eitaa logo
سید سلمان علوی
320 دنبال‌کننده
388 عکس
247 ویدیو
11 فایل
ارتباط با من: @ss_alavi
مشاهده در ایتا
دانلود
سید سلمان علوی
🔷 #نبرد_بیداری یعنی همین دختر مسیحی که در خانواده‌ای صهیونیست بزرگ شده و حالا دلباخته ایمان مردم فلس
📰 فاکس نیوز: تعداد فزاینده‌ای از زنان غربی پس از جنگ حماس با رژيم صهيونيستی در حال گرویدن به اسلام هستند! 🆔 @ss_alavi_ir
سید سلمان علوی
📰 فاکس نیوز: تعداد فزاینده‌ای از زنان غربی پس از جنگ حماس با رژيم صهيونيستی در حال گرویدن به اسلام ه
🔷 مرحوم آیت‌الله حائری شیرازی رضوان‌الله‌علیه: «اسرائیل از مقدمات ظهور است. این آمده تا شرک‌های خفی در او حل شود. کسانی که به ظاهر مسلمانند و در باطن مشرک‌اند، نمی‌روند مگر اینکه با اسرائیل بیعت کرده باشند. اسرائیل آمده بیعت بگیرد... اگر در عمق اروپا و آمریکا یا حتی در درون اسرائیل پاکی هست، بالاخره از صفوف آنها خارج خواهد شد و به ما خواهد پیوست و اگر در درون خانه‌های ما ناپاکی وجود داشته باشد، بالاخره از بین ما خارج خواهد شد و به آنها خواهد پیوست. این قرار ما با آنهاست. 🆔 @ss_alavi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻یک گروه در کشور اسپانیا از زیر خاک و برگ درختان، صدای گریه کودک پخش می‌کنند. رهگذران سعی دارند کودک را پیدا کنند، ولی با کنار زدن خاک و برگ با تصویر یک کودک فلسطینی در کنار یک پرچم فلسطین مواجه می‌شوند. کنار عکس کودک، نامه‌ای است که روی آن نوشته است: 📃شما دیر رسیدید! یک کودک فلسطینی دیگر به دلیل بمباران‌های اسرائیل زیر آوار فوت کرد! صدایی که شنیدید، صدای گریه‌های کودک فلسطینی زیر آوار بمباران اسرائیل است. 🆔 @ss_alavi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻آیا فلسطینی‌ها ناصبی هستند؟ 🎥در سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها ببینید طاغوت مدرن با شهرک الزهراء در شهر غزه چه کرده است! 🆔 @ss_alavi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴دیر آمدم، دیر آمدم... در داشت می‌سوخت 🔹شعرخوانی بغض آلود شاعر طلبه آقای حسن بیاتانی در محضر مقام معظم رهبری 🆔 @ss_alavi_ir
🔷مرحوم خانم پروانه معصومی قبل از انقلاب هنرپیشه بود. بعد از انقلاب برگزید و بعد از اغتشاشات ۱۴۰۱ گفت: «تا آخرین نفس برای حفظ انقلاب می‌جنگم». 🔸عاقبت‌بخیری یعنی این! 🆔 @ss_alavi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 برترین فضیلت حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها دربیان مرحوم امام خمینی رضوان‌الله‌علیه 🆔 @ss_alavi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی فکر کردم که برای این کلیپ چه بنویسم واقعا هیچ چیز به ذهنم نرسید! 🥀🥀🥀 پ.ن: نام این دختر «روح الروح» است و این مرد پدربزرگ اوست. 🆔 @ss_alavi_ir
