eitaa logo
تبیین منظومۀ فکری رهبری
37.9هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
386 فایل
کانال رسمی مجموعۀ مستقل و مردمی تبیین (ارائه دهنده و مجری اولین سیر مطالعاتی آشنایی با منظومۀ فکری رهبر انقلاب) پایگاه اطلاع‌رسانی: http://tabyinmanzome.ir پشتیبانی فنی: @support_tabyin روابط عمومی: ۰۹۱۰۲۵۸۸۸۱۸ @ertebat_tabyin
مشاهده در ایتا
دانلود
تکیه گاه قدرت در انقلاب اسلامی و در جامعه لیبرال غرب در هر جامعه‌ای باید تکیه گاهی برای کانون‌های قدرت وجود داشته باشد تا این مراکز در هم تداخل و تقابل نکنند و امر توسعه و امنیت خدشه دار نشود... در جامعه لیبرال غرب این تکیه‌گاه، صهیونیست‌ها و بزرگان سرمایه‌داری هستند که هرچند گاهی دور هم جمع می‌شوند و بر یک مساله‌ای اجماع می‌کنند، محور نظام فکری و عقیدتی‌شان هم برنانه صهیونیزم جهانی است. اما در جامعه اسلامی ما، این تکیه‌گاه قدرت، ولیّ فقیه است - که تنقیح و اجرای آن، هنر بزرگ امام راحل‌مان و علمای بزرگ سلف چون، میرزای شیرازی "رحمت‌الله‌علیهم" بود. اما تفاوت این دو جایگاه چیست؟ در تمدن غرب، این تکیه‌گاه، پنهان، حیله گر و جنایتکار است و البته دروغ بزرگترین ابزلر کارشان است، مشروعیت و مقبولیتش را از روابط نامشروع قدرت، پول و ابزاری چون اسلحه می‌گیرد... اما در حکومت اسلامی این تکیه‌گاه، پنهان نیست، بلکه همچون آفتاب درخشان است، فقیه عالم، حکیم مخلص، مجاهدی پرتلاش، و شهیدی زنده است... مشروعیتش را از دین خدا و ولی خدا و مقبولیتش را از عامه مردمی که معتقد و مجاهد در راه او هستند، دارد. مبنای اندیشه او قرآن و علم اهل بیت (علیهم‌السلام) است، دارای تفکر، حکمت و آرمانی بلند برای احیای کلمه توحید است.... تکیه‌گاه قدرت و رهبری یک تمدن مهم‌ترین موضوع نظری و مبنایی آن است. ✍سید محمد نبوی @tabyin_tahlil_ejtehad [کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باسلام دیروز چهارشنبه ۱۷ شهریور متنی از آقای مهدی نصیری پیرامون کتاب حبیب‌الله آشوری و مساله‌ی ارتداد و اعدام ایشان و نسبت آن با آیت‌الله خامنه‌ای، آیت‌الله خزعلی و آیت‌الله مصباح منتشر شد که نیاز به پاسخ و تبیین دقیق مساله داشت. متن آقای نصیری و پاسخ دکتر مهدی جمشیدی در ادامه منتشر می‌شود🔻 @t_manzome_f_r
‍ ◀️ بازخوانی اعدام حبیب الله آشوری نویسنده کتاب توحید در سال ۱۳۶۰ ✍مهدی نصیری 📝حبیب الله آشوری (زاده ۱۳۱۵ گناباد - مقتول شهریور ۱۳۶۰ زندان اوین) روحانی انقلابی که در دهه ۵۰ در زمره شاگردان و دوستان آیت الله خامنه ای در مشهد بود، در سال ۱۳۵۶ کتابی را با عنوان توحید منتشر می کند. 