📌 یک جرعه عاشقانه
شیرش حلال آنکه مرا خاک پاش کرد
نانش حلال آنکه مرا مبتلاش کرد
هر آنچه می دهد کرمش کم نمی شود
باید کریم بلکه کرم را گداش کرد
پایم اگر به سمت جهنم نمی رود
دستم توسلی به ضریح عباش کرد
موسی و خضر و یوسف و عیسی به جای خود
هنگام مشکلات، #نبی هم صداش کرد
تصویر اوست عکس تمام پیمبران
او را خداش آینه انبیاش کرد
#کعبه برای آمدنش بود نه طواف
پس کعبه را برای قدومش بناش کرد
خیلی گره زدند به اسلام باز کرد
هر آنچه کرد پنجه مشکل گشاش کرد
در کودکی ش نیز #علی مرد جنگ بود
پس ذوالفقار نیست اگر لافتی ش کرد
در آستان یک نخ عمامه سرش
باید تمام خلق جهان را فداش کرد
رد می شد از محله ی ما دلدل علی
افتاد سنگ زیر سم او، طلاش کرد
📌علي اكبر لطيفيان
🆔 @taalighat
♻️ #غدیریه بسیار زیبای شاعر گرانقدر جناب آقای محمد سهرابی به مناسبت این عید عزیز تقدیم میشود 🔻🔻
آموخت تا که عطر زشیشه فرار را
آموختم فرار ز یاران به یار را
دل می کشید ناز من و درد و بار را
کاموختم کشیدن ناز نگار را
پس می کشم به وزن و قوافی خمار را
*
گیرم که کرد خواب رفیقان مرا کسل
گیرم که گشت باده ازین خستگی خجل
گیرم که رفت پای طرب تا کمر به گل
ناخن به زلف یار رسانم به فتح دل
مطرب اگر کلافه نوازد سه تار را
*
باید که تر شود ز لب من شراب خشک
باید رسد به شبنم من آفتاب خشک
دل رنجه شد ز زهد دوات و کتاب خشک
از عاشقان سلام تر از تو جواب خشک
از ما مکن دریغ لب آبدار را
*
شد پایمال خال و خطت آبروی چشم
از باده شد تهی و پر از خون سبوی چشم
شد صرف نحوه نگهت گفتگوی چشم
گفتی بسوز در غم من ای بروی چشم
تا می درم لباس بپا کن شرار را
*
بازار حسن داغ نمودی برای که؟
چون جز تو نیست پس تو شدستی خدای که؟
آخر نویسم این همه عشوه برای که ؟
ما بهتریم جان علی یا ملائکه؟
ما را بچسب نه ملک بال دار را
*
این دستپاچگی زسر اتفاق نیست
هول وصال کم زنهیب فراق نیست
شرح بسیط وصل به بسط و رواق نیست
اصلا مزار انور تو در عراق نیست
معنی کجا به کار ببندد مزار را
*
با قل هوالله است برابر علی مدد
یا مرتضی است شانه به شانه به یا صمد ؟
هستند مرتضی و خدا هر دو معتمد
جوشانده ای زنسخهء عیسی ست این سند
گر دم کنند خون دم ذوالفقار را
*
ظهر است بر جهاز شتر آفتاب کن
خود را ببین به صفحه آب و ثواب کن
این برکه را به عکسی از آن رخ شراب کن
از بین جمع یک دو ذبیح انتخاب کن
پر لاله کن به خون شهیدان بهار را
*
من لی یَکونُ حَسب یکون لدهر حسب
با این حساب هرچه که دل خواست کرد کسب
چسبیده است تیغ تو بر منکر نچسب
از انتهای معرکه بی زین گریزد اسب
دنبال اگر کنی سر میدان سوار را
*
کس نیست این چنین اسد بی بدل که تو
کس نیست این چنین همه علم و عمل که تو
کس نیست این چنین همه زهر و عسل که تو
احمد نرفت بر سر دوش تو بلکه تو
رفتی به شان احمد مکی تبار را
*
از خاک کشتگان تو باید سبو دمد
مست است از نیام تو عَمرِ بن عبدود
در عهد تو رطوبت مِی، زد به هر بلد
خورشید مست کردو دو دور ِ اضافه زد
دادی زبس به دست پیاله مدار را
*
مردان طواف جز سر حیدر نمی کنند
سجده به غیر خادم قنبر نمی کنند
قومی چو ما مراوده زین در نمی کنند
خورشید و مه ملاحظه ات گر نمی کنند
بر من ببخش گردش لیل و نهار را
*
دانی که من نفس به چه منوال می زنم
چون مرغ نیم کشته پر و بال می زنم
هر شب به طرز وصل تو صد فال می زنم
بیمم مده ز هجر که تب خال می زنم
با زخم لب چه سان بمکم خال یار را
*
امشب بر آن سرم که جنون را ادب کنم
برچهره تو صبح و به روی تو شب کنم
لب لب کنان به یاد لبت باز تب کنم
شیرانه سر تصرف ری تا حلب کنم
وز آه خود کشم به بخارا بخار را
*
خونین دلان به سلطنتش بی شمار شد
این سلطه در مکاشفه تاج انار شد
راضی نشد به عرش و به دلها سوار شد
این گونه شد که حضرت پروردگار شد
سجده کنید حضرت پروردگار را
*
آنکه به خرج خویش مرا دار می زند
تکیه به نخل میثم تمار می زند
تنها نه اینکه جار تو عمار میزند
از بس که مستجار تو را جار می زند
خواندیم مست جار همین مستجار را
*
از من دلیل عشق نپرسید کز سرم
شمشیر می تراود و نشتر ز پیکرم
پیر این چنین خوش است که هستی تو در برم
فرمود : من دو سال ز ایزد جوان ترام
از غیر او مپرس زمان شکار را
*
از عشق چاره نیست وصال تو نوبتی ست
مردن برای عشق تو حکم حکومتی ست
آتش در آب می نگرم این چه حکمتی ست
رخسار آتشین تو از بسکه غیرتی ست
آیینه آب می کند آیینه دار را
*
زلفت سیاه گشته و شد ختم روزگار
خرما زلب بگیر و غبار از جبین یار
تا صبح سینه چاک زند مست و بی قرار
خورشید را بگو که شود زرد و داغدار
پس فاتحه بخوان و بدم روزگار را
*
یک دست آفتاب و دو جین ماه می خرم
یک خرقه از حراجی الله می خرم
صدها قدم غبار از این راه می خرم
از روی عمد خرقه کوتاه می خرم
باپلک جای خرقه بروبم غبار را
*
یک دست آفتاب و هزاران دوجین بهار
یک دست ماهتاب و بهاران هزار بار
یک دست خرقه انجم پولک برآن مزار
یک دست جام باده و یک دست زلف یار
وقت است ترکنم به سبو زلف یار را
📌 #محمد_سهرابی
🆔 @taalighat
تعلیقات
🔰️ چگونه باید مقام #نخبگان را ارج نهاد؟ 1⃣ عبور از تعاریف مدرن و توسعه دایره نخبگی: 🔻 ادبیات غرب ز
🔰️ چگونه باید مقام #نخبگان را ارج نهاد؟
📌 بخش دوم
✅ هم زبانی و ورود به عالَم نخبه
♻️ برخی تا سخن از حمایت از نخبگان به میان میآید، آن را به #حمایت_مالی و بحثهای اقتصادی ترجمه کرده و تقلیل می دهند. حمایت مالی هرچند مهم اما در مرحله آخر قرار دارد.
♻️ هر انسان نخبه ای یک #زیستْ_جهان ویژه دارد که از آنجا به عالم و آدم نگاه میکند. #نخبگان عموما احساس انفراد و تنهایی دارند چون گمان میکنند کسی آن ها را فهم نمیکند و وارد زیست جهان آن ها نمیشود.
♻️ همین درک نشدن، موجب میشود گاهی حتی حمایتهای مالی نیز کم اثر یا بیفایده باشد چرا که حامی متوجه نمیشود چقدر، برای چه و با چه مختصاتی باید به حمایت مالی بپردازد.
♻️ پس کسانی باید بر مسند تعامل با #نخبگان بنشینند که کشف عالَم نخبه و هم زبانی با او، برای شان اولویت داشته باشد. اگر نخبگان احساس کنند که درک میشوند به جنب و جوش دوچندان میافتند و این یعنی زمینهسازی رشد نخبگی در کشور.
🆔 @taalighat
تعلیقات
🔰️ چگونه باید مقام #نخبگان را ارج نهاد؟ 📌 بخش دوم ✅ هم زبانی و ورود به عالَم نخبه ♻️ برخی تا سخن
🔰️ چگونه باید مقام #نخبگان را ارج نهاد؟
📌 بخش سوم
✅ کشف و جذب همهی #عقلانیت کشور
♻️ یک کشور با #تفکر و اندیشه و #عقلانیت اداره میشود و به تعالی میرسد. هر قدر میزان مدیریت مبتنی بر عقلانیت کاهش یابد، میزان تعالی و پیشرفت نیز کم میشود و البته نیاز به توضیح نیست که هر فرهنگی از #عقلانیت_بومی خود تغذیه میکند.
