🌸سالروز ورود تاریخی و پر برکت حضرت امام خمینی(ره) و آغاز ایام الله دهه مبارکه فجر را گرامی میداریم.🇮🇷
📚به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc
رهبر انقلاب: تعداد زنان تحصیلکرده به برکت جمهوری اسلامی در تاریخ ایران بیسابقه است
🔹تبلیغات غربیها مبنی بر اینکه اسلام و حجاب اسلامی مانع رشد زن میشود، یک دروغ واضح است و دلیل بارز خلاف واقع بودن آن، وضعیت زنان در جمهوری اسلامی است.
🔹در ایران در هیچ مقطع تاریخی تا به این حد، زن تحصیلکرده و فعال در عرصههای مختلف اجتماعی، فرهنگی و هنری، علمی، سیاسی و اقتصادی حضور نداشته و همه اینها از برکت جمهوری اسلامی است.
📚به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc
🔻امام خامنهای: با تبریک میلاد حضرت زهرا سلاماللهعلیها و بزرگداشت مقام زن و مادر و همچنین سالروز ولادت امام خمینی(ره) و دهه مبارک فجر، به ابعاد شخصیتی حضرت زهرا و نقش برجسته ایشان بهعنوان دختر گرامی و غمگسار پیامبر اسلام(ص) و همچنین همسر و همتراز حضرت علی(ع) و مادر چهار خورشید درخشان و سرسلسله نسل پیامبر عظیمالشأن اسلام اشاره کردند و گفتند: آن حضرت در دوران زندگی خود با فراز و نشیبها، آزمون های بینظیر و محنتهای متعددی مواجه شدند اما در همه عرصهها همچون همسرداری، مادری، مدیریت خانه، تربیت فرزندان، جهاد فی سبیل الله، امر به معروف و نهی از منکر، عبادت و بندگی خدا، و اخلاص در اوج بودند و نشان دادند یک زن میتواند به رتبهی عالی "عصمت" برسد.
سخنرانی در جمع مداحان _بهمن ۹۹
📚به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻خبر موفقیت
🔅کسب مقام اول جشنواره کشوری فرهنگی هنری ققنوس در بخش داستان کوتاه اثر "صد کاروان دل" به قلم پژوهشگر حوزه زن و دفاع مقدس، سرکار خانم سیده رقیه آذرنگ تعلق گرفت.
🔹گفتنی است این مراسم امروز در اداره کل وزارت ارشاد اسلامی استان قم با حضور مسئولین استان و مسئول بسیج دانشجویی و نیز برگزیدگان جشنواره برگزار گردید.
✨کانال کتاب عصمت، موفقیت ارزشمند را به این بانوی فرهیخته تبریک می گوید.
📚به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🔸این زندگی یک کلاس درس بیش نیست که انسان باید امتحان پس بدهد ..
بعد از یک عمر زیستن در خوشی و ناخوشی و نا آرامی ونظر به این و آن ؛باید پشت میز محاکمه نشست وجواب داد .
🔹اعمالت مانند یک گردنبند در گردنت هست و فردا باید این گردنبند را تحویل بدهی ..
حالا که این دنیا دو روز بیش نیست، نیامده
می گذرد :
● سعی کنید خدایی باشید.
● اعمالتان خالص و خالص برای خدا باشد و برای خدا کار کنید .
● پشتیبان ولایت فقیه باشید و سنگر روحانیت و دانشگاهها و مساجد را فراموش نکنید مخصوصا مساجد را محکم بگیرید.
● در پی صدور این انقلاب باشید به هر نحوی که باشد..
● وصیت های شهدا را حتما عملی کنید...
🌷شهیدعلیرضاپورانوری
🌷شهادت21بهمن ماه 61
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
📚به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc
هدایت شده از Ali.kafiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 نماهنگ " #مصباح_ولایت "
از فـضل تو هـرچند می گوییم
انــدازه یک جـرعه از دریـاست
پیوســته در دلـــــها پـــدیداری
تــابانی و جــان تـو نـامیراست
🔸به مناسبت چهلم علامه آیت الله محمد تقی مصباح یزدی
💠 کاری از گروه سرود شمیم ولایت یزد
🌱 @havaytaze_ir
#هوای_تازه داتآیآر
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🌟 در هر ساعت ماه رجب، لطف و عنایت الهی را به دست آورید
🔸 رهبرانقلاب: #ماه_رجب، ماه مبارکی است؛ ماه توسل و تذکر و توجه و تضرع و استغاثه و محکم کردن پیوند دلهای محتاج و نیازمند ما به ذیل لطف و فضل الهی است. این روزها را قدر بدانید. هر یک روز ماه رجب، یک نعمت خداست.
