eitaa logo
تفسیر صوتی و متنی استاد قرائتی
1.9هزار دنبال‌کننده
95 عکس
22 ویدیو
1 فایل
انشاء الله باگوش دادن به یک آیه از قرآن در روز جزء عمل کنندگان‌به قرآن قرار گیریم🙏 ارتباط با ادمین: @S_K_ahmadi54
مشاهده در ایتا
دانلود
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ يَوْمَ يَقُولُ كُنْ فَيَكُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَ لَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ «73» و او كسى است كه آسمان‌ها و زمين را به حقّ آفريد و روزى كه بگويد: موجود شو، بى درنگ موجود مى‌شود، سخن او حقّ است. (و روز قيامت) روزى كه در «صور» دميده مى‌شود، حكومت تنها از اوست، داناى غيب و شهود است و اوست حكيم و آگاه. جلد 2 - صفحه 490 نکته ها در قرآن دو نوع دميدن در صور آمده است: يكى ويرانگر و ديگرى برانگيزنده‌ى مردم براى رستاخيز. در اين آيه، يك بار آن مطرح شده است، امّا در آيه‌ى 68 سوره‌ى زمر، دميدن در دو صور مطرح است: «وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرى‌ فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ» اگر در آيات قبل، سخن از تسليم بودن در برابر خدا و اقامه‌ى نماز بود، اينجا علّت آن ذكر شده كه آفرينش به دست اوست، او آگاه و حكيم است و از هر چيزى با خبر است. امام صادق عليه السلام درباره‌ى‌ «عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ» فرمودند: غيب آن است كه هنوز نيامده و شهادت آنچه كه بوده است مى‌باشد. «1» پیام ها 1- آفرينش، حكيمانه و هدفدار است. «بِالْحَقِّ»؛ البتّه به اين نكته در آيات متعدّدى اشاره شده است، از جمله: «وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلًا» «2» 2- براى اراده‌ى خداوند، هيچ مانعى نيست. «كُنْ فَيَكُونُ» 3- غيب و شهود، نهان و آشكار، براى خداوند يكسان است. «عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ» 4- مبناى حكومت الهى بر حكمت و علم است. لَهُ الْمُلْكُ‌ ... وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ 5- در قيامت، جلوه و نمود قدرت الهى بر همه آشكار مى‌شود، چون آنجا اسباب و وسائل كارساز نيست. «لَهُ الْمُلْكُ» «1». معانى‌الاخبار، ص 146. «2». ص، 27. تفسير نور(10جلدى)، ج‌2، ص: 491" ‏‏‏‏۷۳_جز۷ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً إِنِّي أَراكَ وَ قَوْمَكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ «74» و (ياد كن) آن هنگام كه ابراهيم به پدرش آزر گفت: آيا بتان را خدايان مى‌گيرى؟ بى شك تو و قومت را در گمراهى آشكار مى‌بينم. نکته ها كلمه‌ى «أب» بطور طبيعى به معناى پدر است، ولى به معناى جدّ مادرى، عمو و مربّى هم گفته مى‌شود. چنانكه فرزندان يعقوب به پدران و عموى پدر خود حضرت اسماعيل نيز اب گفتند: «نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ» «1» وپيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز فرمود: «أنا و علىّ أبَوا هذه الامّة» «2»، من و على، پدران اين امّتيم. آزر، عموى ابراهيم بود، نه پدرش. پدران ابراهيم همه موحّد بوده‌اند. از علماى اهل سنّت نيز، طبرى، آلوسى و سيوطى مى‌گويند: آزر پدر ابراهيم نبوده است. به علاوه، ابراهيم به پدر و مادر خويش دعا كرد: رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَ‌ ... «3» در حالى كه مسلمان