eitaa logo
تأملات اجتماعی
180 دنبال‌کننده
287 عکس
89 ویدیو
7 فایل
محمدرضا کرباسچی دانش آموخته ی حوزه ی علمیه ی قم کارشناس ارشد فلسفه ی علوم اجتماعی @mrkarbs
مشاهده در ایتا
دانلود
تأملات اجتماعی
📌 تهران ۲ ▪️اشاره ای به فضای اخلاقی و معنوی تهران از سالهای نه چندان دور، جلسات مناجات، یکی از من
📌تهران ۳ 🔹در دام عرفی گرایی به جد معتقدم چالش فکری و اعتقادی جاری در فضای عمومی ما چالش عرفی گرایی است که خود را در شکل فرار از قانون و راحت طلبی نشان می دهد. عرفی گرایی (یا همان گیرندادن و سخت نگرفتن) اگر در گذشته مربوط به طبقات غیرمذهبی و لاابالی بود، اکنون بصورت فراگیر در میان طبقه ی مذهبی شیوع پیدا کرده، ساده گرفتن احکام شرعی، سبک گرفتن قوانین و .... نمونه های ازین دست است. این روزها مذهبی های زیادی را می بینم که قوانین شرعی را واقعا دست و پاگیر می دانند و ترجیح می دهند راحتتر زندگی کنند. هیئتی ها و مسجدی های زیادی را می بینم که بدنبال حال کردن با امور مذهبی هستند. با محجبه های زیادی برخورد می کنم که حجابشان خود نوعی تبرج و چیزی در همین مایه هاست. چند شب پیش در نمایشگاه قران در مصلی، به نمونه های متعددی از جوانان حزب اللهی(با تیپ هایی مثل طلبه و پاسدار) برخوردم که همسران و دخترانشان اگرچه پوشیده و محجوب، اما رسماً چادر را کنار گذاشته بودند. عرفی گرایی در فضای غیرمذهبی با بی حجابی پیش می رود و در فضای مذهبی بدینگونه. امروزه دختران و پسران مذهبی بسیاری در تهران دیده می شوند که الزاما به سنتهای ارتباطی گذشته مقید نیستند، اما همچنان خود را در فضای مذهبی تعریف می کنند. در عین حال در ارتباط با نامحرم حتی در حضور شوهرانشان خیلی باز و آزاد رفتار می کنند. و حتی با دوستان نامحرمشان اردوهای مختلط می روند و....(کاش دستم باز بود و برخی مکان ها و موقعیت های خاص را نام می‌بردم) با قرائت ها و مدل های جدیدی از دینداری مواجهیم و به موازات عرفی گرایی در فضای غیرمذهبی، از نسخه های مذهبی هم رونمایی می شود. این اتفاقی است که در فضاهای مذهبی تهران در حال رخ دادن است و به تبع در سایر شهرها هم ظاهر شده یا خواهد شد. @taamollat
تأملات اجتماعی
📌تهران ۴ 🔹از عرفی گرایی تا آشفتگی اجتماعی در ادبیات سیاسی و اجتماعی، عرفی گرایی معمولا در مقابل س
📌تهران ۵ 🔹مشاهدات میدانی -چند شب برای استقبال از یکی از نزدیکان، ساعتی را در ترمینال ۶ فرودگاه مهرآباد به انتظار نشستم و از این فرصت استفاده کردم و اوضاع و احوال را زیر نظر گرفتم. دو نکته به ذهنم رسید: اول: اوضاع کتابفروشی ها در فرودگاه هم شبیه وضعیت ایستگاه های راه آهن و ترمینال هاست و در جاهای دیگر هم همین سنخ کتابها -عموما روانشناسی و رمان های اگزیستانسیالیستی- بیش از هر چیز دیگر به چشم می آید. در ایستگاه مهتاب در جاده ی قم هم وضعیت همین است و احتمالا در جاهای دیگر. از نظم و هماهنگی که بین اینها وجود دارد کاملا مشخص است که جریانی پشت آن وجود دارد؛ و الا اینقدر هماهنگی بصورت اتفاقی خیلی بعید است. معمولا اقبالی به این قبیل کتابها نیست؛ با اینحال بیش از یک دهه است که این مدل کتابها، کتابفروشی های ترمینال‌های مسافرتی را قبضه کرده اند. دوم: اوضاع حجاب را از آنچه انتظار داشتم، خیلی بهتر یافتم. با اینکه سفر هوایی عمدتا برای مسافران طبقه ی متوسط به بالاست، مشاهداتم نشان می داد که