eitaa logo
شیخ السکوت ؛
1.5هزار دنبال‌کننده
160 عکس
227 ویدیو
3 فایل
ای خواجه نمیخری غلامی ؟ - بر هیچ کس افسانهٔ امید نخواندیم ، جز علی ؛ - قبل از قضاوت من ، به این جمله دقت کن : من نه کافر مطلقم ، نه مسلمان ِ تمام ! - [ مِی‌خواره و سرگشته و رندیم و نظرباز ] .
مشاهده در ایتا
دانلود
شیخ السکوت ؛
یا زهرا بیا ببین به محراب دعا ، افتاده ز پا ولیِ بر حقّ خدا .. کاری بنما تا که نبیند زینب ، مابین عب
هنگام سحر بین مناجات و دعا ، بارانی ز غم می چکید از چشم خدا .. دیوار و در آمد به صدا علی مرو ، زهرا ولی با گریه و آه ؛ علی بیا .. [ کپی ؟ لا ] .
۲۹ اسفند
شیخ السکوت ؛
ولی این جمله‌ی امیرالمومنین ، بد دل آدمو آتیش میزنه : یابن ملجم ! آیا من برایت بد امامی بوده‌ام .. ؟
بی همتا ابرمرد تواریخی تو ، بانگ زحل و طنین مرّیخی تو .. بر سینه‌ی گل نوشته خطّ میخی ، تنها امیر مظلوم تاریخی تو .. :)
۲۹ اسفند
یا رب‌ نماز‌ صبح‌ِ جهان‌ برتر از‌ علیست .. ؟ امشب‌ را به‌ خاطر مولایم‌ سحر مکن .. 💔 سحر مکن .. سحر مکن .. چیزی نمونده تا یتیم شدن مون رفقا :) .. آخ علی .. [ کپی ؟ لا ] .
۲۹ اسفند
13.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای روز نوزدهم ماه مباركِ رمضان ؛ - خدای من ، در این روز نگاه امیرالمومنین را ، نصیبم کن ؛ [ فرهنگِ فوروارد را بجا آورید ] .
۳۰ اسفند
شیخ السکوت ؛
سحر هجدهم و حال دلم ملتهب است ، یا رب ، ای کاش نیاید سحر روز دگر .. :) [ کپی ؟ لا ] .
سحرِ نوزدهم ، بی پدری بد دردیست ، دمِ زینب شده بازم مکن ای صبح طلوع .. [ کپی ؟ لا ] .
۳۰ اسفند
42.9K
اذان به وقتِ فرق شکافته .. 💔
۳۰ اسفند
۳۰ اسفند
شیخ السکوت ؛
ای که بر ابن ملجم ، دم و مدام لعنت ؛
بر سازنده‌ی زهرِ تیغِ ابن ملجم ، لعنت ؛
۳۰ اسفند
شیخ السکوت ؛
اذان به وقتِ فرق شکافته .. 💔
اقتَربتِ السَّاعةُ وَانشَقَّ القَمَر .. 💔
۳۰ اسفند
شب به پایان رسید نزدیک اذانِ صبح شد و وقت رفتن به مسجد .. حضرت آماده به مسجد رفتن شدند ، مرغابی‌ها سرِ راه مولا را گرفته ، و ناله می کردند .. حضرت فرمود : آنها را به حال خود واگذارید ؛ زیرا آنها صیحه می زنند [ و طولی نمی کشد ] که به دنبال آن ، گریه ها بلند می شود .. ام کلثوم و حسن عرض کردند : چرا اینگونه میگوئید پدر ؟ حضرت فرمودند : گمان بد نیست ، دل گواهی می دهد که به شهادت می رسم ؛ 💔 ناله های مرغان و اشک فرزندان ، مانع مولا نشد و به راه خویش ادامه داد تا به درب خانه رسید ، کمربند حضرت به قلاب در گیر کرد و باز شد . گویا با زبان بی زبانیش می خواست مولا را از تصمیم رفتن به سوی دوست باز دارد ؛ اما بر عکس ، علی خسته از دنیا و مشتاق دیدار رسول خدا و فاطمه اش بود .. ؛ بعد از رسیدن به مسجد ، اول با سپیده سحر خداحافظی کرد : ای طلوع فجر ! از روزی که علی به دنیا آمده ، نشده تو بیدار باشی و چشمان علی در خواب ؛ اما این شب ، آخرین شبی است که چشم علی را بیدار می یابی .. 💔 پس از ورود به مسجد کوفه ، در تاریکی چند رکعت نماز خواند ، و مشغول تعقیبات شد .. پس از آن به پشت بام مسجد رفت و ندای اذان را سر داد ؛ آنگاه وارد مسجد کوفه شد ، ابن ملجم مرادی که تمام آن شب ، در مسجد بیدار بود و چشم به راه و مترصد آن حضرت بود ، و چون نسیم سحرگه وزید خوابش برده بود را بیدار کرد .. و فرمود : برخیز وقت نماز است ؛ او که در نقشه خائنانه‌اش ، تصمیم گرفته بود تا آن حضرت را به هنگام برخاستن از رکوع و یا سر برداشتن از سجده ، هدف گیرد .. به همین جهت پس از آغاز نماز دزدانه برخاست و به سرعت ، خود را کنار ستونی که امام در کنار آن به نماز ایستاده بود رساند ، تا در فرصت مناسب جنایتش را عملی کند .. هنگامی که اميرالمؤمنين سر از سجده برداشت ، آن ملعون با شمشیر زهرآلودش که با هزار دینار آن را آغشته به زهر ساخته بود ، فرق مولا را شکافت .. :) بر طبق روایات ابن ملجم ، درست همان جایی را هدف قرار داد ، که در جنگ خندق به وسیله شمشیر [ عمرو ] هدف قرار گرفته بود .. مولا با صورت به محراب افتاد در حالی که زمزمه کنان می‌گفت : [ بسم الله و بالله فزت و رب الکعبه ] .. به پروردگار کعبه رستگار شدم .. - امام در ادامه فرمودند والله قسم ، ابن ملجم مرا کشت ، آن ملعون ، آن فرزند یهودیه مرا کشت ، ای مردم ابن ملجم از دست شما مگریزد .. حضرت با بیان نام و نشان از قاتل خود ، خواست بی‌گناهی در آن شرایط بحرانی کشته یا زخمی و دستگیر نشود .. ضربتِ ابن ملجمِ ملعون ، فرق مباركِ حضرت را تا پیشانی و محلِ سجده شکافته بود .. :) 💔 .
۳۰ اسفند