🔹 در هر ساعتی از این ساعات، یک انسان اگر هوشمند و زرنگ و آگاه باشد، میتواند چیزی را به دست بیاورد که در مقابل آن، همهی نعمتهای دنیا پوچ است؛ یعنی میتواند رضا و لطف و عنایت و توجه الهی را به دست آورد.
🔸 بعد از ماه رجب، ماه شعبان و بعد ماه رمضان است. برادران و خواهران مسلمان! ای صاحبان دلهای بیدار و مخصوصاً ای جوانان! این سه ماه را قدر بدانید. در این سه ماه، فرصت برای وصل کردن و منور نمودن دلها به لطف و نور پروردگار، بیش از همیشه است. ۱۳۶۹/۱۱/۱۹
💻 @Khamenei_ir
🕊لیله الرغائب✨
#عکس_نوشته
🌟 خدایا چمران نیستم که برایت زیبا بنویسم...
🌟 همت نیستم که برایت زیبا شهید شوم...
🌟 آوینی نیستم که برایت تصویرگری کنم...
🌟 متوسلیان نیستم که برایت زیبا جاوید شوم...
🌟 بابایی نیستم که برایت زیبا پرواز کنم...
🌹 پرنده پرشکسته ای هستم، که نیاز به مرهم دارم...
🌹 پس پروردگارا، خودت مرهم زخمهایم باش...
🌹 مرهم ما ظهور حجت توست...
🌹خدایا مرا شهید بپذیر...
شب آرزوها...
شب استجابت دعا...
التماس دعا...
📚به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc
🍂🍃🌺🍂🍃🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍃🍂
📚برشی از کتاب عصمت به قلم سیده رقیه آذرنگ
همیشه دوست داشتم دخترهایم در راه دین اسلام رشد کنند و پذیرای حجاب و عفاف شوند.
در دورانی که داشتن حجاب جرم تلقی می شد، تاکیدم به حفظ حجابشان بود.
بهترین و پوشیده ترین را برایشان انتخاب می کردم و می دوختم.
برای مشتری هایم هم همین طور، فقط سفارش لباس های پوشیده را می گرفتم.
#سیده_رقیه_آذرنگ
#کتاب_عصمت
#شهید_شاخص98
🍃🍂🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺 به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇🌺
https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc
✋🏻با سلام
🎁 در سالروز میلاد جوادالائمه (ع)
📚 کتاب «ناجی» توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد.
🌷کتاب «ناجی» روایت آغاز تا پرواز طلبه و پاسدار شهید محمدحسین ناجی دزفولی است
🌴 این کتاب در قالب ۱۴ پرده و ۴۸۰ صفحه زمانه و زندگی شهید محمد حسین ناجی دزفولی را به تصویر کشیده است.
✍🏻 متن کامل خبر و تصاویر را درالف دزفول بینید 👇🏻
🌐https://alefdezful.com/124
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
🌸🌸کانال کتاب عصمت چاپ کتاب ناجی را به نویسنده محترم جناب آقای دکتر علی موجودی تبریک عرض می نماید و برای ایشان آرزوی موفقیت در ظل عنایات خداوند متعال و شهدای گرانقدر دارد.
📚به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc
یاعلی امشب مدد کن چشمِ دنیا سوی توست
حتم دارم کهکشانی از دعا در کوی توست
یا علی مشکل گشایی کن که عالم خسته است
خشم یک کابوس، جان و هم نفس را بسته است
🌸شاعر: سیده رقیه آذرنگ
💠 ولادت با سعادت مولا امیرالمومنین علی علیه السلام را به شما تبریک و شادباش عرض میکنیم.
📚به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc
📸گزارش تصویری
🔹 دیدار با خانواده بانوان شهید در استان قم
درمنزل شهید انسیه صادقیان همزمان با برگزاری کنگره ملی گرامیداشت ١٧٠٠٠ زن شهید، جانباز و آزاده کشور
📚به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc
هدایت شده از "عصمت"
🌷عصمت عاشقِ امامش بود🌷
#عصمت_بخوانیم
برشی از کتاب عصمت👇
سال 58 بود. هنوز تلويزيون نداشتيم. چون خانه پدرم نزديک بود بچه ها مي رفتند آنجا. با بچه هاي هم سن و سال خودشان جمع مي شدند جلوي تلويزيون و با خوشحالي به برنامه ها نگاه مي کردند.
در خانه اخبار را از راديو گوش ميداديم. يک روز که عصمت از جلسه برگشت، بدو بدو
رفت توي اتاق يک دفتر و خودکار آورد راديو را روشن کرد.
