eitaa logo
به سوی سماء
928 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
436 ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از به سوی سماء
راوى می‌گوید: زينب، دختر علی را [در ورودی شهر کوفه] ديدم... به مردم اشاره كرد كه ساكت شويد، پس نَفَس‏ها برگشت و زنگ [مركب‏ها] از كار افتاد. سكوت ناگهانى مردم و خاموش شدن صداى زنگ‏‌ها، با اشاره‏ حضرتش كه: «أَنِ اسْكُتُوا»، جز تصرّف ولايى حضرت زينب، چه می‌تواند باشد، واگر شخصيّتى مثل حضرت زينب (عليها السّلام) به آثار «حديث قرب نوافل» كه می‌فرمايد: «وَ لِسانَهُ الّذى يَنْطِقُ بِه» نرسيده باشد، ديگر چه كسى غير از معصوم می‌تواند برسد! شروع خطبه با جمله‏ «أَلْحَمْدُ لله...» بعد از آن همه گرفتارى، تنها لفظِ بدون معنا نيست؛ بلكه اظهار «مافى الضّمير» است... وقتى اين كلام به تنهايى استعمال شود، مراد توحيد خالص، در فعل و صفت و اسم و ذات است. يعنى شخصِ عارف، با اين كلام، ستايش را در تمام امور (فعل و صفت و اسم و ذات) مخصوص حقّ سبحانه قرار می‌دهد، و خلاصه، همه چيزها و كمالات را به او، و از او، و به سوى او مشاهده می‌كند، خواه امور به سود وى؛ و يا به‌ظاهر به ضررش باشد. به اين ترتيب، در آرامش كامل است؛ اگرچه به‌ظاهر و به اقتضاى عالم بشرى و يا وظيفه، كلامى از او صادر شود، و يا اظهار ناراحتى كند. (کتاب فروغ شهادت) @sooyesama
چشم‌ها می‌گویند...
«يا باطِناً فِى ظهُورِهِ وَ ظاهِراً فِى بُطُونِهِ وَ مَكْنُونِه» «يا باطِناً فِى ظهُورِه» را مى‌‏توان با تمثيلى کوتاه، این‌چنین بيان نمود: (بلاتشبيه)، جهان هستى صورت‌اند و خداوند، معنىِ آن است از نظر اصل وجود و تمام كمالاتشان. براى واضح شدن اين بيان مى‏‌توان به صنايعى كه صورتاً دست بشر آن‌را مى‌‏سازد، مثال زد. از ساخته‏‌هاى كوچك همچون سوزن تا ساخته‏‌هاى بزرگ چون صنايع فعّال، كسى كه با آن‏‌ها آشنايى داشته باشد، اگر نظر كند يك يا چند معنا از هريك در نظرش مى‌‏آيد. مثلاً از سوزن دوختن لباس و غيره و از چاقو بريدن و از ماشين و طيّاره حمل‌ونقل و همین‌طور غير از اين امور. آيا اين معانى نسبت داده‌شده در داخل سوزن و غيره است و يا در ظاهر آن‏‌ها؟ نمى‌‏توان آن‌را به‌ظاهر و باطنشان نسبت‏ داد. بلكه به يك نظر، معانى استفاده شده مربوط به‌ظاهر و به نظر ديگر، گويا در باطنشان مى‏‌گويند: ما براى فلان امر هستیم. بنابراين، اگر مى‏‌گوييم: خداوند كنار از مظاهر عالم نيست و محيط به جهان هستى است (به نصّ كتاب و سنّت و عقل و شهود)، نمى‌‏خواهيم بگوييم: او سبحانه در مظاهرش حلول نموده و يا بگوييم در كنارِ آن‏‌هاست و ظهور و كمالاتشان داده. بل‌که مى‏‌گوييم (بلاتشبيه): خداوند معناىِ عالَم هستى است در اصل ظهور و كمالاتشان، در عين اين كه هر مظهرى به‌ظاهر، نشان‌دهندهٔ اين است كه: من در اصل وجود و كمالات به خود نبوده و نيستم و به باطن نيز اشاره به آن معنى، يعنى به هستى‌دهنده دارد. (شرح فرازی از توقیع ناحیۀ مقدسه در ماه رجب) @sooyesama
امیرمؤمنان (ع): من أكثَرَ الفِكرَ فيما تَعَلَّمَ أتقَنَ عِلمَهُ و فَهِمَ ما لم يَكُن يَفهَمُ. هركه در آموخته‌هایش بسيار انديشه كند، دانش خود را استوار گرداند و آن‌چه را نمى‌فهميده، بفهمد. (غررالحكم، حدیث۸۹۱۷) @sooyesama
👆👆👆 یادآوری...
