eitaa logo
تحلیل استراتژیک سینما
83 دنبال‌کننده
154 عکس
25 ویدیو
2 فایل
در این کانال سینما مورد بررسی تحلیلی قرار می‌گیرد ارسال پیام @Choopanianma
مشاهده در ایتا
دانلود
تحلیل استراتژیک سینما
تحلیل فیلم گوبلز و پیشوا ۲۰۲۴ کارگردان یوآخیم آلانگ ساخت آلمان و اسلواکی فیلم ماجرای به هم پیوستن هیتلر و دکتر گوبلز مثلاً مغز متفکر تبلیغات آلمان نازی است که ظاهراً اتحاد این دو نفر باعث حمایت مردم اروپا از طرح اخراج یهودیان تا آخرین لحظه جنگ جهانی دوم شد این فیلم انگیزه هیتلر را از آغاز جنگ دوم جهانی همانا اخراج یهودیان سازمان‌یافته یعنی صهیونیست‌ها از کل اروپا فرض می‌کند و این فرضیهٔ صحیح را تا آخر جنگ در پیش چشم هیتلر قرار می‌دهد فیلم آلمانی گوبلز و پیشوا یک اغراق هدفمند است داستان فیلم ظاهراً می‌خواهد بگوید که اگر در جنگ جهانی دوم یهودیان آنچنان در اروپا منفور شده بودند که در اخراج آنان مردم و مسئولین اروپایی با ارتش آلمان نهایت همکاری را داشتند دلیلش فقط نبوغ دکتر گوبلز معاون تبلیغات هیتلر در سیاه‌نمایی یهودیان بوده است، آن هم با استفاده از فیلم و سینما و تبلیغات و نه چیز دیگر یعنی فیلم می‌خواهد بگوید گوبلز عامل اصلی ایجاد تنفر از یهودیان در کل اروپا بوده است و الّا یهودیان انسانهایی مظلوم و سر‌به‌زیر بوده و هیچ آسیبی به کسی نمی‌رسانده‌اند ولی این گفته را چنان با تکنیک های سینمایی و تصویری اغراق آمیز مطرح می‌کند که برای توی مخاطب این سوال پیش می‌آید که چگونه ممکن است چهار تا فیلم و سخنرانی و روزنامه بتوانند کل اروپا را همدست هیتلر در اخراج یهودیان کنند ؟ یکی از دلایلی که می‌توان پی به اغراق تعمدی فیلم برد انتخاب هنرپیشه نقش دکتر گوبلز و بازی بسیار هنرمندانه وی در نشان دادن بی استعدادی و فرصت طلبی دکتر گوبلز واقعی است این بازیگر و بازی دقیق او مخاطب را به شک می‌اندازد که یک‌چنین آدم ضعیف‌النفسی چگونه میتواند چنان قدرت تبلیغاتی را در کل اروپا در طی سالهای جنگ دوم جهانی مدیریت کند؟ فیلم با اغراق بیش از حد در طرح داستانِ تاثیر گوبلز بر اروپاییان در اخراج یهودیان ، مخاطب را نسبت به کل این افسانه دچار تردید می‌کند که به راستی نکند خود یهودیان رفتاری منزجرکننده و آسیب‌زا داشته‌اند که با اولین جرقه همه آحاد مردم دست به دست هم داده‌ تا آنان را از اروپا به سمت شرق دیپورت کنند این فیلم در دفاع بسیار اغراق آمیزش از تئوری تاثیر گوبلز بر ایجاد تنفر از یهودیان ، انسان را یاد این جمله دکتر شریعتی فقید می‌اندازد که اگر می خواهید حقیقتی را خراب کنید خوب به آن حمله نکنید بلکه بد از آن دفاع کنید و فیلم آلمانی گوبلز و پیشوا چه هنرمندانه حقیقت‌نمای جعلی قربانی بودن یهودیان را به سخره گرفته است
قاتل هر روز و هر شب جان انسانهای بی‌گناه را می‌گیرد و هر روز و هر شب پیشنهاد جدیدی برای خندیدن دارد به‌راستی چرا و چگونه این هم‌آهنگی رخ می‌دهد؟ پی‌نوشت : سالهای آخر دوم مملو از فیلمهای مستهجن شده بود که ناگهان مردم سینما را کردند
تحلیل استراتژیک سینما
