#با_شاعران_بومی
#عیدمبعث_مبارک
#مثنوی_غزل
زمانه غرق جهلی ناجوانمردانه می تاخت
خرابه درخرابه خانه هاویرانه می ساخت
تبرها می تراشید چون الاهه پاره سنگی
مقام زن نبود آنجا، به جز اسباب ننگی
به گورستان دخترها پدر دست عجل بود
چنین دیوانگی فرزانه بودن لااقل بود
طوایف دربیابان خون انسان می چریدند
به پای گله ی بزغاله انسان می بریدند
نه موسی بودونی ازمعجزات حی عیسا
نه قانون خدا بود و نه آئینی ز ترسا
نه عقلی کاورد منشوری ازیکتاپرستی
نه دستوری بعنوان مرام می پرستی
توحش مهربانی بودخشونت مهرشیخان
چو داعش مظهر ویرانی وکشتاروعصیان
سراب زندگانی چشمه های رنگ خون بود
حجاز آئینه دار وحشت گرگ درون بود
سیاهی درسیاهی شعرغمگین می سرائید
غزل بیچاره از ربهای سنگین می سرائید
خدا عاشق شدن راچاره دید وامتحان کرد
محمد(ص)را زعشق خودزعیم کاروان کرد
خدا غار حرا را روشن از نطق وبیان کرد
به فعل امر خود "اقرء" پیمبر را نشان کرد
خدا منت نهاد آن روز جمالش را عیان کرد
به حکم رحمتش خیرالبشر را جاودان کرد
خدا ختم کلامش رادرآن سینه روان کرد
خدا منظومه ی قرآن نزول ازآسمان کرد
خدایا سیل رحمت شکر ایزد می تراود
زبان بندگی شکرانگی را کی بر آرد؟؟
مبارک باشد این اعجاز #بعثت آدمی را
مبارک باشد این غوغای رحمت آدمی را
بگو "شوریده" با آواز خوش دربیت آخر
مبارک باشد این عید #نبوت آدمی را
#عیدبعثت_مبارک
#شوریده_ملحمدری