🗓 ۷ آذر سالروز شهادت شهید است. 🔹شهید مهندس محسن فخری‌زاده مهابادی عضو ارشد سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، معاون وزیر دفاع، رئیس سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع، استاد فیزیک دانشگاه امام حسین علیه‌السّلام و دانشمند ارشد وزارت دفاع و لجستیک نیروهای مسلح بود. 🔸فخری‌زاده یکی از پنج ایرانی لیست قدرتمندترین افراد جهان در نشریه فارن پالیسی بود و شورای امنیت در قطعنامهٔ ۱۷۴۷ (۲۴ مارس ۲۰۰۷) نام او را جزو افراد تحریم شده قرار داد. 🔹آمریکایی‌ها، او را «صندوقچهٔ اسرار» برنامه هسته‌ای ایران می‌دانستند که همواره در تعیین موضع ایرانی‌ها در مذاکرات، نقشی مخفیانه ولی مؤثر داشته است. طبق نظر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تا زمانیکه با فخری‌زاده گفتگوی مستقیم انجام نشود، نمی‌توان در میزان ورود ایران به دانش هسته‌ای، اظهار نظر کرد. 🔸در ماجرای کرونا برای ساخت تجهیزات لازم از جمله کیت تشخیص بیماری و همچنین واکسن بیماری کرونا با وزارت بهداشت همکاری کرد. 🔹 نتانیاهو در یک برنامه از او نام برد بود و رسانه‌های اسرائیلی اعلام کردند که نقشه ترور وی توسط موساد یک بار در سال‌های گذشته شکست خورده بود. 🔸از شهید فخری‌زاده مقالاتی در حوزه فلسفه فیزیک بر جای مانده است. 🥀 أعلی الله مقامه و رضوانه و حشره الله مع موالیه علیهم‌الصلوة‌والسّلام. 🆔 @ss_alavi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره شنیدنی سعید بیابانکی از دیدارش با مرحوم شهید فخری‌زاده و گفتگو درباره برخی از شاعران معاصر. 🆔 @ss_alavi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ناگفته‌هایی از مرموزترین شبکه علمی-اطلاعاتی ایران / شاهکار شهید فخری‌زاده! 🔹ناگفته‌هایی از پروژه علمی شهیدفخری‌زاده در حوزه فیزیک خلقت. 🔸ساخت تسلیحات و امکاناتی با بررسی رفتار حیوانات و طبیعت! دانلود با کیفیت بالا 🆔 @ss_alavi_ir
«گفتم: «محسن جان! دیر میای بچه‌ها نگرانتن». لبخندی زد و حرف از صمیم قلبش بیرون آمد؛ حرفی که زبانم را قفل زد. غیرتمند گفت: «هرچی من بیشتر کار کنم، نتانیاهو کمتر خواب راحت به چشمش میاد؛ پس اجازه بده بیشتر کار کنم». معنای این حرفش را زمانی فهمیدم که شهید شد؛ وقتی که نتانیاهو توئیت زد و برای یهودی‌ها شنبه خوبی را آرزو کرد؛ از شنبه‌ی آرام در اسرائیل گفت، از شنبه‌ی بعد از محسن فخری‌زاده». ✍️خاطرات همسر شهید 🆔 @ss_alavi_ir
🔷 رفتار خوب شما را همیشه به یاد خواهم داشت! 💌 ترجمه نامه قدردانی و تشکر زن اسیر شهرک‌نشین از رزمندگان فلسطینی به خاطر برخورد خوب و انسانی با خود و دخترش! به ژنرال‌هایی (فرماندهانی) که در هفته‌های اخیر همراه ما بودند، ظاهرا ما فردا از هم جدا خواهیم شد، اما من از صمیم قلبم از شما متشکرم. به خاطر انسانیت فراطبیعی که نسبت به دخترم امیلیا نشان دادید. شما برای او همچون پدر و مادر بودید، هر لحظه می‌خواست او را به اتاق خود راه می‌دادید. او احساس می‌کرد همه شما دوستان او و نه فقط دوست، بلکه از نزدیکان و بستگان حقیقی او هستید، ممنون ممنون ممنون بخاطر ساعات طولانی که برای او همچون مربی بودید. ممنون که در برخورد با او صبور و شکیبا بودید و شیرینی و میوه و هر چیزی که حتی در دسترس نبود، در اختیارش