🔴قسمت ششم
داعش دختران و زنان #سوری زیادی را به بهانه های مختلف اسیر می کرد و آنها را در بازار بفروش میرساند ،
ثروتمندان و سرمایه داران عربستانی ، اماراتی ، و حتی اروپایی می آمدند و دختران زیبا و کم سن و سال را جدا می کردند و می خریدند ،
من این صحنه ها را در بازار حلب دیدم و چون خودم دختر داشتم بشدت ناراحت میشدم ،
گریه های آن #دختران در هنگام #اسارت در قفس و موقع خرید و فروش آزارم میداد !!!!
مبلغین وهابی داعش روی ذهن پسرم #بشیر خیلی کار کردند تا او را عضو داعش کنند .
پسرم بشیر جوان ۲۰ ساله ای بیش نبود
و #اطلاعات کمی درباره #دین داشت. شخصی بنام #ابوجهاد با او دوست شده بود و روی #ذهن بشیر خیلی اثر گذاشته بود.
یک روز بشیر کنارم آمد و از من اجازه خواست تا در یکی از عملیاتهای نظامی داعش شرکت کند .
من بشدت مخالف بودم ؛ چون از طرز تفکر #وهابیت خوشم نمی آمد و آن را قبول نداشتم ،
اما بشیر دیگر حرف مرا گوش نمیکرد ،
تمام فکر و ذکرش ابوجهاد بود.
#ابوجهاد او را عضو داعش کرده بود و ماهیانه هزار دلار به بشیر میدادند!!
به بشیر گفتم چرا میخواهی برای داعش بجنگی؟! مگر آنها را میشناسی ؟! عقایدشان را میدانی!؟
حرفهای عجیبی میزد ، میگفت شیعه مشرک است و ما باید آنها را بکشیم !!!!
بشیر می گفت وظیفه ی داعش، ابتدا کشتن مشرکین ( شیعیان) هست
و سپس نبرد با کافرین !!
می گفت با کشتن شیعیان، ما به بهشت میرویم !!!
این چرندیات را ابوجهاد در مغزش کرده بود.