهم السلام عبور نماید: «سالک طریق پس از عبور از مراحل مثالي و ملکوت اسفل و تحقق به معانی کلیه عقليه، اسماء و صفات کلیه ذات حق تعالی برای وی تجلی می نماید یعنی علم محیط و قدرت محیط و حیات محیط بر عوالم را بالعيان مشاهده می نماید که در حقیقت همان وجود باطنی و حقیقی ائمه علیهم السلام می باشند،و حتما برای کمال و وصول به منبع الحقائق و ذات حضرت احدیت باید از این مرحله عبور کند و الا الى الابد در همین جا خواهد ماند»8️⃣ 📚منابع: 1️⃣ولایت فقیه در حکومت اسلام ج۱ ص۹۲/محمد حسین طهرانی/ناشر:انتشارات علامه طباطبایی/مشهد 2️⃣بحارالانوار ج۲۶ ص۶/علامه مجلسی/ناشر:موسسة الوفاء/بیروت 3️⃣همان ج۳۵ ص۳۴۷ 4️⃣همان ج۲۵ ص۱۷۱ 5️⃣همان ج۲۵ ص۱۱۴ 6️⃣روح مجرد ص۴۲۶/محمد حسین طهرانی/ناشر:انتشارات علامه طباطبایی/مشهد 7️⃣نور مجرد ص۳۲۹/محمد صادق طهرانی/ناشر:انتشارات عامه طباطبایی/مشهد 8️⃣روح مجرد ص۴۲۸/محمد حسین طهرانی/ناشر:انتشارات علامه طباطبایی/مشهد @sonnat_voice
تحقیقی پیرامون فلسفه،عرفان و تصوف
۷-گفتار متعارض در باب امامت آقای محمد حسین طهرانی درباره روایت معروفی که از امام رضا علیه السلام در
۸-گفتار متعارض درباره استاد طريق آقای محمد حسین طهراني مي نويسند: «بدون استاد و مراقبه و ذکر و فکر و رياضتهاي مشروعه، سلوک جز پنداري بيش نيست»1️⃣ «خطراتي را که مصنّف ذکر نموده است از مهمترين خطرات سلوک است که بدون اشراف و تربيت استادِ کامل و عالمِ راه رفته دست بردن به اين اذکار و مشابه آن ممنوع است گويند علّت انحراف حسين بن منصور حلاّج در اذاعه و اشاعه مطالب ممنوعه و اسرار الهيّه فقدان تعلّم و شاگردي او در دست استاد ماهر و کامل و راهبر و راهرو و به مقصد رسيده بود است»2️⃣ «سلوک حضرت حداد، مبني بر لزوم استاد، باري در اين سفر از استاد و لزوم استاد سخن به ميان برآمد، و حضرت آقا از بَدء امر، اصراري هر چه تمام تر بر لزوم استادداشتند و از خطرات شديده اي که در ميان راه، شاگرد با آن مواجه مي شود خبر مي دادند»3️⃣ «کلام حدّاد: پيروي از خصوص استاد کامل، از ضروريات مسائل طريق است»4️⃣ ولي آقای طهراني در اواخر عمر دست از مبناي لزوم استاد برداشتند گفته اند تنها مطالعه آثارشان و داشتن اخلاص سالک از استاد مستغني مي کند. فرزند ايشان مي نويسد: «علّامه والد قدس الله نفسه الزکيه در اواخر عمر به جهت کثرت امراض و اشتغالات مربوط به تأليف دوره علوم و معارف اسلام فرصتي براي پذيرش و تربيت شاگردان نداشتند و مي فرمودند: براي کساني که مشتاق و طالب لقاء حضرت پروردگارند و به دنبال استاد طريق مي‌باشند دو مطلب را بيان کنيد که با آن از استاد مستغني مي کردند: اوّل: داشتن اخلاص در عمل و دوم: خواندن تمام و کمال دوره علوم و معارف اسلام»5️⃣ 📚منابع: 1️⃣روح مجرد ص۵۷/محمد حسین طهرانی/ناشر:انتشارات علامه طباطبایی/مشهد 2️⃣رساله سیر و‌سلوک ص۱۹۶/محمد حسین طهرانی/ناشر:انتشارات حکمت 3️⃣روح مجرد ص۴۸۵/محمد حسین طهرانی/ناشر:انتشارات علامه طباطبایی/مشهد 4️⃣همان ص۶۲۹ 5️⃣نور مجرد ص۵۸۹/محمد صادق طهرانی/ناشر:انتشارات علامه طباطبایی/مشهد @sonnat_voice
تحقیقی پیرامون فلسفه،عرفان و تصوف
۸-گفتار متعارض درباره استاد طريق آقای محمد حسین طهراني مي نويسند: «بدون استاد و مراقبه و ذکر و فکر
