eitaa logo
"سوخته♡
320 دنبال‌کننده
79 عکس
26 ویدیو
0 فایل
غير از غم معشوق در عالم خبرى نيست جايي خبرى نيست که از غم خبرى نيست. . . ... اشعاری را که علاقه دارید را برایم بفرستید🤝 . 👤 @moradi_hos3ein
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غير از غم معشوق در عالم خبرى نيست جايي خبرى نيست که از غم خبرى نيست پروانه پرش سوخت ولى آبرويش شد ما هم دلمان سوخته، اين کم خبرى نيست دنيا نتوانست ز ما گريه بگيرد بين غم تو از غم عالم خبرى نيست. @sooookhteh
بیگ محمد: هیچ وقت عاشق بوده ای ستار؟ ستار: عاشق زیاد دیده ام! بیگ محمد: راه و طریقش چه جور است عشق؟ ستار: من که نرفته ام برادر! بیگ محمد: آنها که رفته اند چی؟ آنها چی می گویند؟ ستار: آنها که تا به آخر رفته اند برنگشته اند تا چیزی بتوانند بگویند! از عاشق  مردم فقط مرگش را میبینند .... @sooookhteh
اوقات خوش آن بود که با دوست به‌سر رفت باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود @sooookhteh
چندی به جنون سر کن عقل دست و پا گیر است ... @sooookhteh
عقل در اشعار به معنا های متعدد آورده شده اینجا منظور آن عقل حسابگرِ منافع سنج است که اگه انسان خیلی بهش بها بده تمام وجودش رو میگیره و اون موقع دیگه معشوقش رو هم به همین دید میبینه ...🍀🌱
☕ دیر فهمیدیم پس دیوار بالا رفته بود با همان خشت نخستین تا ثریا رفته بود   دیر فهمیدیم و معماران مرموز از قدیم چیده بودند آن‌چه بر پیشانی ما رفته بود!   گاه می گویم به خود اصلا کلاه جد من جای مسجد کاشکی سمت کلیسا رفته بود!   رسم پرهیز از جهان ای کاش برمی‌داشتند کاش یوسف روز اول با زلیخا رفته بود...   من نمی‌دانم چه چیزی پایبندم کرده است کوه اگر پا داشت تا حالا از اینجا رفته بود!   دور تا دورش فقط خشکی‌ست ای تنها خزر راه اگر می‌داشت از این چاله دریا رفته بود! @sooookhteh
این چیست که چون دلهره افتاده به جانم ؟! حال همه خوب است . من اما نگرانم ...    در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر ؛  مثل خوره افتاده به جانم ، که بمانم ...    چیزی که میان من و تو نیست غریبی است ..  صد بار تو را دیده ام ای غم ؛ به گمانم !    " انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت  انقدر که خالی شده بعد از تو جهانم ... "   از سایه ی سنگین تو من کمترم ایا ؟!  بگذار به دنبال تو خود را بکشانم    ای عشق مرا بیشتر از پیش بمیران  انقدر که تا دیدن او زنده بمانم !!!    @sooookhteh
گاهى كِشم سَرى به گريبانِ خويشتن از بس دلم ز تنگىِ دنيا گرفته است @sooookhteh
صاحبِ دیوانِ ما گویی نمی‌داند حساب کاندر این طُغرا نشانِ حِسبَةً لِلّه نیست هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو کِبر و ناز و حاجِب و دربان بدین درگاه نیست بر درِ میخانه رفتن کارِ یکرنگان بود خودفروشان را به کویِ می‌فروشان راه نیست هر چه هست از قامتِ ناسازِ بی اندام ماست ور نه تشریفِ تو بر بالایِ کس کوتاه نیست بندهٔ پیرِ خراباتم که لطفش دایم است ور نه لطفِ شیخ و زاهد، گاه هست و گاه نیست حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی‌مشربیست عاشقِ دُردی‌کش اندر بندِ مال و جاه نیست @sooookhteh
چون به پا رفتن میسر نیست مارا سوی دوست نامه می‌گردیم و با بال کبوتر می‌رویم @sooookhteh