به درخواست شما
سعی بر این میشود که در کانال موسیقی متناسب با فضای کانال هم گذاشته شود...
ممنون از توجهتون 🙏🌹
🎵🎵.فکر زنجیری کنید ای عاقلان،
بوی گیسویی مرا دیوانه کرد،
#علیرضا_قربانی
#موسیقی
#شبهای_دلتنگی
#سوخته
°
احتیاط باید کرد.
همه چیز کهنه می شود
و اگر کمی کوتاهی کنیم،
عشق نیز...!
#نادر_ابراهیمی
#سوخته
@sooookhteh
مرا بگیر آتشم بزن و جان بده به من و در سپیده ی جان
روشن باش.!
تا آخر بشنوید...
#علی_زند_وکیلی
#موسیقی
#شبهای_دلتنگی
#سوخته
اگر باید زخمی داشته باشم که نوازشم کنی
بگو تا تمام دلم را شرحه شرحه کنم...
زخم ها زیبایند و زیباتر آنکه تیغ را هم تو فرود آورده باشی
تیغت سِحر است و نوازشت معجزه و
لبخندت تنظیمی از قواره نور
و تیمار داری ات
کرشمه ای میان زخم و مرهم..!
#حسین_منزوی
#سوخته
@sooookhteh
در این ظلمتسرا تا کی به بوی دوست بنشینم
گهی انگشت بر دندان گهی سر بر سر زانو
#حافظ
#سوخته
@sooookhteh
قطار میرود ،تو میروی تمام ایستگاه میرود و
من چقدر ساده ام؛که سال های سال در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاد ه ام
وهمچنان وهمچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه دادهم ...
تا آخر بشنوید
#حجت_اشرف_زاده
#موسیقی
#شبهای_دلتنگی
#سوخته
@sooookhteh
سکوتِ اهل غم را ترجمانی نیست غیر از اشک
معانی هم نمیگنجند در ظرفِ بیان گاهی...
#علی_مقیمی
#سوخته
@sooookhteh
ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست
درد تو بجانِ خسته داریم ای دوست
گفتی که به دلشکستگان نزدیکم
ما نیز دلِ شکسته داریم ای دوست
#سوخته
#ابوسعید_ابوالخیر
@sooookhteh
مگو در کوی او شب تاسحر بهرچه میگردی
که دل گم کردهام آنجاو میجویم نشانش را
ولادت با سعادت حضرت زهرا سلام الله علیها مبارک باشد ...
#فروغی_بسطامی
#سوخته
@sooookhteh
این نیز بگذرد ...
یک روزی باران میبارد آرام آرام میشورد غم هارا
این نیز بگذرد...
#زیبا_بشنوید
#امید_ناصری
#موسيقي
#شبهای_دلتنگی
#سوخته
@sooookhteh
گفتند روزی پدر لیلی به مجنون اجازه ی دیدار داد ،دیداری کوتاه
وقت مجنون کم بود ،دیر خبرش داده بودند
هرچه دیرتر هم میرسید از ان ساعت کوتاه جا می ماند
می دوید ،می افتاد و برمی خاست و به خورشید که انگار برای رفتن همپای مجنون می دوید نگاه نمی کرد ...
خار بیابان بود و گرمای زمین بود و نیش زبان مردمان ...
مجنون را نه پای افزاری بود از شتاب ؛ نه دستاری بر پوشاندن رو که نیازش هم نبود...
اما گوشهایی داشت برای نشنیدن صدای مردمان و چشمانی فقط برای دیدن معشوق
و زبانی لیلی گو و قلبی وسیع که جایی برای غیر نداشت ....
روی خاک آلود و موی پریشان و پای پرخون را نمی دید ...
شاید از محبت معشوق اطمینان داشت و شاید اصلا برای او مجنونی هم نبود ...
پس می رفت و می شتافت و درد زمانه و خورشید شتابان و بیابان نامهربان جز یاد یار نمی افزود ...
خوشا مجنون جان
عقلم همه در سلسلهٔ موی تو گم شد
ماهِ خردم در شبِ گیسوی تو گم شد
از هر طرفی جلوهکنان بود نسیمی
چون بوی تو آمد، همه در بوی تو گم شد
#طالب_آملی
#لیلی_و_مجنون
#سوخته
@sooookhteh