🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌺🌸
#رمان_از_کدام_سو
#قسمت_اول
از دیشب که جواب تماس ها و پیام ها را نمی دهد کلافه ی کلافه ام. بی وجدان روز ها، این همه به عیش و خوشی می گذرد، نمی دانم چه دردی است که شب حتما یکی دو ساعتش به فکروخیال و بی حوصلگی طی می شود و این سستی و بی حالی اش می کشد تا روز.
فشار درس های مسخره هم که نمی گذارد آرام و قرار داشته باشم. کاش می شد امروز را از مدرسه می زدم بیرون! اصلا حال و حوصله ی نشستن سر کلاس فیزیک را ندارم. زنگ کلاس را که زدند، بی خیال فرار کردن تسلیم شدم
*
سر و صدای بچه ها، کلاس هجده متری را برده است هوا. وحید با آن قد دیلاق و لاغرش، تا گردن رفته بود توی کتابش، تا خواست بنشیند، صندلی را کشیدم. نتوانست تعادلش را حفظ کند و محکم به زمین خورد.. فکر کنم قسمت لگنی، استخوان خاجی و سه چهار مهره ی پایین کمرش اگر از کار نیفتاده باشد، مدتی بیکار خواهد شد. صدای خنده ی بچه ها کلاس را برد هوا. چند تا فحش داد؛ اما چون صورتش از درد مچاله شده بود، دلم برایش سوخت و جوابش را ندادم.
معاونمان همان موقع رسید و حال و اوضاع را دید. جلو آمد و دست وحید را گرفت و کمک کرد بلند شود. کار من را ندید، اما فحش های وحید را شنید.
خودم می دانستم که باید همراهش بروم. از کلاس بیرون رفتیم. وحید دست به کمر و لنگ لنگان راه می رفت. پشت شلوار قهوه ای اش خاکی شده بود. از گوشه ی چشم نگاهش کردم، ابرو در هم کشیده، لبش را به دندان گرفته بود. جدا نمی خواستم این مادرمرده رابه این روز بیندازم، فقط می خواستم کمی بخندیم و فضای کوفتی عوض شود.
داشتم توی ذهنم حرف هایم را آماده می کردم که در دفتر کارش را باز کرد و رفت کنار میزش ایستاد. خودم را به خیالی زدم. هیچ وقت نشد که از این چهار دیواری که اسمش را گذاشته اند «دفتر» دل خوش داشته باشم؛ نمی دانم خاصیت وجودی اش است، به دکوراسیونش ربط دارد، به افرادی که این جا به کمین خطاها می نشینند یا به نفرتم از مدرسه برمیگردد؟ می گذاشتند، تمام اسباب و اثاث را می ریختم کنار کوچه و یک دکور می زدم، هلو. کادر را هم کلا خلاص می کردم. هر چند که از بعضی هایشان نمی شود گذشت، از خوبی خودمان است که این ها هم خوب شده اند! چشم از در و دیوار دفتر می گیرم و نگاهم می رسد به وحید که هنوز دست به پایین کمرش گرفته بود. بچه ننه...
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@TafsirQuranKarim1
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
•💠بایدبہاینبلوغبࢪسیمکه نباید دیده شویم!
آنکس ک باید ببیند، می بیند•
#شهيدانه
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@TafsirQuranKarim1
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
#از_کدام_سو
#قسمت_دوم
- خب!
نگاهش سمت من است.
- بله؟!
خوب است که کسی نیست. خودش جزو همان کادری است که بودنش بهتر از نبودنش است. عادت کرده ام به نگاه های خاص و ساکتش. حرف هایش یک طرف، بدمصب چشم هایش هم حرف دارد.
- چه کردی جواد؟
از نگاهش فرار می کنم و می زنم به آن راه. حالا تا بخواهد راه را پیدا کند، چند دقیقه ای سر کار است:
- آقا آدم وقتی می خواد بشینه باید حواسش رو جمع کنه. یه نگاهی بندازه بعد!
