"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ «75»
و اينگونه ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم تا (يقين پيدا كند و) از اهل يقين باشد.
نکته ها
دربارهى ملكوت، بزرگان سخنانى گفتهاند كه برخى را در اينجا نقل مىكنيم:
جلد 2 - صفحه 493
كلمهى «مَلَكُوتَ» از «ملك» است و «واو» و «تاء» براى تأكيد و مبالغه به آن افزوده شده است. ملكوت آسمانها يعنى مالكيّت مطلق و حقيقى خداوند نسبت به آنها و مشاهده ملكوت يعنى مشاهده اشيا از جهت انتساب آنها با خداوند. ديد ملكوتى يعنى درك توحيد در هستى و باطل بودن شرك. «1»
عوالم هستى به چهار بخش تقسيم شده است: لاهوت (عالم الوهيّت كه جز خدا كسى از آن آگاه نيست)، جبروت (عالم مجرّدات)، ملكوت (عالم اجسام) و ناسوت (عالم كون و فساد و تغيير و تحوّلات). «2»
عالم ملكوت، عالم اسرار و نظم و شگفتىها و جهان غيب است. «3»
ملكوت آسمانها، عجايب آنهاست. «4»
ابراهيم با ديدن ملكوت آسمانها و زمين، بيشتر با سنّت، خلقت، حكمت و ربوبيّت الهى آشنا شد. به فرمودهى امام باقر عليه السلام خداوند به چشم ابراهيم عليه السلام، قدرت و نورى بخشيد كه عمق آسمانها و عرش و زمين را مشاهده مىكرد. «5»
استدلال محكم و برخورد علمى با ديگران، نيازمند ايمان قلبى است. حضرت ابراهيم هم پس از يقين، «لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ» وارد استدلال مىشود كه در آيات پس از اين مىآيد. «6»
حرف «واو» در جملهى «وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ» رمز آن است كه ديد ملكوتى چند هدف داشته كه يكى از آن اهداف، به يقين رسيدن حضرت ابراهيم بوده است.
پیام ها
1- آنكه حقّ را شناخت و به آن دعوت كرد و از چيزى نهراسيد، خداوند «ديدِ ملكوتى» به او مىبخشد. (همچون حضرت ابراهيم، به مقتضاى آيه قبل) وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ ... آرى، يك جوان هم مىتواند با رشد معنوى، به ديد ملكوتى دست يابد. چون طبق تفاسير متعدّد، ابراهيم در آن زمان نوجوان بود.
«1». تفسير الميزان.
«2». تفسير اطيبالبيان.
«3». قاموس، معجمالوسيط.
«4». تفسير روحالمعانى.
«5». تفسير نورالثقلين.
«6». تفسير الميزان.
جلد 2 - صفحه 494
2- يقين، عالىترين درجهى ايمان است. «وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ»
3- به يقين رسيدن، نياز به امداد الهى دارد. نُرِي ... الْمُوقِنِينَ"
#تفسیر_سوره_انعام_آیه_۷۵_جز۷
@tafsir_qheraati ایتا
06.Anaam.75.mp3
2.13M
#تفسیر_سوره_انعام_آیه_۷۵_جز۷
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ «76»
پس چون شب بر او پرده افكند ستارهاى ديد، گفت: اين پروردگار من است. پس چون غروب كرد، گفت: من زوال پذيران را دوست ندارم.
نکته ها
در زمان ابراهيم عليه السلام ستارهپرستى رايج و ستاره را در تدبير هستى مؤثّر مىپنداشتند.
سؤال: آيا پيامبر بزرگى همچون حضرت ابراهيم حتّى براى يك لحظه مىتواند ستاره يا ماه و يا خورشيد را بپرستد؟
پاسخ: مجادله و گفتگوى حضرت ابراهيم با مشركان، از باب مماشات و نشان دادن نرمش در بحث، براى رد عقيدهى طرف است، نه اينكه عقيدهى قلبى او باشد زيرا شرك با عصمت منافات دارد. گفتن كلمهى «يا قَوْمِ» در دو آيهى بعد نشانهى مماشات در گفتن «هذا رَبِّي» است، به همين دليل وقتى غروب ماه و خورشيد را مىبيند، مىگويد: من از شرك شما بيزارم، و نمىگويد از شرك خودم (آيهى 78).
به علاوه در آيهى قبل خوانديم كه خداوند، ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داد و او به يقين رسيد و آغاز اين آيه با حرف «فاء» شروع شد، يعنى نتيجه آن ملكوت و يقين اين نوع استدلال بود.
موجودى كه طلوع و غروب دارد، محكوم قوانين است نه حاكم بر آنها. ابراهيم، ابتدا موقّتاً پذيرش آن را اظهار مىكند تا بعد با استدلال ردّ كند.