میگذاشتید، کودکان نباید در اسارت باشند، اما به لطف شما و افراد خوب دیگری که در این راه با آن‌ها آشنا شدیم، دخترم خود را در غزه یک ملکه می‌دانست. و به طور کلی احساس می‌کرد در مرکز جهان حضور دارد. در این راه طولانی حتی با یک نفر چه عادی و چه فرمانده برخورد نداشتیم مگر اینکه با دخترم با مهربانی و عطوفت رفتار کرد. تا ابد مدیون شما خواهم بود، زیرا دخترم با آسیب و صدمه روحی از غزه خارج نشد. رفتار خوب شما را با وجود شرایط سختی که در آن بودید و خسارات و تلفات سنگین شما در غزه، همیشه به یاد خواهم داشت. ای کاش می‌شد در این دنیا دوستانی خوب برای هم باشیم. برای همه شما آرزوی صحت و سلامتی دارم. سلامتی و عشق برای شما و خانواده‌هایتان. بسیار ممنونم. دانیل و امیلیا 🆔 @ss_alavi_ir
سید سلمان علوی
#مناسبت_روز 🗓 ۷ آذر سالروز شهادت شهید #فخری_زاده است. 🔹شهید مهندس محسن فخری‌زاده مهابادی عضو ارشد س
🔷 انتقام شهید چگونه گرفته شد؟ 🔹در انتقام دانشمند شهید محسن فخری‌زاده، آوی هار ایون پدر و مغز متفکر موشکی و فضایی رژیم صهیونیستی به هلاکت رسید. 🔹این دانشمند اسرائیلی در جریان نبرد سیف القدس، در یک هتل هدف عناصر ناشناس قرار گرفت و برای رژیم اسرائیل غافلگیرانه و گران تمام شد، وی مجروح شده بود و بعد از چند روز کشته شد. 🔸 بخشی از سوابق وی به این شرح است: 🔹دانشمند صنعت موشکی رژیم صهیونیستی 🔹رئیس پروژه ماهواره‌ای 🔹رئیس آژانس فضایی اسرائیل 🔹رئیس سابق صنایع نظامی رافائل 🔹وی از طراحان اصلی سیستم گنبد آهنین بود و خرید سلاح‌های پیشرفته و نوسازی ارتش اسرائیل از جمله اقدامات وی محسوب می‌شود. لازم به ذکر است، آوی‌ هار ایون پدر سرلشکر یوو هار ایون مدیر عامل اجرایی شرکت دفاعی رافائل که یکی از محصولاتش گنبد آهنین است، بود. 🔹همچنین سپاه پاسداران ضربه‌ای کاری و اساسی به سازمان کشتار و جاسوسی ‎موساد در کردستان عراق وارد کرد و خبره‌‌ترین مأموران امنیتی این رژیم که تخصصشان حوزه ایران بود کشته و زخمی شدند. 🆔 @ss_alavi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷رهبر انقلاب: دیدگاه ایران به دریا ریختن صهیونیست‌ها و یهودیان نیست! 🔸امام خامنه‌ای: جمهوری اسلامی ایران قائل به همه‌پرسی در فلسطین و نظر مردم است. دیدگاه جمهوری اسلامی، به دریا ریختن صهیونیست‌ها و یهودیان نیست. 🆔 @ss_alavi_ir
با یک روز تأخیر👇
🗓 ۱۰ آذر، سالروز شهادت است. 🔹مدرّس از شاگردان میرزای شیرازی، آخوند خراسانی و سید محمدکاظم یزدی بود و از میرزا جهانگیرخان قشقایی، عرفان و فلسفه آموخت. در نجف هم‌حجره شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی بود و درس‌ها را با سید ابوالحسن اصفهانی مباحثه می‌کرد. 🔸از معروف‌ترین شاگردان وی میرزا ابوالحسن شعرانی، مهدی الهی قمشه‌ای، بدیع الزمان فروزانفر، سید مرتضی پسندیده و جلال الدین همائی بودند. 🔹با آغاز سلطنت رضاخان و شروع به کار کابینه سید ضیاء طباطبایی به منظور جلوگیری از قیام احتمالی دستگیر، زندانی و سپس به قزوین تبعید شد و پس از دولت سیدضیاء به تهران بازگشت و از دوره دوم تا ششم نماینده مجلس شورای ملی بود. 