eitaa logo
کانال تقی متقی
265 دنبال‌کننده
380 عکس
39 ویدیو
3 فایل
شاعر، نویسنده، پژوهشگر، مترجم، ویراستار ، روزنامه نگار و مدیر فرهنگی این کانال، بازتاب دهنده سروده ها، نوشته ها، فایل های صوتی و آرای تقی متقی است.
مشاهده در ایتا
دانلود
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این هم سراپا روحیه؛ تقدیم به نگاه مهربان تان!
«قوقولی خان» قوقولی قوقو، خروسم خروسکی ملوسم ببین چه رنگی دارم! تاج قشنگی دارم! بال و پرم چه نازه! پاهام کمی درازه دمب قلنبه دارم وای نگی دنبه دارم! قرمزه چشم و چالم خوبه همیشه حالم هیکل من، واه واه! سینه، شکم، ماه ماه! قوقولی قوقو، می خونم ببین چه مهربونم به مرغی من دون می دم دون خراسون می دم مرغی شیطون بلا می کنه تخم طلا منم یکی یه دونه منم رئیس لونه. @taghimottaghi40
«غفلت» خدا! نگاه پیدایت نگاه پنهانت حتی همه جا با من بود و من چه غافل از این نگاه گذشتم؛ چنان که بهار از باور تخته سنگ؛ چنان که آفتاب از عمیق دره؛ چنان که ماه از آرزوی پلنگ؛ «و غفلت، چه دریغ مطولی دارد!»* ________________________ *-وامی از زنده یاد سلمان هراتی. @taghimottaghi40
"گمگشته" گم گشته ایم در سفر خاک، ای خدا! گویی که نیست امید نجات هم؛ بد کرده ایم بر خود و بر کاینات هم! @taghimottaghi40
«پیچک عشق» عشق ما پیچکی است بر دیوارهای بلند جهان؛ می پیچد و می پیچد و می پیچد و... ناگهان دیوارها فرو می ریزند! @taghimottaghi40
«کوتاه نوشت» انعطاف داشته باش؛ پست و بلند زندگی قابل تحمل تر می شود! @taghimottaghi40
«مشق زندگی» به دنیا که آمدی باید باید باید مشق «زندگی» کنی؛ نکردی جریمه ات «مرگ» است! @taghimottaghi40
"عطر یاس" تو مادر شقایق تو دختر بهاری شبیه عطر یاسی نسیم بی قراری چمن چمن گل از تو بهار با تو زیباست تو آن پرنده هستی که آسمان تو را خواست تو کیستی که اصلا تو را جهان نفهمید زمان ز تو گذر کرد و این و آن نفهمید تو سیب سرخ مادر تو نور چشم بابا که دیده روی این خاک کسی شبیه زهرا (س)؟! @taghimottaghi40
"چراغ یاد" مثل شعله بر زبان واژه ها نشسته ای! مثل شعله بر زبان اشک و آه؛ ای ستاره! ای چراغ راه! زندگی به باور بلند تو تند و گرمپو به سان برق و باد چون درخش ناگهان یک شهاب بود؛ سهم کوچک حیات تو نذر عشق و آفتاب بود. ای دمیده مثل شعله بر زبان واژه های سرد و سنگ! گرم و روشن است تا ابد چراغ یاد تو زیر سقف این جهان آب و رنگ ای شهید! @taghimottaghi40
«فصل خوش برف و باد» باز زمستان رسید فصل خوش برف و باد فصل پریشان برگ فصل کلاغان شاد آدمک برفی ات شال و کلا می کند گوش بخوابان، تو را باز صدا می کند: دیر شده؛ زودتر از دل برفم برآر جسم مرا جان بده تا نرسیده بهار! @taghimottaghi40
«تمنا» ای بغض فرو خورده، سر وا شدنت نیست؟! ای اشک، تمنای تماشا شدنت نیست؟! چون سوزن گمگشته در انبار پر از کاه یک دم خلجان تب پیدا شدنت نیست؟! پنهان چه کنی پرچم رسوایی خود را بیمی گرت از قصه رسوا شدنت نیست تا چند نشینی ، گذر عمر ببینی؟ برقی است که اش فرصت همپا شدنت نیست هر قطره که پیوست به دریا، شده دریا ای قطره مگر نوبت دریا شدنت نیست؟! @taghimottaghi40