تحلیل استراتژیک سینما
مکاتب جدید و مدرن روانشناسی زیگموند فروید را متهم میکنند که با ابداع روانکاوی تحلیلی باعث یک عقب ماندگی صدساله در روانشناسی شده است
فیلم ستودهشده و کاندیدشده برای اسکار کوچه کابوس تلاش میکند دو روی چهره روانشناسی کلاسیک را به تماشا بگذارد
چهرهای که یک رخ آن صنعت پولساز روانشناسی تحلیلی است و روی دیگرش صنایع سرگرمی ساز همچون شعبده بازی و رمّالی میباشد
گیرمودلتورو کارگردان چیرهدست فیلم کوچه کابوس رمان انتقادی ویلیام لیندزیگرشام را از دهه ۴۰ میلادی با هنرمندی تمام به تصویر کشیده است
بطوریکه مخاطب فیلم مبهوت میشود از روایت شفاف و صریحی که شباهت بین رمّالِ شعبده باز و روانکاو فرصتطلب را به هنرمندی تمام بیان میکند
ما میدانیم که در دهه چهل میلادی آموزههای فروید با عنوان مکتب وین در اوج پرستش توسط روانشناسان و جامعه شناسان و پزشکان بوده است لذا میتوان اصل داستان را یک نگارش انتقادی نسبت به روانشناسان دوران نویسنده تلقی کرد
در فیلم کوچه کابوس محور اصلی یا ستون اصلی قصه مسئله اعتراف به گناهان گذشته یا افکار گناه آلود فعلی است
جمعبندی سخنان رمال کلاهبردار داستان این میشود که مگر نه این است که افراد یکشنبهها نزد کشیشها به گناهانشان اعتراف میکنند من نیز همانگونه به آنها آرامش هدیه میکنم
امروزه روانشناسان مکتب شناختی میگویند هیچ دلیلی وجود ندارد که بیمار را وادار به تعریف قصه های سیاه دوران کودکی و نوجوانی اش کنیم
و اصولاً چه لزومی دارد مُراجع کارهای نابههنجارش را برای روانشناسش بازگو کند بلکه باید رفتار غلط فعلی اش را با توسعه آگاهیها و شناخت هایش تغییر دهیم
قطعاً فروید و پیروانش میراثدار کشیشان مسیحیای بودهاند که با اعتراف کشیدن از مردم و بخشیدن گناهانشان وجدان آزردهشان را تخدیر کرده و احساس آرامش و آسودگی وجدان جهت تداوم زندگی غلط به آنها میدادهاند
شایسته است بدانیم درمکتب اسلام اعتراف به گناه از کارهای مذموم و نهی شده می باشد
#نقد_فیلم
#کوچه_کابوس
#اسکار
#مکتب_وین
#زیگموند_فروید
#روانکاوی
#روانشناسی