🔸مبارزات این عالم بزرگ خشم رضاخان را برانگیخته بود، بنابراین او را که از ترور عوامل رضاخان جان سالم به در برده بود به خواف تبعید کرده و در قلعه نظامی زندانی کردند. 🏴سرانجام پس از نه سال تبعید، در غروب ۲۶ رمضان (۱۰ آذر سال ۱۳۱۶) سه مأمور نزد مدرس آمدند و چای سمی را به اجبار به او خوراندند. سم اثر نکرد و در نهایت هنگامی که مدرّس به نماز ایستاده بود، عمامه سید را برگردنش انداختند و او را به شهادت رساندند. 📚 از ایشان بیش از ۱۵ عنوان کتاب و رساله به جا مانده، از جمله: اصول تشکیلات عدلیه کتابی در باب استصحاب تعلیقه بر کفایة الاصول آخوند خراسانی دوره تقریرات اصول میرزای شیرازی شرح رسائل مرتضی انصاری کتاب حجیة الظن شرح روان بر نهج البلاغه 🥀 رضوان الله تعالی علیه و حشره الله مع موالیه علیهم‌الصلوة‌والسّلام 🆔 @ss_alavi_ir
🔷 مرحوم نمونه‌ای کم‌نظیر در زهد، تقوا و سیاست بود. در برخوردهای شخصی، با سران و رجال مملکتی با کم اعتنایی برخورد می‌نمود. حسین مکی درباره برخورد مدرّس با کسانی که به منزل وی می‌آمدند، نوشته: «اشخاص تازه وارد اگر از طبقات پایین بودند، مدرّس احترامات بیشتری می‌کرد و هر قدر از طبقات بالاتر وارد می‌شدند کمتر تعارفات معمول را می‌نمود. اگر می‌خواست به کسی تعارف زیادتری کرده باشد، مثلا شاهزاده نصرت‌الدوله وارد شده بود و مدرّس می‌خواست به او تعارف کند، می‌گفت: شاهزاده یک چای برای خودشان بریزند».۱ 🔻مدرّس در صراحت بیان و حاضر جوابی کم نظیر بود، چنانکه گفته‌اند اگر در مجلس، وسط سخنرانی کسی، جمله‌ای می‌گفت و صدا به همه نمایندگان نمی‌رسید، گفته‌ی مدرس را از یکدیگر جویا می‌شدند. آنچه در پی می‌آید، برخی از سخنانی است که از او ثبت کرده‌اند: 🔹زمانی که نصرت‌الدوله وزیر دارایی بود، لایحه‌ای تقدیم مجلس کرد که به موجب آن، دولت ایران یکصد سگ از انگلستان خریداری و وارد کند. او شرحی درباره خصوصیات این سگ‌ها بیان کرد و گفت: این سگ‌ها شناسنامه دارند، پدر و مادر آنها معلوم است، نژادشان مشخص است و از جمله خصوصیات دیگر آنها این است که به محض دیدن دزد، او را می‌گیرند. مدرس طبق معمول، دست روی میز زد و گفت: مخالفم. وزیر دارایی گفت: آقا! ما هر چه لایحه می‌اوریم، شما مخالفید، دلیل مخالفت شما چیست؟ مدرس جواب داد: مخالفت من به نفع شماست، مگر شما نگفتید، این سگ‌ها به محض دیدن دزد، او را می‌گیرند؟ خوب آقای وزیر! به محض ورودشان، اول شما را می‌گیرند. پس مخالفت من به نفع شماست. نمایندگان با صدای بلند خندیدند و لایحه مسکوت ماند.۲ 🔸مدرس معمولا نامه‌های خود را روی کاغذ پاکت تنباکو و کاغذهایی بود که در آن روزگار، قند در آن می‌پیچیدند. یکی از وزیران نامه‌ای از مدرس دریافت داشته و آن را اهانت به خود دانسته بود. روزی یکی از آشنایان مدرس آمد و یک دسته کاغذ آورده به مدرس گفت: جناب وزیر این کاغذها را فرستانده‌اند که حضرت آقا مطالب خود را روی آنها مرقوم فرمایند. مدرس گفت: عبدالباقی! چند ورق از آن کاغذهای مرغوب خودت را بیاور. فرزند مدرس فوری بسته‌ای کاغذ آورد. مدرس به آن شخص گفت: آن بسته کاغذ وزیر را بردار و این کاغذها را هم روی آن بگذار. سپس روی تکه کاغذ قند نوشت: جناب وزیر! کاغذ سفید فراوان است ولی لیاقت تو بیشتر از این کاغذ که روی آن نوشته‌ام نیست.