تحلیل فیلم حضور ۱۹۷۹ کارگردان هال اشبی ساخته آمریکا بازیگران نقش اول مرد و زن : پیترسلرز شرلی مک‌لین داستان فیلم داستان فیلم دربارهٔ چَنس، باغبانی فاقد هویت و شناسایی است که هرگز پایش را از خانه‌ای که در آن باغبانی می‌کرده‌است بیرون نگذاشته و دنیای خارج برای او تنها از دریچه تلویزیون معنا دارد. بعد از مرگ صاحبخانه، چَنس به اجبار از خانه بیرون می‌رود و طی دورانی تا حوادث ریاست جمهوری آمریکا پیش می‌رود فیلم حضور واقعیت بی‌پردۀ عمق حماقت و بلاهت سردمداران کشور آمریکاست فیلم کمدی درام حضور ، دو لایۀ پنهان و آشکار آمریکا را به تصویر می‌کشد و آنها را احمق های درجه یک جلوه می‌دهد، احمق هایی که یک هالوی به‌تمام معنی را به عنوان آدمی فرهیخته و اندیشمند باور می‌کنند و او را چنان بال و پر می‌دهند که می‌شود گزینه اول شورای فراماسونی برای کاندیداتوری ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا فیلم حضور می خواهد بگوید که کشور آمریکا مملو از آدم هایی زودباور است که به راحتی فریب یک آدم بی‌سواد و کندذهن را می‌خورند، آدمی که کم‌حرفی او تنها محافظ عدم نفوذ آدم‌ها به واقعیت بی‌مایه اش است فیلم حضور اگرچه طنز است ولی طنزی گزنده بر پیکره رسانه‌ای آمریکا که آدم‌هایی را در خودش جای داده بی‌نهایت احمق و آدمهایی احمق هم تربیت می‌کند فیلم حضور همچنین خیلی صریح اعلام می‌دارد که رئیس جمهور آمریکا منتخب مردم نیست، بلکه منتخب چند ابرسرمایه‌دار پول پرست است که زیر پرچم سازمانی به نام انجمن فراماسونری جمع شده‌اند تا بتوانند پول ، قدرت و امکانات بیشتری جمع و جلب کنند بازی زیبا و قابل تحسین پیترسلرز یکی از برترین کمدین های تاریخ سینما این فیلم سیاسی به ظاهر طنز را بسیار دیدنی و جذاب کرده است یکی از پیام‌های بارز این فیلم این است که انسان هالو و تهی‌مغز امروزی ساخته و پرداخته تلویزیون است که دهه هفتاد میلادی اوج تاثیرگذاری این رسانه بر انسان غربی بود ما در همین دهه هفتاد میلادی شاهد فیلم اندیشمندانۀ شبکه هستیم که انتقادی صریح بر دروغ پردازی شبکه‌های تلویزیونی بود قابل ذکر است که فیلم قدیمی حضور در واقع دستمایه اصلی فیلم‌نامه سریال مرد هزار چهره ساخته مهران مدیری بوده است، سریالی که از این فیلم زیبا و پرمحتوا به طرزی ناشیانه کپی برداری کرده است
از سه‌گانهٔ زر و زور و تزویر ، تزویر است که زر را هم جمع میکند تا زور را تقویت کند که رباخواری از طریق بانک‌گردانی را در رأس امور خود در سراسر جهان قرار داده بودند ، بعد از اختراع سینما فتح این سنگر را نیز مأموریت اصلی جهانی خود قرار دادند اکنون و اینجا با این‌همه سکوت اهل سینمای ایران در جنایات اسرائیل و یا اتفاقات تروریستی در وطن ، نباید شک کرد که در نیز جدید‌الاسلام به همراه ، عموم مشاغل سینما را اشغال کرده باشند پی.نوشت: مکالمهٔ روان محسن تنابنده به زبان عبری در فیلم محمد رسول الله صل الله علیه و آله و سن‌پترزبورگ قابل توجه و بررسی است همچنین اهدای فیلم سرب توسط مسعود کیمیایی به یهودیان پراکنده در جهان
تحلیل استراتژیک سینما