حقّ ندارد براى مشرك طلب مغفرت كند، هرچند فاميل او باشد. از مجموع اينها برمى‌آيد كه «أب» در اين آيه به معناى پدر نيست. به علاوه نام پدر ابراهيم عليه السلام در كتب تاريخ، «تارُخ» ذكر شده است، نه آزر. «4» استغفار حضرت ابراهيم براى عمويش آزر نيز قبل از روشن شدن روحيّه‌ى كفر او و به خاطر وعده‌اى بود كه به او داده بود، و چون فهميد كه حقّ‌پذير نيست، از او تبرّى جست و جدا شد. «فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ» «5» پیام ها 1- خويشاوندى، مانع نهى از منكر نيست. إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ‌ ... «1». بقره، 133. «2». بحار، ج 16، ص 364. «3». ابراهيم، 41. «4». تفسير الميزان. «5». توبه، 114. جلد 2 - صفحه 492 2- ملاك در برخورد، حقّ است نه سنّ و سال. «قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ» (حضرت ابراهيم به عموى خود كه سن بيشتر داشته، آشكارا حقّ را بيان كرده و هشدار داده است.) 3- در شيوه‌ى دعوت به حق، بايد از بستگان نزديك شروع كرد. «لِأَبِيهِ» و بايد از مسائل اصلى سخن گفت. «أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً» 4- سابقه‌ى شرك وبت‌پرستى، به پيش از رسالت حضرت ابراهيم بازمى گردد. «أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً» 5- اكثريّت، سابقه و سنّ، باطل را تبديل به حقّ نمى‌كند و همه جا ارزش نيست. «أَراكَ وَ قَوْمَكَ فِي ضَلالٍ» 6- بت‌پرستى، انحرافى است كه وجدان‌هاى سالم و عقل، از آن انتقاد مى‌كنند. أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً ... ضَلالٍ مُبِينٍ‌ 7- گرچه ابراهيم عليه السلام حليم بود، «إِنَّ إِبْراهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ» «1» و پيامبر بايد حتّى با فرعون هم نرم حرف بزند، ولى لحن برخورد حضرت ابراهيم در اين آيه، به خاطر اصرار عمويش بر كفر بود. «إِنِّي أَراكَ وَ قَوْمَكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ» «1». توبه، 114." ‏‏‏‏۷۴_جز۷ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ «75» و اين‌گونه ملكوت آسمان‌ها و زمين را به ابراهيم نشان داديم تا (يقين پيدا كند و) از اهل يقين باشد. نکته ها درباره‌ى ملكوت، بزرگان سخنانى گفته‌اند كه برخى را در اينجا نقل مى‌كنيم: جلد 2 - صفحه 493 كلمه‌ى‌ «مَلَكُوتَ» از «ملك» است و «واو» و «تاء» براى تأكيد و مبالغه به آن افزوده شده است. ملكوت آسمان‌ها يعنى مالكيّت مطلق و حقيقى خداوند نسبت به آنها و مشاهده ملكوت يعنى مشاهده اشيا از جهت انتساب آنها با خداوند. ديد ملكوتى يعنى درك توحيد در هستى و باطل بودن شرك. «1» عوالم هستى به چهار بخش تقسيم شده است: لاهوت (عالم الوهيّت كه جز خدا كسى از آن آگاه نيست)، جبروت (عالم مجرّدات)، ملكوت (عالم اجسام) و ناسوت (عالم كون و فساد و تغيير و تحوّلات). «2» عالم ملكوت، عالم اسرار و نظم و شگفتى‌ها و جهان غيب است. «3» ملكوت آسمان‌ها، عجايب آنهاست. «4» ابراهيم با ديدن ملكوت آسمان‌ها و زمين، بيشتر با سنّت، خلقت، حكمت و ربوبيّت الهى آشنا شد. به فرموده‌ى امام باقر عليه السلام خداوند به چشم ابراهيم عليه السلام، قدرت و نورى بخشيد كه عمق آسمان‌ها و عرش و زمين را مشاهده مى‌كرد. «5» استدلال محكم و برخورد علمى با ديگران، نيازمند ايمان قلبى است. حضرت ابراهيم هم پس از