🔻این کتاب مباحثات و مجادلات زیادی را در محافل انقلابی حوزوی بر می انگیزد. عده ای از جمله آقای خامنه ای مدافع کتاب و محتوای آن بوده و حتی بر اساس برخی نقل‌ها ایشان محتوای کتاب را برگرفته و نوعی انتحال و اقتباس از مباحث خود می دانسته بدون آن که در کتاب به آن اشاره شود، و از این جهت از آشوری گله مند بوده است. 🔻اما عده ای دیگر از جمله مرحوم آیات مصباح و خزعلی، سخت منتقد محتوای کتاب بوده و آن را تا آنجا التقاط با مبانی ماتریالیستی می دانسته اند که بر اساس آن حکم به ارتداد آشوری می دادند. 🔻در سال ۱۳۵۶ که سال دوم طلبگی من بود، روزی را به خاطر می آورم که در حوزه علمیه دامغان که مرحوم آیت الله خزعلی در شهر ما تبعید بود، جلسه داغ و پرچالشی را با حضور طلاب دامغانی مقیم قم در مدرسه حاج فتحعلی بیک دامغان در نقد کتاب توحید آشوری برگزار کرده بود. 🔻تا اینجای ماجرا هیچ اشکال و امر غیر طبیعی وجود ندارد. کتابی نوشته شده و مخالفان و موافقانی دارد. عالمانی آن را توحید ناب و عالمانی دیگر آن را توحید التقاطی می دانند و پیرامون آن بحث می کنند. 🔻اما فاجعه از اینجا آغاز می شود که پس از پیروزی انقلاب که بحث پیرامون کتاب توحید ادامه داشت روزی حجت الاسلام حبیب آشوری که برای شنیدن مذاکرات نمایندگان پیرامون گروگان‌های آمریکایی به مجلس شورای اسلامی می رود، با گزارش مرحوم دیالمه نماینده مردم مشهد از سوی دادستاني بازداشت شده و به اوین برده می شود و در کمال تاسف و شگفتی، پس از مدتی بازداشت به استناد فتوای ارتداد آقایان مصباح و خزعلی بابت نگارش کتاب توحید از سوی آقای لاجوردی اعدام می شود. 📌در اینجا چند نکته وجود دارد: 🔻۱. چرا آیات مصباح و خزعلی، نسبت به محتوای کتابی که محل اختلاف بین عالمان و فقیهان بوده، با قاطعیت حکم به التقاطی بودن آن کرده و احتمال خطا در برداشت خود را از کتاب نداده اند؟ 🔻۲. با فرض این که دیدگاه آقایان مصباح و خزعلی در باره التقاطی بودن محتوای کتاب توحید قطعا درست بوده، چرا بر خلاف نظر مشهور فقهای شیعه حکم به ارتداد متفکر و نویسنده ای مسلمان داده اند که از سر شبهه و تشخیص اشتباه مطلبی التقاطی و حتی فرضا کفر آمیز نوشته است؟ 🔻۳. چرا دستگاه قضائی جمهوری اسلامی به استناد نظر و فتوای یک یا چند فقیه که بر خلاف نظر فقهای دیگر بوده اقدام به اعدام یک روحانی مبارز (و احتمالا بدون محاکمه رسمی و قانونی) می کند و جان انسانی بی گناه را می گیرد؟ 🔻۴. چرا موافقان کتاب توحید، به دفاع از مرحوم آشوری نپرداختند و مانع اعدام وی نشدند؟ 🔻۵. اساسا صدور حکم ارتداد و مجازات اعدام به خاطر طرح یک اندیشه و عقیده ولو باطل و کفر آمیز در حالی که صاحب اندیشه و عقیده در مقام ستیز با حقیقت نیست و دریافت خود را درست و حق می داند، بر خلاف یک قرائت متین و قابل دفاع فقهی از آزادی اندیشه است، که باید ترویج شود تا در آینده مانع از برخورد تکفیری و ریختن خون بی گناهان در جامعه اسلامی شود. 