eitaa logo
خاطرات تفحص شهدا
187 دنبال‌کننده
453 عکس
134 ویدیو
3 فایل
جستجوگران نور شهید حاج علیرضا گلمحمدی شهید ابراهیم احمدپوری فعالی
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطره کشف پیکر مطهرشهید درفکه در لحظه ورود خانواده شهیدان زین الدین: اسفندماه سال۷۸ بچه ها به همراه مجید عابدینی بعد از صرف صبحانه، به طرف پای کار، در پشت تابلوی مقتل شهدای فکه به راه افتادند، اولهای صبح بود، من و علی النقی جعفری از بچه های دانشکده محلاتی در مقر بودیم، رفتیم کنار خاکریز غربی مقر، و علی النقی خواست از من عکس بگیرد، دوربین عکاسی را روی سنگر جاسازی کرد و تا عکس از من بگیرد، پشت سر من از طرف جاده تویوتای سفید حاج رحیم و یک یا چند سواری دیگه به طرف مقر، در حال رسیدن بودند، که علی النقی در حین عکس گرفتن دید و گفت بدو بریم حاجی میاد، در همان لحظه بچه ها از طرف مقتل، بی سیم زدند، شهیدی پیدا شده، دوان، دوان به طرف ورودی مقر به استقبال حاجی و کاروانی که می آمد رفتیم، مهمانان، خانواده شهید مهدی زین الدین از قم بودند، جریان پیدا شدن شهید را به حاجی گفتیم و حاجی فرصت را غنیمت شمرده و به همراه عزیزان به طرف مقتل شتافتند، تا خانواده شهید هم از این فیض بهره مند شوند ، بعداز برگشتن مهمانان از مقتل، به مقر، پدر شهیدزین الدین به مناسبت نزدیکی عید، به هرکدام از بچه ها یک،هزارتومنی، عیدی دادند. ⚘مطالب برادرصمدفرجی در مورد این خاطره⚘ پدر و مادر شهیدان زین الدین بودند و برادر و دو خانم دیگه. حاج رحیم تا نزدیکی های مقتل آورد و زیارت شهداء .... نکته ایی که جالب بود دوستان از پدر شهید خواستند از مهدی خاطره بگه اما ایشون از محسن خاطره تعریف کرد. ⚘عکس از برادر علی النقی جعفری⚘ حال و هوای شهدایی به کانال ما بپیوندید 👇👇👇 @tafahos31
کتاب خاطرات تفحص شهدا بنام صبحانه به وقت انفجار نوشته برادر خلیل باباشپور که در اسفندماه۹۹در مراسم گرامیداشت شهادت حاج علیرضا گل‌محمدی رونمایی گردید. محل تهیه کتاب :ساختمان اداری حفظ آثار استان آذربایجان شرقی در پارک شمیم. اول خروجی یاغچیان به طرف هتل مرمر نویسنده:@khalil_alrahman_bp ................. ................ حال و هوای شهدایی به کانال ما بپیوندید 👇👇👇 @tafahos31
خاطره کشف پیکر مطهرشهید درفکه در لحظه ورود خانواده شهیدان زین الدین: اسفندماه سال۷۸ بچه ها به همراه آقا مجید عابدینی بعد از صرف صبحانه، به طرف پای کار، در پشت تابلوی مقتل شهدای فکه به راه افتادند، اولهای صبح بود، من و علی النقی جعفری از بچه های دانشکده محلاتی در مقر بودیم، رفتیم کنار خاکریز غربی مقر، و علی النقی خواست از من عکس بگیرد، دوربین عکاسی را روی سنگر جاسازی کرد و پشت سر من از طرف جاده تویوتا سفید حاج رحیم و یک یا چند سواری دیگه به طرف مقر، در حال رسیدن بودند، که علی النقی در حین عکس گرفتن دید و گفت بدو بریم حاجی میاد، در همان لحظه بچه ها از طرف مقتل، بی سیم زدند، شهیدی پیدا شده، دوان، دوان به طرف ورودی مقر به استقبال حاجی و کاروانی که می آمد رفتیم، مهمانان، خانواده شهید مهدی زین الدین از قم بودند، جریان پیدا شدن شهید را به حاجی گفتیم و حاجی از خوشحالی به همراه عزیزان به طرف مقتل شتافتند، تا خانواده شهید هم از این فیض بهره مند شوند ، بعداز برگشتن مهمانان از مقتل، به مقر، پدر شهیدزین الدین به مناسبت نزدیکی عید، به هرکدام از بچه ها یک،هزارتومنی، عیدی دادند. ⚘مطالب برادرصمدفرجی در مورد این خاطره⚘ پدر و مادر شهیدان زین الدین بودند و برادر و دو خانم دیگه. حاج رحیم تا نزدیکی های مقتل آورد و زیارت شهداء .... نکته ایی که جالب بود دوستان از پدر شهید خواستند از مهدی خاطره بگه اما ایشون از محسن خاطره تعریف کرد. ⚘عکس خانواده شهید بالای سر شهیدتفحص شده از برادر علی النقی جعفری⚘ ........ @tafahos31
کشف پیکر مطهر طلائیه سال ۷۵ .............. .............. @tafahos31
حضور جمعی از فرماندهان محترم لشکر۳۱عاشورا در جمع جستجوگران نور لشکر۳۱عاشورا منطقه طلائیه سال ۷۵ ................. ................. @tafahos31
حضور مداح اهل بیت عصمت و طهارت حاج مهدی خادم آذریان در جمع جستجوگران نور لشکر۳۱عاشورا منطقه طلائیه، فروردین۷۵ ................... ................... @tafahos31
48.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷روایت توسل به شش ماهه امام حسین علیه السلام و کشف پیکر مطهر شهید خاطره از زبان حاج مهدی خادم آذریان: همراه شدیم با این برادران(جستجوگران نور لشکر ۳۱ عاشور) قرار بود فیلم ضبط شود از نحوه پیدا شدن بدنهای مطهر شهدا دو روز جستجو کردند پیدا نشد بچه ها خیلی دلتنگ شده بودند مسئول محور(حاج رحیم صارمی) به من گفت فلانی(حاج مهدی خادم آذریان) مثل دفاع مقدس ما هر روز که برای جستجوی شهدا حرکت می کنیم رمز عملیات داریم به نام اهل بیت امروز رمز ما شش ماهه (علی اصغر) هست میگم اگه توسل کنم بلکه گره باز بشه فیلمش هست، ضبط شده، این لحظه ها هستند ماندگار هست نشستیم روی خاکهای طلائیه الان قرار شده من روضه بخونم و اینها شهید پیدا کنند یا ابا عبدالله به ذهنم نمیدانم چه طور حواله شد که این به دلم جاری شد خاک را برداشتم روی دستهایم صدا زدم از زبان مادرش علی... قهر کرده ای بامن؟ قهر کرده ای بامن؟ نزن ناخن، بیا سینه ام را نسوزان بیا و من را ببخش و راه پوزش را به روی من نبند گریه کن، من قربان چشمان گریان تو بشوم چهار مصرع اولم هنوز تمام نشده بود که صدای بچه ها بلند شد... یا حسین دو شهید زیبا پیدا شد انتظار به پایان رسید... ................... .................... @tafahos31