eitaa logo
تبیین
2.7هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
426 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
💥💫💥💫💥💫💥💫💥 💫💥 💥 ✅گفتگوي با ابوحنيفه پيشواي مشهور فرقه حنفي: 💠 ميگويد: در دوران  به حج رفتم و چون به مدينه رسيدم به خانه آن حضرت در آمدم و به انتظار اجازه ورود، در دهليز نشستم، ناگاه كودك نوپايي بيرون آمد، به او گفتم اي پسر بچه، شخص غريب كه در شهر شما آيد، كجا قضاي حاجت كند؟ گفت: «آرام باش»، سپس نشست و به ديوار تكيه كرد و گفت: «دوراز كنار نهرها و زير درختان ميوه و سايه انداز مساجد و وسط جاده، و دور از ديده ها... .» آنچه از اين كودك شنيديم مرا به شگفت آورد. به او گفتم: نامت چيست؟ گفت: « بن محمد بن علي بن حسين بن علي بن ابيطالب» به او گفتم: اي پسر بچه، گناه از كيست؟ در پاسخ گفت: «از سه حالت بيرون نيست يا از خداست، كه از او نيست، زيرا سزا نيست پروردگار بنده را به آنچه نكرده عذاب كند، و يا از خدا و بنده با هم است، و همچنين هم نيست، زيرا براي شريك نيرومند، سزاوار نيست كه شريك ناتوان را ستم كند و يا از خود بنده است، كه از اوست، پس اگر خدا بگذرد از كرم اوست و اگر كيفر دهد به خاطر گنه و جرم بنده است.» ابو حنيفه گويد: امام صادق ـ عليه السّلام ـ را ملاقات نكرده و برگشتم و بدانچه شنيدم بي نياز شدم.[۱] 🔺پي نوشت: [۱] . بحراني، تحف العقول، اسلاميه، كتابفروشي اسلاميه، ۱۳۵۴ هـ ش، ص ۴۳۴ @tabyinchannel
✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨ 🌷✨ ✨ ✅مباحثه با دو تن از علماء برجسته فرقه حنفيه 🔷ايامي كه هارون الرشيد  را محبوس كرده بود، ابو يوسف و محمد بن الحسن كه هر دو به مذهب اهل سنت، مجتهد عصر و از شاگردان ابوحنيفه بودند، با هم قرار گذاشتند نزد  عليه السّلام بروند و مسائل علمي از او بپرسند، و به اعتقاد خود با او مناظره كنند. چون به خدمت آن حضرت رسيدند، مقارن رسيدن ايشان مردي كه از طرف سندي ابن شاهك موكل بر آن حضرت بود، آمده گفت: نوبت من تمام شد و به خانه خود ميروم، اگر شما را خدمت و كاري هست بفرمائيد كه چون نوبت من شود آن را انجام دهم.  عليه السّلام فرمود: «برو، خدمتي و كاري ندارم». و چون مرد روانه شد، رو به ايشان كرد و گفت: «تعجب نميكنيد اين مرد كه امشب خواهد مرد و قصد دارد كه فردا براي حل مشكل مرا ياري نمايد». پس هر دو برخاسته و بيرون رفتند، در حاليكه به هم ميگفتند: ما آمده بوديم از او مسائل واجب و سنت بشنويم، او خود از خبر ميدهد، كسي را فرستادند تا بر در خانه آن مرد منتظر خبر نشست، نصفي از شب گذشت، فرياد و ناله از خانه بلند شد، مأمور پرسيد چه شده؟ گفتند: آن مرد بدون هيچ بيماري و مرضي مرده است. فرستاده رفت و خبر را به آن دو رسانيد. ايشان به خدمت  عليه السّلام آمده  پرسيدند: ميخواهيم بدانيم كه شما اين را از كجا به هم رسانده ايد؟  عليه السّلام فرمودند: «اين از آن علمها نيست كه ديگري را راهي به آن باشد. اين از آن باب است كه صلّي الله عليه و آله اخبار فرموده بود، عليه السّلام را.» آن دو متحير و مبهوت شدند و هر چه خواستند حرف ديگري بزنند نتوانستند و برخاسته و شرمنده برگشتند.[۱] 🔺پی نوشت: [۱] . اربلي، علي بن عيسي، كشف الغمه، مهر، چاپ دوم، ۱۳۶۴ هـ. ش، ج ۳، ص ۵۵ @tabyinchannel