♥️🍃•••﴿ٺَـبـَسُّمْدِݪْـفَـࢪیٖـبْ﴾•••🍃♥️
•●❥ ═━━━━✥♥️✥━━━━═ •●❥
#part_354
_ چیزی نشده...
ناخواسته بلند و غمگین خندید.
_ چیزی نشده؟ علی منو آنقدر بچه تصور میکنی؟
با حرص دستی به صورتش کشید و ادامه داد:
_ این لیلی که الان جلوت وایساده تو رو بیشتر از خودش بلده!
تو از سرشب که
رفتیم دریا بهم ریختی!
نیستی علی...
ذره ای شبیه اون علی نیستی!
پریشونی، ناراحتی، کلافه ای!
من اینا رو حس میکنم بعد تو توقع داری نپرسم چرا؟
قرار بود بجنگد!
برای حفظ زندگی اش!
برای داشتن مردی که دوستش داشت.
پس کوتاه نمی آمد!
لیلی نبود اگر مردش را مجنون نمیکرد.
به قدم هایش جرعت حرکت داد.
به سمت علی که همچنان نزدیک پنجره ایستاده بود رفت و در کمترین فاصله
رو به رویش ایستاد.
نفسی گرفت و دست های لرزانش را دو طرف صورت علی گذاشت.
نگاهش را چشم های بسته اش دوخت.
نگاهش نمیکرد.
چه دردی از این بالاتر؟
آرام و لرزان نالید:
_ نگام کن علی...
عین قبل از غروب.
عین این چند روز! همونجوری...
لطفاً
علی!
•●❥ ═━━━━✥♥️✥━━━━═ •●❥
♥️❥••《⇦#ادامهدارد⇨》
《 هࢪ گونه کپے بࢪداࢪی با نام نویسنده از ࢪمان مـمنوع‼️ 》
✿•••﴿#هَـسْتٖۍاَمبـٰاشْ﴾•••✿
♥️࿇ ══━━━━✥◈✥━━━━══ ࿇♥️
#part_354
نگار در حالیکه توی اتاق میچرخید سوتی زد و گفت:
معاون شرکت!!...
یعنی افتادی توی عسل.
_ دیوونه..
نمیبینی با بچه توی شکمم آواره شدم؟
نشست روی کاناپه و گفت:
عجب پدر شوهری ولی!!
چطور تونست نصف سهام شرکت رو
به نامت بزنه؟!
_خودمم هنوز توی شوکم...
ولی...
یه جوری خودشو مقصر میدونه.
_ حالا میخوای چکار کنی؟
_ نمیدونم...
فعلا تا این بچه به دنیا بیاد ،
به فرزاد امید دارم .
_ و اگه ...
_ نگار...
تو رو کشوندم اینجا تا راهکار نشونم بدی نه اینکه نا امیدم کنی.
کل شرکت میدونن بین ما چی شده.
از همون روزی که اون دختره ی افریته پاشو گذاشت تو شرکت، همه با هم پچ پچ میکنن که دلیل ازدواجمون اجبار بوده و فرزاد منو نمیخواسته...
دارم دیوونه میشم نگار.
_ پس کار خود همون افریته است...
مطمئن باش.
_ چکار کنم الان؟!
نفسش رو یکدفعه بیرون داد و با لبخند شیطنت آمیزی گفت:
داریم حالا براش...
همون موقع در اتاق بی در زدن باز شد و آقای سعادتی در چارچوب در ظاهر.
با اخم نگاهش کردم که اصلا متوجه اشتباهش نشد و گفت:
خانم ستوده لیستای پخش رو آوردم.
در ضمن آقای صیادی زنگ زدن و فرمودن که هنوز ارسالی ها دستشون نرسیده.
#ادامه_دارد•••
✿❥••به قݪم: ﴿مࢪضیہیگـانہ﴾
#ڪپۍممـنۅع(حࢪام)‼️
#امـانٺداࢪبـاشیـم❌
♥️࿇ ══━━━━✥◈✥━━━━══ ࿇♥️