يقين، «لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ» وارد استدلال مى‌شود كه در آيات پس از اين مى‌آيد. «6» حرف «واو» در جمله‌ى‌ «وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ» رمز آن است كه ديد ملكوتى چند هدف داشته كه يكى از آن اهداف، به يقين رسيدن حضرت ابراهيم بوده است. پیام ها 1- آنكه حقّ را شناخت و به آن دعوت كرد و از چيزى نهراسيد، خداوند «ديدِ ملكوتى» به او مى‌بخشد. (همچون حضرت ابراهيم، به مقتضاى آيه قبل) وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ‌ ... آرى، يك جوان هم مى‌تواند با رشد معنوى، به ديد ملكوتى دست يابد. چون طبق تفاسير متعدّد، ابراهيم در آن زمان نوجوان بود. «1». تفسير الميزان. «2». تفسير اطيب‌البيان. «3». قاموس، معجم‌الوسيط. «4». تفسير روح‌المعانى. «5». تفسير نورالثقلين. «6». تفسير الميزان. جلد 2 - صفحه 494 2- يقين، عالى‌ترين درجه‌ى ايمان است. «وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ» 3- به يقين رسيدن، نياز به امداد الهى دارد. نُرِي‌ ... الْمُوقِنِينَ‌" ‏‏‏‏۷۵_جز۷ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى‌ كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ «76» پس چون شب بر او پرده افكند ستاره‌اى ديد، گفت: اين پروردگار من است. پس چون غروب كرد، گفت: من زوال پذيران را دوست ندارم. نکته ها در زمان ابراهيم عليه السلام ستاره‌پرستى رايج و ستاره را در تدبير هستى مؤثّر مى‌پنداشتند. سؤال: آيا پيامبر بزرگى همچون حضرت ابراهيم حتّى براى يك لحظه مى‌تواند ستاره يا ماه و يا خورشيد را بپرستد؟ پاسخ: مجادله و گفتگوى حضرت ابراهيم با مشركان، از باب مماشات و نشان دادن نرمش در بحث، براى رد عقيده‌ى طرف است، نه اينكه عقيده‌ى قلبى او باشد زيرا شرك با عصمت منافات دارد. گفتن كلمه‌ى‌ «يا قَوْمِ» در دو آيه‌ى بعد نشانه‌ى مماشات در گفتن‌ «هذا رَبِّي» است، به همين دليل وقتى غروب ماه و خورشيد را مى‌بيند، مى‌گويد: من از شرك شما بيزارم، و نمى‌گويد از شرك خودم (آيه‌ى 78). به علاوه در آيه‌ى قبل خوانديم كه خداوند، ملكوت آسمان‌ها و زمين را به ابراهيم نشان داد و او به يقين رسيد و آغاز اين آيه با حرف «فاء» شروع شد، يعنى نتيجه آن ملكوت و يقين اين نوع استدلال بود. موجودى كه طلوع و غروب دارد، محكوم قوانين است نه حاكم بر آنها. ابراهيم، ابتدا موقّتاً پذيرش آن را اظهار مى‌كند تا بعد با استدلال ردّ كند. جلد 2 - صفحه 495 پیام ها 1- يكى از شيوه‌هاى احتجاج، اظهار همراهى با عقيده‌ى باطل و سپس ردّ كردن آن است. «هذا رَبِّي» 2- بيدار كردن فطرت‌ها، فعال كردن انديشه‌ها و توجّه به احساسات، يكى از شيوه‌هاى تبليغ است. «لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ» 3- محبوب واقعى كسى است كه محدود به مكان، زمان و موقّت نباشد. «لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ» 4- معبود، بايد محبوب و عبادت بايد عاشقانه باشد، روح دين، عشق است. «لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ»" ‏‏‏‏۷۶_جز۷ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ «77» پس (بار ديگر) چون ماه را در حال طلوع و درخشش ديد، گفت: اين پروردگار من است. پس چون غروب كرد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود، قطعاً از گروه گمراهان مى‌بودم. نکته ها كلمه‌ى «بازغ» از «بزغ»، به معناى شكافتن وجارى ساختن خون است. امّا در اينجا گويا طلوع خورشيد و ماه، پرده‌ى تاريكى شب را مى‌شكافد و سرخى كم رنگى در اطراف خود پديد مى‌آورد. «1» ابراهيم عليه السلام هم با ستاره پرستان برخورد كرد، هم با ماه و خورشيد پرستان. «2» به گفته‌ى بسيارى از مفسّران، گفتگوى حضرت ابراهيم با مشركان منطقه‌ى بابل بود. «1». تفسير نمونه. «2». تفسير نورالثقلين. جلد 2 - صفحه 496 انسان در هر فرضيه‌اى كه به بن بست رسيد، بايد بدون لجاجت، مسير را عوض كند. بر خلاف مشهور كه مى‌گويند: مرد آن است كه روى حرف خود بايستد و پافشارى كند، اين آيه به ما مى‌گويد: مرد آن است كه حرفش حقّ باشد، گرچه با تغيير موضع باشد. پیام ها پيام‌هاى 1 و 2 و 3 آيه‌ى قبل، در اينجا نيز موضوعيّت دارد. 4- در انتقاد، بايد از روش گام به گام بهره گرفت. در آيه‌ى قبل فرمود: من «آفلين» را دوست ندارم. ولى اينجا مى‌فرمايد: پرستش ماه، انحراف و ضلالت است. 5- در راه شناخت، بايد به فيض و هدايت الهى تكيه كرد و بدون آن، نمى‌توان به سرچشمه‌ى زلال معارف رسيد. «1» «لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي» 6- انبيا هم به هدايت الهى نيازمندند. «لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي» 7- هدايتگرى از شئون ربوبيّت است. «يَهْدِنِي رَبِّي» «1». تفسير الميزان." ‏‏‏‏۷۷_جز۷ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَرِي‌ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ «78» پس چون خورشيد را برآمده ديد گفت: اينست پروردگار من، اين بزرگتر (از ماه و ستاره) است. امّا چون غروب كرد، گفت: اى قوم من! همانا من از آنچه براى خداوند شريك قرار مى‌دهيد بيزارم. نکته ها در اين آيه نيز ابراهيم عليه السلام در مقام بحث و گفتگو است، نه در مقام بيان عقيده‌ى شخصى، و همچنان كه گذشت كلمه‌ى‌ «يا قَوْمِ» و نيز «مِمَّا تُشْرِكُونَ» (شرك مى‌ورزيد، نه مى‌ورزم) دليل آن است كه خود آن حضرت، ماه و خورشيد و ستاره را نمى‌پرستيده است. «2» «2». تفسير اطيب‌البيان. جلد 2 - صفحه 497 پیام ها پيام‌هاى 1 و 2 و 3 آيه‌ى 76، در اينجا نيز مورد استفاده است. 4- كوچكى و بزرگى اجسام مهم نيست، همه‌ى آنها چون متغيّر و ناپايدارند، پس نمى‌توانند خدا باشند. «هذا أَكْبَرُ» 5- شيوه‌ى تعليم حقّ يا انتقاد از باطل، بايد گام به گام باشد. ابتدا نفى ستاره‌و ماه و در نهايت خورشيد. فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ‌ ... قالَ‌ 6- برائت از شرك، «فرياد ابراهيمى» است. «إِنِّي بَرِي‌ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ» 7- برائت از «شرك» است، نه از «افراد». «مِمَّا تُشْرِكُونَ»، نه‌ «مِنْكُمْ». 8- برائت جستن، بايد پس از بيان برهان و استدلال باشد. (اوّل افول و غروب را مطرح كرد، بعد برائت از شرك را). فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ‌ ." ‏‏‏‏۷۸_جز۷ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ «79» من از سر اخلاص روى خودرا به سوى كسى گرداندم كه آسمان‌ها و زمين را پديد آورد و من از مشركان نيستم. نکته ها عبور از افول و ناپايدارى و رسيدن به ثبات، جلوه‌اى از ديد ملكوتى است كه خداوند به حضرت ابراهيم داده است. «حَنيف» از «حنف»، به معناى خالص وبى‌انحراف، وگرايش به راه حقّ ومستقيم است. «فَطَرَ» كه