هدایت شده از ⌈ࡅߺ߳ܦ߭ܝࡅ࡙ߺܟߺࡏަߊܘ⌋
ـتاخـدآهسـت،بهمخلوقدمیتڪیهمڪن..(:
ـسلآموعرضادباھالـیجـان...!!"❤️"
دوستان میدونم کانال به هم ریخته
واقعا دست تنها اداره کردن کانال ها سخته و شدیددد درس دارم🤦♀🤦♀
فکر کنم همه میتونید درکم کنید 😢🚶♀
این چند وقت صبوری خرج بدید لطفاً
بعد انشاءالله به روال قبل برمیگردیم ♥️
دوستانی اومدن و راجب بحث تلخیه شیرین پرسیدن
جدا اگه سرم خلوت بشه ادامه میدم
ممنون از صبوریتون♥️🙏
✿•••﴿#هَـسْتٖۍاَمبـٰاشْ﴾•••✿
♥️࿇ ══━━━━✥◈✥━━━━══ ࿇♥️
#part_595
یه لحظه حس کردم منو شناخت که با جیغ بلند سینا،
نگاه گره خوردمون رفت سمتش.
سینا روی زمین افتاده بود.هر دو دویدیم.
اما من سریع تر از فرزاد رسیدم و محکم بغلش کردم و گفتم:
جانم جانم...
چی شده؟
پسر کوچولویی جلو اومد و گفت:
اون پسره از بالای سرسره هلش داد.
نگام رفت سمت پسر و فریاد زدم:
واسه چی همچین کاری کردی؟
بعد سینا رو از آغوشم جدا کردم و در حالیکه دست و پا و سرش رو جستجو میکردم که زخمی نباشه گفتم:
سینا...خوبی عزیزم؟
اشکاشو با دستش کنار زد و گفت:
آره خاله.
بوسیدمش و باز گرفتمش توی آغوشم.
فرزاد گفت:
خیلی خب ، بازی بسه.
سینا باز اعتراض کرد که فرزاد عصبی فریاد زد :
دهنتو ببند تا نبستمش .
فوری نگاهمو سمت فرزاد چرخوندم و زمزمه کردم:
خواهش میکنم.
#ادامه_دارد•••
✿❥••به قݪم: ﴿مࢪضیہیگـانہ﴾
#ڪپۍممـنۅع(حࢪام)‼️
#امـانٺداࢪبـاشیـم❌
♥️࿇ ══━━━━✥◈✥━━━━══ ࿇♥️
✿•••﴿#هَـسْتٖۍاَمبـٰاشْ﴾•••✿
♥️࿇ ══━━━━✥◈✥━━━━══ ࿇♥️
#part_596
فرزاد کلافه نفسشو از سینه بیرون داد و گفت:
بریم حالا تا فکر کنم.
سوار ماشین شدیم.که سینا گفت:
بستنی بستنی.
فرزاد با اخم نگام کرد و گفت:
اینا رو شما بهش یاد دادید وگرنه از اینکارا بلد نبود.
با لبخند گفتم:
خب منم بستنی میخوام.
همصدا با سینا گفتم:
بستنی بستنی.
لبخند روی لب فرزاد رو دیدم.
بالاخره کوتاه اومد و گفت:
باشه ولی بعدش دیگه میریم خونه.
سینا گفت:
چشم.
فرزاد کنار یه بستنی فروشی نگه داشت و رفت تا بستنی بگیره که گفتم:
سینا...
بابا که برگشت حتما ببوسش که امروز هم
پارک بردتت هم برات بستنی خریده.
_ چشم خاله جون.
فرزاد برگشت.
واسه سینا بستنی چهار اسکوپی به طعم های شاتوتی،شکلاتی، وانیلی،موزی،خریده بود
و برای من و خودش، آیس پک .
بستنی رو ازش گرفتم و گفتم:
ممنون.
سینا هم سرشو از پشت صندلی فرزاد جلو آورد
و بوسه ای روی صورت فرزاد زد و گفت: ممنون بابایی.
#ادامه_دارد•••
✿❥••به قݪم: ﴿مࢪضیہیگـانہ﴾
#ڪپۍممـنۅع(حࢪام)‼️
#امـانٺداࢪبـاشیـم❌
♥️࿇ ══━━━━✥◈✥━━━━══ ࿇♥️
هدایت شده از ⌈ࡅߺ߳ܦ߭ܝࡅ࡙ߺܟߺࡏަߊܘ⌋
بہ نام چاره ساز و حےّ سرمد✨
خداۍفاطمہۜ دخت محمدﷺ-🌹-
هدایت شده از ⌈ࡅߺ߳ܦ߭ܝࡅ࡙ߺܟߺࡏަߊܘ⌋
ـتاخـدآهسـت،بهمخلوقدمیتڪیهمڪن..(:
ـسلآموعرضادباھالـیجـان...!!"❤️"
هدایت شده از ⌈ࡅߺ߳ܦ߭ܝࡅ࡙ߺܟߺࡏަߊܘ⌋
ای کہ از ما انتظاری
بیش از این داری ســلام..🖐🏻
السلامعلیکیاحجةاللهـفیأرضه♥️
+خواستم بهت یادآوری کنم، هیچی کم نداری!
هیچی برای یه زندگیِ خوب ساختن و تجربه کردن کم نداری،تو رو من لایق بهترین روزات میدونم دووم بیار لطفاً🫂🌱