#کتاب_قرار_بی_قرار
#قسمت_شصت_و_یک
#فصل_چهارم_کتاب
#مصطفی_آینهای_صیقلخورده
#از_زبان_برادر_بزرگوار_شهید
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃 یک بار مصطفی از ناحیهی پا مجروح شده بود. از بیمارستان مرخص شد و داشتیم باهم برمیگشتیم. من پشت فرمان نشسته بودم و مصطفی هم کنار دستم بود.
🍃 در ترافیک بودیم و او هم مشغول صحبت کردن با تلفن. 📱
🍃 بندهخدایی آمد کنار دست ما ترمز کرد، نگاهی به داخل ماشین انداخت و دید خانمها همه چادری، مصطفی هم با پیراهن یقه آخوندی و ریش نشسته. طرف یک فحش رکیک داد و تا راه باز شد سریع گازش را گرفت و رفت.
🍃عصبانی شدم 😡 و پایم را روی گاز گذاشتم که جلویش بپیچم و از ماشین پیادهاش کنم.
🍃 مصطفی مچ دستم را گرفت و گفت: «داداش تو ماشین زن و بچه نشسته. اون بنده خدا هم از روی نفهمی یه حرفی زده، ما نباید آتش بیار معرکه باشیم که!»
🍃 همانجا مطمئن شدم که مصطفای پرشروشور دوران کودکی به مردی صبور تبدیل شده.👏
🍃وقتی برای چندمین بار تیر خورد و در بیمارستان بستری شد، امیرحسین حاج نصیری آمد پیش او و خواهش کرد که هرطوری شده کارش را ردیف کند تا به سوریه برود.🙏
🍃 امیرحسین با دلخوری تعریف کرد: «رفته بودم پیش یکی از فرماندهها تا رضایت بده و راهی بشم. طرف با پرخاش گفت: «مگه اونجا حلوا خیرات میکنن که میخوای بری؟» 😡 منم جوابش رو با تندی دادم. 😠 از اون موقع دیگه هر کاری میکنم نمیذارن حتی اسم سوریه را بیارم!» 😔 مصطفی همانطور که دراز کشیده بود گفت: «اشکال نداره. یه خودکار و کاغذ بیار تا برای حاج قاسم نامه بنویسم که بری!»😊
🍃 هر چه گفت امیرحسین نوشت و بعد هم به من اشاره کرد و گفت: «بده نامه رو داداشم تایپ کنه. تا حالا نامهی هر کسی رو تایپ کرده، بالاخره رفته سوریه!»🌹😉
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔴 ادامه دارد...
📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح
@syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
#خاطرات_رهبر_انقلاب #قسمت_شصتم ✨ ایشـان«آقا روح الله» است! یکی از علماي معروف مشـهد که بسـیار هم
#خاطرات_رهبر_انقلاب
#قسمت_شصت_و_یک
✨ فقـط اسـمش مردمی است.
در یکی از سـفرهایی که یکی دوسـال قبل به یکی از همین کشورهاي سوسـیالیستی رفته بودیم، یکی از
همراهان ما که از نمایندگان محترم مجلس شوراياسـلامی بود، با مقامات مجلس ملی آن کشور راجع به مجلس صـحبتهایی کرده بود. اطلاعـاتی از مجلس ما به آنها داده بود و اطلاعاتی هم از مجلس آنها گرفته بود. ما نشسـته بودیم و راجع به موضوعی صـحبت میکردیم. ایشـان، بـا یـک قیـافهي خیلی جـدي پیش مـا آمـد و گفت: ما چیزهاي مهمی از این آقایان- که میهمانشان بودیم- یاد گرفتیم. او گفت: وقتی که راجع به مجلس با اینها صحبت کردیم، از اینها پرسیدیم که مجلسِ شما چگونه است و چند عضو دارد و چـه مـواقعی تشـکیل میشـود و رئیسـش چگـونه انتخـاب میگردد؟ معلـوم شـد کـه مجلس ملی اینهـا، متشـکل از افرادي اسـت که به وسیلهی دستگاهها و سازمانهای حزبیِ وابسته خودِ حکومت تشکیل میشود. یعنی مثلاً پانصد، ششصد نفر آدم به عنوان اعضا و نمایندگان کنگره، به وسیلهی همان دستگاههای حزبی انتخاب میشوند. بعد این افراد که نام تجمعشان کنگرهي ملی است، سالی دو مرتبه جلسه تشـکیل میدهنـد! شـما ببینیـد در این کشور که فقط سالی دو مرتبه مجلس قانونگذاریشان تشـکیل میشود، قانون را
چه کسـی وضع میکنـد؟ اختیار قانونگـذاري دست کیست؟ دست همانهایی است که در رأس تشـکیلات حکومت قرار دارند.
اگر بپرسـید اسم حکومت شـماچیست میگویند: حکومت دموکراتیک سوسـیالیستی؛ یعنی حکومت مردمی.
اسمش مردمی است، در حالی که در هیـچ امري از امور آن کشور، مردم دخالت ندارنـد و این، همان مردمی هسـتند که انقلاب را به پیروزي رساندند. اسـم این کشورهـا هم کشور انقلابی است. همهي انقلابهـایی که مـا در دنیـا دیـدیم وکشورهایی که بر اساس یک انقلاب، نظامی را به وجود آوردند، تقریباً به همین شکلی بودند که مطرح کردم.
🔺خطبههاي نماز جمعهي تهران۱۳۶۸/۱۱/۲۰
#خاطرات
#رهبر_انقلاب_اسلامی
#حضرت_ماه
@syed213