نسبت با حجاب و بی حجاب در این طبقه نیز با نسبت بدست آمده در سطح جامعه تقریبا یکسان است. غیر از طرفداران سرسخت بی حجابی و باورمند آن به آن احساس می کنم که فضای عمومی بی‌حجاب ها، در حال آزمایش است، هم آزمودن صبر و رفتار حاکمیت و هم آزمودن خودش در این تجربه ی جدید. اگر چنین تحلیلی صائب باشد، موج جاری در کشور را باید چیزی شبیه بیماری عارضی تلقی کرد که بیمار در حال دست و پنجه نرم کردن با آن است و باید کمک نمود که این جماعت بالاخره راه صحیح را پیدا کنند و به شریعت و قانون احترام بگذارند. گمانم این است که پس از حدود یک سال و اندی تجربه ی بی حجابی به این شکل، بخش عمده ی اینان قابل بازگشت هستند؛ اگر جریانات خاص اجازه دهند. البته برخورد با این جریانات خاص، یعنی کسانی که عامدا برهنگی و بی حجابی را تبلیغ می کنند باید به شیوه ی خودش انجام شود. @taamollat
📌 «الگوهای تغییر اجتماعی از صدر اسلام تاکنون» 🔹امسال برای منبر ظهر ها به مسجدی می روم در ضلع جنوب غرب بازار تهران، نزدیک میدان اعدام. منطقه ای بسیار پرتراکم از نظر جمعیت و حجم فعالیت اقتصادی. فضای جنوب بازار تهران در مقایسه با اضلاع شمالی آن قدری متفاوت است. ضلع شمالی بازار تهران که به میدان امام و ناصر خسرو و..... منتهی می شود، مکان های تاریخی معتبرتری دارد و سازمانها های مهمی چون قوه قضاییه و دارایی و مدارس علمیه ی متعددی را در خود جای داده، از اینجهت در آن مناطق، بعد فرهنگی نیز دوشادوش بعد اقتصادی حرکت می کند. (شواهد این مطلب را قبلا در یادداشتی نشان داده ام) اما مناطق جنوبی بازار مثلا از مولوی گرفته تا اعدام و گمرک و..... عموما همان نمودهای فعالیت اقتصادی مانند تجارت و کارگری بروز بیشتری دارد. منطقه از لحاظ ظاهری بسیار آشفته و بی نظم است و این مطلب کاملا پذیرفته شده. مسجدی که در حوالی میدان اعدام میروم در قلب بازار پوشاک است، اما دستفروشان و اغذیه فروشان و پیک موتوری ها و حمل کنندگان چرخ دستی هم به وفور حضور دارند. فضا کاملا طوری‌ست که گویی همه در یک کانال قرار گرفته و به سمتی روانند، برخی تندتر و برخی کندتر، اما همه در حال دویدن و سبقت از یکدیگرند. در این رفتارهای شتاب الود، نوعی جبر احساس می شود، گویی فرد جز این کاری که دارد می کند، گزینه ی دیگری ندارد و فقط می تواند سرعتش را زیاد یا کم کند. در نتیجه فضا از احساس و حتی تعقل کاملا خالی است. اگرچه تراکم بازار چنین حالتی را بیشتر به چشم می اورد، اما سایر فضاهای شهری در تهران نیز تقریبا همینگونه است. متروها، پاساژها، اتوبانها و..... گویی همگی در یک جبر اجتماعی راه می سپارند. من زندگی در شهرهای کوچک و روستاها برای مدت طولانی را نیز تجربه کرده ام. فضای زندگی حتی در قم نیز که نزدیک به تهران است، اصلا اینگونه نیست. در چنین فضاهایی آزادی عمل بیشتری حس می شود. ▪️اینها که گفته امد، کلیاتی است از فضای تهران و بازار آن که برای سالها دوام داشته و احتمالا دارد. اما رشته ای از عوامل است که نمی توان تاثیر آنها بر فضای اجتماعی کنونی را نادیده گرفت. به برخی از آنها فقط اشاره می کنم: -ماجرای بنزین و دنباله های آن در ۹۸ - حوادث ۴۰۱ - دولت حسن روحانی و سیاست ماکیاولیستی عریان او - انتخابات ۱۴۰۰ و مسائل آن - پایان دولت شهید رییسی و انتخابات پس از آن ▪️اینها تنها یک ترسیم اولیه و ساده از یک زندگی شهری