شیخ السکوت ؛
یا زهرا بیا ببین به محراب دعا ، افتاده ز پا ولیِ بر حقّ خدا .. کاری بنما تا که نبیند زینب ، مابین عب
هنگام سحر بین مناجات و دعا ،
بارانی ز غم می چکید از چشم خدا ..
دیوار و در آمد به صدا علی مرو ،
زهرا ولی با گریه و آه ؛ علی بیا ..
[ کپی ؟ لا ] .
۲۹ اسفند
شیخ السکوت ؛
ولی این جملهی امیرالمومنین ، بد دل آدمو آتیش میزنه : یابن ملجم ! آیا من برایت بد امامی بودهام .. ؟
بی همتا ابرمرد تواریخی تو ،
بانگ زحل و طنین مرّیخی تو ..
بر سینهی گل نوشته خطّ میخی ،
تنها امیر مظلوم تاریخی تو .. :)
۲۹ اسفند
یا رب نماز صبحِ جهان برتر از علیست .. ؟
امشب را به خاطر مولایم سحر مکن .. 💔
سحر مکن ..
سحر مکن ..
چیزی نمونده تا یتیم شدن مون رفقا :) ..
آخ علی ..
[ کپی ؟ لا ] .
۲۹ اسفند
13.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای روز نوزدهم ماه مباركِ رمضان ؛
- خدای من ، در این روز نگاه
امیرالمومنین را ، نصیبم کن ؛
[ فرهنگِ فوروارد را بجا آورید ] .
۳۰ اسفند
شیخ السکوت ؛
سحر هجدهم و حال دلم ملتهب است ، یا رب ، ای کاش نیاید سحر روز دگر .. :) [ کپی ؟ لا ] .
سحرِ نوزدهم ، بی پدری بد دردیست ،
دمِ زینب شده بازم مکن ای صبح طلوع ..
[ کپی ؟ لا ] .
۳۰ اسفند
۳۰ اسفند
۳۰ اسفند
۳۰ اسفند
شیخ السکوت ؛
با وضو آمد به قصد لیلة الفرقت علی ، ابنملجم در شبِ احیاء چه قرآنی گشود .. [ کپی ؟ لا
ای که بر ابن ملجم ، دم و مدام لعنت ؛
۳۰ اسفند
شیخ السکوت ؛
ای که بر ابن ملجم ، دم و مدام لعنت ؛
بر سازندهی زهرِ تیغِ ابن ملجم ، لعنت ؛
۳۰ اسفند
شیخ السکوت ؛
اذان به وقتِ فرق شکافته .. 💔
اقتَربتِ السَّاعةُ وَانشَقَّ القَمَر .. 💔
۳۰ اسفند
شب به پایان رسید نزدیک اذانِ
صبح شد و وقت رفتن به مسجد ..
حضرت آماده به مسجد رفتن شدند ،
مرغابیها سرِ راه مولا را گرفته ،
و ناله می کردند ..
حضرت فرمود :
آنها را به حال خود واگذارید ؛ زیرا آنها
صیحه می زنند [ و طولی نمی کشد ] که
به دنبال آن ، گریه ها بلند می شود ..
ام کلثوم و حسن عرض کردند :
چرا اینگونه میگوئید پدر ؟
حضرت فرمودند : گمان بد نیست ،
دل گواهی می دهد که به شهادت می رسم ؛ 💔
ناله های مرغان و اشک فرزندان ، مانع
مولا نشد و به راه خویش ادامه داد تا
به درب خانه رسید ، کمربند حضرت به
قلاب در گیر کرد و باز شد . گویا با زبان
بی زبانیش می خواست مولا را از تصمیم
رفتن به سوی دوست باز دارد ؛ اما بر عکس ،
علی خسته از دنیا و مشتاق دیدار رسول
خدا و فاطمه اش بود .. ؛
بعد از رسیدن به مسجد ، اول با سپیده سحر
خداحافظی کرد : ای طلوع فجر ! از روزی که
علی به دنیا آمده ، نشده تو بیدار باشی و
چشمان علی در خواب ؛ اما این شب ، آخرین
شبی است که چشم علی را بیدار می یابی .. 💔
پس از ورود به مسجد کوفه ،
در تاریکی چند رکعت نماز خواند ،
و مشغول تعقیبات شد ..
پس از آن به پشت بام مسجد رفت
و ندای اذان را سر داد ؛
آنگاه وارد مسجد کوفه شد ،
ابن ملجم مرادی که تمام آن شب ،
در مسجد بیدار بود و چشم به راه
و مترصد آن حضرت بود ، و چون
نسیم سحرگه وزید خوابش برده
بود را بیدار کرد ..
و فرمود :
برخیز وقت نماز است ؛
او که در نقشه خائنانهاش ، تصمیم
گرفته بود تا آن حضرت را به هنگام
برخاستن از رکوع و یا سر برداشتن
از سجده ، هدف گیرد ..
به همین جهت پس از آغاز نماز دزدانه
برخاست و به سرعت ، خود را کنار ستونی
که امام در کنار آن به نماز ایستاده بود رساند ،
تا در فرصت مناسب جنایتش را عملی کند ..
هنگامی که اميرالمؤمنين سر از سجده
برداشت ، آن ملعون با شمشیر زهرآلودش
که با هزار دینار آن را آغشته به زهر
ساخته بود ، فرق مولا را شکافت .. :)
بر طبق روایات ابن ملجم ، درست همان
جایی را هدف قرار داد ، که در جنگ خندق
به وسیله شمشیر [ عمرو ] هدف قرار گرفته
بود ..
مولا با صورت به محراب افتاد در
حالی که زمزمه کنان میگفت :
[ بسم الله و بالله فزت و رب الکعبه ] ..
به پروردگار کعبه رستگار شدم ..
-
امام در ادامه فرمودند والله قسم ،
ابن ملجم مرا کشت ، آن ملعون ،
آن فرزند یهودیه مرا کشت ، ای مردم
ابن ملجم از دست شما مگریزد ..
حضرت با بیان نام و نشان از قاتل خود ،
خواست بیگناهی در آن شرایط بحرانی
کشته یا زخمی و دستگیر نشود ..
ضربتِ ابن ملجمِ ملعون ، فرق مباركِ
حضرت را تا پیشانی و محلِ
سجده شکافته بود .. :) 💔
#فور .
۳۰ اسفند