به معناى آفريدن است، در اصل، مفهوم شكافتن را دارد. شايد اشاره به علم روز داشته باشد كه مى‌گويد: جهان در آغاز، توده‌ى واحدى بود، سپس از هم شكافته و كرات‌ جلد 2 - صفحه 498 آسمانى يكى پس از ديگرى پديد آمده است. «1» پیام ها 1- همين كه راه حقّ براى ما روشن شد، با قاطعيّت اعلام كنيم و از تنهايى نهراسيم. «إِنِّي وَجَّهْتُ» 2- كسى‌كه از پرستش بت‌هاى مادّى، محدود و فانى بگذرد، به معبودى معنوى، بى‌نهايت و ابدى مى‌رسد. «لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» 3- در جلوه‌ها غرق نشويد كه دير يا زود، رنگ مى‌بازند، به خدا توجّه كنيد كه جلوه آفرين است. «فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» 4- انسان مى‌تواند به جايى برسد كه عقائد باطل نسل‌ها و عصرها را درهم بشكند. «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ» 5- توحيد ناب، همراه با برائت از شرك است. «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ»" ‏‏‏‏۷۹_جز۷ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ حاجَّهُ قَوْمُهُ قالَ أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَ قَدْ هَدانِ وَ لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَشاءَ رَبِّي شَيْئاً وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْ‌ءٍ عِلْماً أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ «80» و قومش با وى به گفتگو و ستيزه پرداختند، او گفت: آيا درباره‌ى خدا با من محاجّه و ستيزه مى‌كنيد؟ و حال آن كه او مرا هدايت كرده است و من از آنچه شما شريك او مى‌پنداريد بيم ندارم، مگر آنكه پروردگارم چيزى بخواهد، (كه اگر هم آسيبى به من برسد، خواست خداست، نه بت‌ها) علم‌ پروردگارم همه چيز را فراگرفته، پس آيا پند نمى‌گيريد؟ جلد 2 - صفحه 499 پیام ها 1- اهل باطل، تعصّب دارند. «حاجَّهُ قَوْمُهُ» (آن‌گونه كه اگر بدهكار را آرام بگذارند طلبكار مى‌شود، قوم منحرف هم به جاى شرم از شرك خود، قد علم كرده احتجاج مى‌كنند) 2- تعصّب و پافشارى اهل باطل، شگفت‌آور است. «أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ» 3- موحّد، حتّى اگر تنها باشد، از مقابله‌ى با جمعيّت نگرانى ندارد. أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ‌ ... وَ لا أَخافُ‌ ... 4- حقّ جويى از انسان است ولى هدايت از خدا. «هَدانِ» (حتّى انبياهم نياز به هدايت الهى دارند) 5- آنكه مشمول هدايت الهى شود، بيم ندارد. «هَدانِ وَ لا أَخافُ» 6- نترسيدن از غير خدا، نشانه‌ى توحيد است. «لا أَخافُ» (مشركان، حضرت ابراهيم را به خطر و انتقام تهديد مى‌كردند) 7- از ريشه‌هاى شرك، گمان ضرر و ترس از آسيب‌رسانى بت‌ها و طاغوت‌ها مى‌باشد. «لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ» (ترس از بت‌ها، سبب پافشارى و تعصّب بر بت‌پرستى بود) 8- تأثير و نقش هر پديده‌اى وابسته به اراده خداوند است. «لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَشاءَ رَبِّي» 9- ربوبيّت، سزاوار كسى است كه احاطه‌ى علمى دارد. «وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْ‌ءٍ عِلْماً» 10- حقيقت، امرى فطرى و وجدانى است كه براى شناخت آن، تذكّر كافى است. «أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ» تفسير نور(10جلدى)، ج‌2، ص: 500" ‏‏‏‏۸۰_جز۷ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ كَيْفَ أَخافُ ما أَشْرَكْتُمْ وَ لا تَخافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطاناً فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ «81» و چگونه از چيزى كه شريك خدا ساخته‌ايد بترسم و حال آنكه شما آنچه را كه خدا هيچ دليلى درباره‌ى آن بر شما نازل نكرده است شريك او گرفته و نمى‌ترسيد؟ اگر مى‌دانيد (بگوييد كه) كدام يك از ما دو دسته به ايمنى (در قيامت) سزاوارتر است؟ نکته ها كلمه‌ى «سلطان»، به معناى دليل و حجّت و برهان است. بر خلاف آنان كه ترس را انگيزه‌ى اعتقاد به خداوند مى‌دانند، اين آيه، ترس را انگيزه‌ى شرك مى‌داند. پیام ها 1- از تهديدات موهوم، نهراسيد. «كَيْفَ أَخافُ ما أَشْرَكْتُمْ» 2- امنيّت روحى، در پرتو توحيد حاصل مى‌گردد. «كَيْفَ أَخافُ ما أَشْرَكْتُمْ» 3- عقائد دينى بايد بر اساس دليل و برهان باشد. «كَيْفَ‌ ما أَشْرَكْتُمْ‌ بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطاناً» 4- در بحث و مناظره، نبايد تعصّب مردم را تحريك كرد. «فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ» و نفرمود: ما در امان هستيم و شما در خطر. 5- علم صحيح، وسيله راهيابى به خداست، اگر آن را درست به كار گيريم، به نتايج صحيح مى‌رسيم. «إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» تفسير نور(10جلدى)، ج‌2، ص: 501" ‏‏‏‏۸۱_جز۷ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ «82» كسانى كه ايمان آورده و ايمانشان را به ستم و شرك نيالودند، آنانند كه برايشان ايمنى (از عذاب) است و آنان هدايت يافتگانند. وَ تِلْكَ حُجَّتُنا آتَيْناها إِبْراهِيمَ عَلى‌ قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ «83» اين (نوع استدلال) حجّت ماست كه در برابر قومش به ابراهيم داديم، هر كس را كه بخواهيم (و شايسته بدانيم) به درجاتى بالا مى‌بريم. همانا پروردگارت حكيم و داناست (و بر اساس علم و حكمت مقام انسان‌ها را بالا مى‌برد). نکته ها آيات قبل درباره‌ى توحيد و شرك بود و اين آيات به منزله‌ى جمع‌بندى آيات گذشته است، چنانكه امام عليه السلام فرمود: مراد از ظلم در اين آيه شرك است. «1» در بعضى روايات مراد از ظلم را شك و ترديد گرفته‌اند. «2» البتّه شك گاهى غير اختيارى و مقدّمه‌ى تحقيق است، ولى گاهى جنبه بهانه و تشكيك دارد كه اين نوع دوّم، ظلم است. «3» امام باقر عليه السلام فرمود: اين آيه درباره حضرت على عليه السلام نازل شد كه لحظه‌اى در طول زندگى به سراغ شرك نرفت. «4» كلمه‌ى‌ «لَبْسٍ» به معناى پوشاندن است. بنابراين ايمان چون فطرى است، نابود شدنى نيست بلكه غبارهايى آن را مى‌پوشاند. «1». تفسير نورالثقلين. «2». تفسير نورالثقلين؛ كافى، ج 2، ص 399. «3». تفسير راهنما. «4». بحار، ج 23، ص 367. جلد 2 - صفحه 502 پیام ها 1- آفت ايمان، ظلم و شرك و به سراغ رهبران غير الهى رفتن است. «آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ» 2- ايمان به تنهايى كافى نيست، تداوم لازم است. «لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ» 3- امنيّت و هدايت واقعى، در سايه‌ى ايمان و پرهيز از شرك است. آمَنُوا ... لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ‌ 4- تا ايمان خالص نباشد، دلهره است. وَ لَمْ يَلْبِسُوا ... بِظُلْمٍ‌ ... لَهُمُ الْأَمْنُ‌ 