📝دلنوشتهای از #امام_خمینی در فراق #حاج_قاسم و این روزهای تلخ
مسلّم #خون_شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است.
خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است.
و خدا میداند که #راه_و_رسم_شهادت کور شدنی نیست؛ و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود.
و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.
خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند!
خوشا به حال آنان که در این قافله نور جان و سر باختند!
خوشا به حال آنهایی که این گوهرها را در دامن خود پروراندند! ...
خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! ...
و بدا به حال آنانی که در این قافله نبودند! ...
آری، دیروز #روز_امتحان_الهی بود که گذشت.
و فردا امتحان دیگری است که پیش میآید.
و همه ما نیز روز محاسبه بزرگتری را در پیش رو داریم...
در این روزها ممکن است بسیاری از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود صحبت از #چراها و بایدها و نبایدها کنند.
هر چند این مسئله به خودی خود یک ارزش بسیار زیباست، اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست.
چه بسا آنهایی که تا دیروز در برابر این نظام جبههگیری کرده بودند ... و جیرهخواران استکبار، همانها که تا دیروز در زیر نقاب دروغین صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو کرده بودند ... و #ملیگراهای_بیفرهنگ برای از بین بردن خون #شهدای_عزیز و نابودی عزت و افتخار مردم، تبلیغات مسموم خویش را آغاز نمایند.
که ان شاء الله ملت عزیز ما با بصیرت و هوشیاری جواب همه #فتنهها را خواهد داد...
خداوندا!
تو میدانی که استکبار و امریکای جهانخوار گلهای باغ رسالت تو را پرپر نمودند.
خداوندا!
در جهان ظلم و ستم و بیداد، همه تکیه گاه ما تویی، و ما تنهای تنهاییم و #غیر_از_تو #کسی_را_نمیشناسیم و #غیر_از_تو #نخواستهایم_که_کسی_را_بشناسیم.
ما را یاری کن، که تو بهترین یاری کنندگانی.
خداوندا!
#تلخی_این_روزها را به #شیرینی_فرج_حضرت_بقیة_الله - ارواحنا لتراب مقدمه الفداء - و رسیدن به خودت جبران فرما.
📚صحیفه امام خمینی، ج21، ص92-95
@souzanchi
@yekaye
7.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴سه هفته گذشت ...
اما هنوز باورمان نمیشود؛
هنوز دلتنگش هستیم؛
هنوز غمش در سینهمان سنگینی میکند؛
یک سیلی زدیم؛ اما عطش انتقاممان ذرهای کم نشده؛
با این حال،
ما کجا و #امیرمومنان کجا؟!
#حاج_قاسم ما کجا و #زهرای_علی کجا؟!
فدای #مظلومیتت،
چگونه تحمل کردی؟!
تو که حتی یک سیلی هم نزدی!
🏴شهادت #حضرت_زهرا، #صدیقه_کبری، #پاره_تن_پیامبر، #عزیز_دل_علی دارد میرسد.
شاید امسال ذرهای ناچیز از اقیانوس #غم_علی ع را بفهمیم!
#حاج_قاسم_سلیمانی
@souzanchi
بسم الله الرحمن الرحیم
چرا باید از ویروس کرونا متشکر باشیم؟!
💢#پرده_اول
در میان حقایق عالم، بدیهیترین حقیقت، که هیچکس نمیتواند انکارش کند #مرگ است❗️
همه میمیریم؛ با هر سابقهای؛ با هر امکاناتی، با هر پست و مقامی.
در قبال مرگ دو راه بیشتر نداریم:
یا آن را نادیده بگیریم تا غافلگیرمان کند؛
و یا اینکه آن را جدی بگیریم و آمادهاش شویم.
کسی که به دنیا دل بسته، میکوشد دائما مرگ را نادیده بگیرد؛
اما زندگی وقتی واقعا زندگی است، که مرگ هم نتواند به آن آسیب برساند؛
پس تنها کسانی واقعا زندگی میکنند که از مرگ نترسند.
