eitaa logo
تاملات
728 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
338 ویدیو
80 فایل
تاملاتی پیرامون آنچه در اکنون میگذرد... 🌐وبلاگ: http://noghte-sarkhat.blog.ir/ 👤ادمین: @rasoul1414
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ 📍مدرنیسم در خدمت جنگ‌افروزی؛ گفتگو با دکتر بیژن عبدالکریمی ‌ کارشناس گفتگو: علی رحمانی ‌ 🔻با دکتر بیژن عبدالکریمی، درباره نسبت جنگ و فلسفه به گفتگو نشستیم. آینده جنگ، راه‌گشایی فلسفه برای برون‌رفت از اوضاع امروزی جهان، فلسفه مدرن و نقش آن در جنگی شدن جهان امروز و … از مباحثی است که در این گفتگو مطرح شده است. ‌ " به نظر می‌آید که در دورانِ‌ روشنگری متفکران روشنگری و فیلسوفی مانند کانت که کتاب «صلح جاویدان» را می‌نویسد، بحث این بود که جنگ و خونریزی از میان بشر رخت بربندد، اما به نظر می‌آید که در دوران مدرن عکس این اتفاق افتاد و آرمان بشری یعنی میلِ‌ به صلح نه تنها مُحقق نشد بلکه جنگ و خونریزی شدّت و حِدّت بیشتری پیدا کرد و ما آن را در دو جنگ جهانی اول و دوم متبلور می‌بینیم... . " ‌ 📌ادامه این مطلب را در سایت باشگاه اندیشه بخوانید: ‌ 🔗 http://bashgah.net/go/a2zs ‌ ‌ پرونده #جنگ_آخر ‌ ◇◇◇◇◇ باشگاه اندیشه؛ محفلی برای آزاداندیشی 👇 ➕ @Bashgah_net ‌ #بیژن_عبدالکریمی #فلسفه #جنگ #فلسفه_مدرن #باشگاه_اندیشه 🆔 @lotfi74
🔰دشمن‌داری؛ امکان استقلال سیاسی تاملی در باب نسبت مفهوم دشمن و استقلال سیاسی ملی ‌ ✍حمیدرضا میررکنی بنادکی، پژوهشگر فلسفه ‌ 🔸ملتی که از تعیین دوست و دشمن خود به بهانه «صلح با همگان» دست کشد، امکان واقعی جنگ را از میان نبرده‌است، بلکه صرفا از حضور جدی خود در صحنه سیاست صرف نظر کرده. بدون او نیز جنگ و سیاست برپا است، او تنها به‌جای اینکه خود دوست و دشمنِ خود و نقطه نزاعِ خود را تعیین کند، به دیگر دولت‌ها اجازه داده است تا برای او دوست و دشمنی تعیین کنند. ‌ 🔸بر اساس همین حقیقت اشمیت در معروف‌ترین اثر خود یعنی مفهوم امرسیاسی اینگونه می‌نویسد: « اگر مردمی، دیگر توان یا خواست حفاظت از خود را در سپهر سیاست نداشته باشند، سپهر سیاسی از میان نمی‌رود. [بلکه] تنها [آن] مردمان ضعیف محو می‌شوند. » این چیزی است که ما ایرانیان آن را تجربه کرده‌ایم. ‌ 📌ادامه این مطلب را در سایت باشگاه اندیشه بخوانید: 🌐 http://bashgah.net/go/kku8 ‌ ◇◇◇◇◇ #سیاست #اشمیت #امریکا #ایران #عراق #حمیدرضا_میررکنی #باشگاه_اندیشه #جنگ ⚜ @lotfi74
🔰 چ مثل چمران ✍️ محمد مهدی شکوهی 🔸چندسال با خودم كلنجار مي رم از آقامصطفا چمران بنويسم با اون همه كشش و تعليقي كه در زنده گي اين مرد موج مي زنه؛ اما هربار به يك دليل دستم به قلم نمي ره؛ مصطفاچمران ممنوعياتي دارد در اطرافش،در رفقايش، در اسطوره هايش، در عادت هايش و در ملاحظات و برخوردهايش، قهركردن ها و آشتي كردن ها و هجرت هايش كه هنوز جامعه ي از زمين گيرِ ما كشش درك و هضم آن را ندارد و بايد به يك چمران اتوكشيده و بچه ي مثبتِ در چهارچوب اكتفاء كرد وگرنه حكم تكفير آماده ي صدور است، 🔹انگار نه انگار كه آنچه چمران را محبوب دلهاكرد همين عدم تمكين به مشهورات و مقبولات بود، همين بود كه چمران با حرف زور نمي ساخت حتا به قيمت قهر ازجماعت و هجرت به دفعات از اين سرزمين به آنجا و از آن مردم به اين ملت؛ به تمثيل چونان ي صدرا كه از دانشكده ي فني دانشگاه تهران شروع شد و پس از آمريكا و لبنان، در جنگ هاي نامنظم كردستان و خوزستان به طرز مشكوك و غريبي و با حالت قهر و وداع به پايان رسيد، 