eitaa logo
کانال طاهره سادات ملکی
361 دنبال‌کننده
112 عکس
66 ویدیو
0 فایل
به یک نگاه تو تطهیر می شود دل من... تنها دارایی‌ام کلمه‌هایی‌ست که امید دارم روزی که دیگر نیستم، آبرویم باشند... دانشجوی دکترای مطالعات زنان طلبه سطح سه طنز شعر انگیزشی یادداشت من اینجام👇 @TSadatmaleki
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله داشتم توی کوچه لِی لِی بازی می‌کردم. سنگ را انداختم و با یک پا پریدم روی خانه‌ی سه. زن همسایه چادرش را پیش کشید و آرام رو به زهرا خانم گفت: «دیشب پسر علی آقا روی علی آقا دست بلند کرده! لیلا خانم می‌گفت خودم به پسرم گفتم پدرشو بزنه»! دلم هُرّی ریخت. استراق سمع نمی‌کردم اما انقدر به آن‌ها نزدیک بودم که صدایشان بپیچد توی سرم. زهرا خانم لب ور چید، با نوک چهار انگشت زد توی صورتش و گفت: «بنده خدا علی آقا خیلی تو خونه‌ش مظلومه»! از آن روز هروقت علی آقا را می‌دیدم که با دستهای چروکیده‌اش شکلات میگذاشت کف دستم و لبخند می‌زد، دلم برایش می‌سوخت. همان سال علی آقا به رحمت خدا رفت. همسایه‌ها میگفتند دق کرده. از آن روز به بعد از لیلا خانم بدم می‌آمد. هروقت توی کوچه از دور میدیدمش راهم را کج می‌کردم که نخواهم سلام کنم. بعدترها بیست و هشت صفر که می‌شد وقتی روضه‌خوان از روی کاغذ توی دستش روضه‌ی امام حسن علیه السلام را می‌خواند و می‌گفت: «راز دل را، همه با همسر خود می گویند حَسن از همسر خودکامه خود سوخته بود» یاد علی آقا و مظلومیتش می‌افتادم و بیشتر گریه می‌کردم. چند سال بعد رخت سپید عروسی را که پوشیدم مادربزرگ پیشانی‌ام را بوسید و گفت: «ننه زن باید سنگ زیرین آسیاب باشه تا زندگیش گرم بشه، مرد دلش به خونه زندگیش گرمه، طوری رفتار کن تا با امید بیاد تو خونه» حرف‌هایش را که می‌شنیدم ناخودآگاه یاد علی آقا افتادم و بعد یاد امام حسن علیه السلام! از آن روز هربار که آب دست همسرم دادم یا هربار صدای کلید در می‌آمد و بچه‌ها را رو پا می‌کردم تا بروند به استقبال پدرشان، غربت امام حسن را گریه کردم. من با روضه ‌ی امام حسن زندگی‌ام را ساختم و دل همسرم را به خانه گرم کردم. آخر مگر می‌شود یک مرد در خانه‌اش غریب بیافتد؟ حتم دارم امام حسن علیه‌السلام زندگیِ روضه ‌ای ما را می‌بیند، حتم دارم هوای زن‌هایی که به مردشان احترام می‌کنند را بیشتر دارد... لابد دست می‌کشد روی سرمان و به یاد غریبی خودش گریه می‌کند... ✍️ @tahere_sadat_maleki