اگر قبلا در کتابها میخواندیم که بزرگترین مرد عالَم فرمود «به خدا سوگند، انس پسر ابوطالب با مرگ بیش از انس کودک به سینه مادر است» (نهجالبلاغه، خطبه5)؛ نمردیم و شاگردی از آن مکتب به نام #حاج_قاسم را دیدیم، که نهتنها از مرگ نمیترسید، بلکه همواره آماده، بلکه مشتاق آن بود؛
و به جرات میتوان گفت: اگر معدود افرادی باشند که بتوان قسم خورد که آن گونه که باید و شاید زندگی کردهاند، قطعا حاج قاسم ما یکی از آنهاست.
💢#پرده_دوم
1. خداوند نظام دنیا را طوری آفریده که هر انسانی میمیرد. اجل هرکس معلوم است و وقتی اجلش سررسد لحظهای جلو یا عقب نمیافتد (اعراف/34)
2. میگویند وقتی خداوند حضرت عزرائیل را مأمور مرگ انسانها قرار داد، گلایه کرد که در این صورت مردم از من بیزار میشوند. خداوند فرمود نظام عالم را طوری قرار میدهم که مرگ هرکس به یک عامل طبیعی مربوط شود تا کسی تو را مقصر ندارد.
صرف نظر از صحت و سقم این روایت، حقیقتی در پس این داستان هست:
انسانها بخواهند یا نخواهند میمیرند؛ و عوامل مختلفی مرگ آنها را رقم میزند.
3. احتمال مرگ بر اثر ابتلا به کرونا را 2 درصد دانستهاند و همه کشورهای در حال اجرای مراقبتهای شدید برای محدود کردن آناند.
در حالی که سالانه حدود ۳ تا ۵ میلیون نفر به بیماری آنفولانزا مبتلا شده و از این تعداد سالیانه بین ۲۹۰ تا ۶۵۰ هزار نفر در جهان در اثر ابتلا به آن میمیرنند [یعنی مرگ بیش از 10 درصد مبتلایان] (یورونیوز)؛
ویا آمار سالیانه مرگ بر اثر تصادفات رانندگی رقمی میلیونی است (ویکیپدیا)؛
یعنی بعید است ویروس کرونا تغییر چندانی در #آمار_مرگ_و_میر انسانها ایجاد کند.
اکنون:
اگر قرار است همه بمیرند،
و اگر عوامل خارجی در مرگ ما موثر است؛
و اگر #ویروس_کرونا تنها یکی از عوامل است که در مقایسه با سایر عوامل نقش مهمتری هم ندارد،
چرا این ویروس بسیار کوچک همه هیاهو ایجاد کرده است؟!
💢#پرده_سوم
به نظر میرسد اساس #زندگی_مدرن بر #غفلت است.
همه مشغول اموری هستیم که در حقیقت وجود ما جایی نخواهد داشت:
برخی در پی جمعآوری مال و #ثروت،
عدهای دنبال پست و #مقام،
برخی در پی #شهوت و #شهرت؛
جماعتی هم مبتلا به زن و فرزند.
در منطق اسلام، همراه هر #سختی #راحتی ای هست (سوره انشراح، آیه5)؛ چهبسا چیزی را که #ناخوش میدارید اما #خیر_فراوان در آن است (سوره نساء/ آیه19؛ سوره بقره، آیه216).
این ویروس هم، علیرغم همه بدیهایش،
با آمدنش در این #دوره_غفلتزدگی،
همه را به #یاد_مرگ انداخته است؛
و این،
خواب انسانهایی را که به نادیده گرفتن مرگ، عادت کردهاند، برهم میزند❗️
او احتمالا اثر چندانی در آمار مرگ و میر نخواهد گذاشت؛
اما
▪️آمده تا محکی باشد برای عیارسنجی زندگی ما، و بلکه عیاری باشد برای شعارهایی که میدهیم و ادعاهایمان.
▪️آمده تا ما را – قبل از اینکه به رسوایی در محشر گرفتار شویم- در پیشگاه خودمان رسوا کند. و مرگ را که دائما میکوشیمکه فراموشش کنیم، جلوی چشم ما قرار دهد؛ تا قد و قواره خود را درست ببینیم و قدر و قیمت خود را دقیق بشناسیم.