زوتوپیای فرویدی تحلیل فیلم آخرین جلسه فروید ۲۰۲۳ کارگردان متیو براون ساخته مشترک آمریکا و انگلستان بازیگران آنتونی هاپکینز متیو گود لیو لیزا فرایز فیلم آخرین جلسه فروید در واقع صورت‌جلسهٔ سینمایی یک ملاقات خیالی بین زیگموند فروید، روان‌شناس یهودی خداناباور و سی‌اس‌لوئیس، پژوهشگر مسیحی و نویسنده الهی‌دان انگلیسی است فروید، روانشناس یهودی الاصل اتریشی در آغاز قرن بیستم مشهورترین و البته مخرب‌ترین نظریه انسان‌شناسی‌اش را به عنوان پایه علم روان‌شناسی معرفی کرد نظریهٔ فروید یهودی این بود: عموم اختلالات بشر که منجر به عدم دستیابی به سعادت و آرامش روان است همانا سرکوب نمودن غرایز جنسی است و سپس فروید به‌عنوان راه حل، این چاه را پیش پای بشریت گذاشت : باید برای آزادی فکر و ذهن انسان، کنترل‌های مذهبی و اجتماعی را از سر غریزه جنسی برداشت تا فرد با فکری منبسط و ذهنی خلاق به رشد، پیشرفت و سعادت برسد لازمه پذیرش این نظریهٔ بسیار وسوسه انگیز، طرد کامل عقاید مذهبی و عرف‌های اجتماعی بود، لذا جامعه سکولار غربی که چند قرن قبل از فروید یهودی خود را از حکومت کلیسای مملو از خرافات رها کرده بود، در یک حرکت سریع، نظریه فروید را عملیاتی و اجرایی نمود بیشترین طرفدارن تئوری آزادی جنسی سرمایه داران بودند که حالا طرح جامعه آزاد یا لیبرال را مستعد دوشیدن بیشتر مردم می‌دیدند حضور زنان در محیط های کاری در کنار مردان و آزادی‌های جنسی باعث ترغیب کارگران به حضور در این نوع مشاغل ولو با دستمزد پایین می‌شد و از سویی دیگر دستمزد پایین زنان تضمین سود بیشتر بود فیلم آخرین جلسه فروید کنکاشی است در شخصیت لامذهب فروید، شخصیتی متزلزل که هیچ دستگیره محکمی برای حفظ تعادل فکری‌اش و نظریات روان‌شناسی‌اش ندارد آنچه تزلزل فروید یهودی را در این فیلم بیشتر از هر چیز دیگر به نمایش می‌گذارد وضعیت نابسامان دختر فروید یعنی آنافروید است که زنی با انحراف علاقه به جنس موافق می‌باشد فروید که حتی قادر نیست مشکل انحراف اخلاقی دختر خودش را با روان‌کاوی و روان‌درمانی حل کند، این مرض را غیر قابل درمان و به عنوان یک مسئله فطری و غریزی معرفی می‌کند فیلم آخرین جلسه فروید به طرزی زیرکانه استیصال پدر و دختر را نسبت به این انحراف هوس‌ناک به تصویر می‌کشد ازدواج آنافروید با همکار هم‌جنسش و تایید فرویدِ پدر در انتهای فیلم، نمادی از عجز و ناتوانی نظریات فروید در شناخت حقیقی انسان و مسائلش معرفی می‌شود در بین روانشناسان امروزی مشهور است که نظریات فروید علم روان شناسی را چند صد سال عقب نگاه داشت و باعث عقب ماندگی بشریت در شناخت واقعی نفس خویش شد آثار ویرانگر مکتب انحرافی فروید یهودی یکی از هزاران صدمه‌ای است که بشریت از تفکرات یهودیان خودبرترپندار دیده است نظریهٔ فروید یهودی ناشی از این دیدگاه افراطی است که فقط یهودیان انسان هستند و بقیه حیوان انسان‌نما می‌باشند، لذا فروید به خود اجازه می‌دهد به‌جای اتوپیا یا مدینه فاضله به زوتوپیا یا باغ‌وحش فاضله بپردازد در زوتوپیای فروید یا همان جامعه لیبرالی (دنیای آزاد) همه در صلح و آرامش همدیگر را شکار می‌کنند، مرد زن را شکار می‌کند و زن مرد را و سرمایه‌دار هردوی این‌ها را لذا عموم آثار سینمای غرب وحشی