eitaa logo
به سوی سماء
958 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
487 ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
فرشتگان از خدا پرسیدند: با این محبتی که به انسان داری، چرا غم را آفریدی؟ خداوند فرمود: غم را برای خودم آفریدم؛ زیرا انسان تا غمگین نشود مرا یاد نمی‌کند. «أنا عند المُنکسرةِ قلوبُهم». @sooyesama
من داستان آن گل سرخم که عاقبت دلسوزی نسیم سرش را به باد داد... @sooyesama
امام سجاد (ع) در شب بیست و هفتم ماه رمضان، از آغاز تا انجام شب می‌فرمود: اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ الِاسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْت (الإقبال بالأعمال الحسنة، ج۱، ص۴۰۲) @sooyesama
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
خرم آن روز کز این منزل ویران بروم راحت جان طلبم و از پی جانان بروم... دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم... به هواداری او ذره صفت رقص کنان تا لب چشمه خورشید درخشان بروم... @sooyesama
دل عزیزم فرشته پایین می‌آید که تو را بالا برد. هستی، قوای خود را می‌فرستد تا تو را پیدا کنند، بیارایند و به آغوش بی‌نهایت او فرا خوانند. سلطان خواهان توست و تو ای فریده برگزیده، بی‌خبر در خرابات دنیا پرسه می‌زنی. اکنون شب معراج توست. از سرای فریب بگذر و به جایگاه جاوید باز گرد. مرگ را بپذیر که هستی دویی بر نمی‌تابد. @sooyesama
در تاریخ عرفان اسلامی، یکی از عناوینی که به عرفان می‌دادند تصوّف بود. به عارف نیز صوفی می‌گفتند. صوفی به معنای پشمینه‌پوش است. گاهی در تعبیرهای فارسی، عنوان پشمینه‌پوش آمده است که به همین معنا است. در رسالۀ قشیریّه آمده است که صوفی از صوف می‌آید. صوف یعنی پشم. از قرن سوّم به بعد لفظ صوفی برای عارف مستقرّ شد. بعدها در قرنِ هفتم به بعد کم‌کم این عرفان گاهی با چیزهایی آمیخته شد و آلودگی‌هایی به میان آمد. تا جایی که به این افراد، در خانقاه‌ها با نذرهایی که برایشان می‌کردند، بسیار خوش می‌گذشت. بعدها به دلیل این نقایص، از تعابیر دیگری استفاده شد. مثلاً تعبیرِ عرفان از قرن هفتم در برابرِ تصوّف و عارف در برابر صوفی قرار گرفت. برای این‌که عارف‌نماها از عارفان جدا شوند. لفظِ صوفی در عبارت فوق یعنی همان عارف، نه یعنی دراویشی که در کارشان، أنانیّت هست‌؛ خداخواهی که نیست، دنیاخواهی هست، دُکّان‌داری هست، برخی موقع‌ها شریعت را زیرِ پا می‌گذارند! این‌ها نه. این اصلاً عرفان نیست... (لغت_موران) @sooyesama @madresehbagherain
پروردگارا! شب‌های ماه رمضان سپری شد، روزهای ماه رمضان درنوردیده شد و ما نمی‌دانیم که در این روزها و شبهایی که گذشت، چه مقدار توانستیم ظرف وجود خودمان را از رحمت تو، از عنایت تو لبریز کنیم. «إن لَم تَکُن رَضِیتَ مِنّا فَالآنَ فَارضِ مِنّا»؛ پروردگارا! اگر تا این لحظه ما نتوانسته‌ایم رضایت و خشنودی تو را کسب کنیم، درخواست و تمنا می‌کنیم که در همین لحظه رضایت خودت را شامل حال ما بفرما. (۱۳۸۹/۰۶/۱۴) @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
نماز شب آخر ماه رمضان، ده رکعت است؛ به صورت پنجْ دو رکعتی با کیفت ذیل: - هر رکعت: حمد + ۱۰ توحید - در رکوع: سبحان ربی العظیم و بحمده + ۱۰ مرتبه تسبیحات اربعه - در سجده: سبحان ربی الاعلی و بحمده + ۱۰ مرتبه تسبیحات اربعه - پس از اتمام نماز: ۱۰۰۰ مرتبه استغفار - سپس به سجده رفته و می‌گوید: یا حی و یا قیوم، یا ذا الجلال و الاکرام، یا رحمن الدنیا و الآخرة و رحیمهما، یا ارحم الراحمین، یا اله الاولین و الآخرین، واغفر لنا ذنوبنا و تقبل منا صلاتنا و صیامنا و قیامنا. (منبع: مفاتیح الجنان) یادآوری: مرحوم میرزا جواد آقا در «المراقبات» تاکید بسیاری بر این نماز داشته و انجام آنرا موجب غفران نمازگذار و همه روزه داران می‌داند. @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم... جامه زهد و ریا کندم و بر تن کردم خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم #امام_خمینی @sooyesama
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم همچو منصور، خریدار سر دار شدم غم دلدار فکنده است به جانم شرری که به جان آمدم و شهره بازار شدم در میخانه گشایید به رویم شب و روز که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم جامه زهد و ریا کندم، و بر تن کردم خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم واعظ شهر که از پند خود آزارم داد از دم رند می آلوده مددکار شدم بگذارید که از بتکده یادی بکنم من که با دست بت میکده بیدار شدم @sooyesama
بوعلی در مقامات‌العارفین اشارات، در مورد عارف می‌گوید: حشٌّ بشٌّ بَسّامٌ وَ هُوَ شُجاعٌ؛ وَ کَیفَ لا وَ هُوَ بِمُعزَلٍ عَنْ تَقیَّهِ المَوت. عارف از موت تقیّه‌ای ندارد. خصوصیّت بارز امام رضوان الله علیه این بود که از مرگ نمی‌ترسید؛ چون مرگ ارادی را تجربه کرده بود. وقتی مرگ ارادی را تجربه کرده بود، وقتی که ترس از مرگ نباشد، انسان چیزی کم نمی‌آورد و بقیه مسائل برای او حلّ است. از این رو در مورد تبعیدشان بعد از واقعه ۱۵ خرداد می‌فرمودند: این ها می‌ترسیدند، من نمی‌ترسیدم. هم چنین در واقعهٔ ۲۵ شوال که عوامل رژیم پهلوی بعضی از طلاب را مجروح کردند و بعضی را به شهادت رساندند و بسیاری از آقایان ترسیدند و گفتند: وقت تقیّه است و ساکت شدند، اعلامیه امام در فردای آن روز که در آن خطاب به رژیم فرمودند: شما روی مُغول را سفید کردید! کسی که از مرگ نترسد، چنین آثاری دارد: اَلْعارِفُ شُجاعٌ‌ کَیفَ لا وَ هُوَ بِمُعزِلٍ عَنْ تَقیَّة المَوت. در انجام وظیفه، آن چه که جلوی دیگران را می‌گرفت و می گیرد، همان ترس از مرگ است. بنده در همان بحبوحهٔ قیام ایشان، رفتم خدمت یکی از مراجع که از اساتید من هم بودند. دیدم بحار مرحوم علامه مجلسی را باز کرده‌اند و مشغول مطالعه بحث تقیّه هستند. او گرچه ممکن بود بحثی از جهاد و مبارزه و فداکاری مطرح کند، ولی حرف جهاد را می‌زد و فکر تقیّه در ذهنش بود. امّا امام حرف جهاد را می‌زد، فکر جهاد را می‌کرد، و قلبش برای جهاد می‌تپید. @sooyesama