جلد 2 - صفحه 495
پیام ها
1- يكى از شيوههاى احتجاج، اظهار همراهى با عقيدهى باطل و سپس ردّ كردن آن است. «هذا رَبِّي»
2- بيدار كردن فطرتها، فعال كردن انديشهها و توجّه به احساسات، يكى از شيوههاى تبليغ است. «لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ»
3- محبوب واقعى كسى است كه محدود به مكان، زمان و موقّت نباشد. «لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ»
4- معبود، بايد محبوب و عبادت بايد عاشقانه باشد، روح دين، عشق است. «لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ»"
#تفسیر_سوره_انعام_آیه_۷۶_جز۷
@tafsir_qheraati ایتا
06.Anaam.76.mp3
3.93M
#تفسیر_سوره_انعام_آیه_۷۶_جز۷
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ «77»
پس (بار ديگر) چون ماه را در حال طلوع و درخشش ديد، گفت: اين پروردگار من است. پس چون غروب كرد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود، قطعاً از گروه گمراهان مىبودم.
نکته ها
كلمهى «بازغ» از «بزغ»، به معناى شكافتن وجارى ساختن خون است. امّا در اينجا گويا طلوع خورشيد و ماه، پردهى تاريكى شب را مىشكافد و سرخى كم رنگى در اطراف خود پديد مىآورد. «1»
ابراهيم عليه السلام هم با ستاره پرستان برخورد كرد، هم با ماه و خورشيد پرستان. «2» به گفتهى بسيارى از مفسّران، گفتگوى حضرت ابراهيم با مشركان منطقهى بابل بود.
«1». تفسير نمونه.
«2». تفسير نورالثقلين.
جلد 2 - صفحه 496
انسان در هر فرضيهاى كه به بن بست رسيد، بايد بدون لجاجت، مسير را عوض كند. بر خلاف مشهور كه مىگويند: مرد آن است كه روى حرف خود بايستد و پافشارى كند، اين آيه به ما مىگويد: مرد آن است كه حرفش حقّ باشد، گرچه با تغيير موضع باشد.
پیام ها
پيامهاى 1 و 2 و 3 آيهى قبل، در اينجا نيز موضوعيّت دارد.
4- در انتقاد، بايد از روش گام به گام بهره گرفت. در آيهى قبل فرمود: من «آفلين» را دوست ندارم. ولى اينجا مىفرمايد: پرستش ماه، انحراف و ضلالت است.
5- در راه شناخت، بايد به فيض و هدايت الهى تكيه كرد و بدون آن، نمىتوان به سرچشمهى زلال معارف رسيد. «1» «لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي»
6- انبيا هم به هدايت الهى نيازمندند. «لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي»
7- هدايتگرى از شئون ربوبيّت است. «يَهْدِنِي رَبِّي»
«1». تفسير الميزان."
#تفسیر_سوره_انعام_آیه_۷۷_جز۷
@tafsir_qheraati ایتا
06.Anaam.77.mp3
2.59M
#تفسیر_سوره_انعام_آیه_۷۷_جز۷
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ «78»
پس چون خورشيد را برآمده ديد گفت: اينست پروردگار من، اين بزرگتر (از ماه و ستاره) است. امّا چون غروب كرد، گفت: اى قوم من! همانا من از آنچه براى خداوند شريك قرار مىدهيد بيزارم.
نکته ها
در اين آيه نيز ابراهيم عليه السلام در مقام بحث و گفتگو است، نه در مقام بيان عقيدهى شخصى، و همچنان كه گذشت كلمهى «يا قَوْمِ» و نيز «مِمَّا تُشْرِكُونَ» (شرك مىورزيد، نه مىورزم) دليل آن است كه خود آن حضرت، ماه و خورشيد و ستاره را نمىپرستيده است. «2»
«2». تفسير اطيبالبيان.
جلد 2 - صفحه 497
پیام ها
پيامهاى 1 و 2 و 3 آيهى 76، در اينجا نيز مورد استفاده است.
4- كوچكى و بزرگى اجسام مهم نيست، همهى آنها چون متغيّر و ناپايدارند، پس نمىتوانند خدا باشند. «هذا أَكْبَرُ»
5- شيوهى تعليم حقّ يا انتقاد از باطل، بايد گام به گام باشد. ابتدا نفى ستارهو ماه و در نهايت خورشيد. فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ ... قالَ
6- برائت از شرك، «فرياد ابراهيمى» است. «إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ»
7- برائت از «شرك» است، نه از «افراد». «مِمَّا تُشْرِكُونَ»، نه «مِنْكُمْ».