▪️آمده تا به ما بفهماند که نهتنها حاج قاسم، بلکه تمامی آن مدافعان حرم که به استقبال مرگ میروند، چقدر بزرگتر از مایند و ما چه اندازه حقیریم.
▪️آمده تا ...
آینه چون روی تو بنمود راست ....
بله،
امروزه همگان دست به دست هم دادهاند که به ما گوشزد کنند که
💢#توصیههای_بهداشتی برای #حفاظت_از_سلامتی_جسم را جدی بگیریم
شعارشان هم این است:
#کرونا_را_شکست_میدهیم
از همهشان ممنونیم، ما هم این شعار را برای حفظ جسممان سرمیدهیم و سعی میکنیم به این توصیهها گوش دهیم.
اما شاید این ویروس هم آمده که با یادآوری واقعیتی به نام مرگ
- که فراموشیاش زندگیها را پوچ، و جدی گرفتنش معنای زندگی را عمق میبخشد –
به ما تذکر دهد که
💢#توصیههای_بهداشتی برای #حفاظت_از_سلامتی_روح را هم جدی بگیریم.
🤔آیا نباید از او هم ممنون باشیم؟!
@souzanchi
@yekaye
🏴 سالروز شهادت بزرگمرد تاریخ معاصر که وجودش و شهادتش در بسیاری از عرصهها حجت را بر همگان تمام میکرد #حاج_قاسم سلیمانی بر همه شیعیان، مسلمانان، و آزادگان جهان تسلیت باد🏴
خیال روی تو در هر طریق همره ماست
نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست
به رغم مدعیانی که منع عشق کنند
جمال چهره تو حجت موجه ماست
بدین مناسبت بیایید یکبار دیگر نامه وی به دخترش را مرور کنیم؛ و خود را با او بسنجیم؛ و ببینیم چه اندازه حاضریم همچون او باشیم:
🗞 متن نامه شهید حاج قاسم سلیمانی به دخترش
بسم الله الرحمن الرحیم
آیا این آخرین سفر من است یا تقدیرم چیز دیگری است که هر چه باشد در رضایش راضیام. در این سفر برای تو می نویسم تا در دلتنگیهای بدون من یادگاری برایت باشد. شاید هم حرف به درد بخوری در آن یافتی که به کارت آید.
هر بار که سفر را آغاز میکنم احساس می کنم دیگر نمی بینمتان. بارها در طول مسیر چهرههای پر از محبتتان را یکی یکی جلوی چشمانم مجسم کردهام و بارها قطرات اشکی به یادتان ریختهام. دلتنگتان شدهام، به خدا سپردمتان. اگر چه کمتر فرصت ابراز محبت یافتهام و نتوانستم آن عشق درونی خودم را به شما برسانم. اما عزیزم هرگز دیدهای کسی جلوی آیینه خود را ببیند و به چشمان خود بگوید دوستتان دارم، کمتر اتفاق میافتد اما چشمانش برایش باارزشترینند. شما چشمان منید. چه بر زبان بیاورم و چه نیاورم برایم عزیزید. بیش از بیست سال است که شما را همیشه نگران دارم و خداوند تقدیر کرده این جان پایان نپذیرد و شما همیشه خواب خوف ببینید.
دخترم هر چه در این عالم فکر می کنم و کردهام که بتوانم کار دیگری بکنم تا شما را کمتر نگران کنم، دیدم نمی توانم و این به دلیل علاقهی من به نظامیگری نبوده و نیست. به دلیل شغل هم نبوده و نخواهد بود. به دلیل اجبار یا اصرار کسی نبوده است و نیست. نه دخترم من هرگز حاضر نیستم به خاطر شغل، مسئولیت، اصرار یا اجبار حتی یک لحظه شما را نگران کنم، چه برسد به حذف یا گریاندن شما.
من دیدم هرکس در این عالم راهی برای خود انتخاب کرده است یکی علم میآموزد و دیگری علم میآموزاند.
یکی تجارت می کند کسی دیگر زراعت می کند و میلیونها راه یا بهتر است بگویم به عدد هر انسان یک راه وجود دارد و هر کس راهی را برای خود برگزیده است.
