eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.3هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 رفقای نااهل پای شاهرخ را به کاباره و باشگاه‌های قمار، باز کرده بودند. هر بار که قمه به دست به خانه‌ برمی‌گشت مادرش مصرانه امام زمان را صدا می‌کرد و می‌گفت: "آقا! پسر مرا سرباز خودت کن." همسایه‌ها که این دعاها می‌شنیدند نیششان به خنده‌ای تمسخرآمیز باز می‌شد که شاهرخ کجا؟ آقا امام زمان کجا؟ 🔸اولین بار که صورت باصلابت امام خمینی (ره) را دید جلوی تلویزیون ایستاده به صحبت‌های آقا گوش کرد و از آن روزبه بعد به‌جای قمار کردن و قشون‌کشی از این محله به محله‌ای دیگر پای ثابت تظاهرات و منبر مساجد انقلابی‌ها شد. 🔹با پیروزی انقلاب و در غائله کردستان، شاهرخ جزو اولین کسانی بود که بی‌مقدمه وارد میدان شد. خودش را حرّ انقلاب می‌دانست. می‌گفت حر اولین کسی بود که در کربلا شهید شد و من هم باید جزو اولین‌ها باشم. روی بدنش جابجا خال‌کوبی‌های دوران جاهلی خودنمایی می‌کرد. در حضور کسی وضو نمی‌گرفت و دعای همیشگی‌اش این بود که درراه اسلام و امام زمان (عج) نیست و نابود شود و کسی جنازه‌اش را نبیند. 🔸آنقدر با دلاوری‌هایش کابوس گردان‌های بعثی شده بود که صدام برای سر او جایزه تعیین کرد. روز هفدهم آذر سال ۱۳۵۹ که تیری به سینه‌اش اصابت کرد بعثی‌ها بالای سر او آمدند و سر از پیکر او جدا کردند. همان شب تلویزیون عراق پیکر بی‌سر او را نشان داد. دعای مادر و پسر یکجا مستجاب شد. شاهرخ در رکاب امامش به شهادت رسید و همان‌طور که خواسته بود پیکرش مفقود شد. 💠خبر رشادت‌های شاهرخ که به جماران رسید، امام فرمودند: «اینان ره صدساله را یک‌شبه طی کردند. من دست و بازوی شمارا می‌بوسم و از خدا می‌خواهم من را با این بسیجیان محشور کند.» 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
#بسته_سلامتے ✅اگر بدخواب هستید، سخت به خواب میروید یا و دائم از خواب میپرید، گل اسطوخودوس را دریابید ! ✍اسطوخودوس آرامش بخش و خواب آور است 👌 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ 🌷حکایت امام رضا علیه السلام: مردی، دو دينار، نزد پیامبر_اکرم_(ص) آورد و گفت: ای پيامبر خدا! می خواهم اين دو دينار را در راه خدا (جهاد) بپردازم. فرمود: «آيا والدين تو، يا يکی از آن دو، زنده اند؟». گفت: آری. فرمود: «برو و اين دو دينار را خرج والدينت کن؛ زيرا اين کار برای تو، بهتر از آن است که در راه خداوند، انفاقشان کنی». مرد، باز گشت و چنين کرد. سپس دو دينار ديگر آورد و گفت: آن کار را کردم و اينک اين دو دينار را می خواهم در راه خدا بدهم. فرمود: «آيا فرزندی داری؟». گفت: آری. فرمود: «برو و آنها را خرج فرزندت کن؛ زيرا اين کار برای تو، بهتر از آن است که در راه خداوند، انفاقشان کنی». مرد، باز گشت و چنين کرد. پس دگر بار، دو دينار ديگر آورد و گفت: ای پيامبر خدا! آن کار را کردم، و اينها دو دينار ديگرند و می خواهم آنها را در راه خداوند، انفاق کنم. فرمود: «آيا همسر داری؟». گفت: آری. فرمود: «آنها را خرج همسرت کن؛ زيرا اين کار، برايت بهتر از آن است که در راه خداوند، انفاقشان نمايی». مرد، بر گشت و چنين کرد. پس باز، دو دينار ديگر آورد و گفت: ای پيامبر خدا! آن کار را کردم، و اينها دو دينار ديگرند که می خواهم در راه خدا انفاق کنم. فرمود: «آيا خدمتکاری داری؟». گفت: آری. فرمود: «آنها را خرج خدمتکارت بکن؛ زيرا اين کار، برايت بهتر از آن است که در راه خداوند، انفاقشان کنی». مرد چنان کرد. آن گاه دو دينار ديگر آورد و گفت: ای پيامبر خدا! اينها دو دينار ديگرند که می خواهم در راه خدا بدهم. فرمود: «بده، و بدان که اين دو دينار، برترين دو دينار تو نيست [؛ بلکه ثواب آن دينارهای قبلی، از ثواب اينها بيشتر است] ». 📚 دانشنامه قرآن و حديث ج 3 ص 534. ↶【به ما بپیوندید 】↷ @shamimrezvan @tafakornab
