eitaa logo
"سوخته♡
319 دنبال‌کننده
79 عکس
26 ویدیو
0 فایل
غير از غم معشوق در عالم خبرى نيست جايي خبرى نيست که از غم خبرى نيست. . . ... اشعاری را که علاقه دارید را برایم بفرستید🤝 . 👤 @moradi_hos3ein
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
وشاید تنها اشتراک این روزهایمان دلتنگی باشد...
من او را دیده بودم نگاهی مهربان داشت غمی در دیدگانش موج میزد که از بخت پریشانش نشان داشت نمیدانم چرا هر صبح ، هر صبح که چشمانم به بیرون خیره می‌شد میان مردمش می‌دیدم و باز غمی تاریک بر من چیره می‌شد
در مجموعه «شعر انگور» با شعری به نام «دیدار» رو‌به‌رو می‌شویم؛ روایتی زیبا از داستانِ عاشقانی اندوهگین که در شبی بهاری یکدیگر را در کوچه‌ای ملاقات می‌کنند و حرف‌های دلشان را در لحظه‌ای کوتاه به هم می‌زنند و پس از آن از یکدیگر جدا می‌شوند و این می‌شود پایان ماجرایشان. از همان ابتدا شاعر از «نگاهی مهربان» سخن می‌گوید، اما نگاهِ مهربانی پر از غم که حاصل بختی پریشان است؛ این خود اولین ضربه و اولین تنشی است که مخاطب را علاقه‌مند به ادامه‌ٔ ماجرا می‌کند.
کمی جلوتر شاعر می‌گوید هر روز کسی را که دوستش دارد میان مردم می‌بیند، استفاده از عبارتِ «میانِ مردم دیدن» بسیار بجاست، زیرا «مردم» هم به معنی جمعیت و هم نشانگرِ مردمک چشم است. شعر با فضاسازی خوب و استفاده از واژگانِ شب و عطر و بهار و... مانند یک فیلم به جلو می‌رود، تا جایی که دو عاشق، در خَمِ کوچه‌ای دور، یکدیگر را ملاقات می‌کنند و به یک «دَم» آنچه در دل است را عیان می‌سازند. کلمهٔ «دَم» نیز انتخابی چند وجهی‌ست، زیرا هم به معنیِ «لحظه» است، هم به معنی «نفس»، هم به معنی «دهان» و هم مجازا «بوی‌و‌عطر»(فرهنگ‌فارسی‌معین)، که همگی با سایر عناصر شعر، ساخت زیباشناشانه دارند. نکته‌ی قابل توجه دیگر در این سروده آن است که دقیقا ابتدای هر صحنه‌ٔ جدید، وزن تغییر می‌کند، تا شروع یک نمای جدید را مشخص کند، یعنی نمای اول: ابتدای شعر، نمای دوم: هنگام شب در کوچه‌ٔ دور و نمای سوم: هنگام شنیدن خبر رفتن معشوق. ابیات پایانی هم «بدرود» شاعر است به ما و تنها گذاشتنمان با این غم که: چرا او رفت، چرا چشم‌هایش اندوهگین بود، چرا بختی پریشان داشت و چرا... • من او را دیده بودم نگاهی مهربان داشت غمی در یدگانش موج می‌زد که از بخت پریشانش نشان داشت نمی دانم چرا هر صبح، هر صبح که چشمانم به بیرون خیره می‌شد میان مردمش می‌دیدم و باز غمی تاریک بر من چیره می‌شد شبی در کوچه‌ای دور از آن شب‌ها که نور آبی ماه زمین و آسمان را رنگ می‌کرد از آن مهتاب شب‌های بهاری که عطر گل فضا را تنگ می‌کرد در آنجا، در خَمِ آن کوچه‌ی دور نگاهم با نگاهش آشنا شد به یک دَم آنچه در دل بود گفتیم سپس چشمان ما از هم جدا شد از آن شب دیگرش هرگز ندیدم تو پنداری که خوابی دلنشین بود به من گفتند او رفت نپرسیدم چرا رفت ولی در آن شب بدرود، دیدم که چشمانش هنوز اندوهگین بود @sooookhteh
دلِ من باز چو نی می نالد ای خدا خونِ کدامین عاشق باز در چاه چکید؟!... @sooookhteh
اگر از دل من غایب شوی ،پس سینه من کجا میتواند قلب جایگزین داشته باشد؟...