۹-گزارش متعارض با تاريخ معتبر آقای طهراني مي نويسند: «در ليله جمعه دوازدهم شهر جمادي الثانيه سنه يکهزار و سيصد و هفتاد و هفت هجريه قمريه که حقير در همدان و در منزل و محضر حضرت آية الله حاج شيخ محمّد جواد انصاري همداني مشرف بودم، ايشان فرمودند: آقا سيّد معصوم عليشاه را آقا محمّد علي بهبهاني در کرمانشاه کشت. آقا محمّد علي سه نفر از اولياء خدا را کشت سومي آنها بُدَلا بود که فرمان قتل او را صادر کرده بود بُدلا به او گفت: اگر مرا بکشي تو قبل از من خاک خواهي رفت! آقا محمّد علي به وي گفت: مظفر عليشاه و سيّد معصوم عليشاه که از تو مهمتر بودند چنين معجزه اي نکردند تو حالا مي‌خواهي بکني؟ بدلا گفت همينطور است چون آنها کامل بودند مرگ و حيات در نزدشان تفاوت نداشت ولي من هنوز کامل نشده ام و نارس هستم اگر مرا بکشي به من ظلم کرده اي آقا محمّد علي به حرف او اعتنا نکرد و او را کشت هنوز جنازه بدلا روي زمين بود که آقا محمّد علي از زير دالاني عبور مي کرد ناگهان سقف خراب شد و در زير سقف جان سپرد چون ايشان عالم مشهور و معروف کرمانشاه بود و احترامي مخصوص در ميان مردم داشت فورا جنازه اش را تشييع و دفن کردند امّا در اين احيان کسي به بُدلا توجّه نداشت و جنازه وي در گوشه اي افتاده بود و هنوز دفن نشده بود»1️⃣ ولي مرحوم آقا احمد بهبهاني فرزند مرحوم علّامه محمّد علي بهبهاني رحمه الله درباره علّت ارتحال علّامه بهبهاني مي‌نويسد: «در ايّام حکومت فتحعلي خان سابق الألقاب در مزاج شريفش مرض اسهال عارض شد و در يوم جمعه و عيد مبعث از سنه يک هزار و دو صد و شانزده در عين زوال در اثناي نماز ظهرين به رحمت ايزدي پيوست»2️⃣ گفتني است که کتاب مرآت الاحوال جهان نما مشتمل بر سفرنامه مولّف و زندگينامه علما است که در نزد متخصصان تاريخ از اهميت ويژه اي برخوردار است. 📚منبع: 1️⃣روح مجرد ص۳۸۲-۳۸۳/محمد حسین طهرانی/ناشر:انتشارات علامه طباطبایی/مشهد 2️⃣مرآت الاحوال جهان نما ج۱ ص۱۴۷/احمد بن محمد علی بهبهانی/مصحح:علی دوانی/ناشر:انتشارات قبله @sonnat_voice
تحقیقی پیرامون فلسفه،عرفان و تصوف
۹-گزارش متعارض با تاريخ معتبر آقای طهراني مي نويسند: «در ليله جمعه دوازدهم شهر جمادي الثانيه سنه يک
۱۰- گفتار متعارض درباره سقوط تکالیف شرعیه از صوفیان آقای طهراني مي نويسند: «پوشيده نماند که ازابتداي سير و سلوک تا آخرين مرحله از آن، سالک بايد در تمام امور ملازم شرع انور باشد و به قدر سر سوزني از ظاهر شريعت تجاوز ننمايد پس اگر کسي را ببيني که دعوي سلوک کند و ملازم تقوي و ورع نبوده و از جميع احکام الهيه شرعيه متابعت ننمايد و به قدر سر سوزني از صراط مستقيم شريعت حقه انحراف نمايد او را منافق مي داني مگر آنچه به عذر يا خطا يا نسيان از او سر زند و اينکه از بعضي شنيده شده است که مي‌گويند سالک پس از وصول به مقامات عاليه و وصول به فيوضات ربانيه تکليف از او ساقط مي‌گردد سخني است کذب و افترائي است بس عظيم»1️⃣ ولي در موضعي تصريح مي‌کنند که سالک از مقام تکليف بيرون مي‌رود مي‌نويسند: «چون براي وي (سالک) درهائي از غيب گشوده شد بايد تا سرحدّ امکان عمل به مقتضاي ظاهر احکام و به مقتضاي باطنِ کشف شده بنمايد و اگر براي او جمع ميان عمل به ظاهر و باطن امکان نداشت پس تا