5- علم و حكمت دو شرط لازم براى تدبير و مديريّت است. «إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ» (با توجّه به اين‌كه كلمه‌ى «ربّ» در لغت به معناى مدير و مربّى آمده است) 6- موحّدى كه با برهان و دليل در برابر انحراف‌هاى جامعه بايستد، داراى درجاتى است. «دَرَجاتٍ» 7- درجات الهى، حكيمانه به افراد داده مى‌شود. «نَرْفَعُ دَرَجاتٍ‌ ... حَكِيمٌ‌»" ‏‏‏‏۸۲_۸۳_جز۷ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنا وَ نُوحاً هَدَيْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى‌ وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ «84» و ما به او (ابراهيم)، اسحاق و يعقوب را بخشيديم و يكايك آنان را هدايت كرديم و نوح را پيش از آنان هدايت كرده بوديم. و از نسل او (ابراهيم)، داود و سليمان و ايّوب و يوسف و موسى و هارون را (نيز هدايت كرديم) و ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مى‌دهيم. جلد 2 - صفحه 503 نکته ها در اين آيه و دو آيه‌ى بعد، در مجموع نام 17 نفر از پيامبران آمده است‌ در ضمير «ذُرِّيَّتِهِ» دو احتمال است: يكى آنكه ضمير به حضرت ابراهيم برگردد، چون آيات پيش درباره‌ى اوست و اكثر اين افراد از نسل اويند، روايت نيز همين را مى‌فرمايد. ديگر آنكه به نوح عليه السلام برگردد، چون ضمير به نام او نزديكتر است و از نسل او پيامبرانى همچون لوط بوده‌اند. پیام ها 1- فرزند صالح، هديه و موهبت الهى است. «وَهَبْنا- نَجْزِي» 2- سنّتِ هدايت و بعثت، همواره جريان داشته است. «وَ نُوحاً هَدَيْنا مِنْ قَبْلُ» 3- الطاف الهى بى‌حساب و كتاب به كسى داده نمى‌شود. «كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ»" ‏‏‏‏۸۴_جز۷ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى‌ وَ عِيسى‌ وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ «85» و زكريّا، يحيى، عيسى و الياس را (نيز هدايت كرديم و) همه از شايستگانند. وَ إِسْماعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ يُونُسَ وَ لُوطاً وَ كلًّا فَضَّلْنا عَلَى الْعالَمِينَ «86» و اسماعيل و يَسَع و يونس و لوط را (نيز هدايت كرديم) و همه را بر جهانيان برترى داديم. وَ مِنْ آبائِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ إِخْوانِهِمْ وَ اجْتَبَيْناهُمْ وَ هَدَيْناهُمْ إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ «87» واز پدران وذرّيه وبرادرانشان، كسانى را (مورد لطف قرارداده وبه خاطر لياقتشان آنان را به نبوّت) برگزيديم و به راه راست هدايتشان كرديم. جلد 2 - صفحه 504 نکته ها برخى گمان كرده‌اند كه ذريّه تنها به نوه‌هاى پسرى گفته مى‌شود، در حالى كه حضرت عيسى كه پدر نداشت و تنها از طرف مادر به ابراهيم عليه السلام منسوب بود، در اين آيه از ذريّه حضرت ابراهيم به شمار آمده است. وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ‌ ... عِيسى‌ امام صادق و امام كاظم عليهما السلام به استناد همين آيه، اهل‌بيت عليهم السلام را كه از طرف مادر به پيامبر مى‌رسند، ذرّيه رسول اللّه و ابناء رسول اللّه دانسته‌اند. «1» فخررازى نيز در تفسير خود، اين نكته را پذيرفته است. در «تفسير المنار» هم حديثى از صحيح بخارى نقل شده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله كلمه‌ى ذريّه را درباره‌ى امام حسن عليه السلام به كار برده است. برخى خواسته‌اند از كلمه‌ى‌ «مِنْ» در «مِنْ آبائِهِمْ» استفاده كنند كه در ميان پدران انبيا افراد منحرف هم بوده‌اند ولى لحن آيات، در مقام برگزيدگى پدران براى نبوت است. نه در مقام كفر و ايمان آنان. «2» «1». تفسير نورالثقلين. «2». تفسير نمونه." ‏‏‏‏۸۵_۸۶_۸۷_جز۷ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قُلْ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى‌ مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ تَكُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ «135» بگو: اى قوم من! بر جايگاه و سيرت خويش عمل كنيد كه من نيز (بر اساس سيرت خويش) عمل مى‌كنم و به زودى خواهيد دانست كه سرانجام آن سراى از كيست، همانا ستمكاران رستگار نمى‌شوند. پیام ها 1- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، چون به راه خود يقين دارد، مأمور است در برخوردهاى خود، ثبات و قاطعيّت خود را به ديگران اعلام كند. قُلْ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى‌ مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ‌ ... 2- سرپيچى مردم، وظيفه‌ى پيامبران را عوض نمى‌كند. «إِنِّي عامِلٌ» 3- سرنوشت مردم، وابسته به عملكرد خودشان است. اعْمَلُوا ... فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ‌ 4- ملاك موفقيّت، حسن عاقبت و سرانجام كار است، نه جلوه‌ها و تلاشهاى زودگذر. «عاقِبَةُ الدَّارِ» 5- ظالم، رستگار نمى‌شود. «إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» 6- سرپيچى از راه خدا و انبيا ظلم است. «الظَّالِمُونَ» تفسير نور(10جلدى)، ج‌2، ص: 560 پانویس پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ «155» واين (قرآن) كتابى است مبارك كه آن را نازل كرديم. پس آن را پيروى نموده و تقوا پيشه كنيد، باشد كه مورد رحمت قرار گيريد. أَنْ تَقُولُوا إِنَّما أُنْزِلَ الْكِتابُ عَلى‌ طائِفَتَيْنِ مِنْ قَبْلِنا وَ إِنْ كُنَّا عَنْ دِراسَتِهِمْ لَغافِلِينَ «156» (آن قرآن را نازل كرديم) تا نگوييد كتاب (آسمانى)، فقط بر دو طايفه‌ى (يهود و نصارى) كه پيش از ما بودند نازل شده است و ما از علوم آنان بى خبر بوده‌ايم. نکته ها كلمه‌ «مُبارَكٌ» از ريشه‌ى «بركت»، بر دو امر تأكيد مى‌كند: 1. ريشه قوى و ثابت. 2. رشد دائم. قرآن، هم داراى مطالبى اساسى و تغييرناپذير و استوار است و هم با گذشت زمان، پرده‌هايى از اسرارش كشف و روز به روز جلوه‌ى آن بيشتر مى‌شود. جلد 2 - صفحه 588 «أَنْ تَقُولُوا» به معناى «لئلّا تقولوا» است، يعنى: تا نگوييد و بهانه نگيريد. «دراسة» به معناى تلاوت و علم است. پیام ها 1- قرآن، تنها كتاب تئورى و نظرى نيست، بلكه كتاب سعادت و برنامه‌ى عمل انسان است. كتاب ... فَاتَّبِعُوهُ‌ 2- سعادت بشر در دو چيز است: اطاعت حقّ، اجتناب از باطل. «فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا» 3- خداوند، حجّت را بر مردم تمام كرده است. كِتابٌ أَنْزَلْناهُ‌ ... أَنْ تَقُولُوا 4- دستگاه تبليغاتى مسلمانان بايد براى هر كشور و ملّت و زبانى، برنامه‌هاى صحيح در سطح جهان آماده كند، تا حجّت بر آنان تمام شود و نگويند ما از حقّ بى‌خبر بوديم. أَنْ تَقُولُوا ... كُنَّا عَنْ دِراسَتِهِمْ لَغافِلِينَ‌ پانویس پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا