⭕️ زندگی چنان ساخته نشده که شما بتوانید به همه خواستههایتان برسید، بنابراین چارهای جز گزینش ندارید.
✍️ مصطفی ملکیان
🔹 فلاسفه قدیم میگفتند عالم طبیعت عالم تزاحم است. اگر بخواهید به یک چیز برسید باید از چند چیز بگذرید. این بحث از ارسطو آغاز شد. در زندگی برای رسیدن به هر چیزی باید هزینه بدهید و هزینهاش این است که از چند چیز دیگر باید صرف نظر بکند تا به آن یک چیز برسید. چیزها همه با هم قابل جمع نیست. عارفان میگفتند زندگی بر ریاضت مبتنی شده است. ریاضت یا Sacrifise این است که اگر میخواهی به چیزی برسی باید از چند چیز بگذری. همه را نمیتوانی با هم به دست آوری.
🔹بخشی از اضطرابهای ما بهخاطر یک گمان باطل است که فکر میکنیم همه چیز را میشود در زندگی داشت و نمیدانیم آدمها اگر به چیزی به عنوان هدف رسیدهاند به این خاطر است که چند چیز را از هدفبودن خلع کردهاند. میتوانید به یک هدف برسید و در نتیجه آن به چند هدف فرعی هم برسید. باید بین هدف و نتیجه فرق گذاشت. آدمها در زندگیشان وقتی موفقند که تعداد اهداف زندگیشان را مدام کمتر و کمتر میکنند. کرکگور میگفت آدم موفق کسی است که فقط و فقط یک هدف در زندگیاش داشته باشد. هر هدفی که میخواهد باشد. بقیه هدفها میتوانند به عنوان نتایج رسیدن به آن هدف به دست بیایند ولی نمیتوانند اهدافی در عرض آن هدف اصلی باشند.
🔹ممکن است کسی فقط هدفش علم باشد، ممکن است بعدها که یک عالم تراز اول میشود از این طریق به ثروتی هم دست پیدا کند یا حیثیت اجتماعی بیاید اما آنها نتایج فرعی یا Byproduct های هدفش بودهاند. اما اگر از روز اول میخواست هم علم هم حیثیت اجتماعی و هم شهرت را هدف قرار میداد، نمیتوانست به آنها برسد. هرچه تعداد اهداف را کمتر کنیم موفقتریم. اگر به آن هدف یا اهداف رسیدیم نتایجی هم بر آن مترتب میشود که میتوان آنها را هم داشت.
🔹 اما ما یک توهمی داریم که به همه اهدافمان میتوانیم برسیم. کرکگور کتابی دارد به اسم خلوص قلب یا دل صافی. عنوان کاملش این است که دل صافی یا خلوص قلب یعنی در همه زندگی فقط یک چیز را خواستن. در این کتاب میخواهد اثبات کند که اضطراب وجودی سرنوشت کسانی است که در زندگی بیش از یک چیز میخواهند. اگر نخواهیم این سخن را هم بپذیریم، اینکه اهداف عدیده داشته باشیم و اضطرابمان افزایش مییابد به این دلیل است که از خود انتظاری داریم که برآوردهشدنی نیست.
🔹 آدم نمیتواند به همه چیز برسد، چارهای ندارد جز اینکه دست به گزینش بزند. در نظام ارزشی خودمان ببینیم چه چیزهایی را نباید فدا کنیم و بقیه را باید فدای آن بکنیم. به زبان سادهتر و روانشناسانهتر ما را در زندگی چنان نساختهاند که به بتوانیم به چیزی اهمیت ندهیم، اما چنان هم نساختهاند که بتوانیم به همه چیز اهمیت دهیم. چارهای نیست جز اینکه یکی دو چیز در زندگی برایمان مهم باشد و باقی را رها کنیم. فرض کنیم بخواهم معلم خوبی باشم و بخواهم وقت شما را ضایع نکنم، محتوای خوب ارائه کنم و با شاگردان عادلانه رفتار کنم به چیزهای دیگری نمیتوانم توجه کنم. اگر مدام به آستینم فوت کنم یعنی دغدغه معلمی در من قوی نیست. نمیتوان همه کار را با هم جمع کرد. نباید از خودم توقع زاید داشته باشم.