🔸اما چمران ديگر آن جوان پركينه ي ورود نيكسون به تهران نبود، يك و يك چريك دنياگريز شده بود كه و را درون خود به وحدت آورده و جمع اضداد را بار ديگر به شيوه ي همه ي پيروان راستين علي مرتضا به ميدان ديد بشريت آورده بود. چمران را نشاندن كنار خط كشي هاي پرالتهاب اول انقلاب ايران همان قدر مضحك است كه محدودكردنش به اين خط و آن خط و اين شخص و آن يكي؛ 🔹 چمران مردي بود كه سريعتر از همه ي انقلابيون صف اول از گريخت و پاي به ابديت گذاشت،و چقدر اين رهايي براي افرادي كه كيسه ي منفعت ندوخته و كشكول مناعت طبع به دوش دارند برازنده و شيرين است و آقامصطفا مُنعِم بود به اين درويشي و خرسندي و طوبي له كه هيچ گاه هيچ كجا لنگ عنوان و اطراف و خوش آمد اين و آن نماند و هماره بنده ي فهم و ستيز خويش از معارف جان و معايب نفس بود. 🔸بزرگي آقامصطفا به اندازه ي آزاده گي وي از قيد و بند دنيا بود و چقدررر اين كبوتر بال گشوده بر بلنداي و ايران از فهم و دسترس لاشخورهاي هرجايي بالاتر و تميزتر است و انصافن كسر چمران از روزگار را بايد هم كه به ولي نعمت آرمان شيعه حضرت بقيه الله ارواحنافداه تعزيت گفت؛ 💢 مگر تاريخ چقدر كشش دارد كه بتواند امثال را بزايد و مگر شيعه چقدر عدد دارد كه فهم ومعرفت جهانشمول امثال چمران را مدام انتظار بكشد و مگر بنده گي و وارسته گي امثال چمران شوخي هرروزه ي ولگردان تاريخ است كه نبودنش جبران شود. آقامصطفانوشتن ازتو بماند براي روزي كه بتوان اسم تورا از امانت داري تاريخ تحويل گرفت! ⚜️ @taammolat74
🔹 مسئله از آنجا شروع شد که در دهه پس از ، تفسیری از جنگ، رزمندگی و شهادت ارائه دادند که در آن به مثابه «سکوت نکردن در برابر ظلم به معنای نابرابری» امری غریب می‌نمود. زمانه پس از جنگ، تفسیری از دفاع مقدس را می‌طلبیدکه سیاست و عدالت از آن زدوده و در عوض به میزان قابل توجهی معنویت‌اندود شده باشد. این طلب و تقاضا منشا پیدایش چنین تفسیری از هویت بسیجی شد. 🔹 نیاز کشور به سبب شد چشم‌ها بر برآمدن طبقه‌ای از سوداگران توسعه بسته شود و نوعی از سرمایه‌داری لجام گسیخته، دیگر بار و اینبار پس از انقلاب اسلامی به متن مناسبات اجتماعی بازگردد. انسان انقلاب اسلامی، به مثابه کنشگری عدالتخواه، دیگری این بازگشت ارتجاعی بود؛ بنابراین مهمتر از تقابل‌های اجتماعی دچار یک تقلیل یا دست کم شد. 🔹 رمان بازنمای مناسبی از این تحیر است. بسیجی که در بازگشت تاب شهر ندارد و به جنگل می‌رود؛ او نمی‌تواند وارد شهر شود چون هویتی ندارد. بخث بد ارمیاهای پس از جنگ، این است که چارچوب‌های کلان فکری و فرهنگی به ظاهر متنازع در دو سوی سنت و تجدد، هیچ‌گاه نهضت جنگ فقر و غنا را به عنوان نهضتی مقدس از امام خمینی(ره) نمی‌پذیرد؛ گویی سراسر مجلات روشنفکری تا خطابه‌ها و خطبه‌های مذهبی، دست اندرکار از و از رسمیت انداختن کنشگری عدالت‌خواهانه انسان انقلاب است. 🔹دوران عسرت سوژه انقلابی آغاز شده است. گسست میان امر انقلابی و امر عدالت‌خواهانه. زمانه انسانی را طلب می‌کند که همچنان انقلابی است، اما عدالتخواه نیست. آن‌ها در تلاش هستند به او بفهمانند که انسان انقلابی در گذشته هم عدالتخواه نبوده است؛ بسیجی تنهاست. او در میان شهری پرهیاهو و غریب، چراغ قرمز نقد و امکان و امید و سرزدن نو در افق را در یکسو می‌بیند اما دیگران با او همراه نیستند. بسیجی روشن است اما مردمان شهر این روشنی را نمی‌بینند... همچون روایت کاظم چلیپا در تابلوی بسیجی 📚 نوعدالتخواهی در مصاف با ناعدالت‌خواهی / نشریه نامه جمهور ⚜️ @Taammolat74