وحشی در موضوع شکار آدمها توسط همدیگر محدود می‌شود اگر فیلمی به شکار دو جنس مخالف بپرداز فیلم در ژانر درام ، اروتیک (شهوانی) و احساسی تعریف می‌شود و اگر به شکار طبقهٔ ضعیف توسط طبقه سرمایه‌دار بپردازد در ژانرهای وسترن، هیجانی، ترسناک و جنگی گروه‌بندی می‌شود از دیگر صدمات یهود به جامعه بشری بانکداری مبتنی بر رباخواری است که در موضوع این متن نیست و فقط برای جدی بودن صدمات تفکر یهود به آن اشاره گردید
تحلیل استراتژیک سینما
تحلیل فیلم قلب رقه مشخصات فیلم نویسنده و کارگردان خیرالله تقیانی‌پور تهیه‌کننده سعید پروینی بازیگران شهرام حقیقت‌دوست شادی مختاری محیا دهقانی عبدالرضا نصاری فیلم قلب رقه بی تردید یکی از فنی‌ترین و حرفه‌ای‌ترین آثار سینمای ایران می‌باشد این فیلم بر اساس بروزترین تاکتیک‌های تولید فیلم در سینمای هالیوود ساخته شده است شاید این توصیف طرفدارانه برای شما عجیب باشد ولی فیلم قلب رقه خوشبختانه شاهدی است بر دستیابی دیرهنگام هنرمندان سینمای ایران به قویترین اصول فیلم سازی صنعتی برای دفاع از این نظریه بهتر است به دو مثال یکی از صنعت خودرو و دیگری از سینمای هند توجه کنیم در صنعت خودروسازی مهم‌ترین مسئله برای تولید خودروی جدید چیزی به نام پلتفرم یا سکو است که در واقع اصلی‌ترین چیز در خودرو بوده و اگر یک خودروساز یک پلتفرم مستحکم داشته باشد می‌تواند بینهایت خودروی جدید بر روی آن پلتفرم پیاده کند که هر کدام با دیگری تفاوت‌های چشم‌گیری داشته باشد مانند پلتفرم سمند با نام X7 که ارتقا یافته پلتفرم پژو 405  می‌باشد و بر روی این پلتفرم علاوه بر انواع سمند، خودروی دنا نیز ساخته شده که بسیار با سمند متفاوت می‌باشد مثال دوم را از سینمای هند می‌زنم شاید نود و پنج درصد فیلم های هندی بر اساس این داستان باشند که: بین زن و شوهری در حادثه‌ای مانند غرق شدن کشتی یا سیل و زلزله جدایی مکانی و زمانی اتفاق می‌افتد و همچنین فرزندان بین این زن و مرد تقسیم می‌شوند آنها پس از سال ها به هم می رسند و در حالی که یک گروه‌شان فقیر و دیگری ثروتمند می‌باشد ، در این رسیدن فرد شروری هم از میان برداشته می‌شود اگر این ماجرای کوتاه را پلتفرم یا سکوی فیلم‌نامه‌های هندی بدانیم اعتراف خواهیم کرد که سینمای هندوستان صدها یا حتی هزاران فیلم بر روی همین سکو یا پلتفرم ساخته و مردم هند به همراه مردم دنیا هر بار با شوق و علاقه به تماشای فیلم جدید با همان پلتفرم ثابت داستانی می‌روند مردم از تکراری بودن اصل داستان شاکی نمی‌شوند بلکه جذابیت فیلم برای آنان لایه‌های غیرداستانی است که بر روی این پلتفرم کشیده می‌شود همانگونه که مصرف کنندگان خودرو در تمام دنیا به سکو یا پلتفرم تکراری که اتاق خودرو با چهار چرخ است، اهمیتی نمی‌دهند و انتخاب نهایی آن‌ها در واقع لایه های ظاهری و کاربردی خودرو است حال آنکه اگر پلتفرم خودرو نیز تغییری چشمگیر داشته باشد، شاید راننده نتواند آن را به راحتی براند و ممکن است آن خودروی خلاقانه ، حتی با خیابان‌ها و قوانین راهنمایی و رانندگی سازگار نباشد سالهاست هالیوود بر اساس چند پلتفرم داستانی ساده، فیلم‌های متعددی با روکش های متنوع ساخته است مثلاً در ژانر وسترن ما شاهد یکی دو پلتفرم تکرارشونده هستیم که عموماً شامل یک کلانتر تنها و قهرمان غریبه هفت‌تیرکش و یک دسته جانی مردم آزار و مردم عاصی شده از آنان می باشند در نیمی از همین فیلم های وسترن دسته سرخ‌پوستان هم بعنوان آزاردهنده‌های مردم حضور دارند یا در ژانر وحشت و ترسناک عموماً با دو یا سه پلتفرم سروکار داریم پلتفرم اول ارواح یا اجسام یا مکان خبیث و نحس هستند دوم موجودات فضایی یا زیرزمینی نابودگر و سوم تبدیل آدم های عادی به موجودات خبیث که حاصلجمع دو پلتفرم یک و دو می‌باشد با این مقدمه طولانی برگردیم به سینمای ایران سالهاست سینماگران بعد از انقلاب بدون تکیه به پلتفرم داستانی فیلم‌هایی ساخته‌اند که قادر به حرکت رو به جلو نمی‌باشند ، مانند ماشینی که پس از طی مسافت ده متر لاستیک هایش جدا شده و بدنه اش از وسط نصف شود کارگردانان ایرانی سال ها بدون ایجاد حتی یک پلتفرم قوی داستانی فقط روکش فیلم می‌ساختند لذا آنان به تقلید از رمان نویسان قصه‌های متنوعی را تبدیل به فیلم یا در واقع تصویر متحرک کرده‌اند بدون آنکه به تفاوت رمان با فیلم توجه کنند فیلم مانند رمان نیست که احساسات آدم ها را در آن مطالعه کنی ، بلکه در فیلم خودت با احساسات آدم ها درگیر می‌شوی و دیگر تغییرات آدم های قصه را قضاوت نمی‌کنی، بلکه قرار است خودت تغییر پیدا کنی لذا فیلم مانند عکس نیست که به قاب و یک میخ روی دیوار نیاز داشته باشد بلکه مانند خودرو نیروی محرکه می‌خواهد و چرخ‌هایی که آن را به پیش براند و البته فضایی که مخاطب را هم در داخل خود جای دهد یکی از پلتفرم های معروف سینما پلتفرم اسطوره ای یا سفر قهرمان است که ماجرا از یک قهرمان کنار گذاشته که دعوت به کار می‌شود شروع شده و با امتناع قهرمان و سپس انگیزشش ادامه پیدا میکند و در نهایت پس از تحول ناشی از پرتگاه‌های سفر قهرمان، داستان به نتیجه مطلوب رسیده و او به عنوان قهرمان ناجی و پیروزمند به مبدأ اولیه برمی‌گردد حالا بررسی کنید چند درصد فیلمهای سینمای ایران از یک پلتفرم با توان تحریک تماشاگر پیروی می‌کنند
تحلیل استراتژیک سینما
ادامه تحلیل فیلم قلب رقه شاید فیلم قلب رقه را خیلی ها فکر کنند که تقلیدی از سریال ایرانی سقوط یا سریال  سوئدی خلافت باشد چون علی‌الظاهر موضوع و داستان هر سه یکی است موضوع این سه فیلم و سریال، داعش در سوریه و عراق است و داستان هم این است: نفوذ یک مامور امنیتی به قلب پایتخت داعش با همکاری یک زن گرفتار شده و در نهایت نابودی رهبران داعش و نجات موفقیت آمیز زن ولی این سه فیلم و سریال در داستان شباهت ندارند بلکه در پلتفرم یا سکویی که داستان بر آن سوار است مشترک هستند سریال سوئدی خلافت، از این پلتفرم استفاده کرده تا نفوذ داعش را در نوجوانان و جوانان اروپا به تصویر بکشد سریال سقوط اما داستانش را بر این پلتفرم سوار می‌کند تا هم نقش مدافعان حرم و سربازان سردار سلیمانی را ناچیز بشمارد و در بیننده‌اش نسبت به زنان چادری و محجبه ایجاد تنفر و اشمئزاز کند و آنان را در قامت افسران زن گشت ارشاد به تصویر بکشد ولی فیلم