#دکتر_ملکیان
#رفع_اضطراب
#هدف_در_زندگی
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
⭕️ "عقاید ما داشته و دارایی ما محسوب میشوند و نه هویت و خود ما که از نقد آنها دچار اضطراب شویم."
✍️ مصطفی ملکیان
🔹یکی از نکاتی که در کاهش اضطراب بسیار تأثیرگذار است توجه به این است که ما نباید با عقاید خود احساس یگانگی و هم ذات پنداری کنیم؛ یعنی عقاید خود را هویت خود بدانیم که از نقد عقاید خود دچار اضطراب و تشویش شویم. مثالی بزنم، فرض بگیرید فردی به من گفت که جوراب تو پاره شده است، من به این دلیل که خودم را با جورابم یکی نمیدانم جوراب خود را بررسی میکنم که آیا پاره شده است یا نه و درصورتیکه این قضاوت درست بود و جوراب پاره شده بود، آن را عوض میکنم. به این دلیل بهراحتی جوراب خود را عوض میکنم و از این قضاوت نگران نمیشوم که خود را با جورابم یکی نمیدانم و نقد جوراب را نقد خود نمیدانم.
🔹اکنون در نظر بگیرید فردی به من اشاره کند که گزاره «الف ب است» که من بدان معتقد هستم گزارهای کاذب و نامدلل است، اگر من معاملهای را که با جوراب خود میکنم با عقاید خود نیز داشته باشم؛ یعنی با عقاید خود نیز هم ذات پنداری و احساس یگانگی نکنم در این صورت من گزاره «الف ب است» را که بدان معتقد هستم دوباره موردبررسی و ارزیابی قرار میدهم و در صورت صدق و مدلل بودن آن، همچنان بدان معتقد خواهم ماند و در صورت کذب گزاره «الف ب است» عقیده خود را عوض کرده و به صدق گزاره «الف ب نیست» باور پیدا میکنم و قدردان طرف مقابل هستم که علاوه بر اثبات بطلان عقیده من، عقیده درست را نیز به من آموخت.
🔹تنها در این صورت است که ما از نقد عقاید خود دچار اضطراب نمیشویم؛ اما ما با عقاید خود احساس یگانگی میکنیم و درنتیجه عقاید خود را هویت خود میدانیم و نقد آنها را نقد و تضعیف خود میپنداریم و از نقد آنها دچار اضطراب و دلنگرانی میشویم. درحالیکه عقاید من برابر با خود من نیست و من میتوانم معاملهای را که با جوراب خود دارم با عقاید خود داشته باشم و از نقد آنها دچار اضطراب نشوم. این حکم در باب احساسات و خواستههای ما نیز جاری است و ما نباید احساسات و عواطف و خواستههای خود را معادل خود در نظر بگیریم و با آنها احساس یگانگی کنیم.
🔹 چنانکه توجه دارید حالات روانی ما سه دسته هستند:
۱. باورها و عقاید
۲. احساسات و عواطف
۳. خواستهها.
نقص عقاید به این است که کاذب یا ناموجه یا نامستدل باشند و نقص احساسات به بجا و نابجا بودن آنها بستگی دارد مثلاً امید داشتن به چیزی که بجا نیست که بدان امید داشته باشیم و نقص خواستهها به معقول و نامعقول بودن آنها بستگی دارد. اکنون ما باید توجه کنیم که این سه حوزه داشته و دارایی ما محسوب میشوند و نه هویت و خود ما که از نقد آنها دچار اضطراب شویم. همانطور که از نقد جوراب خود دلنگران نمیشوم و توجه دارم که جوراب دارایی من است و نه خود من، این سه حوزه نیز دارایی من محسوب میشوند و نقد آنها، نقد و تضعیف خود من نیست. من عقیده و احساس و خواسته دارم و نه اینکه عقیدهام و احساس ام و خواستهام باشم. توجه به این نکته بسیار به کاهش اضطراب در ما کمک میکند و باید حتماً به این مورد توجه داشت.
#دکتر_ملکیان
#عقاید
#رفع_اضطراب
#تحمل_مخالف
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi