من اشتباهی دستم خورد و ویدیو کال گرفتم
و این هم سخنان تارا جان!!!
آیا این خودشیفتگی نیست؟؟؟
#حصان
⌈ࡅߺ߳ܦ߭ܝࡅ࡙ߺܟߺࡏަߊܘ⌋
#انتقادات 🌸دیگه باید تغییر کاربری بدید رمانکده شده کانال 😂😂 میشه بازم جوک و چیزای خنده دار بذارید مث
در حال تلاش برای بهتر کردن کانال هستیم عزیزان
#حصان
⭕️خب خب خب با ی چالش خفن اومدم منتهی این بار فقط مختص اون عزیزانیه که چنل ادبی/اخلاقی/سیاسی/مذهبی و..... دارن
تازگیا ی چالش تو تلگرام دیدم
قضیه از این قراره دوستانیکه مایلن توی چالش شرکت کنن اسم و ایدی چنلشون رو بفرستن لینک ناشناسی که این زیر میزارم و من بر اساس محتوای چنلتون و کلا حس و حالی که با خوندن مطالبتون بهم دست میده به شکل ی نقاشی #دیجیتال هدیه میدم😁
https://harfeto.timefriend.net/16459707646032
همسایه ها متحدان و چنل داران بشتابید 🗿
#چالش
#همسایه
#حصان
هدایت شده از ⌈ࡅߺ߳ܦ߭ܝࡅ࡙ߺܟߺࡏަߊܘ⌋
آدم با داشتن ممبر هایی مثل شما فقط امید و انگیزه میگیره❤️❤️
خیلی ممنون🙏❤️✨
#حصان
بچهها این چنل زیبا رو چک کردید؟
واقعا حس یه خونه گرم و نرم میده که دوتا آدم میزبانش هستن :)
برید مهمونشون شید تا دعوتنامه باطل نشده *-*
#حصان🐰
❬🔗🖤❭
••
بعضی زخمها باور کردنـے نیستند
هی می نشینـے زل میزنی بھ قلب شکسته ات ، به خط و خشهای افتاده روی آن و مدام میپرسی چرا ؟
این یکی واقعا چرا ؟ و چون جوابـےٰ نمـے شنوی ادامه میدهی .
نھ که مشتاق ادامه دادن باشـے ، به این خاطر کھ چارهای نداری 💔꧇)
••
¦🖤🔗¦↜ #دلی
¦🖤🔗¦↜ #حصان
╦══════════════┈
╰❥⿻ @tafrihgaah⋆ ࿐ ๋ ꤫ ࣪
سلام بچه ها✋🏻
میدونم فعالیت کانال خیلی کم شده و افتضاحه
خوب من واقعا معذرت میخوام و شرمندم
چون که همه مشغول درس و مدرسه و ... هستیم
رمان کوله بار عشق هم من پارت هاشو ندارم و نویسنده که زهرا خانم هستش که مثل اینکه نتش تموم شده و نتونسته بزاره
انشاءالله که همهذدرک میکنید و قول میدم که اوضاعه کانال بهتر شه و به روال قبل برگرده..
#حصان
آقای قاضی! اگر من به جای عشق کارهاش رو مدیریت میکردم به همون خدایی که یه زمان هر دومون قبولش داشتیم الان وضعیت انقدر وخیم نبود!... با پژواک بلند چکش چوبی در سرتاسر محفل دادگاه آسمانی دوباره سکوت نسبی برقرار شد. قاضی کلافه و بهت زده بار دیگه نگاه اجمالی به جایگاه شاکی و متهم انداخت. در دوران قضاوتش که قدمتی بنا بر خلق اشرف مخلوقات داشت این اولین باری بود که با این قوم بر خورده بود چه در جایگاه شاکی و چه در جایگاه متهم! سرفه کوتاهی کرد و بلند گفت: - جناب الهه عشق، شما به همراه همیشگی خودتون جنون دو عالم متهم شدید به... به شدت مزحک بودن اتهام ذکر شده در پرونده قضایی کمی مکث کرد و ادامه داد: - کلاهبرداری گسترده با جعل نام خانوادگی شیطان رانده شده! چه دفاعی در برابر این اتهام دارید؟! صحنه دیدنی بود شیطان با چهرهای به شدت طلبکار و با غرور در جایگاه اول نشسته بود با کت شلوار خوش دوختی که به تن داشت پا روی پا انداخته بود و حتی نیم نگاهی هم خرج هیچ جانداری نمیکرد. در پشت شیطان هفت فرزندش نشسته بودن که هر کدوم یک خصلت از پدرشون به ارث برده بودن. و گویا یک جهنم بود که به دنبال صاحبش پا به دادگاه آسمانی گذاشته و هر هفتاد طبقه لبریز از دیو و جن و پری بود؛ اما در آنسوی صندلیهای چوبی عشق و جنون یکباره و تنها، خمیده و خسته، گم گشته در فراز و نشیب ایام نشسته بودند. عشق چونان پیرمردی سالخورده که سالها بود بینایی نداشت هر از گاهی دست نوازش بر "جنون" گربهاش میکشید تا از خوف قیافههای برزخی جهنمیان پنجههای تیزش رو مدام توی گوشت پاهاش فرو نکنه. سرآخر عشق عینک گرد و سیاهش رو روی صورتش کمی جابه جا کرد و با آرامش نجوا کرد: - اما من قرنهاست که فقط گرده عشق رو بر جهان پاچیدهام ولاغیر هرگز علاقهای به استفاده از نام و نشان اهل جهنم نداشتهام. صدای اعتراض جهنمیان مثل آتش سوزانش زبانه کشید این شاید هزارمین باری بود که قاضی با عجز سعی در ساکت کردن تالار گرداگرد و باشکوه دادگاه رو داشت. قاضی- جناب شیطان شما چه دلیلی برای اثبات این اتهامات وارده دارید؟ شیطان ساکت اشاره ای به فرزندانش کرد.شهوت که زخم خورده ترین از عشق بود، ایستاد. شکل و شمایل عجیب او قدرت گذاشتن هر گونه برچسب جنسیتی رو از بیننده سلب میکرد شهوت هم میتونست زنی فریبکار باشه و هم مردی عیاش! - اقای قاضی ابروی کاری من زیر سوال برده شده! در این سالهای اخیر چه مقدار رابطه بوده که به اسم عشق؛ ولی با دخالت شهوت بنا شده. طمع که چونان نگین طلایی تاج شاهنشاهی با ردای مردونهی طلاکوبی شده خودنمایی میکرد موقعیت رو مناسب دونست نگاهی به چشمان بنفش و جام شراب "غرور" انداخت و صحبت شهوت رو ادامه داد: - امنیت شغلی چندین ساله ما در خطره! این الهه به اسم عشق از رسم من و خواهرم غرور بار ها بار ها استفاده کرده و مایع لکههای ننگین زیادی در پرونده اعمال ما بوده! عصبانیت هم فرصت رو مناسب دید در حالی که شلاقی آتشین به دامن سرخ و کوتاهش وصل کرده بود ایستاد و به نمایندگی حسادت که با مار خوش خط و خال سبزش بازی میکرد اشاره کرد و گفت: - اقای قاضی چه بسا رفتاری که از من و خواهرم سر چشمه میگیره؛ اما برچسب عشق داره! قاضی ابروی بالا انداخت و به تنبلی که دور از وقار یک شاهدخت در کل جلسه چرت میزد و شکم پرستی که هنوز با اون خوراکی عجیب و کشسانی خوش بوش درگیره بود نگاه کرد چرا از اون خوراکی ها توی بهشت نبود؟ (پیتزا رو میگه) سری تکون داد و گفت: - شکایات دیگری نبود؟ گویا حضار منتظر چنین حرفی بودن تا به یکباره تمام فریاد ها و حرفهای خفه شده خود رو بیرون بریزند و یک جهنم رو در همهمه غرق کنند! اینبار قاضی هر چقدر هم چکش خودش رو میکوبید از غوغای جمعیت کم نمیشد! شوخی که نبود هفت طبقه از جهنم اینجا بود. شیطان مردمکهای چشمش رو چرخوند و فقط کافی بود تا دست راستش رو به معنای سکوت کمی بالا بیاره تا همهی صدا ها خفه بشه! حتی میشد قسم خورد که گنجشک های باغ بهشت پشت تالار دادگاه هم لال شدن. الحق که شیطان پادشاهی جهنم برازندهاش بود. قاضی نفسی کشید و رو به شیطان گفت: مشکل چیست؟ مگه همیشه گمراهی ابوالانسان رو نمیخواستی؟ شیطان نگاه ترسناکی به قاضی انداخت و لب به سخن باز کرد: - از زمانی که به جرم ترس از دست دادن عشق «اون» چهارده طبقه سقوط کردم. منکری نبوده که نکنم و مسکری نبوده که ننوشم؛ ولی به سخره گرفتن عشق... هرگز! من میدونم سرانجام کارم به کجاست ولی هنوز انقدر پست نشدم که با عشق اشرف مخلوقات رو به دام بندازم. قاضی نفسی کشید به الهه آرام و ساکت خیره شد و حکمش رو صادر کرد: - از این پس تا زمانی که الهه بتواند در بین بنی آدم عشق واقعی را رواج دهد الههای از الههگان جهنمی خواهد بود و اعمالش گناهی به گناهان ابوالانسان اضافه خواهد کرد! ختم جلسه...✍بقــلـم:#حـصان
حصان جان ناراحت نشو من چون با بنر رمان جذب کانال شدم این حرف رو زدم در ضمن اگر دلخوری از من پیش اومد من معذرت خواهی میکنم حلال کنید
-------------
مربوط به #حصان
⌈ࡅߺ߳ܦ߭ܝࡅ࡙ߺܟߺࡏަߊܘ⌋
با این جملات روی اعصاب کنکوریها نباشید: -از اول هم میدونستیم هیچی نمیشی -بچه فامیل رو دیدی نصف تو
کنکوری های عزیز
نتایج اومد و امیدوارم عالی شده باشه اما اگر نشده هم واقعا استرس نگیرید
حالا یه عده میان میگن به یه کنکوری نباید این حرفو بزنی و حرف درستی نیست اما من میزنم چون خودم باهاش دست و پنجه نرم میکنم و میدونم الان اوضاعتون رو😂
دو سه روز ممکنه براتون سخت بگذره
فشار خانواده و اینا
اما بعدش فراموش میشه
کم کم حتی یادشون میره ما کنکور دادیم
هر کاری عشقتون میکشه بکنید
استرس نکشید
دوستون دارمم❤️
#حصان