بی حرف می رود پشت میز و صندلی را عقب می کشد و می نشیند. وحید با چشمانی گشاد و دهانی باز، نگاهم می کند. دارم فحش هایی که توی دلش می دهد را توی چشمانش می خوانم:
- یعنی شما در این نمایش نقشی نداشتی؟
سوالش تمسخر ندارد و خیلی جدی است! همین جرئتم را بیشتر می کند. این پا و آن پا می شوم. لبخندی تقدیمش می کنم و می گویم:
- پس برم کلاس. فیزیک داریم، عقب می افتیم.
رو می کند سمت وحید که هنوز دستش به کمرش است.
- نظر شما چیه؟ چی گفتی وحید!
سرش را می اندازد. هردو ساکتیم. حوصله ی بیشتر ایستادن را ندارم. دستش را روی میز می گذارد و آرام مشت می کند.
- تو بگو چی بگم بهتون.
وحید زود می گوید:
- آقا من تقصیری نداشتم. چرا جواد این طوری کرد، نمیدونم.
همیشه از این که دنبال مقصر می گردند بدم می آید. یک شوخی معمولی را می کنند یک دعوای سنگین!
- یه شوخی بود. اینقدر جار و جنجال نداره که!
سکوت کرده است. دستش را می گذارد زیر چانه اش و با انگشت هایش ریش مرتبش را شانه می زند. ریش به صورتش می آید. هرچند که اگر دست من باشد، هم صورتش را سه تیغه می کنم و هم به ابروهای پر پشتش یک حالی میدهم دختر کُش.
- آقا خب آدم عصبانی یه حرف چرتی می زنه. بدیش این بود که شما اومدید و شنیدید.
و با صدای آرامی می گوید:
- ببخشید.
دست از صورتش می کشد و خودکاری از روی میز برمیدارد. دکمه ی خودکار را بالا و پایین می کند و می گوید:
- مگر به من هم فحش دادی؟
وحید سر تکان می دهد و تند می گوید:
- نه نه آقا!
نمی توانم از این صورت آرام حالش را بفهمم و این عصبی ام می کند. اگر نگاهش را از جمادات بگیرد می بیند که یک جاندار زل زده است به صورتش. هر چند که این مدت مثل یک جانور به جان مدرسه افتاده ایم. صورتش را بالا می گیرد و چشم می دوزد به وحید:
- پس چیو ببخشم؟
وحید مانده است که چه بگوید. فکر کنم حاضر است بار دیگر زمین بخورد، اما اینطور بازخواست نشود.
- همین جوری. آخه این جواد دیگه شورشو درآورده! ولی خب... تو حضور شما بد بود دیگه...
شوری را راست می گوید. ولی من همینم که هستم. هرکس مشکل دارد و ناراحت است از مدرسه برود:
- آهان منظورت اینه که احترام من رو نگه نداشتی.
این منّ و منّ کردن وحید را هم دوست ندارم. محکم مثل یک مرد بگوید: آره فحش دادم. حرفیه؟
لبخند می زند:
- یعنی اگه می دونستی هستم و جواد این کار رو جلوی من انجام می داد تو حرفی نمی زدی؟
وحید سکوت می کند و سرش را پایین می اندازد! این معاون ما همیشه متفاوت بوده، همین هم هست که تا حالا با من شاخ به شاخ نشده است. زیاد برایش شاخ و شانه کشیده ام، اما انگار که نه شاخ دارد و نه شانه. وحید درمانده شده است:
- نه؛ من تا حالا به هیچ معلمی بی احترامی نکردم.
- به خودت چی؟
این را در حالی که باز🌺 من را ندید می گیرد، رو به وحید می گوید.