🔻۶. بر اساس فتوای برخی فقهای شیعه اساسا اجرای حدود الهی از مناصب امام و حاکم معصوم است و در عصر غیبت کسی حق اجرای حدود از جمله حد ارتداد را ندارد. 🔻۷.وظیفه دستگاه‌های مربوطه، جبران مادی و معنوی این خون به ناحق ریخته شده و دیگر خون‌های به ناحق ریخته از این قبيل و دلجویی از بازماندگان است. 🔻۸. توجه به نقطه محوری دیدگاه حیرت یعنی عدم اتمام حجت بر اغلب قاطع انسانها در عصر غیبت و فقدان حاکمیت امام معصوم، باب هر گونه خشونت ورزی با پیروان ادیان و مذاهب و دگراندیشان را بسته و تنها به گفتگو و بلاغ مبین و منطقیِ آنچه مؤمنان و صاحبان عقاید، حق و حقیقت قلمداد می کنند، توصیه می‌کند. پایان
تحریف‌ِ مناسباتِ آیت‌الله خامنه‌ای با حبیب‌الله آشوری توسط مهدی نصیری ✍مهدی جمشیدی [1]. مهدی نصیری در یادداشت اخیرش، دوباره مسیرِ باطلِ تحریف و دروغ‌پراکنی را طی کرده و حقّ را قربانیِ شبه‌نظریۀ معوجِ عصرِ حیرت ساخته است. گویا او فریفتۀ شبه‌نظریۀ خود گشته و می‌خواهد هرچه را که می‌یابد، به دستاویزی برای توجیهِ آن تبدیل کند. او نوشته است: الف. آیت‌الله خامنه‌ای، موافق محتوای کتاب آشوری بود. ب. بازداشت آشوری، اتّفاقی بود. ج. آشوری به استناد فتوای آیت‌الله مصباح، اعدام شد. د. علما دربارۀ محتوای کتاب آشوری، اختلاف‌نظر داشتند. [2]. سال‌ها پیش، احمد قابل از نیروهای اصلاح‌طلب، در نامه‌ای به آیت‌الله خامنه‌ای، ادّعا کرده بود که: «در هنگامۀ محاکمه و اعدام دوست و همراه و همفکر سابق شما، شیخ حبیب‌الله آشوری به اتهام ارتداد، سکوت کردید و شاهد جان‌باختن فردی شدید که به جرم انتشار کتاب «توحید» و اصرار و شهادت آقایان شیخ ابوالقاسم خزعلی (عضو سابق شورای نگهبان) و شیخ محمّدتقی مصباح‌یزدی، مبنی بر کفرآمیزبودن مطالب و مرتدبودن نویسندۀ آن کتاب، اعدام شد. [..]. وجدان شما بهتر از هر کسی گواهی می‌دهد که در جلسات متعدّد و تلاش‌های مکرّر و ناموفّق دوستان مشهدی و خراسانی برای آشتی‌دادن شما با مرحوم آشوری (پیش از پیروزی انقلاب)، سخن اصلیِ شما این بود که مطالب کتاب توحید، از من است که این آقا به نام خودش چاپ کرده‌است. شگفت‌انگیز نیست که از دو نفر با یک دیدگاه، یکی اعدام شود و دیگری تکریم؟ یکی شایستۀ گور باشد و دیگری شایستۀ رهبری نظام اسلامی؟!»(احمد قابل، نامه به رهبر جمهوری اسلامی ایران»، بی‌بی‌سی فارسی، ۱ ژوئن ۲۰۰۵). [3]. حال‌آن‌که آیت‌الله خامنه‌ای تصریح می‌کند: «این کتاب (توحید آشوری)، شرح جزوۀ توحید است که من آن را نوشته و پس از تدریس برای جمع کوچک و نخبه‌ای از طلاب، برای تدریس در جمع‌های کوچک دیگر، در اختیار تعدادی از آنان گذاشتم. آشوری که در جمع اوّلیّه نبود، نیز آن را گرفت تا تدریس کند و پس از مدّتی، آن شرحِ بیرون از متن را درست