♻️ اما چرا در کشور ما از این سرمایه کمتر بهره میبریم؟
🔻 محدود کردن دایرهی نخبگان و نادیده گرفتن بسیاری از کسانیکه در حقیقت نخبه هستند و از عقلانیت اصیل برخوردارند،
🔻 و نیز عدم امکان تعامل و هم زبانی با نخبگان و وارد نشدن به دنیای اندیشه و فکر نخبه از سوی دیگر، موجب میشود از این سرمایه بهره کافی برده نشود.
♻️ مجموعههای متولی امور نخبگان باید همواره مترصد #کشف_جامع_عقلانیت تولید شده در هر فضای تخصصی باشند و با در نظر گرفتن همه این بسته، راهبردی فراتر و برخوردار از همه سرمایهی اندیشه ملی را رقم بزنند.
♻️ پس امر راهبردی عبارت است از کشف #مجموع_عقلانیت_ملی یعنی امری فراتر از کشف تک تک ایدهها و اندیشه ها. امری که ما را از افراط و تفریط دور نگه میدارد. چه آنکه بسیاری با دوبار گفتگو با یک نخبه همه تخممرغ خود را در همان یک سبد میگذارند و دیگر در پی کشف سایر ایدهها و سخنهای موجود در صحنه نمیروند و این خود نوعی #محرومیت_ساختاری در تعامل با نخبگان است.
🆔 @taalighat
4_5773656860213119480.pdf
10.54M
♨️ #اختصاصی
📝نامه به دبیرکل سازمان ملل متحد
🔖 اسناد شش سال بدعهدی غرب در اجرای #برجام
📌 نویسنده: محمدجواد #ظریف
📍تعداد صفحات: 234
📆 نشر تیرماه 1400
📙 ناشر: مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📌 در مقدمه این کتاب، #ظریف بدون اشاره به نقصان ها و #خسارتهای فراوان #برجام به دفاع تمام قد از آن میپردازد و البته بدعهدی های مکرر آمریکا را به صورت مستند بیان میکند.
📌 امری که بارها مقام معظم رهبری نسبت به آن هشدار داده بودند ولی #اعتماد_به_غرب اجازه نداد مدعیان دیپلماسی واقعیت را ببینند.
#برجام
#خسارت_محض
#غرب_گرایی
#امیدبه_کدخدا
#ظریف
#دیپلماسی_انفعالی
#گفتم_اعتماد_نکنید
🆔 @taalighat
تعلیقات
🔰️ چگونه باید مقام #نخبگان را ارج نهاد؟ 📌 بخش سوم ✅ کشف و جذب همهی #عقلانیت کشور ♻️ یک کشور با #
♻️ چگونه باید مقام#نخبگان را ارج نهاد؟
📌 بخش چهارم
🔰️ بهینهسازی روابط انسانی با نخبگان
✅ این نکته شاید در بدو امر بسیار عادی و ساده جلوه کند اما یکی از نیازهای مبرم در ارتباط با نخبگان #بهینهسازی_روابط با ایشان است. اینکه مجموعههای متولی، مسئولین مربوطه و سازمان مرتبط بهصورت دائمی در تماس با ایشان باشد و جویای حالشان باشد.
✅ در موارد بسیاری مشاهده شده است که یک نخبه خود را نسل #فراموش_شده میداند. روابط سرد و مکانیکی با نخبگان که مثلا سر هر ماه مبلغی برای آنها واریز شود بدون اینکه ارتباطی عاطفی برقرار شده باشد و کسی از آخرین وضعیت ایشان مطلع باشد هیچ فایده ای ندارد.
✅ گاه یک نخبه خودش یا خانوادهاش تا مدت ها دچار بیماری هستند یا کسی از نزدیکانش فوت میشود یا مشکلی از جنس مشکلات روزمره برایش به وجود می آید که کسی خبر نمیشود. #بهینهسازی_روابط_انسانی یعنی ارتباط با نخبه از فضای مکانیکی، رسمی و اداری به روابط دوستانه، عاطفی و مبتنی بر #کرامت و تجلیل بنا شود. تبریک اعیاد، تسلیت وفیات، تبریک سالروز تولد، عیادت هنگام مریضی، نشستن پای دردودل ایشان، بازخورد دادن به وی نسبت به نظرات و طرح ها و اقدامات و... برخی از این اقدامات است.
✅ روابط مبتنی بر کرامت، در تقویت روحی و ارتقای کارآمدی نخبگان تأثیر فوقالعادهای دارد. مثالهای عینی فراوانی برای این امر وجود دارد که جهت پرهیز از اطاله ذکر نمیکنم.
🆔 @taalighat
4_5958340642919679537.pdf
17.08M
♨️ #اختصاصی
📚 «سياستهاي توسعه و تکامل جمهوري اسلامي ايران: اقتصادي-مالي، اجتماعي-فرهنگي، فضايي-کالبدي»
🔖 نخستوزیری: دفتر طرحهای انقلاب
📆 انتشار: اردیبهشت 1359
📍 تعداد صفحات: 256
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
♻️ دفتر نخستوزيری در فروردين 1358 سمت «وزير مشاور در طرحهاي انقلاب» را ايجاد ميکند و اساسنامه شوراي عالي طرحهاي انقلاب هم به تصويب هيئت دولت ميرسد. اين شوراي عالي قرار است طرح کلي نظامهاي تشکيلدهنده جامعه ايران براي رسيدن به اهداف جمهوري اسلامي را ارائه کند. شوراهايي ذيل شوراي عالي طرحهاي انقلاب تشکيل ميشود و 195 نفر از متخصصان کشور با صرف 4000 ساعت وقت این گزارش را تنظیم کردهاند.
♻️ بازخوانی این متن در دورهای که در حال بازنگری در مسیر حکمرانی هستیم میتواند جذاب باشد.
🆔 @taalighat
9.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#عاشورا
▪️السلام علیک یا اباعبدالله▪️
☘ نمیشه باورم که وقته رفتنه
☘ تموم این سفر، بارش رو شونه منه
☘ کجا میخوای بری؟
☘ چرا منو نمیبری؟
📌 نوای حاج #محمود_کریمی
🆔 @taalighat
#روز_عاشورا
#یک_جرعه_روضه
مانند مادرم چقدر میخورم زمین
تو خورده ای زمین، من اگرمیخورم زمین
تو بی کسم شدی و منم بی کست شدم
از تل تو را ندیدم و دلواپست شدم
مانند دختران تو طاقت نداشتم
گفتی نیا به جان تو طاقت نداشتم
بی سر نباش و بی سروسامان نکن مرا
حالا که آمدم تو پشیمان نکن مرا
با دیدن تو چنگ به مویم زدم حسین
بالا سر ِ تو کاش نمی آمدم حسین
پنجاه سال خواهری ام را چه میکنی؟
احساس های مادری ام را چه میکنی؟
وقتی که پیکر تو زمین گیر ِ نیزه هاست
زینب تمام زندگی اش زیر ِ نیزه هاست
خواهر بمیرد آه دگر دست و پا نزن
تنگ است جات مادرمان را صدا نزن
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
تیر از بس که خورده بود حسین
بر تنش مثل پیرهن شده بود
نیزه هاشان تمام شد کم کم
موقع سنگ ریختن شده بود
نفسش بین راه بر میگشت
موقع دست و پا زدن شده بود
بودم اما جلو نمی رفتم
شمر آنقدر بد دهن شده بود
تکه ای را ربود هر کس که
روبه رو با حسین ِمن شده بود
هرچه کردند رو به قبله نشد
یعنی آنقدر پاره تن شده بود
زیر انداز خانه های دهات
کفن شاه بی کفن شده بود
📌 #علی_اکبر_لطیفیان
🆔 @taalighat
#روز_عاشورا
#یک_جرعه_روضه
كمتر بر اين غريب بدون كفن بزن
اين ضربه ي دوازدهم را به من بزن
هر آنچه داشت رفت دگر جستجو نكن
اينقدر اين شهيد مرا زير و رو نكن
قبول كن كه شبيه حصير افتادي
قبول كن ته گودال گير افتادي
مخواه تا كه سر من به گريه بند شود
بگو چكار كنم از تنت بلند شود
بگو چه كار كنم آب را صدا نزني
بگو چه كار كنم تا كه دست و پا نزني
بگو چكار كنم از تو دست بردارند
براي پيكر تو يك لباس بگذارند
بگو چكار كنم بيش از اين تكان نخوري
بگو چكار مكنم از سنان،سنان نخوري
بگو چكار كنم من؟ بگو چكار كنم؟
كنار شمر بمانم و يا فرار كنم؟
ميان گريه ي من اين سنان چه ميخندد
دهان باز تو را نيزه دار ميبندد
آهاي شمر عبا را كسي ربود برو
بيا النگوي من را بگير و زود برو
براي غارت پيراهنت بميرم من
چرا لباس ندارد تنت بميرم من
قرار نبود بيفتي و من نگاه كنم
و يا كه گريه به كوپال ذوالجناح كنم
مگر نبود مسلمان كه اينچنين زده اند
بلند مرتبه شاهِ مرا زمين زده اند
📌 #علي_اكبر_لطيفيان
🆔 @taalighat