- به خودمون؟
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@TafsirQuranKarim1
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🕊•💦•♧۰۰﷽۰۰♧•💦•🕊
#تفسیر_سوره_بقره_آیه2⃣0⃣1⃣
✨وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ وَ لكِنَّ الشَّياطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما يُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ✨
#ترجمه:
🍀و (يهود) آنچه (از افسون و سحر كه) شياطين (از جنّ وانس) در عصر #سليمان مىخواندند، پيروى مىكردند وسليمان هرگز (دست به سحر نيالود و) كافر نشد ولكن شياطين، كفر ورزيدند كه به مردم سحر وجادو مىآموختند و (نيز) از آنچه بر دو فرشته، #هاروت و#ماروت، در شهر بابل نازل شده بود (پيروى نمودند. آنها سحر را (براى آشنايى به #طرز_ابطال آن) به مردم مىآموختند.) وبه هيچكس چيزى نمىآموختند، مگر اينكه قبلًا به او مىگفتند ما وسيله آزمايش شما هستيم، (با بكار بستن سحر) كافر نشويد (واز اين تعلميات سوء استفاده نكنيد،) ولى آنها از آن دو فرشته مطالبى را مىآموختند كه بتوانند به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند (نه اينكه از آن براى ابطال سحر استفاده كنند).
🌷 ولى هيچگاه بدون خواست خدا، نمىتوانند به كسى ضرر برسانند.
🍀آنها قسمتهايى را فرا مىگرفتند كه براى آنان زيان داشت و نفعى نداشت، و مسلّماً مىدانستند هركس خريدار اينگونه متاع باشد، بهرهاى در آخرت نخواهد داشت وبه راستى خود را به بد چيزى فروختند، اگر مىفهميدند
╭━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╮
@TafsirQuranKarim1
╰━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╯
#نکته_ها:
🌷آنچه از روايات استفاده مىشود آن است كه حضرت #سليمان عليه السلام براى جلوگيرى از انحراف يا سوء استفاده، دستور داد اوراق ساحران را جمعآورى و نگهدارى كنند. ولى گروهى به آن نوشتهها دست يافته و مشغول تعليم و اشاعه سحر «1» در ميان مردم شدند. آنان حتّى معجزات حضرت سليمان را سحر معرّفى كرده و پيامبرى او را منكر شدند. و برخى از بنىاسرائيل نيز به جاى پيروى از تورات به سراغ سحر و جادو رفتند. اين كار چنان شهرت و گسترش يافت كه يهود زمان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز سليمان را #ساحرى زبردست مىدانستند و او را به عنوان پيامبر نمىشناختند!
🌼اين آيه، گناه و انحراف رها كردن تورات و پيروى از شياطين سحرآموز را بيان مىكند كه يهود به جاى تورات از آنچه شياطين در زمان سليمان بر مردم مىخواندند، پيروى مىكردند. آنان براى توجيه كار خويش، نسبت سحر به سليمان نيز مىدادند، در حالى كه سليمان مرد خدا بود و كارش #معجزه، و شياطين در جهت مخالف او و كارشان #سحر بود.
🍀علاوه بر آنچه گذشت، يهود از منبع ديگرى نيز به سحر دست يافتند. بدين طريق كه خداوند دو فرشته را به نام «#هاروت» و «#ماروت» به صورت انسان در شهر «#بابل» «2» در ميان مردم قرار داد كه روش #ابطال و #خنثى سازى سحر و جادو را به آنان بياموزند. امّا براى اينكار لازم بود ابتدا آنان را با سحر آشنا سازند. چون انسان تا فرمول تركيبى چيزى را نداند، نمىتواند آنرا خنثى نمايد. لذا فرشتهها، ابتدا طريق سحر و سپس طريقه ابطال آن را مىآموختند و قبل از آموزش با شاگردان خود شرط مىكردند كه از آن سوء استفاده نكنند ومىگفتند: اين كار مايهى #فتنه و #آزمايش است، مبادا در مسير خلاف بكار گيريد. امّا يهود از آن آموزش سوء استفاده نموده و از آن براى مقاصد ناشايست بهره بردند و حتّى براى جدايى ميان مرد و همسرش بكار گرفتند.