معمولی مدرن یا نیمه مدرن در تهران است. در همین فضا، هئیات سنتی کارکرد خودشان را حفظ کرده و به پمپاژ مفاهیم و احساسات دینی مشغولند. منبرها نیز کم و بیش ▪️مخاطبانم در آن مسجد عموما کسبه ی همان اطراف هستند که علاقه ی خود را با مسجد و مناسک دینی حفظ کرده و در نماز و مراسم شرکت می کنند. ▪️موضوع بحث ظهر ها در آن مسجد، رویکردی عمدتا تاریخی به مسئله ی تغییرات اجتماعی پس از رسول خدا بود. و اینکه چه علل و عواملی باعث شد آن جامعه ی ساخته ی دست رسول خدا، پس از پنجاه سال به این نقطه برسد. از رهگذر مرور تاریخ اسلام و اقدامات بنی امیه، در پی بیان قواعد کلی تغییرات اجتماعی هستیم و توجه دادن به این نکته که جامعه ای اسلامی هم نیازمند حراست و حفاظت است و اگر این نباشد، جامعه ی اسلامی نیز به ضد خود تبدیل می شود. چنانکه این اتفاق در عصر رسول خدا افتاد. ▪️یکی از ادوار تاریخ معاصر که شباهت زیادی با دوران تغییرات فرهنگی بعد رسول خدا دارد، سالهای پس از جنگ خودمان و دوران سازندگی است. هدف از اشاره به این دوران و حرف و حدیث های آن تطبیق آن قواعد تاریخی بر زمان حاضر بود که بحمدلله به جان مخاطبان نشست، از چشمانشان پیدا بود. ▪️بخش آخر بحث که در روزهای اتی، به اشاره به آن خواهم پرداخت، تأمل در زمانه ی حاضر است و اینکه آیا رأی به پزشکیان، بعد از دوران پرمحنت روحانی و سه سال خدمات شهید رئیسی، نوعی بازگشت به عقب است ؟ (مانند نمونه های تاریخی گذشته) قضاوت این بخش را با مخاطب خواهم گذاشت. و هدف ازین بحث چیزی جز توجه دادن به تغییرات در سطح کلان جامعه نیست. مخاطب خود مرجع ضمیر را پیدا خواهد کرد. ▪️بحث فوق یک تتمه ای هم دارد که بعید می دانم مجال طرحش برسد. اینجانب رای به پزشکیان را محصول یک تغییر اجتماعی گسترده می دانم، اما نه تغییر سیاسی. آن قدری که می فهمم، عامل اصلی در تغییرات کنونی، نوعی عرفی گرایی گسترش یافته در سالهای اخیر است که بیش از همه نهاد دین و سپس خانواده و رفتارهای اجتماعی را تحت تاثیر قرار داده و اکنون به وادی سیاست هم وارد شده است. رای به پزشکیان را باید ازین زاویه نظر کرد. ▪️اما این ملاحظه که عرفی گرایی مورد ادعا پروژه ای تعریف شده و با اهداف مشخص است یا نه، خود موضوع قابل بحث دیگری است. 🤔 @taamollat
📌 یک مردم نگاری ساده و نتایج آن 🔹امشب بعد از مدتها، برای یک شب گردی تابستانی، به محله ی قدیم مان رفتم، جایی که در آن بزرگ شدم، محله ای در جنوب شرق تهران. در مجاورت یا در قلب منطقه ی تاریخی و باستانی دولاب. محله ی ما از قدیم پر بود از مظاهر زندگی سنتی، تکیه چال که قدمتی تقریبا هزارساله دارد، حمام های سنتی فراوان در کوچه پس کوچه ها، چنارهای قدیمی سر به فلک کشیده، سرچشمه های مصنوعی آب در کوچه پس کوچه ها که احتمالا آب قنات ها یا چشمه های اطراف را به اینجا منتقل می کردند و بعضی شان هنوز هم فعالند و آب زلال به جوی های محل سرازیر می کنند، کسب و کارهای سنتی، از بقالی های قدیمی با ترازوهای شاهینی گرفته تا کشک سابی و کفاشی و نانوایی های تنوری و سبزی فروشی و.... همه ی این کسب و کارهای نشانه های پرمعنایی از سنت داشت. مثلا عموم بقالی ها، با اسم و عنوان فروشنده اش شناخته می شود و هویت آن مغازه کلا وابسته به او بود. غالب اجناس هم، لوازم ضروری زندگی روزمره بود و از لوازم و خوراکی های تزیینی غالبا خبری نبود. نسیه