هنگامي که آن حال باطني و آن وارده ملکوتي بر حال اين سالک غلبه پيدا ننموده، باز واجب است بر او از علم ظاهر پيروي کند و اگر آن وارده و حال باطن غلبه پيدا کرد و سالک را مغلوب نمود بطوريکه از مقام تکليف بيرون برود در اين صورت بايد به مقتضاي حالش عمل کند چرا که وي در حکم مجذوبين است که جذبه الهيه آن آنان را فرا گرفته و از اراده ‌و ‌اختيار خارج نموده است‌»2️⃣ ابن عربي مي گويد: فان صدر منهم (المحدثون) ما هو في الظاهر تعدًّ لحدود من حدود الله فذلک الحدّ هو بالنسبه اليک حدّ و بالنسبه اليه مباح لا معصية فيه و أنت لا تعلم. فما أتي محرّما من هذه صفته فانّه ممن قيل له، اعمل ما شئت فما عمل الّا ما اُبيح له عمله ...»3️⃣ «و من عباد الله من لم يأت في نفس الامر الّا ما ابيح له ان ياتيه بالنظر الي هذا الشخص علي الخصوص... انّ الله يقول للعبد لحالة خاصة افعل ما شئت فقد غفرت لک فهذا هو المباح و من اتي مباحا لم يؤاخذه الله به و ان کان في العموم في الظاهر معصية فما هو عند الشرع في حقّ هذا الشخص معصية»4️⃣ مولوي در مقدمه جلد پنجم مثنوي مي گويد: «شريعت همچو شمع است ره مي نمايد و بي آنکه شمع به دست آوري، راه رفته نشود چون در ره آمدي، آن رفتن تو طريقت است و چون رسيدي به مقصود، آن حقيقت است و جهت اين که گفته اند که: لو ظهرت الحقائق بطلت الشرايع، هم چنان که مس زر شود و يا خود از اصل زر بود، او را نه علم کيميا حاجت است که آن شريعت است، و نه خود را در کيميا ماليدن که آن طريقت است چنان که گفته اند: طلب الدليل بعد الوصول الي المدلول قبيح، و ترک الدليل قبل الوصول الي المدلول مذموم حاصل آنکه: (شريعت) همچون علم کيميا آموختن است از استاد يا از کتاب و (طريقت) استعمال کردن داروها و مس را در کيميا ماليدن است و (حقيقت) زر شدن آن مس. کيميا دانان به علم کيميا شادند که ما علم اين مي دانيم و عمل کنندگان به عمل کيميا شادند که ما چنين کارهايي مي کنيم و حقيقت يافتگان به حقيقت شادند که ما زر شديم و از علم و عمل کيميا آزاد شديم و ما (عتقاءالله) ايم. کل حزب بما لديهم فرحون يا مثال (شريعت) همچو علم طب آموختن است و (طريقت) پرهيز کردن به موجب علم طب و داروها خوردن و (حقيقت) صحّت يافتن ابدي و از آن هر دو فارغ شدن، چون آدمي از اين حيات ميرد، شريعت و طريقت هر دو از او منقطع شود و حقيقت ماند... شريعت علم است، طريقت عمل است حقيقت الوصول الي الله»5️⃣ 📚منابع: 1️⃣رساله لب اللباب ص۵۳/محمد حسین طهرانی/ناشر:انتشارات حکمت 2️⃣روح مجرد ص۳۳۴/محمد حسین طهرانی/ناشر:انتشارات علامه طباطبایی/مشهد 3️⃣فتوحات المکیه ج۲ص۸۰/ابن عربی اندلسی/ناشر:دار صادر/بیروت 4️⃣همان ج۱۴ ص۶۲۳ 5️⃣مقدمه ج۵ مثنوی/مجموعه نرم افزار های نور @sonnat_voice
تحقیقی پیرامون فلسفه،عرفان و تصوف
۱۰- گفتار متعارض درباره سقوط تکالیف شرعیه از صوفیان آقای طهراني مي نويسند: «پوشيده نماند که ازابتد
