هدایت شده از یک آیه در روز
📝مقدمه
چنانکه قبلا اشاره شد، علت انتخاب بحث قبل، واقع شدن ما در عرصه #جنگ_اقتصادی بود؛ که به نظر میرسید اواخر سوره آل عمران رهنمودهای مهمی برای این عرصه داشته باشد.
🇮🇷عبور از چهل سالگی #انقلاب_اسلامی و ورود در #گام_دوم ، اقتضائاتی دارد که شاید مهمترین آنها رسیدن به فهم عمیقی پیچیدگیهای #جامعه_دینی و مشکلات پیش روی آن است؛
تا سختیهای مسیر،
نه ما را از راه به بیراهه بکشاند؛
و
نه از ادامه مسیر منصرف سازد.
🤔به نظر میرسد زیربنای #جامعه ای که بخواهد واقعا دینی باشد، این است که نهاد #خانواده در آن نقش خود را درست ایفا نماید؛
و
〽️واقعیت این است که #نظام_سرمایهداری به طور غیرمحسوس و تدریجی، اما با جدیت، در مسیر تضعیف نهاد خانواده گام برمیدارد؛
و
🚫این خطری است که #نظام_اسلامی ما، و بلکه #حیات_اجتماعیِ ما ایرانیان با چنان سابقه تمدنیای را تهدید میکند.
این امور انگیزهای شد که برای ادامه کار، با #توکل بر خدا و #توسل به اهل بیت علیهمالسلام، در این ایام بابرکت #میلاد_مبارک_امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، 🔺سوره مبارکه #نساء🔺 در دستور کار قرار داده شود.
مروری بر بحثی که تحت عنوان #غرض_و_دورنمای_سوره در ادامه خواهد آمد، شاید بتواند چرایی انتخاب این سوره در این برهه را بیشتر آشکار کند.
از خداوند متعال توفیق #گام_برداشتن صحیح و مداوم در مسیر او و #فهم_عمیق و صحیحِ کلام او را خواستاریم.
@Yekaye
بسم الله الرحمن الرحیم
🔥شهادت مظلومانه بزرگی مثل حاج قاسم در وقتی که همه خواب بودیم، سینهمان را مالامال از درد و خشم و انتقام کرده بود و میرفت آتشی که در وجودمان شعلهور شده بود کاخ ستم را در جهان براندازد.
با این حال وقایعی رخ داد تا غرورمان ما را از خدا غافل نکند و عجز خود در پیشگاه او را فراموش نکنیم.
این وقایع، منافقانی را که در اثر آن حضور میلیونی مردم، جرأت نُطُق کشیدن نداشتند به وجد آورد؛
یاوهگوییها آغاز شد؛
و این یاوهگوییها محمل را چنان مهیا کرد که در حالی که هنوز کفن حاج قاسم خشک نشده، عدهای کینههای بدری و خیبری و حُنَینی خود را بروز دادند؛
وحتی از پاره کردن عکس او، که توهینی مستقیم به میلیونها مردم عزادار بود، دریغ نکردند!
خدا میداند؛
شاید قرار است آتش انتقامی که اندکی آرام گرفته بود با شدت بسیار بیشتر شعلهور شود.
🖌خواستم چند کلمه درباره این اوضاع و احوالمان در این ایام بنویسم؛
اما برای بیان آن،
📖سخنی رساتر از سخنان امام کاظم ع در دعای #جوشن_صغیر نیافتم:
🔹خدایا!
چه بسیار دشمنی که #شمشیر_دشمنیاش را به روی من کشید و لبه تیغش را بر من تیز کرد و تیزیِ سلاحش را برایم آماده نمود و زهرهای کشندهاش را برای من درهم آمیخت و تیرهای بیخطایش را سوی من نشانه گرفت و چشم نگهبانش از من به خواب نرفت؛ و #مخفیانه درصدد است که به من آزاری رساند و زهر جگر سوزش را به من بچشاند؛
خدایا!