فروشی و خرید دفتری از لوازم قطعی این کاسبی ها بود و..... . در فاصله ی کمتر از هزارمتر از منزل پدری ما سه حمام عمومی بود که هنوز هم دایر است. یکی شان را که من بارها رفته بودم هم حمام عمومی داشت که مشتمل بر یک سربینه ی بسیار بزرگ و یک گرمخانه. و هم حمام نمره یا خصوصی، که مشتمل بود بر یک سربینه ی بسیار بزرگ و یک حمام که فقط یک دوش داشت و یک لگن و احیانا یک کاسه ی مسی. وسط گرمخانه عمومی تخته سنگی بود برای مشت و مال و کیسه کشی توسط دلاک. و چند دوش که یک در نصفه و نیمه مقابلش را پوشانده بود مثلا. مغازه ی بسیار کوچکی در محل ما بود در حد ۶-۷ متر که اصلا کرکره نداشت و فقط دری چوبی داشت. پیرمردی در آن بود که کشک سابی می کرد. کشک سابی را برای اولین و آخرین بار در آنجا دیدم. پیاله های بزرگی داشت که خمیر کشک را در آن ورز می داد و نمی دانم چطور بعد ساعاتی تبدیل به کشک می شد. سر و روی پیرمرد همیشه پر از گرد سفید کشک خشک بود و دور انگشت ها و ناخن هایش همیشه کشک خشکیده، مثل گچ. وجود کفاشی های متعدد نشانه ای از فقر نسبی مردمی بود که بیشتر کفش را تعمیر می کردند تا اینکه کفش بخرند. نجاری، آهنگری، ماست بندی و.... نمونه های از مشاغل دور و اطراف ما بود. مسجد هم دور و برمان کم نبود. از مساجد بزرگ و پر رونق گرفته تا اتاقک هایی در کوچه پس کوچه ها که فقط یک نقش اسلیمی بر سر درش داشت و من سالها بعد فهمیدم که اینجا که صدها بار از کنارش گذشته ام مسجد بوده. ▪️القصه؛ در این چهار سالی که به تهران بازگشته ام، تنها یکی دوبار فرصت کرده ام به آن محل سر بکشم و با این نگاه جدید، آن را بازبینی کنم. یک بارش همین امشب بود. محله سنتی پدری ام کاملا تغییر کرده و از نشانه های سنت در آن تقریبا چیز زیادی یافت نمی شود. عمده دلیل در این تغییر اجتماعی، تغییر بافت اجتماعی محل از طریق مهاجرت از اطراف به داخل شهر است. محله و منطقه تقریبا هویت خود را از دست داده و هویت جدیدی هم جایگزین آن نشده. افزایش کسب و کارها، آن هم در املاک اجاره ای علت دیگر بر هم خوردن بافت سنتی منطقه است. اجاره ای و موقتی بودن کسب و کارها عملا فرصت ریشه دواندن مشاغل و افراد را می گیرد. حتی مغازه های بزرگ و قدیمی منطقه، زیر اجاره رفته اند. تبدیل شدن محله، به یکی از قطب های خرید منطقه، زمینه را برای افزایش رفت و آمد از مناطق دیگر فراهم کرده و همین موضوع به عنوان ترمزی برای شکل گیری هویت در محل عمل می کند. تراکم جمعیتی در محل، تبدیل شدن به قطب تجاری منطقه، و کثرت رفت و امدها، عملا مساجد و مدارس و نهادهای فرهنگی باسابقه ی محل را از دور خارج کرده و رسالت فرهنگ سازی را بر دوش مردمان کف خیابان گذاشته است. مساجد و مدارس و حوزه های علمیه ی انبوه در این منطقه، عملا در این فضای پرآشوب گم هستند. امشب که در محل می چرخیدم، محله پر شده بود از کافه و قهوه و اغذیه فروشی که با اشغال پیاده روهای تنگ و ترش محل بوسیله ی میز و صندلی و... تلاش می کردند خود را شبیه مغازه های شمال شهر نشان دهند. و عده ای دختر و پسر دور میزها و..... ▪️اینها که نوشتم هشداری بود بر تغییرات فرهنگی نرم و تاثیر آن بر اعتقادات و سبک زندگی و شاهدی بر پروسه ی پرقدرت و پرنفوذ عرفی شدن در جامعه ی ایران. ما به مقتضای فلسفه ی اجتماعی مان قائل به وجود امور ثابت در حیات اجتماعی هستیم، اما دامنه ی امور متغیر را هم وسیع تر از آنچه به نظر می آید می دانیم، که حتما باید برایش فکری کرد. @taamollat