۱۱-گفتار متعارض در لزوم استاد محمد صادق طهرانی می نویسد: «از ارکان مهمّ در سلوک و عرفان عملي، استاد و شيخ آگاه است و حضرت علّامه والد لزوم استاد را از مسلمات عقل و کتاب و سنّت دانسته و در مواضع متعدّدي از (دوره علوم و معارف اسلام) آن را برهاني نموده اند. پيمودن راه خدا و طی مسير عبوديت و درمان امراض قلبي، مشروط به مراعات ظرائف و دقائقي است که جزاستاد خبير مهيمن بر نفوس کسي نمي تواند از آن آگاه گردد، سالکي که بر اساس ظنّ و گمان خود قدم در اين راه بگذارد در هيچ منزلي از آفات و تبعات آن در امان نيست... گذشته از اين مساله، سالک از ابتداء که قدم در راه تهذيب نفس و تطهير آن مي گذارد تا آن زمان که مستعدّ و قابلِ (رقم فيض) حضرت پروردگار شود همواره با آفات و موانعي رو به رو مي شود که گاه او را تا مرتبه سقوط و محروميت ابدي از لقاء حضرت پروردگار مي کشاند گاهي مبتلاء به وساوس شيطان مي شود و گاه در چنگال تسويلات نفس امّاره گرفتار و گاه مغرور و فريفته به ظهورات نفس خود مي گردد»1️⃣ «کساني که از نعمت وجود استاد محروم هستند، گاهي از شدت سختي واردات، قالب تهي کرده و يا به امراض صعب جسماني مبتلا ميشوند... جدّ مادري ما، مرحوم حاج آقا معين شيرازي براي حقير تعريف مي کردند: گاهي مرحوم انصاري در نماز، تنها به مقدار ذکر واجب از رکوع و سجود اکتفاء مي کردند و با اينکه ذکر صلوات عقيب ذکر رکوع و سجده مستحب است، صلوات نمي فرستادند! روزي خدمت ايشان عرض کردم: آقا! مگر ذکر صلوات در رکوع و سجده نماز مستحب نيست؟ فرمودند: مستحب است! عرض کردم پس شما چرا نمي گوئيد؟ فرمودند: نمي توانم! گاهي حالم چنان مي شود که اگر نماز را ذرّه اي بيشتر ادامه دهم، قبض روح مي شوم. گرچه اين واقعه از طرفي دلالت بر توجّه شديد و شور و عشق وافر ايشان به حضرت پروردگار دارد، ولي بروز اين حالات و عدم تحمل آن، به خاطر اينست که مرحوم انصاري استاد نداشتند اگر به استادي همانند مرحوم آية الله حاج ميرزا علي آقاي قاضي مي رسيدند در نماز چنين حالاتي براي ايشان اتفاق نمي افتاد. حضرت علّامه والد: با اينکه مرحوم آقاي انصاري را کامل مي دانستند، هميشه مي فرمودند اين ضربات پي در پي که بر قلب مرحوم آقاي انصاري وارد شد و ايشان را از پا انداخت همه بواسطه نداشتن استاد بود و سبب شد از جهت روحي، فشار بيش از حدّ بر ايشان وارد شود»2️⃣ 📝پی نوشت:بنابراين سخنان، وجود استاد از ضروريات سلوک براي سالک مي باشد ولي در موضع ديگري از اين لزوم اکيد، دست برداشته اند و مطالعه دوره آثار آقای طهراني جاي استاد را کافي دانسته اند. محمد صادق طهرانی نقل می کند: «علّامه والد در اواخر عمر به جهت کثرت امراض و اشتغالات مربوط به تاليف (دوره علوم و معارف اسلام) فرصتي براي پذيرش و تربيت شاگردان نداشتند و مي‌فرمودند براي کساني که مشتاق و طالب حضرت پروردگار بودند و به دنبال استاد طريق مي باشند دو مطلب را بيان کنيد که با آن از استاد مستغني مي گردند اوّل: اخلاص در عمل و دوم: خواندن تمام و کمال دوره علوم و معارف اسلام»3️⃣ 📝پی نوشت:نکته قابل توجّه ديگر آنکه گفته شد جناب آقاي انصاري بواسطه نداشتن استاد از شرح صدر کافي برخوردار نبوده‌اند و ظرف وجوديشان توسعه نيافته بود و لذا ضربات پي در پي ايشان را از پا انداخت. ولي جالب آنکه در موضع ديگر مي نويسند همين آقاي انصاري که نداشتن استاد، نقصان کارشان بوده به مقامي رسيده است که هرگاه اراده مي کرده از لوح محفوظ مطّلع مي شده است. 📚منابع: 1️⃣نور مجرد ص۵۴۱-۵۴۲/محمد صادق طهرانی/ناشر:انتشارات علامه طباطبایی/مشهد 2️⃣همان ص۵۴۴-۵۴۵ 3️⃣همان ص۵۸۹ @sonnat_voice