کرد. من بارها دربارۀ اشتباهات و انحرافاتِ نوشته‌اش به او تذکّر داده و با او بحث کردم که متأسّفانه غالباً، بی‌نتیجه بود. آشوری در ابتدا طلبۀ مستقیم و سربه‌راهی بود. از حدود سال‌های 51 به بعد، تحت تأثیر تفکّرات مجاهدین خلق واقع شد و یکی دو بار به من گفت که گِره‌هایی در ذهنیّات خود دارد و خواست که با او بنشینم و این گره‌ها باز شود. در همین اوقات، شرح بر جزوۀ توحید را نوشت و به من داد تا دربارۀ آن نظر بدهم. ضعف‌های متعدّدی داشت و من در چند جلسۀ طولانی با او دربارۀ آنها گفتگو کردم. گره‌های ذهن او، همان‌ها بود که در کتاب منعکس شده است. در موارد متعدّدی نسبت به اشکالات قانع می‌شد، ولی بار دیگر در جلسات بعد، همان‌ها را تکرار می‌کرد. مهمّ‌ترین مانع از این‌که حرفِ غلط خود را پس بگیرد، فضای آن روز در محیط مبارزاتی بود. حرف‌های افراطی و تند به مذاق‌ها خوش می‌آمد و مستمعین را به گرد گویندگانِ چنین حرف‌هایی جمع می‌کرد. او این نقطۀ ‌ضعف را داشت که از تحسین و تمجید، به‌خصوص از سوی جوانان و مبارزین، به وجد می‌آمد و همین نمی‌گذاشت او درست بفهمد یا درست عمل کند.»(رسول جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی ایران از روی کار آمدن محمدرضا شاه تا پیروزی انقلاب سال‌های 1320-1357، ص 187). [4]. گزارش‌های تاریخی نیز نشان می‌دهند آشوری در زمان بازداشت، زیر بار هیچ‌گونه بازجویی نرفت و هر بار که توسط اعضای دادستانی فراخوانده می‌شد با تندی، پاسخی به سؤالات نمی‌‌داد. سرانجام در 26 شهریور 1360، پس از شهادت آیت‌الله ابوالقاسم خزعلی به ارتدادِ حبیب‌الله آشوری، او در دادگاه انقلاب، توسط آیت‌الله محمّدی‌گیلانی به اعدام محکوم شد و حکم صادره در تاریخ 28 شهریور 1360 به اجرا درآمد.(همان، ص 189). [5]. آیت‌الله خزعلی نیز می‌گوید: «من حبیب‌الله آشوری را بر اساسِ یکی از کتاب‌هایش، به سیزده مورد ارتداد، محکوم کردم. برای ‌مثال، او در کتابش دربارۀ صفتِ رحمانِ خدای‌متعال، نوشته بود که رحمت، همین نعمت‌های مادّی و طبیعی است!»(ابوالقاسم خزعلی، خاطرات، ص 152). [6]. استاد مطهري نیز دربارۀ کتاب آشوری گفته بود: «كتاب مزخرفي است، من آن را ديده‌ام. اين شيخ را من مي‌شناسم، شيخ جسور و روداري است، مشهدي است. چند وقت پيش هم در مسجد قبا بعد از نماز آقاي مفتح منبر مي‌رفت. مثل اين‌كه دستي او را مي‌گرداند و جسورتر مي‌كند. آمده بود خانۀ ما كه نيم ساعت با شما كار دارم، ولي بيش از يك ساعت ماند و حال مرا گرفت. با جسارت گفت تو نبايد در قلهك و بالاي شهر باشي، بايد بروي ميدان شوش و پايين شهر و ميان مردم عادي. گفتم: آشيخ! اگر من با اين حجم كار كه دارم، بروم ميدان شوش، ميان آن شلوغي، ديوانه مي‌شوم.»(علی دوانی، خاطرات من از استاد شهید مطهری، صص100-101).