کار خیر آدمی آن است که از حقیقت نشأت گرفته باشد. لذا ممکن است کسی کار خیر زیادی انجام بدهد اما چون از توحید نشأت نگرفته به کمال نهایی نرسد. البته این کارهای خوب، برای او مفید است اما در حد انسانی (کمال عقلانی) خوب است، و به خیر آدمی (کمال الهی) نمی‌رسد. تنها زمانی به خیر آدمی می‌رسد که کار خیر او از روی توحید باشد. بیش‌تر مردم دوست دارند در اندازه انسانی بمانند یعنی کار خیر انجام می‌دهند اما آن دارایی نهایی که باید پیدا کنند یعنی نفخ روح، به آن نمی‌رسند. @sooyesama
یادها رفتند و ما هم می‌رویم از یادها کی پر کاهی بماند در میان بادها @sooyesama
امام کاظم (ع): رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ يَدْعُو اَلنَّاسَ إِلَى اَلْحَقِّ يَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ كَزُبَرِ اَلْحَدِيدِ لاَ تُزِلُّهُمُ اَلرِّيَاحُ اَلْعَوَاصِفُ وَ لاَ يَمَلُّونَ مِنَ اَلْحَرَبِ وَ لاَ يَجْبُنُونَ وَ عَلَى اَللَّهِ يَتَوَكَّلُونَ وَ اَلْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» مردی از اهل قم مردم را به سوی حق می‌خواند و گروهی گرداگرد او جمع می‌شوند؛ به صلابت پاره‌های فولاد، تندبادها آنان را به‌ لرزه درنمی‌آورد و از جنگ خسته نمی‌شوند و ترس به خود راه نمی‌دهند و بر خدا توکل می‌کنند و سرانجام پیروزی از آن متقین است. (مجلسی، بحارالانوار، ج۵۷، ص۲۱۶) @sooyesama
الهی تاکنون از این و آن به سویت راه می‌یافتم و اینک از تو به این و آن آشنا می‌شوم. @sooyesama
چون خداوند خواهد که بنده را به درجه اولیاء رساند درب ذکر [یاد خدا] را بر وی گشاده گرداند و چون لذت ذکر را بیابد به قرب خویش راهش دهد. (رساله قشیریه) @sooyesama
امام على (ع): بدَوامِ ذِكرِ اللّهِ تَنجابُ الغَفلَةُ با دوام ياد خدا، غفلت زدوده مى‌شود. (غررالحكم، حدیث ۴۲۶۹) @sooyesama
بدان که اول شرط مجاهده با نفس و حرکت به جانب حق تعالی، تفکر است. (شرح چهل حدیث، ص۶) @sooyesama
ما عادت کرده‌ام و آنها نیز؛ ما به رسیدن اخبار از آنها، و آنها به مرگ عزیزان و ریختن آوار خانه‌ها
جناب علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) می‌فرمود: مشکل‌ترین ریاضت دین‌داری است. آن ریاضت‌هایی که مثلا می‌شنوید، آنها یک وقت ِمحدودی دارد... یک وقت مشخص و معینی، به یک ریاضتی تن می‌دهد... لکن دین‌داری، مشکل‌ترین ریاضت است چون در تمام حالات باید کشیک نفست را بکشی؛ همیشه، در همه حالات، در تمام شئون زندگی، در غیاب مردم، در حضور مردم، در خانه‌ات، در بیرون؛ در همه احوال، باید کشیک ِنفْس بکشی، مراقبِ خود بوده باشی، مواظب ِخود بوده باشی و قلبِ خودت را بپایی، زبانت را بپایی، اعضاء و جوارحت، در اختیارت بوده باشد و در تمام شئون زندگی عرض کردیم. @sooyesama
امام کاظم (ع): اِنَّ الزَّرعَ یَنبُتُ فی السَّهلِ وَ لا یَنبُتُ فِی الصَّفا، فَکذلِکَ الحِکمَهُ تَعمُرُ فی قَلبِ المُتواضعِ وَ لا تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَکَّبِرِ الجَبّارِ زراعت، در زمین هموار می‌روید نه در سنگ‌لاخ و سنگ صاف. هم‌چنین حکمت در دل فروتن آباد می‌شود، نه در دل خودخواهِ سرکش. (مجلسی، بحارالأنوار، ج۷۵، ص۳۱۲) @sooyesama
خواجه امام مظفر [از صوفیان برجسته عصر] در نوقان یک روز می‌گفت: کار ما با شیخ ابوسعید ابوالخیر هم‌چنان است که پیمانه‌ای ارزن، یک دانه شیخ بوسعید است و باقی من. مریدی از آنِ شیخ ابوسعید، آن‌جا حاضر بود... پیش شیخ آمد و آن‌چه شنوده بود با شیخ حکایت کرد. شیخ گفت: خواجه امام مظفر را بگوی که آن یک دانه هم تویی، ما هیچ نیستیم. (اسرار التوحید) @sooyesama
بهترین روز برای ما مبعث حضرت خاتم (ص) است؛ چون اگر این مبعث نبود ما از ضالین [گم‌راهان] بودیم. در سورۀ جمعه خداوند می‌فرماید: «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْاُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَکِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ اِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبينٍ». اگر انسان مبعث و حکمت که شناخت حقیقت اشیاست، را نداشته باشد و در همۀ مخلوقات، آیات خداوند را مشاهده نکند، در ضلال مبین است. @sooyesama @malakedaei
روح پیامبر (ص) پدر همه روح‌ها است، و فرزند، باطن [سرّ] پدرش می‌باشد. پس لطیفه و حقیقت آن حضرت (ص) در همه ارواح ساری است. (قیصری، شرح فصوص الحکم، فص حکمت حقی در کلمه اسحاقی، ص۴۵۲) @sooyesama