#درسنامه 🌷سه نکته بسیارمهم👇 ✨ وقتی خوشحال هستید قول ندهید! ✨وقتی عصبانی هستید ‌ جواب ندهید! ✨وقتی ناراحت هستید ‌ تصمیم نگیرید! @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌛شب بخیر🌜 یعنے: 🌙یڪ روز دیگرهمراهت بودم 🌟یڪ روزدیگردوستت داشتم 🌙یڪه روزدیگرحواسم به توبود 🌟یڪ روزدیگر🌙 ⭐️جزتوڪسے برایم مهم نبود #شب_بخیر✨ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🌸 💕 🌸به نام آن 💕خــداوندی که نــور است 🌸رحیم است وکریم است 💕وغفوراست 🌸خدای صبـح و 💕این شـور و طـراوت 🌸که از لطفش دل ما 💕در سُرور است @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ ‍ 🍃🌸 امروز پنجشنبه برای آمرزش روح درگذشتگان و سلامتی خودتون و خانواده محترمتون دهانتون خوشبو و معطر کنید به ذکر شریف صلوات بر حضرت محمد (ص) و خاندان مطهرش🌸🍃 🍃🌸اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🍃🌸وَ آلِ مُحَمَّدٍ 🍃🌸وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃❤️🍃 نمۍدانم از نـور آفٺابـــــ☀️ اسٺ یا از ٺـ❤️ـو فقط مۍدانم صبــح بخیرهایٺ دنیاے مرا نورانۍ مۍڪند! السلام علیک یا صاحب الزمان عج ‌‌ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✋ نوشته‌اند تورا سرور و امیر آقا نوشته‌اند مـرا هم غلام‌زاده‌ی تو سلام مݩ‌ به‌تواے شاه سر جدا ارباب سلام مݩ به‌تو و دشټ ڪربلا ارباب ♥️ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 24 مرداد ماه 1398 🌞اذان صبح: 04:51 ☀️طلوع آفتاب: 06:23 🌝اذان ظهر: 13:09 🌑غروب آفتاب: 19:54 🌖اذان مغرب: 20:14 🌓نیمه شب شرعی: 00:23 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 🌸ذكر روز پنجشنبه🌸 لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ المَلِكُ الحَقُّ المُبين 💥معبودي جز خدا نيست 💥پادشاه برحق آشكار ➖➖➖➖➖➖ 💎روز ۵شنبه ۲ رڪعت نمازبـہ نیت ڪسب مال وثروت بخواند‌ و سپس《سوره یاسین》بخواندواین عمل را تا ۳ روز انجام دهد بهتر است  📚گوهر شب چراغ ۱۵۷/ ۲ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنج شنبه است روز یاد آوری روز خاطرات به جا مانده روز درگذشتگان روز خیرات روزخواندن قران روز فاتحه وصلوات خدایا مسافران بهشتی را مورد رحمتت قرار ده❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✅صبح‌ زود بهترین زمان برای نوشیدن آب ‌میوه است !🍏 به‌ خصوص اگر از آب سیب، گلابی و یا انگور استفاده كنید، چرا كه باعث عملكرد بهتر دستگاه گوارش، جذب مواد مغذی و شادابی میشود. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹سلام به 🌹پنجشنبه خوش آمدید 💚نمیگویم روزتان بخیر، 💛که خیریست ❤️به کوتاهی روز 💙میگویم عاقبت‌تون بخیر، 💜که خیریست 💗به بلندای سرنوشت 💚عاقبت تون بخیر 💛غم هاتون فانی ❤️شادی هاتون باقی @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری شناور سویِ ساحل هایِ ناپیدا دو موجِ رهگذر بودیم دو موجِ همسفر بودیم 🌊 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 #داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆 #استوری_های_خاص👆👆👆