قلب رقه اگرچه از همان پلتفرم استفاده می‌کند ولی داستان دیگر را روی آن سوار می‌کند که آن داستان شجاعت و جوانمردی مردان حاج قاسم است کارگردان فیلم قلب رقه داستانش را زیاد شلوغ نمی‌کند چون نمی‌خواهد تماشاگرش را گیج کند او یک سپاهی، یک نیروی فاطمیون و یک نیروی حزب‌اللهی به همراه یک فرمانده ایرانی که شباهت‌هایی به حاج قاسم دارد را بر روی پلتفرم ساده نفوذ قهرمان داعش و نجات زن سوار میکند البته همین سادگی و روانی داستان سازندگانش را متهم به سهل انگاری و کم گویی نسبت به واقعه عظیم نابودی داعش کرده‌است ولی این اتهامات ناشی از نشناختن مدیوم سینما توسط منتقدان بی‌انصاف و  البته دلسوز است فیلم قلب رقه در قامت یک فیلم سینمایی نمی‌تواند در یک ساعت و نیم تصویر متحرک قصه‌ کامل تاریخچه نفوذ داعش و عملیات های جبهه مقاومت علیه آن را یکجا بازگو کند فیلم قلب رقه مانند سینمای هالیوود از پلت‌فرم آشناشده استفاده می کند تا مخاطب بلافاصله بر داستان فیلم سوار شده و با قهرمان داستان وارد فضای تصویری فیلم شود مخاطب حالا دغدغه درک داستان پیچیده و شلوغ را ندارد و ترک موتور نیروی فاطمیون می‌نشیند و در میدان اعدام داعش چرخیده و از نزدیک التهاب مردمی که به اجبار در میدان جمع شده‌اند را لمس می‌کند تماشاگر فیلم قلب رقه همراه با قهرمان فیلم در اتاقی تاریک می‌ایستد و از لای در می‌بیند که فرمانده داعش برای دو زن سوری چگونه چنگ و دندان نشان می‌دهد اصلا مخاطب در فیلم پلتفرم‌داری مثل قلب رقه بلافاصله وارد فضای سه بعدی فیلم شده و با تمام شش دانگ حواس پنج‌گانه‌اش به جای تک تک آدم های فیلم درد و رنج می کشد، با قهرمانش گریه میکند و یا می‌خندد و با آزادی عباس و خانم پزشک آزادی را با گوشت و پوستش لمس می کند حالا اگر همین فیلم قلب رقه می‌خواست داستانی متفاوت و مثلا بکر بگوید یا ماجرای جدید خلق کند، مخاطبینش را نمی‌توانست با خودش سوار قصه کند و به فضای فیلم ببرد بلکه در آن صورت تماشاچی همچون فردی بود که پشت یک آکواریوم بزرگ شیشه‌ای ایستاده تا شاید از تحرکات ماهی‌ها و کوسه ها و دلفین‌ها و لاک‌پشت‌های داخل آکواریوم برای مدتی به حس شعف یا تعجب برسد البته اگر حوصله اش سر‌نرود فیلم های بدون پلتفرم یا سکو دقیقاً یک رمان ایستا هستنند بغایت حوصله‌سربر فیلم‌های قبل از انقلاب که به فیلمفارسی یا سینمای آبگوشتی معروف بودند پلتفرم داشتند که ملغمه‌ای بود از پلتفرم های وصل و جدایی هندی و ابتذال ایتالیایی و بعد از انقلاب متأسفانه مسئولین سینما به جای اصلاح پلتفرم های جاافتاده سینمای ایران، با کلنگ و تیشه به جان آن سینمای کمی جان‌گرفته افتادند و طی دو دههٔ شصت و هفتاد سینمای بدون پلتفرم یا سکو را با عنوان سینمای هنری جایگزین کردند سینمایی که در حقیقت  رمان تصویر شده بود و نه فیلم خوشبختانه فیلم هایی همچون قلب رقه یا سلام بمبئی هر کدام روایت استراتژیک خود را بر روی پلتفرم‌های معروف سوار کردند و توانستند مخاطب را بلافاصله با فیلم همراه کنند تا هر آنچه را که لازم است و در توان پرده نقره ای می‌باشد از طریق عدسی چشمان مخاطب وارد روح و روان وی کنند