[7]. علامه مصباح نیز می‌گوید: «گروهی پیدا شدند که برخی از آنان درس‌های علوم اسلامی را در حوزه‌ها خوانده بودند؛ حتّی برخی از ایشان در درس‌های ما هم شرکت کرده بودند. اینان در آغاز، انسان‌هایی معتقد، متدیّن و خوش‌فکر بودند، امّا ناگهان دچار انحراف شدند. گاه یک انسان در سلامت کامل به سر می‌برد و مشکلی هم ندارد. ناگهان می‌بینی رنجور و ضعیف شده؛ رنگ چهره‌اش پریده و سر و کارش با پزشک، دارو و بیمارستان می‌افتد. شگفت‌زده می‌شوی که ای آقا! شما که باکی نداشتی؛‌ بیمار نبودی؛ چطور شد؟ پاسخ می‌دهد ویروسی به اندام‌های بدنم هجوم آورده و مبتلایم ساخته است. پس از بررسی معلوم می‌شود سلول‌های ایمنیِ بدن و عواملی که باید وی را در برابر بیماری‌ها نگاه دارند، ضعیف بوده است. بنابراین میکروب‌ها به خون راه یافته و او را درگیر بیماری کرده‌اند. در مسائل عقیدتی و فکری نیز این‌گونه است. آن شاگرد درس‌خوان، مؤمن و اهل عبادت، گرفتار یک انحراف و التقاط شده است و لذا، ناگهان می‌آید و می‌گوید ما قرآن را قبول داریم؛ اسلام را می‌پذیریم؛ ولی معنای آیات قرآن، چیزی دیگر است. برای نمونه می‌گفتند کلمۀ «آخرت»، «یوم آخر» و «قیامت» به معنای روز قیام، فرمان جنبش و حرکت است، که البتّه نباید این قیام را آشکار کرد؛ ‌فعّالیّت زیرزمینی است و اگر زمان و چگونگیِ قیام، افشا شود نمی‌توان به مبارزه ادامه داد. همچنین می‌گفتند «جن» یعنی مخفیانه عمل‌کردن،‌ استراتژیک‌بودن و رعایت تاکتیک‌ها. برای «غیب» نیز تفسیرهایی انحرافی داشتند. آنان در زمینۀ تفسیر قرآن، کتاب‌ها نوشتند و برخی شخصیّت‌ها، همین مطالب را به نام تفسیر قرآن، درس می‌دادند. از جمله آثاری که با این روشِ آفت‌زده و بیمار به رشته نگارش در‌‌ آمد، کتاب توحید، از فردی به نام حبیب‌الله آشوری است. آشوری از مشهد به قم آمده بود و در مدرسۀ آیت‌الله بروجردی بحث می‌کرد، و با گیرایی و حرارتی ویژه، برای طلبه‌های جوان به سخنرانی می‌پرداخت. او در کتاب خود نوشته است ما نه با ماتریالیسمِ فلسفی، که با ماتریالیسمِ اخلاقی مخالفیم. گروهی ظاهربین که فریفتۀ جذابیّت‌های ظاهری وی شده بودند، به تهران می‌رفتند و به هر قیمت، گاه به‌طور قاچاقی، این کتاب را می‌خریدند، و قربه الی‌الله در قم پخش می‌کردند. از مطالب عجیب این کتاب، این بود: اگر ماتریالیسم فلسفی، پویا و زایا باشد بد نیست؛ یعنی اگر انسان به خدا اعتقاد نداشته باشد، اشکال ندارد؛ آنچه اهمّیّت دارد این است که اخلاقِ مادّی نداشته باشد و ماتریالیسم و روحِ مادّه‌گرایی در رفتار آدمی، رسوخ نکند. ایشان خود را بسیار ساده و زاهد می‌نمایاندند؛ غذای ساده می‌خوردند و ظاهرسازی‌هایی عجیب می‌کردند، ولی در باطنِ رفتارشان، گونه‌ای دیگر بود. آشوری که با ظاهری مذهبی و کسوتی دینی در قم سخنرانی می‌کرد، رفته بود در شهری ـ ظاهراً شاهرود ـ و در بین دوستان خود گفته بود ما به‌گونۀ دسته‌جمعی ازدواج، و این سنّت را احیا می‌کنیم، زیرا مطابقِ قرآن است! حتّی طرفدارانش، دخترها و پسرها، همه را جایی گرد آورده بود تا با هم به‌طور جمعی ازدواج کنند و به این آیات استناد کرده بود: نساؤکم حرث لکم(بقره: 223)، أُحِلَّ لَکمْ لَیلَه الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلَی نِسَآئِکم(بقره: 187). او گفته بود: «نساء» به «کُم» نسبت داده شده است، پس مجموعه‌ای از زنان می‌توانند متعلّق به مجموعه‌ای از مردان باشند! این‌ اعمال را به نام دین انجام می‌دادند و چنین کسانی، با این نگرش‌های التقاطی و باطل می‌خواستند سیرِ نهضت اسلامی را منحرف و جامعه اسلامی را به کارهایی بیهوده و نادرست سرگرم کنند. اگر معلوم شود چه کسانی حتّی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از حبیب‌الله آشوری حمایت می‌کردند، همگان شگفت‌زده می‌شوند.