بگیر فطره‌ام امّا مخور برادرجان که من در این رمضان قُوتِ غالبم «غم» بود @sooookhteh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به‌ پناه آمده اند مُشتی بی‌پناه اینجا مسافرخانه یا تبعیدگاه عشق است اینجا از اینجا دعاگو هستم ان شاءالله... @sooookhteh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در ساحتی که جز عجز از کس نمی خریدند ما از سیاه بختی بیچاره هم نبودیم ... @sooookhteh
ما که باشیم که زخم تو شود قسمت ما...؟
ما را برای در به دری آفریده اند هی میرویم و جاده به جایی نمیرسد... @sooookhteh
من آن درسم که روز امتحانش را نمیدانی همان آهنگ زیبا که زبانش را نمیدانی! مرا، حل کرده ای پاسخ بدست آورده ای اما از این ارقام طولانی یکانش را نمیدانی! نمازی بود در شهری میانِ راهِ دلبستن وضو داری ولی وقت اذانش را نمیدانی! مرا چون عیدفطری دوست داری، مشکلت اینجاست به این عیدی که دل بستی زمانش را نمیدانی محبت کافه ای شیک و تماشایی ست در تهران که وصفش را شنیدی و نشـانش را نمیدانی به خاطر داشتی من را شبیه شعری از حافظ که ترکیب درست واژگانش را نمیدانی @sooookhteh
ماکه باشیم که زخم تو شود قسمت ما؟ دیدن تیر درآغوش کمان مارا بس..‌. @sooookhteh
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زد اگر کسی در خانه ات دل ماست کرده بهانه ات! ... @sooookhteh
ما به گرد خویش میگردیم آه ای ساربان! آرمان شهری که قولش را به ما دادی کجاست؟ @sooookhteh
هرکسی کام دلی آورده درکویت به‌دست ماهم آخر در غمت خاکی به سر خواهیم کرد... @sooookhteh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
وشاید قسمتی از هر دل وقلبی باید خالی بماند و با هیچ چیز و هیچ کس جبران نشود ... اری ای عزیز، دلِ من ! اینگونه میشود که تو باید دلتنگ بمانی ... @sooookhteh
شیوه‌ی چشمت فریب جنگ داشت ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم پ.ن: معشوقا! جذبات جمال و چشمان خمارين و مست و سياهت، از زمانى كه مرا به خود فريفته ساخت، نه براى آن بود كه عاشقى و معشوقى به جاى ماند و مرا به ديدارت نايل سازد بلكه از اوّل قصد نابودى و جنگيدن با من داشتند تا من نمانم و تو بمانى برگرفته از کتاب @sooookhteh
به رغم مدعیانی که منع عشق کنند جمال چهره تو حجت موجه ماست @sooookhteh
شبی بی یاد زلفت صبح کردن قسمت ما نیست پریشانی چرا دست از سر ما برنمی‌دارد @sooookhteh
"حُزنكَ لا يُلام، أنا لو كنتُ حزنًا لتمنّيتُ أن أسكنَ صدرَك. اندوهت را ملامتی نیست، من هم اگر اندوه بودم، آرزو داشتم در سینه‌ات بنشینم. @Sooookhteh
دانه‌ی سرخ اناریم و نگه داشته اند دل چون سنگ تو را در دل چون شیشه‌ی ما اگر از کشته‌ی خود نام و نشان می پرسی عاشقی شیوه‌ی ما بود و جنون پیشه‌ی ما سرنوشت تو هم ای عشق! فراموشی بود حک نمی کرد اگر نام تو را تیشه‌ی ما ما دو سرویم، در آغوش هم افتاده به خاک چشم بگشا که گره خورده به هم ریشه‌ی ما @sooookhteh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
مااز آنهاییم، آنهایی که حین دوست داشتن،میمیرند...
مسیر آمدنت جاده سبکبالی است نه شهر من که شلوغ است راه بن بستش... @sooookhteh