۳ 🔹یک وقت رضا شاه به سفر رفته بود. سفری که شاید مورد خطر بود. مرحوم مدرس به رضا شاه گفته بود: دعا کردم به شما تا در این سفر سالم برگردید. رضا شاه خیلی خوشحال شده بود که مدرّس به او دعا کرده بود گفت: دعا کردید؟! مدرّس جواب داد: آخر نکته دارد؛ اگر تو در این سفر مرده بودی همه اموال ما از بین رفته بود. من می‌خواهم زنده باشی تا اموالمان را پیدا کنیم.۴ 🔸روزی رضاخان یقه این پیر خسته را گرفت و او را با خشم به کنج دیوار کشید و فریاد زد، «سید! آخر تو از جان من چه می خواهی؟»، مرحوم مدرس بی آنکه ذره ای ترس به دل راه بدهد، با لهجه شیرین اصفهانی جواب داد، «می خواهم که تو نباشی!»۵ 🔹در زمستان هنگامی که مدرّس از پله‌های مجلس بالا می‌رفت، یکی از نمایندگان مجلس به او برخورد و گفت: شما در این زمستان سخت، با این پیراهن کرباسی و یقه باز گرفتار سرماخوردگی می‌شوید. مدرّس نگاهی تند به او نمود و گفت: کاری به یقه باز من نداشته باش. حواست جمع دروازه‌های ایران باشد که باز نماند.۶ 🔸یک روز طلبه‌ای نزد مدرّس آمد و نامه‌ای نوشته بود: اجازه بفرمایید در وزارت معارف به عنوان معلم استخدام شوم. مدرّس روی یک قطعه کاغذ نوشت: «آقای وزیر معارف! حامل نامه، یکی از دزدان ،و قصد همکاری با شما را دارد. گردنه‌ای به وی واگذار کنید». طلبه، نامه را گرفت و رفت. پس از چند لحظه خجالت زده بازگشت و گفت: آقا! چه بدی از من دیده‌اید؟ اگر کسی به شما چیزی گفته، دروغ گفته است. مدرّس جواب داد: اگر بگویم که تو شخص فاضل و متدینی هستی، تو را راه نمی‌دهند. برو و نامه را ببر. او مجددا نامه را برد و فردای آن روز خدمت مدرّس رسید و گفت: آقا! استخدام شدم و مدیریت یک مدرسه را هم به من داده‌اند.۷ 🔹در جلسه رسمی و علنی مجلس، آقا میرزا شهاب در بین سخنانش گفت: همه مثل آقای مدرّس نمی‌توانند با منطق و مشعشعانه حرف بزنند. بنده و امثال بنده رطب و یابس به هم می‌بافم. مدرّس با صدای بلند گفت: به همین جهت سردار سپه دستور داد شماها انتخاب شوید. همهمه و خنده نمایندگان فضا را پر کرد.۸ ادامه👇
سید سلمان علوی
🔷 مرحوم #شهید_مدرس نمونه‌ای کم‌نظیر در زهد، تقوا و سیاست بود. در برخوردهای شخصی، با سران و رجال مملک
🔸سرلشکر خدایار از طرف رضا خان نزد مدرّس آمد و با کمال تواضع و احترام گفت: رضا شاه می‌گوید: خوب است شما به درس و بحث خود بپردازید و از دخالت در امور سیاسی خودداری کنید. رضا شاه میل دارد باب مراوده را با شما باز کند و به هر طیق که بپسندید با شما روابط حسنه داشته باشد و همه اوامر شما را در امور مملکتی اطاعت خواهد کرد. ضمنا مبلغ یکصد هزار تومان برای شما فرستاده تا در هر راهی که صلاح می‌دانید به مصرف رسانید. مدرّس چند لحظه‌ای به آن پول نگاه کرد. سپس فرمود: به رضا خان بگویید