‌ برخی جوانانِ با استعداد، این‌گونه مبتلا شدند و به دام تحریف و التقاط افتادند. کسی که پای در میدان نهاد و در برابر اینان ایستاد، شهید مطهری ‌(رحمه‌الله‌علیه) بود. هیچ‌کس مانند او، توان درک و پیش‌بینی این آفت‌ها و بلاها را نداشت. دیگران به هر دلیل اشتباهاتی داشتند و رفتار این گروه‌ها را توجیه، بلکه در دوران مبارزه، از آنان حمایت می‌کردند. حبیب‌الله آشوری خود را با کسانی‌که مسلمان بودند و مبارزه می‌کردند، همسو نشان می‌داد و آنان نیز در برابر تحریفات وی، خاموش بودند. تنها شهید مطهری بود که فریاد زد ما باید خطّ اسلام ناب، مسیر قرآن و سنّت محمّ دی و راه اهل‌بیت‌(علیهم‌السلام) را از خطّ کفر و نفاق جدا کنیم. مبارزه، برای نگهداریِ اسلام است؛ نمی‌توانیم برای اینکه در قلمروی سیاسی با آن منافق و ضدّدیانت، هدفی مشترک داریم، در عقاید اسلامی، چشم خود را بر روی جریان التقاطی ببندیم.»(محمدتقی مصباح‌یزدی، آفتاب مطهر، صص197-199). ✍مهدی جمشیدی
[8]. نوشته‌های مهدی نصیری، همین اندازه سست و بی‌پایه و غیرمحقّقانه هستند؛ کمترین اثری از حقیقت‌مداری و نگاهِ عالمانه در نوشته‌های وی در میان نیست. پیشاپیش، به چیزی معتقد گشته و نوشتن، بهانه‌ای برای اثباتِ دروغین آن است. در طلبِ حقیقت نیست، بلکه می‌خواهد راهِ انقلاب و نیروهای انقلابی را تخطئه کند. اگر بتواند پروندۀ حبیب‌الله آشوری را از قعرِ تاریخ بیرون بکِشد تا شاید به‌واسطۀ آن، انقلاب را به محکمه فرابخواند، خامنه‌ای را تحریف کند، مصباح و خزعلی را متهم نماید، و ...، پروایی از این کار نخواهد داشت، امّا چه حاصل که جز فقرِ علمی و ضعفِ تاریخی و بی‌مایه‌گیِ منطقِ خویش، هیچ حقیقتِ دیگری را آشکار نمی‌سازد. نوشته‌های مهدی نصیری، آگاهان و اهل مطالعه را از ضریبِ بالای بی‌اخلاقی و بی‌ا‌نصافی‌اش، دچارِ «حیرت» می‌کند! این‌همه کینه و حقد و حسد، چه خاستگاهی دارد؟! ✍مهدی جمشیدی @t_manzome_f_r مجموعه‌ی تبیین منظومه فکری رهبری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یا اباعبدالله ▪️دل می‌کَنم از دنیای بی‌حَرَم ▪️آقا نزار جز خونه‌ت جایی برم بزار تا نفس دارم در این خونه باشم... 🏴 لبیک یا حسین @t_manzome_f_r تبیین منظومه فکری رهبری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جامعه باید با ایجاد آمادگی پذیرای مهدی موعود(عجل‌الله) بشود «امام زمان می‌آید انجام می‌دهد، یعنی چه!؟ امروز تکلیف شما چیست؟ شما امروز باید چه بکنی؟ شما باید زمینه را آماده کنی، تا آن بزرگوار بتواند بیاید و در آن زمینه آماده، اقدام فرماید. از صفر که نمی‌شود شروع کرد! جامعه‌ای می‌تواند پذیرای مهدی موعود ارواحنافداه باشد که در آن آمادگی و قابلیت باشد، والّا مثل انبیا و اولیای طول تاریخ می‌شود. چه علّتی داشت که بسیاری از انبیای بزرگ اولی‌العزم آمدند و نتوانستند دنیا را از بدی‌ها پاک و پیراسته کنند؟ چرا؟ چون زمینه‌ها آماده نبود.» ۱۳۷۶/۰۹/۲۵ @tabyin_Chahardah_Masoom ┄┅══════┅┄ @t_manzome_f_r