«1». سحر، به فن ظريف و دقيقى گفته مىشود كه امور را از مسير عادّى خود منحرف مىسازد. وگاهى سحر به معنى #خدعه، و #باطل را در شكل و قالب حقّ آوردن، آمده است.
«2». «#بابل» نام منطقهاى حدود نجف و كربلاى فعلى بوده است.
🌺قرآن در اينجا نكتهاى را يادآور مىشود كه جاى #دقت و #تأمل است. مىفرمايد: ساحر با داشتن علمِ سحر، از دايرهى قدرت الهى خارج نيست و بدون ارادهى خدا قادر به انجام كارى نيست و به كسى نمىتواند ضررى برساند، ولى از آنجايى كه خداوند براى هر چيز اثرى قرار داده است، سحر و جادو نيز مىتواند اثرات #سويى داشته باشد كه از آن جمله تأثير آن بر روابط #زناشويى و #خانوادگى است.
╭━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╮
@TafsirQuranKarim1
╰━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╯
#پیام_ها:
✅1- در حكومت حقّ وزمامدارى حاكم الهى نيز همهى مردم اصلاح نمىشوند، گروهى كجروى مىكنند.
✨«وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ»✨
✅2- شياطين، در حكومت سليمان نيز بيكار نمىنشينند و پى درپى القاى سوء مىكنند.
✨«ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ»✨
✅3- #حكومت، با #نبوّت منافات ندارد. برخى انبيا حكومت داشتهاند. «مُلْكِ سُلَيْمانَ»
✅4- ساحران براى مقدّس جلوه دادن و توجيه كار خود، سليمان را نيز ساحر معرّفى مىكردند. «وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ»
✅5- خداوند، از مقام انبيا در برابر تهمت ديگران دفاع مىكند. «وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ»
✅6- #تعليم و#تعلّم و#اعمال_سحر، در رديف كفر است. «1»
✨«كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ»✨
✅7- براى مقابله با علوم مضرّ وعقايد انحرافى، آگاهى صالحان از آنها لازم است. «ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ»
✅8- در مقام تعليم، معلّم بايد نسبت به كاربردهاى منفى علوم هشدار دهد.
✨ «وَ ما يُعَلِّمانِ ... حَتَّى يَقُولا ... فَلا تَكْفُرْ»✨
✅9- انسان در بين دو آموزش قرار داد:
🌷 هم وساوس شيطانى؛ «يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ»
🌷و هم الهامات الهى. «وَ ما يُعَلِّمانِ»
✅10- فرشتگان نيز مىتوانند معلّم انسانها شوند. «ما يُعَلِّمانِ ... حَتَّى يَقُولا»
«1». در روايات نيز وارد شده كه ساحر، كافر ومجازاتش قتل است.
✅11- گاهى علم ودانش، وسيله #آزمايش است. «إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ»
✅12- تفرقه انداختن ميان زن و شوهر، كارى #شياطينى ودر حدّ #كفراست. ✨«فَلا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ ...»✨
✅13- دانش وآموزش هميشه #مفيد_نيست، گاهى مضرّ و زيانآور نيز مىباشد.
✨ «يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ»✨
✅14- #سحر و#جادو واقعيّت دارد ودر زندگى انسان مؤثّر است.
«يُفَرِّقُونَ بِهِ ...»
✅15- ساحر دست به كارهايى مىزند، ولى تمام تأثير و تأثرات زير نظر خداست.
مىتوان از طريق پناه بردن به خداوند و #استعاذه و #توكّل و #دعا و #صدقه از توطئهها نجات يافت. «وَ ما هُمْ بِضارِّينَ»
✅16- ساحران شايد به پول و شهرتى برسند، ولى در قيامت بهرهاى ندارند.
✨ «ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ»✨
✅17- كسى كه به سراغ تفرقه اندازى و سحر مىرود، انسانيّت خود را از دست مىدهد.
✨«لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ»✨
╭━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╮
@TafsirQuranKarim1
╰━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╯