4_5796601095199393296.mp3
4.89M
#آسوده_باش #رادیوسرنا #انرژی_مثبت👇 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
                      ﷽ ضرب المثل زیرآب، در خانه های قدیمی ‌تا کمتر از صد سال پیش که لوله کشی آب تصفیه شده نبود معنی داشت. زیرآب در انتهای مخزن آب خانه ها بوده که برای خالی کردن آب، آن را باز می‌کردند. این زیرآب به چاهی راه داشت و روش باز کردن زیرآب این بود که کسی درون حوض می‌رفت و زیرآب را باز می‌کرد تا لجن ته حوض از زیرآب به چاه برود و آب پاکیزه شود. در همان زمان وقتی با کسی دشمنی داشتند. برای اینکه به او ضربه بزنند زیرآب حوض خانه اش را باز می‌کردند تا همه آب تمیزی را که در حوض دارد از دست بدهد. صاحب خانه وقتی خبردار می‌شد خیلی ناراحت می‌شد چون بی آب می‌ماند. این فرد آزرده به دوستانش می‌گفت: «زیرآبم را زده اند.» @tafakornab @shamimrezvan
✨﷽✨ 🌷 حکایت ✨در ســال قــحطی، در مســجدی واعظی روی منبر بود و می‌گفت: کسی که بخواهد صدقه بدهد هفتاد شیطان به دستش می‌چسبند و نمی‌گذارند، صدقه بدهد. ✨مؤمنی پای منبـــر این ســـخنان را شنید با تعجّب‌ به رفقایش گفت: صدقه دادن که این چیزها را ندارد، اینک من مقداری گندم در خانه دارم، می‌روم و برای فقرا به مسجد خواهم آورد و از جایش حرکت کرد. ✨وقتـی که به خــانه رسیــد و زنش از قصدش آگاه شد. شروع به سرزنش او کرد که در این سالِ قحطی، رعایتِ زن و فرزند و خودت را نمی‌کنی؟ شاید قحطی طولانی شد، آن وقت ما از گرسنگی بمیریم و… ✨خلاصه به قــدری او را وســــــوسه کرد که آن مرد مؤمن دست خالی به مسجد نزد رفقا برگشت. از او پرسیدند چه شد؟ هفتاد شیطانی که به دستت چسبیدند، را دیدی؟ پاسخ داد: من شیطان‌ها را ندیدم لکن مــادر شیطان را دیدم که نگذاشت. ❄️✨در روایتـی از حضرت علــے(علیه‌السلام) آمده است زمان انفاق هفتاد هزار شیطان انسان را وسوسه و التماس می‌کنند که چیزی نبخشد. انسان می‌خواهد در برابر شیاطین مقاومت کند اما شیطان به زبان زن یا رفیق و… مصلحت‌ بینـی می‌کند و نمی‌گـذارد. ↶【به ما بپیوندید 】↷ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
✨ﻓﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﻫﻢ ﺍﺗﺎﻕ ﺷﺪ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﮐﻨﻨﺪ. ﺩﺭﺏ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺳﺒﺪﯼ ﮔﯿﻼﺱ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻗﺎﯾﻘﯽ: ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ: ﻣﮕﺮ ﺷﺮﻁ ﻧﮑﺮﺩﯾﻢ ﺍﺯ ﮔﯿﻼﺱ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺳﺒﺪ،ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ؟ ﺑﯿﻨﺎ: ﺁﺭﯼ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ: ﭘﺲ ﺗﻮ ﺑﺎ ﭼﻪ ﻋﺬﺭﯼ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺳﻪ ﺗﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯼ؟ ﺑﯿﻨﺎ: ﺗﻮ ﺣﻘﯿﻘﺘﺎ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﯾﯽ؟! ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ: ﺑﻠﻪ ﻣﻦ ﻣﺎﺩﺭﺯﺍﺩ ﮐﻮﺭ ﻫﺴﺘﻢ ! ﺑﯿﻨﺎ: پس ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ ﻣﻦ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺳﻪ ﺗﺎ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ؟ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ: ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﻬﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺩﻭﺗﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻭ ﺗﻮ ﻫﯿﭻ ﺍﻋﺘﺮﺍﺿﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ. ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻓﺴﺎﺩ ﻭ ﺑﯽ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﻣﯽ ﺍﯾﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﻓﺎﺳﺪ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ! ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت➕ تکرار کنیم💗 ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﺍﺯ ﻧﻌﻤﺖ ﻭ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﺑﺮ ﺿﻤﯿﺮ ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻫﻢ ﻣﯽﻧﺸﺎﻧﻢ، و با کمک قدرت تصویرسازیِ خود، تمام خواسته‌هایم را جذب می‌کنم. خدایا سپاسگزارم❣ @tafakornab @shamimrezvan
✨﷽✨ 🌷 حکایت ✨در ســال قــحطی، در مســجدی واعظی روی منبر بود و می‌گفت: کسی که بخواهد صدقه بدهد هفتاد شیطان به دستش می‌چسبند و نمی‌گذارند، صدقه بدهد. ✨مؤمنی پای منبـــر این ســـخنان را شنید با تعجّب‌ به رفقایش گفت: صدقه دادن که این چیزها را ندارد، اینک من مقداری گندم در خانه دارم، می‌روم و برای فقرا به مسجد خواهم آورد و از جایش حرکت کرد. ✨وقتـی که به خــانه رسیــد و زنش از قصدش آگاه شد. شروع به سرزنش او کرد که در این سالِ قحطی، رعایتِ زن و فرزند و خودت را نمی‌کنی؟ شاید قحطی طولانی شد، آن وقت ما از گرسنگی بمیریم و… ✨خلاصه به قــدری او را وســــــوسه کرد که آن مرد مؤمن دست خالی به مسجد نزد رفقا برگشت. از او پرسیدند چه شد؟ هفتاد شیطانی که به دستت چسبیدند، را دیدی؟ پاسخ داد: من شیطان‌ها را ندیدم لکن مــادر شیطان را دیدم که نگذاشت. ❄️✨در روایتـی از حضرت علــے(علیه‌السلام) آمده است زمان انفاق هفتاد هزار شیطان انسان را وسوسه و التماس می‌کنند که چیزی نبخشد. انسان می‌خواهد در برابر شیاطین مقاومت کند اما شیطان به زبان زن یا رفیق و… مصلحت‌ بینـی می‌کند و نمی‌گـذارد. ↶【به ما بپیوندید 】↷ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
💠 آنچه از نیکی ها به تو می رسد، از طرف خداست و آنچه از بدی به تو می رسد، از سوی خود توست 🔸🔶 ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ 📗 قسمتی از آیه 79 سوره نساء @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔸نرسیدن به امام جماعت ❓سؤال: اگر ما در رکعت دوم و امام جماعت رکعت سوم باشد و ما در حال خواندن حمد باشیم و امام به رکوع رود و ما به رکوع امام نرسیم حکم نماز ما چیست؟ ✅ پاسخ: در این صورت باید سوره را نخوانید و در سجده به امام ملحق شوید و صحیح است. 🔹منبع: پایگاه اطلا‌ع‌رسانی دفتر رهبر معظم انقلاب @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💎امام حسن عسکری (ع): 💠خشم و غضب کلید هر گونه شرّ و بدی است. 📚تحف العقول: جلد2، ص302 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀 💎امام حسن عسکری (ع): 💠هیچ بلایی نیست مگر این که در پیرامونش از طرف خدا نعمتی است. 📚تحف العقول: 520 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
°❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝 ((در برابر چشم)) ✨پدر کلید انداخت و در رو باز کرد. کلید به دست، در باز، متعجب خشکش زد و همه با همون شوک برگشتن سمتش. ـ اینجا چه خبره؟ با گفتن این جمله، سعید یهو به خودش اومد و دوید سمتش. ـ اشتباهی دستم خورد پوسترش پاره شد، حالا عصبانی شده، می خواد من رو بزنه. برق از سرم پرید. 🦋ـ نه به خدا، شاهدن، من دست روش… کیفش رو انداخت و با همه زور، خوابوند توی گوشم. ـ مرتیکه آشغال، آدم شدی واسه من؟ توی خونه من، زورت رو به رخ می کشی؟ پوسترت؟ مگه با پول خودت خریدی که مال تو باشه که دست رو بقیه بلند می کنی؟ ✨و رفت سمت اتاق، دنبالش دویدم تو، چنگ انداخت و پوستر رو از روی کمد کند و در کمدم رو باز کرد. ـ بازم خریدی؟ یا همین یکیه؟ رفتم جلوش رو بگیرم. 🦋ـ بابا، غلط کردم. به خدا غلط کردم، پرتم کرد عقب، رفت سمت تخت. بقیه اش زیر تخت بود، دستش رو می کشید، التماس می کردم. – تو رو خدا ببخشید، غلط کردم. دیگه از این غلط ها نمی کنم. مادرم هم به صدا در اومد. ✨– حمید ولش کن، مهران کاری نکرده. تو رو خدا، از پول تو جیبیش خریده. پوستر شهداست. این کار رو نکن. و پدرم با همه توانش، پوسترها رو گرفته بود توی دستش و می کشید. که پاره شون کنه. اما لایه پلاستیکی نمی گذاشت. 🦋جلوی چشم های گریان و ملتمس من، چهار تکه شون کرد. گاز رو روشن کرد و انداخت روی شعله های گاز. پاهام شل شد. محکم افتادم زمین و پوستر شهدا جلوی چشمم می سوخت. ✍ادامه دارد...... °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝 ((تنهایم نگذار) ✨برگشتم توی اتاق، لباسم رو عوض کردم و شام نخورده خوابیدم. حالم خیلی خراب بود، خیلی روحم درد می کرد. چرخیدم سمت دیوار و پتو رو کشیدم روی سرم. بغض راه گلوم رو بسته بود و با همه وجود دلم می خواست گریه کنم. اما مقابل چشمان فاتح و مغرور سعید؟ 🦋یک وجب از اون زندگی مال من نبود، نه حتی اتاقی که توش می خوابیدم. حس اسیری رو داشتم، که با شکنجه گرش، توی یه اتاق زندگی می کنه و جز خفه شدن و ساکت بودن، حق دیگه ای نداره. ✨ـ خدایا ! تو هم شاهدی، هم قاضی عادلی هستی، تنهام نذار. صبح می خواستم زودتر از همیشه از اون جهنم بزنم بیرون. مادرم توی آشپزخونه بود، صدام که کرد تازه متوجهش شدم. ـ مهران به زور لبخند زدم. – سلام، صبح بخیر 🦋بدون اینکه جواب سلامم رو بده، ایستاد و چند لحظه بهم نگاه کرد. از حالت نگاهش فهمیدم نباید منتظر شنیدن چیزهای خوبی باشم. گ.ـ چیزی شده؟ نگاهش غرق ناراحتی بود. معلوم بود دنبال بهترین جملات می گرده. ـ بعد از مدرسه مستقیم بیا خونه، می دونم نمراتت عالیه، اما بهتره فقط روی درس هات تمرکز کنی. ✨برگشت توی آشپزخونه، منم دنبالش. ـ بابا گفت دیگه حق ندارم برم سر کار؟ و سکوت عمیقی فضا رو پر کرد. مادرم همیشه توی چند حالت، سکوت اختیار می کرد. یکیش زمانی بود که به هر دلیلی نمی شد جوابت رو بده. از حالت و عمق سکوتش، همه چیز معلوم بود و من، ناراحتی عمیقش رو حس می کردم. 🦋ـ اشکالی نداره، یه ماه و نیم دیگه پایان ترمه، خودمم دیگه قصد نداشتم برم سر کار. کار کردن و درس خوندن، همزمان کار راحتی نیست. شاید اون کلمات برای آرام کردن مادرم بود، اما هیچ کدوم دروغ نبود. ✨ قصد داشتم نرم سر کار، اما فقط ایام امتحانات رو. ✍ادامه دارد...... @tafakornab @shamimrezvan 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2767126539Cf9cc9852b1 حجاب فاطمی مخصوص بانوان👆آقا❌❌❌ °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°