پس تو نگاهی افکندی به ناتوانیام در تحمل حوادث ناگوار،
و درماندگیام از انتقام گرفتن از آن که با ستیزهجوییاش قصد مرا کرده،
و #تنهاییام در برابر بسیاریِ آنان که آزار مرا در سر دارند و سرِ راهم کمین کردهاند و فکر من درخلاصى از آنها به جایى نمىرسد،
پس به نیرویت مرا تأیید کردی،
و با یاریت پشتم را محکم نمودی،
و تیغ برنده او را بر من کُند نمودی،
و او را پس از اینکه عِدّه و عُدّه گرد آورده بود، خوار کردی و موقعیت مرا بر او برتری دادی و شرِّ آن نقشه هاى شومى که براى من کشیده بود به خودش برگرداندى،
در حالی که نه #عطش_کینهاش فرونشسته بود و نه هنوز دلش از کاری که می خواست با من بکند خنک شده بود؛
از #غیظش بر من انگشت به دندان میگزید و پشت کرده، پا به فرار نهاد و تجهیزات و نفراتش #تارومار شد.
پس تو را سپاس ای پروردگار
که مقتدری شکست ناپذیری و بردباری بدون شتاب!
بر محمّد و آل محمّد صلوات فرست
و مرا در برابر نعمتهایت از شکرگزاران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار ده؛
🔹خدایا!
چه بسیار ستمگری که با نقشههایش به من ستم کرد،
#دامهای_شکار را در راهم نهاد و مرا دقیقا زیر نظر گرفت و مانند درنده اى که براى شکار خود #کمین کند برای به دست آوردن #فرصت_مناسب در کمین من نشست،
درحالیکه در #ظاهر با من #خوشرویی نشان میداد و گشادهروییِ بىحقیقتى به من مىنمود،
پس چون #دغلکاری باطنش و زشتی آنچه را حتی برای همکیشانش در دل نهفته کرده بود مشاهده نمودی و دیدی که چگونه میخواهد مرا در دام ستم خود گرفتار آوَرَد،
او را سرنگون ساختی
و ریشهاش را از بیخوبن برکندی
و او را در چاهی که برای من کنده بود و در ژرفای گودال خودش انداختی
و گونهاش را در ردیف خاک پایش قرار دادی؛
او را به بدن و روزی خودش سرگرم کردی
و با سنگ خودش زدی
و با زه کمان خودش خفهاش نمودی
و با سر نیزههای خودش هلاک کردی
و به رو به خاک مذلّت افکندی
و حیلهاش را به خودش برگرداندی
و از فرط حسرت به باد فنایش دادی.
ازاینرو،
پس از کبر و نخوتش خوار گشت
و به دنبال گردنفرازیاش درهم کوبیده شد
و گرفتار در بند دامی که در هنگام غرورش آرزو داشت مرا در میان آن ببیند،
و پروردگارا!
اگر نبود که رحمتت بر من فرود آمد، نزدیک بود آنچه دامن او را فرا گرفت، بر من وارد آید؛
پس تو را سپاس پروردگارا
که مقتدری شکست ناپذیری و بردباری بدون شتاب،
بر محمّد و آل محمّد صلوات فرست
و مرا در برابر نعمتهایت از شکرگزاران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار ده؛
🔹خدایا!
چه بسیار #حسودی که از حسرت برافروخته گشت
و دشمنی که #غیظش افروخته شد و مرا در معرض #نیش_زبانش قرارداد و [با نگاه بغضآلود] مژگانش را چون نیزهای به بدنم فرو برد و مرا هدف تیرهای #سرزنش نمود و #کاستیهایی_را_که_همواره_در_خودش بود به گردنم انداخت؛
پروردگارا
پناهجویانه تو را خواندم، درحالیکه اطمینان به سرعت اجابت تو داشتم، و بدانچه همواره از #خوب_دفاع_کردنت میدانستم، #توکل کردم،
آگاه به اینکه هرکس به سایه حمایت تو پناه بَرَد، تحت فشار نماند؛
و کسی که به قلعه مددجویی تو پناه آورد، هرگز حوادث روزگار او را درهم نکوبد،
پس به قدرتت مرا از آزار او حفظ کردی.
پس تو را سپاس پروردگارا
که مقتدری شکست ناپذیری و بردباری بدون شتاب،
بر محمّد و آل محمّد صلوات فرست
و مرا در برابر نعمتهایت از شکرگزاران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار ده؛
🔹خدایا! ...
@souzanchi
@yekaye