eitaa logo
رمان های ایمانی
124 دنبال‌کننده
59 عکس
9 ویدیو
7 فایل
#رمان های سید طاها ایمانی کتاب #شاهرخ و.... نثار روح شهدا، صلوات @YYAAZZAAHHRRAAA
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان دنباله دار فرار از جهنم: بودن یا نبودن   از نیمه گذشته بود … اونها شروع به برنامه ریزی، تبلیغ و هماهنگی کردن …  پای بعضی از گروه های صلیب سرخ و به باز شده بود … توی سالن جلسات می نشستند و صبحت می کردند … یکی از این دفعات، گروهی از ها با لباس ها و کلاه های عجیب اومده بودند … .  به شدت حس کنجکاویم تحریک شده بود … رفتم سراغ پسر جوانی بود که توی مسجد با هم آشنا شده بودیم … خیلی خونگرم و مهربان بود و خیلی زود و راحت با همه ارتباط برقرار می کرد … به خاطر اخلاقش بود و من بیشتر رفتارهام رو از روی اون می کردم .. رفتم سراغش … اینجا چه خبره سعید؟ …  همون طور که مشغول کار بود … هماهنگی های روز قدسه… و با هیجان ادامه داد … امسال مجمع یهودی های ضد صهیون هم میان .  چی هست؟ .. چی؟ .. همین که گفتی. چیه؟ .  با تعجب سرش رو آورد بالا … شوخی می کنی؟ … .  . … بعد از کلی توضیح، با اشتیاق تمام گفت: تو هم میای؟ … سر تکان دادم و گفتم: نه …