من دیدم چه راهی را می بایست انتخاب کنم. با خود اندیشیدم و چند موضوع را مرور کردم و از خود پرسیدم اولا طول این راه چقدر است انتهای آنها کجاست، فرصت من چقدر است. و اساساً مقصد من چیست.
دیدم من موقتم و همه موقت هستند. چند روزی می مانند و می روند. بعضیها چند سال برخیها ده سال اما کمتر کسی به یک صد سال می رسد. اما همه می روند و همه موقتند.
دیدم تجارت بکنم عاقبت آن عبارت است از مقداری سکه براق شده و چند خانه و چند ماشین.
اما آنها هیچ تأثیری بر سرنوشت من در این مسیر ندارد.
فکر کردم برای شما زندگی کنم دیدم برایم خیلی مهماید و ارزشمندید به طوری که اگر به شما درد برسد همهی وجودم را درد فرا میگیرد.
اگر بر شما مشکلی وارد شود من خودم را در میان شــعلههای آتش می بینم.
اگر شما روزی ترکم کنید بند بند وجودم فرو می ریزد.
اما دیدم چگونه می توانم حلال این خوف و نگرانیهایم باشم.
دیدم من باید به کسی متصل شوم که این مهم مرا علاج کند و او جز خدا نیست.
این ارزش و گنجی که شما گلهای وجودم هستید با ثروت و قدرت قابل حفظ کردن نیست. وگرنه باید ثروتمندان و قدرتمندان از مــردن خود جلوگیری کنند و یا ثروت و قدرتشان مانع مرضهای صعبالعلاجشان شود و از در بسترافتادگی جلوگیری نماید. من خدا را انتخاب کرده ام و راه او را.
اولین بار است که به این جمله اعتراف میکنم؛ هرگز نمی خواستم نظامی شوم، هرگز از مدرج شدن خوشم نمیآمد.
من کلمهی زیبای قاسم را که از دهان پاک آن بسیجی پاسدار شهید برمی خاست بر هیچ منصبی ترجیح نمی دهم. دوست داشتم و دارم قاسم بدون پسوند یا پیشوندی باشم. لذا وصیت کردم روی قبرم فقط بنویسید سرباز قاسم، آن هم نه قاسم سلیمانی که گندهگویی است و بار خورجین را سنگین می کند.
عزیزم از خدا خواستم همهی شریانهای وجودم را و همهی مویرگهایم را مملو از عشق به خودش کند. وجودم را لبریز از عشق خودش کند. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم، تو میدانی من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفتهام برای ایستادن در مقابل آدمکشان است نه برای آدم کشتن.
خود را سرباز در خانه هر مسلمانی می بینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم.
👇ادامه متن نامه👇
ادامه متن نامه #حاج_قاسم سلیمانی به دخترش
خود را سرباز در خانه هر مسلمانی می بینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم.
نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد،
نه برای شیعهی مظلوم که ناقابلتر از آنم،
نه نه...
بلکه برای آن طفل وحشتزده بیپناهی که هیچ ملجأیی برایش نیست،
برای آن زن بچهبهسینه چسبانده هراسان و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب، که خطی خون پشت سر خود بر جای گذاشته است می جنگم.
عزیزم
من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد تا دیگران در آرامش بخوابند.
بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند.
دختر عزیزم
شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زندگی می کنید.
چه کنم برای آن دختر بی پناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل گریان که هیچ چیز... که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است؟
پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار نمایید.
بگذارید بروم،
بروم و بروم.
چگونه می توانم بمانم در حالی که همه قافله من رفته است و من جا ماندهام.
دخترم خیلی خستهام.
سی سال است که نخوابیدهام اما دیگر نمی خواهم بخوابم.
من در چشمان خود نمک می ریزم که پلکهایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشد تا نکند در غفلت من آن طفل بیپناه را سر ببرند.
وقتی فکر می کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس است، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سربریده شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟
نظارهگر باشم؟
بیخیال باشم؟
تاجر باشم؟
نه من نمی توانم اینگونه زندگی بکنم.
والسلام علیکم و رحمت الله