8- برائت جستن، بايد پس از بيان برهان و استدلال باشد. (اوّل افول و غروب را مطرح كرد، بعد برائت از شرك را). فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ ."
#تفسیر_سوره_انعام_آیه_۷۸_جز۷
@tafsir_qheraati ایتا
06.Anaam.78.mp3
2.1M
#تفسیر_سوره_انعام_آیه_۷۸_جز۷
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ «79»
من از سر اخلاص روى خودرا به سوى كسى گرداندم كه آسمانها و زمين را پديد آورد و من از مشركان نيستم.
نکته ها
عبور از افول و ناپايدارى و رسيدن به ثبات، جلوهاى از ديد ملكوتى است كه خداوند به حضرت ابراهيم داده است.
«حَنيف» از «حنف»، به معناى خالص وبىانحراف، وگرايش به راه حقّ ومستقيم است.
«فَطَرَ» كه به معناى آفريدن است، در اصل، مفهوم شكافتن را دارد. شايد اشاره به علم روز داشته باشد كه مىگويد: جهان در آغاز، تودهى واحدى بود، سپس از هم شكافته و كرات
جلد 2 - صفحه 498
آسمانى يكى پس از ديگرى پديد آمده است. «1»
پیام ها
1- همين كه راه حقّ براى ما روشن شد، با قاطعيّت اعلام كنيم و از تنهايى نهراسيم. «إِنِّي وَجَّهْتُ»
2- كسىكه از پرستش بتهاى مادّى، محدود و فانى بگذرد، به معبودى معنوى، بىنهايت و ابدى مىرسد. «لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ»
3- در جلوهها غرق نشويد كه دير يا زود، رنگ مىبازند، به خدا توجّه كنيد كه جلوه آفرين است. «فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ»
4- انسان مىتواند به جايى برسد كه عقائد باطل نسلها و عصرها را درهم بشكند. «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ»
5- توحيد ناب، همراه با برائت از شرك است. «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ»"
#تفسیر_سوره_انعام_آیه_۷۹_جز۷
@tafsir_qheraati ایتا
06.Anaam.79.mp3
1.85M
#تفسیر_سوره_انعام_آیه_۷۹_جز۷
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ حاجَّهُ قَوْمُهُ قالَ أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَ قَدْ هَدانِ وَ لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَشاءَ رَبِّي شَيْئاً وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ «80»
و قومش با وى به گفتگو و ستيزه پرداختند، او گفت: آيا دربارهى خدا با من محاجّه و ستيزه مىكنيد؟ و حال آن كه او مرا هدايت كرده است و من از آنچه شما شريك او مىپنداريد بيم ندارم، مگر آنكه پروردگارم چيزى بخواهد، (كه اگر هم آسيبى به من برسد، خواست خداست، نه بتها) علم پروردگارم همه چيز را فراگرفته، پس آيا پند نمىگيريد؟
جلد 2 - صفحه 499
پیام ها
1- اهل باطل، تعصّب دارند. «حاجَّهُ قَوْمُهُ» (آنگونه كه اگر بدهكار را آرام بگذارند طلبكار مىشود، قوم منحرف هم به جاى شرم از شرك خود، قد علم كرده احتجاج مىكنند)
2- تعصّب و پافشارى اهل باطل، شگفتآور است. «أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ»
3- موحّد، حتّى اگر تنها باشد، از مقابلهى با جمعيّت نگرانى ندارد. أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ ... وَ لا أَخافُ ...
4- حقّ جويى از انسان است ولى هدايت از خدا. «هَدانِ» (حتّى انبياهم نياز به هدايت الهى دارند)
5- آنكه مشمول هدايت الهى شود، بيم ندارد. «هَدانِ وَ لا أَخافُ»
6- نترسيدن از غير خدا، نشانهى توحيد است. «لا أَخافُ» (مشركان، حضرت ابراهيم را به خطر و انتقام تهديد مىكردند)
7- از ريشههاى شرك، گمان ضرر و ترس از آسيبرسانى بتها و طاغوتها مىباشد. «لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ» (ترس از بتها، سبب پافشارى و تعصّب بر بتپرستى بود)
8- تأثير و نقش هر پديدهاى وابسته به اراده خداوند است. «لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَشاءَ رَبِّي»
9- ربوبيّت، سزاوار كسى است كه احاطهى علمى دارد. «وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً»
10- حقيقت، امرى فطرى و وجدانى است كه براى شناخت آن، تذكّر كافى است. «أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج2، ص: 500"
#تفسیر_سوره_انعام_آیه_۸۰_جز۷
@tafsir_qheraati ایتا
06.Anaam.80.mp3
3.68M
#تفسیر_سوره_انعام_آیه_۸۰_جز۷
@tafsir_qheraati ایتا