که من وظیفه شرعی دارم که در امور مسلمین دخالت کنم. اسم آن را سیاست بگذارید یا چیز دیگر هر چه باشد فرق نمی‌کند. من وظیفه خود را انجام می‌دهم. سیاست در اسلام چیزی جدایی از دین نیست. در اسلام دین و سیاست با هم است. اسلام، مسیحیت نیست که فقط جنبه تشریفاتی، آن هم هفته‌ای یک روز در کلیسا داشته باشد. این پول‌ها را هم ببر که اگر اینجا بماند تمامی آن به مصرف نابودی رضا خان خواهد رسید. خدایار مأیوسانه از خانه مدرّس ـ به همراه پول‌ها ـ بیرون رفت.۹ 🔹دو نفر خدمت مرحوم مدرّس آمدند که یکی از آنها فرنگی بود. مردی که مترجم بود، گفت: «ایشان یکی از مأمورین عالی رتبه سفارت انگلیسند. چکی تقدیم می‌دارند، برای اینکه هر نوع صلاح بدانید مصرف نمایید» آقا گفتند: «چک چیست؟» مترجم گفت: «چک براتی است که بانک می گیرد و مبلغی که در آن قید شده می پردازد». مدرس خندید و گفت: «به ایشان بگویید من پول و چک قبول ندارم. اگر خواست به من پول بدهد، باید تبدیل به طلا و بار شتر کند و ظهر روز جمعه و هنگام نماز به مدرسه سپهسالار بیاورد و آنجا اعلام کند که این محموله را مثلاً انگلستان یا هر جای دیگر بری مدرس فرستاده است تا آن وقت من قبول کنم». بعد از ترجمه این سخنان، فرنگی چیزی گفت. مترجم رو به آقا کرد و گفت: «ایشان می گویند شما می‌خواهید در دنیا حیثیت ما را نابود کنید». مدرس خندید و گفت: «به ایشان بگویید، از نابودی چیزی که ندارید نترسید»!۱۰ 📚منابع ۱) مدرّس قهرمان آزادی، ج۲، ص۶۶۸. ۲) مدرّس مجاهدی شکست ناپذیر، ص۲۰۲ و مدرّس، ج۱، ص ۲۴۴. ۳) مدرّس ، ج۱، ص۱۹۴. ۴) صحیفه نور، امام خمینی (ره)، ج۴، ص۴۲. ۵) در گفت وشنود با تهمینه مهربانی، ص۹۶. ۶) مدرّس، ج۱، ص۱۸۷. ۷) مدرّس مجاهدی شکست ناپذیر، ص۲۰۳. ۸) مدرّس، ج۱، ص۲۰۹. ۹) مدرّس، ج۱ ، ص۲۴۱. ۱۰) در گفت وشنود با دکتر محمد حسین مدرسی، ص۵۱. 🆔 @ss_alavi_ir
🗓 ۱۱ آذر، سالروز شهادت روحانی مبارز و رهبر مشروطه‌خواه جنبش جنگل است. 🔹بنابر نقل رضا مظفری در کتاب مشاهیر گیلان او در آستانه نیلِ به مقام اجتهاد بود که تحولات ایران آن زمان مسیر زندگی‌اش را تغییر داد. 🔸در زمان مظفرالدین شاه که زمام امور کشور به دست عین الدوله صدر اعظم افتاده بود، میرزا کوچک خان در رشت عده‌ای از روحانیون را با خود همراه کرد و گروه «مجمع روحانیون» را تشکیل داد و تدریجاً آنها را مسلح کرد. 🔹در زمان محمدعلی شاه برای ادامه مبارزات روانه تهران شد. در اواخر سال ۱۲۹۴ شمسی، همزمان با جنگ جهانی اول، چون اوضاع ایران را پریشان و آن را در اشغال بیگانگان می‌دید، با گرایش به اندیشه اتحاد جوامع اسلامی، كمیته‌ای به نام «اتحاد اسلام» را در حوالی تالش تشكیل داد که این کمیته را «نهضت جنگل» نیز می‌نامند. 🔸میرزا کوچک بارها هدف از نهضت خود را احیای قوانین اسلام معرفی کرده بود. 🏴 پس از خیانت برخی از یاران، میرزاکوچک که با تعداد اندکی از یاران خود برای جمع‌آوری قوا به طرف خلخال حرکت کرده بود، در برف و بوران اسیر شد و جان خود را از دست داد. با درگذشت وی در روز دوشنبه یازدهم آذر ۱۳۰۰ش نهضت جنگل که هم‌زمان توسط، حکومت انگلستان، حکومت شوروی و سپاه قاجار به فرماندهی رضاخان تعقیب و تهدید می‌شد، به نقطه پایان خود رسید. 🥀 رضوان الله تعالی علیه و حشره الله مع موالیه علیهم‌الصلوة‌والسّلام 🆔 @ss_alavi_ir