تأملات اجتماعی
📌 یک مردم نگاری ساده و نتایج آن 🔹امشب بعد از مدتها، برای یک شب گردی تابستانی، به محله ی قدیم مان ر
📌تهران گردی 🔹توجه به مسائل اجتماعی تهران از آنجهت مهم است که -بقول یکی از اساتید- این مسائل به عموم شهرها و روستاهای دیگر سرریز می کند و در این میان مرجعیت تهران، به مرجعیت سیاسی و اقتصادی منحصر نیست، بلکه مرجعیت فرهنگی هم دارد.‌ 🔹بیشتر رفت و آمدهایم در سطح شهر با وسایل عمومی است و این فرصت خوبی است برای ارتباط با مردم و کشف لایه های پنهان اجتماع و چون حدود ۱۲سال در بیرون تهران و مقدار کمتری را در همین سالها در محیط روستا سپری کرده ام، امکان بیشتری برای تحلیل برایم فراهم است. 🔹 تقریبا همه ی مسائلی که در تهران هست و مردم را آزار می دهد، در محیط های کوچک هم به چشم می خورد: دشواری های اقتصادی، نبود شغل، تضعیف روابط اجتماعی، عدم پای بندی به قانون و.... . اما چرا اینها در محیطی مثل تهران اینقدر برای مردم دردآور است و گاه گاهی موجب اعتراض خیابانی می شود؟ 🔹اگر بخواهم از علل سطحی مثل تراکم جمعیت، نابسامانی اقتصادی، ترافیک و.... عبور کنم و به سراغ دلایل بنیادین تری بروم، قطعا به مسئله تزلزل هویت اشاره خواهم کرد. بسیاری از ساکنین پایتخت در شرایطی هستند که برای ساکنین شهرهای دیگری چیزی در حد رویاست، اما چرا بعضی از مردم باز هم آرام نمی گیرند؟ من ریشه ی این نارضایتی را تزلزل هویت سنتی و در عین حال شکل نگرفتن هویت جدید می دانم. زندگی شهری که عموما امور اداری و صنعت و چارچوب های عرفی و قانونی همراه است، در قدم اول انسان را به کمی گرایی می کشاند، و ا اینرو هرچه هم بالاتر رود، باز در حال چرتکه انداختن است. 🔹واقعیت آنست بخش عمده ای از فرهنگ عمومی ما بجای آنکه فرهنگ مدرن را در خود هضم کند و به خدمت درآورد، خود درون آن هضم شد و تا این فرایند دگرگون نشود، هر چه سطح زندگی هم بالاتر برود، موجب رضایتمندی نخواهد شد. 🔹هویت لایه های ثابت و متغیر دارد که باید از هم بازشناخته شده و برای هر لایه ای تدبیر صورت گیرد. @taamollat
تأملات اجتماعی
📌بعدالتحریر 👈انتقال فرهنگ یکی از مباحث مهم جامعه شناختی در حوزه فرهنگ، بحث «انتقال فرهنگ» است. ف
📌بعدالتحریر۲ 🔹انتقال فرهنگ ، ثبات اجتماعی، چرخش هویتی 👈 اگر جامعه در وضعیت ثبات اجتماعی و فرهنگی قرار داشته باشد، آنگاه انتقال فرهنگ موجب استمرار ثبات و بقای آن جامعه خواهد شد، اما انتقال فرهنگ، در جامعه ای که دچار گسترده و بنیانی است، نه تنها موجب رشد و بقای جامعه نیست، بلکه اساسا امکانپذیر نیست، چون آنچه که اکنون دارد منتقل می شود، در زمان پیش رو اعتبار خود را از دست داده است. 👈در چند یادداشت گذشته درباره ی در فضای تهران نوشتم و سپس سلسله یادداشت های درباره ی پدیده ی «اعتکاف» بعنوان «ابزار انتقال فرهنگ». این دو دیدگاه با هم تنافی ندارد. «انتقال فرهنگ» در بخشی از جامعه که با اتصال به سنت، گمان می رود دارای ثبات بیشتری است، طبق روال در جریان است، اما در بخش بزرگتری از جامعه ی کنونی، انتقال فرهنگ به دلیل چرخش هویتی امکانپذیر نبوده و آن بخش دارد به جای دیگری می رود. با افراد بدون حجاب، با افراد قانون گریز و برخی از جوانان که صحبت می شود، این از گذشته بخوبی ملموس است. @taamollat