بهش گفتم: «داري چي کار میکني؟»
گفت: «الان سخنراني امام مي خواد پخش بشه. »
گفتم: «چرا دفتر و ... آوردي؟ »
گفت: «ميخوام هر چي امام میگه اونا رو بنويسم.»
سخنراني امام که شروع شد رفتم بالا سرش ديدم تند و تند در حال نوشتن است. نگاهي
به او انداختم و رفتم سراغ کارهاي خانه. بعد از ظهر آماده شد و لباس پوشيد و رفت جلسه.
رفتم سراغ دفترش، برگ برگش را نگاه کردم آنقدر پشت سر هم نوشته بود که
بر گهاي دفتر سياه بود. چند روز بعد غلامعلي يک تلويزيون خريد و يک دست مبل راحتي.
من و عصمت و بچه ها آن روز خانه را تميز کرديم. کلي در و ديوار را دستمال کشيديم.
تابستان بود. شب که شد رفتيم پشت بام هوا خيلي خوب بود. چون اکثر
خانه هاي شهر ديوارهاي آجري داشتند و روي پشت بام ها کاه گل بود يک ساعت قبل از
اينکه بخوابيم روي پشت بام آب میپاشيديم، باد که ميوزيد. خيلي خنک ميشد. زير انداز ميانداختيم و رختخواب ميبرديم پهن میکرديم.
من و غلامعلي، منصوره و فرخنده و عليرضا رفتيم پشت بام. گرم صحبت کردن بودم. يکدفعه متوجه شدم عصمت بين ما نيست.
به عليرضا گفتم: «برو خواهرت رو صدا کن! »
رفت از لب بام توي حياط سرک کشيد و دو سه بار عصمت را صدا کرد. آمد گفت:«حتماً تلويزيون روشنه صِدام رو نميشنود! برم پايين صداش کنم؟ »
گفتم: «نه، خودم مي رم. پارچ آب رو هم يادم رفته از پايين بيارم. »
آن شب هوا خيلي خيلي گرم بود. از پلهها که آمدم پايين، نفسم به سختي ميزد.
پلههاي پشت بام توي حياط بود. وقتي رسيدم پلهي آخري يک نفس عميق کشيدم و کمي
ايستادم. صداي تلويزيون مي آمد نورش هم از پنجره ، توي حياط افتاده بود. با خودم گفتم:«اي بابا! بازم نشسته داره سخنراني گوش ميده. »
در هال را باز کردم. ديدم نشسته و در دفترش مطلب مي نويسد. صدايش زدم،
عصمت، جواب نداد، دوباره بلندتر گفتم»: عصمت«
بازم چيزي نگفت. با عجله رفتم کنارش و گفتم: «دختر پس حواست کجاست! »
تازه گفت: «چي شده؟ »
گفتم: «هيچي! ميدوني چندبار صدات زدم. »
سخنراني امام پخش می شد. به صورتش نگاه کردم. از شدت گرما زرد و بيحال شده
بود. ولي بازم مينوشت و به حرفهاي من گوش ميداد.
با عصبانيت گفتم: «رنگ روي خودت رو ديدي؟ براي چي اينقدر خودت رو اذيت
ميکني؟»
گفت: «مادر يه لحظه صبر کن چرا ناراحت ميشي؟»
گفتم: «ناراحت تواَم؟ تو به فکر سلامتي خودت نيستي؟»
با همان ادب هميشگي اش همين طور که داشت مینوشت، سرش را بلند کرد و گفت:
«مغز من خيلي جا داره حالا حالا ها پر نميشه، من مینويسم که حرف الهي ياد بگيرم. »
کنارش نشستم تا سخنراني امام تمام شد. گفتم: «بلند شو بريم پشت بام هواي اينجا
خيلي گرم شده. »
گفت:«مادر تو برو اذيت نشي، خودم ميام. بايد اين نوشتهها رو چند بار بخونم که نکنه
کلمه يا حرفي از سخنان امام عزيزم جابجا بشه. آخه اين حرفهاي با ارزش بايد تو رگ و خونم جاري بشه.»
برگرفته: از 📖کتاب "عصمت" خاطرات شهیده عصمت پورانوری.
🖋نویسنده: سیده رقیه آذرنگ
#کتاب_عصمت
#سبک_زندگی_اسلامی
#شهیده_عصمت_پورانوری
۴۱۴#_شهید_زن_دزفول
#سیده_رقیه_آذرنگ
#نشر_صریر
#جنگ_دزفول
@ketabe_esmat