🔷عاقبت ؛ مرگ یا شهادت؟! 🔻درباره چگونگی آسمانی شدن میرزا کوچک، روایات متفاوتی وجود دارد. 1️⃣ «ابراهیم فخرایی» مترجم، منشی مخصوص میرزاکوچک‌خان و سخنگوی نهضت جنگل در صفحه ۳۹۰ کتاب «سردار جنگل» از «رضا نام اسکستانی» به عنوان کسی که سر میرزا را ـ پس از فوت او ـ از بدنش جدا کرده نام برده و عکس او را نیز در این کتاب آورده است، اما توضیحی درباره اینکه آن عکس را چطور و از کجا به دست آورده نداده است. 2️⃣ «میرزا محمدعلی خمامی» معروف به «محمدعلی گیلک»، «وزیر فواید عامه»ِ نهضت جنگل بود و کتابی تحت عنوان «تاریخ انقلاب جنگل» دارد، در این کتاب روایت دیگری از نام قاتل میرزا و نحوه شهادت ایشان به چشم می‌خورد، گیلک در صفحه ۵۰۹ کتاب خود، کسی که سر از تن میرزا جدا کرد را «سرخان نام خلخالی اَسکِستانی» معرفی کرده و نوشته است: «بعد از آمدن از گیلوان خبر فوت آن مرحوم [میرزا کوچک خان] به گیلان می‌رسد چند نفر قزاق با کسان سردار مقتدر از طالش به‌طرف خلخال حرکت می‌کنند، وقتی به خانقاه می‌رسند که اهالی جمع شده مذاکره می‌کردند که جنازه را جنب بقعه خانقاه دفن کنند، فوراً از دفن مانع شدند، شبانه فتح اله خان، آدم سردار مقتدر طالش و «سرخان نام خلخالی اَسکِستانی» بی‌خبر از همراهان خود و اهالی سر آن شهید راه وطن را با یک طرز فجیعی از بدن جدا ساختند، اهالی مطلع می‌شوند اجتماع کردند سر را بگیرند ممکن نشد توی کیسه گذاشته بردند «از قرار تقریر» کسانی که در آنجا بودند گویا هنگام بریدن سر نفس هنوز تمام نشده بود و خون به قسمی جاری گردید که قبر پر از خون شد». 3️⃣ در صفحه ۱۴ روزنامه اطلاعات به تاریخ سوم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۴۲ به‌طورکلی روایت متفاوت دیگری از نحوه شهادت میرزا، نه در گیلَوانِ خلخال که در جنگل‌های فومنات دیده می‌شود. در این گزارش شخصی به نام «علی‌اصغر رضایی» ماجرا را اینگونه روایت می‌کند که: «به‌ناچار با تفنگ به جنگ او رفتیم و در فومنات او را محاصره کردیم و پس از آتش زدن جنگل او را دستگیر کردیم و کشتیم ولی کسی باور نمی‌کرد که ما بتوانیم میرزا کوچک خان را بکشیم، درنتیجه من شبانه سر میرزا کوچک خان را از تنش جدا کردم و آن را به ترک اسبم بستم، ابتدا به رشت رفتم و سر میرزا کوچک خان را به معرض نمایش گذاشتم و سپس آن را به تهران آوردم». 4️⃣ در گزارشی که فارس از آخرین روز زندگی میرزا کوچک خان منتشر کرده آمده است: «بعد از نماز در همان سرما و برف کوهستان، راهی ارتفاعات جهت عزیمت به خلخال شدند؛ وقتی که به ارتفاع رسیدند، سرما توان گائوک را گرفته و در حالی که تا کمر در برف فرو رفته بود، در همان جا زمین‌گیر شد. میرزا که جلوتر می‌رفت، برای کمک به یار وفادارش برگشت اما فایده‌ای نداشت،‌ او از شدت سرما جان داده بود. حال، میرزا در ارتفاعات ییلاقات «ماسال» تنها مانده و مسیر کاملاً از برف پوشیده است، میرزا حدود 500 متر از گائوک فاصله نگرفته که خود او نیز از سوز بادهای صبحگاهی کوهستان دوام نیاورد و از هوش رفت. ساعت‌ها بعد گروهی متوجه پیکرهای بی‌جان می‌شوند، میرزا را نمی‌شناسند اما چون ساعت او را می‌بینند، گمان می‌کنند که از اربابان است، او را به قتل می‌رسانند». 🔸علاوه بر نحوه رحلت و یا شهادت میرزا کوچک خان، سرانجام همسر و فرزند او نیز کماکان در ابهام است. 🔹با توجه به اهمیت سرگذشت روحانی مبارزی که هم‌زمان سه حکومت ایران و روس و انگلیس برای سرنگونی او هم‌داستان شده بودند، بررسی این روایت‌های مغشوش و پژوهش درباره چگونگی وفات یا شهادت او ضروری به نظر می‌رسد. 🆔 @ss_alavi_ir
🔻تقویم امروز تقویم عجیبی است. امروز روز جهانی لغو بردگی است. این مطلب به کنار؛ برخی از اتفاقات بزرگی که سال‌ها پیش در چنین روزی افتاده ببینید: 🗓درگذشت جلال‌الدین سیوطی 🗓تولد «اُلغ بيگ» فرمانروای دانشمند و منجم ايرانی 🗓 شهادت میرزا کوچک خان 🗓تاج‌گذاری ناپلئون بناپارت 🗓آغاز قیام فیدل کاسترو 🗓تقسیم شبه جزیره کره به دو قسمت شمالی و جنوبی 🗓 استقلال «امارات متحده عربی» و خروج از تحت الحمايگي انگلستان 🗓همه پرسی قانون اساسی جمهوری اسلامی 🗓نخست‌وزیری بینظیر بوتو؛ نخستین زن مسلمانی که رئیس دولت شد. 🆔 @ss_alavi_ir
🔷 ارادت امام خمینی به میرزا کوچک خان در نوجوانی و عزیمت ایشان برای ملحق شدن به او 🔸روح الله مصمم می‌شود که خود شخصاً به نهضت جنگل بپیوندد و از آقا مرتضی می‌پرسد چگونه می‌توان به جنگل پیوست؟ برادر بزرگ او ار از این کار به شدت منع می‌کند. او در عوض اجازه گرفت برای مبارزان جنگل مقداری آذوقه بفرستد. 🔹یک روز آقا مرتضی قصیده‌ای در لابه‌لای دفتری که مادر مخارج خانه را در آن می‌نوشت یافت. دانست که از روح الله است. پرسید: «این برای کیست؟» روح الله نوجوان پاسخ داد: «برای میرزا کوچک خان که چندی پیش مهمان ما بود» آقا مرتضی با تعجب پرسید: «خودِ میرزا؟» روح الله پاسخ داد: «بله»... ننه خاور دخالت کرد و گفت: «یک ماه پیش دیدم روح الله خیلی سرحال است. گفتم از وقتی مادرتان رحمت خدا رفته شما غمگین هستید، چطور امروز آنقدر سرحال هستید؟ برایم خواب شب گذشته را تعریف کرد: «شب بود اما خورشید همچنان در آسمان بود. این خانه نیز جنگل بود، جنگلی‌ها با اسب به این خانه آمدند و میرزا در میان آنها بود. برایش چای آوردم، لبخندی زد، بی آنکه چیزی بگوید، خداحافظی کرد». 🔸اولین باری که روح الله برای زیارت حضرت رضا(ع) راهی مشهد مقدس شد، از رئیس کاروان کمک خواست تا برای بازگشت، او را به کاروانی بسپارد که از جاده شمال عبور کند... راه گیلان را در پیش گرفت تا ماسوله را ببیند. 🔹او پایگاه میرزا را از نزدیک می‌بیند اما این دیدار مصادف است با زمانی که این نهضت در پشت پشته‌های توطئه، خاکستر شده بود. 📚کتاب خمینی روح الله، سید علی قادری، مرکز حفظ و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، ۱۳۸۳، جلد اول، صص ۲۳۲- ۲۳۸. 🆔 @ss_alavi_ir