صبح است که میبارد،عشق در دلُ جانِ من
به به چقدر خوبست،عشق تو از آنِ من
خوش عطرو خوش آهنگ است،این صبح زمستانی
آفِتابِ عشق در دل، پیوسته به جانِ من
#حمیدرضا_ضیافتی_برخوردار
@takbitnab
🌹🌹🌹
بیتو در دیده مرا خار و سَمَن هر دو یکیست
کنج زندان و خیابان و چمن هر دو یکیست
مرده و زندهی عاشق نتوان یافت ز هم
زآنکه پیراهن عشاق و کفن هر دو یکیست
نان حسرت خورم و جامهی حسرت پوشم
کرمِ سیبم؛ خورش و پوشش من هر دو یکیست
کهنه از نو نشناسیم که بر دل ز فراق
سوزش داغ تو و داغ کهن هر دو یکیست
زاهد و برهمن از راه نزاعاند دو قول
ور به هم صلح نمایند، سخن هر دو یکیست
صید آهوی خُتَن گر شده "طالب" چه کند؟
شکل چشم تو و آهوی ختن هر دو یکیست...
#طالب_آملی
@takbitnab
🌹🌹🌹
جز عشق، جهان هنر ندارد
یا دل هنر دگر ندارد
یا موسم صبر من خزان شد
یا نخل امید، بر ندارد
یا بر رخ من نمی شود باز
یا قلعه ی بخت در ندارد
یا وصل تو قسمت بشر نیست
یا طالع من ظفر ندارد
یا دامن رحم تو طلسم است
یا ناله ی من شرر ندارد
یا تیر تو بگذرد نهانی
یا سینه ی دل سپر ندارد
یا عشق خط امان به او داد
یا دل ز بلا حذر ندارد
یا چشم تو با دلم رفیق است
یا شیر سیه خطر ندارد
یا با دل خسته مهربان باش
یا جان بستان ضرر ندارد.
#ابوالقاسم_لاهوتی
@takbitnab
🌹🌹🌹
نخواهم عمر فانی را تویی عمر عزیز من
نخواهم جان پرغم را تویی جانم به جان تو
گر آبی خوردم از کوزه خیال تو در او دیدم
وگر یک دم زدم بیتو پشیمانم به جان تو
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
سرخی این گلبوسه روی ماه مانده
انگشت حسرت رو به سوی شاه مانده
در صفحه ی شطرنج تلخ روزهایم
آنکس که مغلوبت شده ، در راه مانده
لشکر کشی کن ای عزیز مانده در مصر
یوسف دوباره در درون چاه مانده
زخمی نکن چاقو نزن برقلب مرده
چون دست مرده از دلش کوتاه مانده
هرکس که روزی جرعه ای از عشق نوشید
در سینه اش داغی به شکل آه مانده
#مهریاس_فاطمه_حبیبی
@takbitnab
🌹🌹🌹
دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
که چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد
سر ما فرونیاید به کمان ابروی کس
که درون گوشه گیران ز جهان فراغ دارد
من و شمع صبحگاهی سزد ار به هم بگرییم
که بسوختیم و از ما بت ما فراغ دارد
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
بنازم چشمهايت را كه بعد از ديدنت يك بند،
غزل درياچه اي شد تا من موسي باعجازم!
تو درياي جنوني و منْ عاشق، پيش روي تو،
بر اين گشتم كه در قلبت عصايم را بياندازم
مرا در شعر دستي بود و از اين رو قسم خوردم،
كه در اشعار خود تنها به چشمانت بپردازم
كه پيشاني نوشتم شد مرا شاعر كني بانو
من ديوانه شعرم را كنار تو بياغازم
زليخاي مني و من شبيه يوسفي هستم
كه با خبط و خطاي نا برادر ها نميسازم
برايت شعر ميريزم برايم زندگي دم كن
تو ميخندي و من دل را به لبخند تو ميبازم
شبيه شاه مغلوبي كه اهي در بساطش نيست
به تاراج امدي و من بدون اسب و سربازم
عذابم ميدهد وقتي كه ديدارت ميسر نيست
غزل درياچه اي شد تا منِ موسي باعجازم!
#كيانوش_سفري
@takbitnab
🌹🌹🌹
صد بار به پیش قدمش جان بسپارم
یکبار مگر گوشه چشمش به من افتد
ای بر سر سودای تو سرها شده بر باد
دور از تو چنانم که سری بیبدن افتد
#ملک_الشعرای_بهار
@takbitnab
🌹🌹🌹
گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن
یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن
بفشان عرق ز چهره و اطراف باغ را
چون شیشههای دیده ما پرگلاب کن
ایام گل چو عمر به رفتن شتاب کرد
ساقی به دور باده گلگون شتاب کن
بگشا به شیوه نرگس پرخواب مست را
و از رشک چشم نرگس رعنا به خواب کن
بوی بنفشه بشنو و زلف نگار گیر
بنگر به رنگ لاله و عزم شراب کن
زان جا که رسم و عادت عاشقکشی توست
با دشمنان قدح کش و با ما عتاب کن
همچون حباب دیده به روی قدح گشای
وین خانه را قیاس اساس از حباب کن
حافظ وصال میطلبد از ره دعا
یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
اهسته و آهسته، دردلم نشستی تو
لب بستی ولی عشق را دردلم گسستی تو
آرام گرفته دل،در پرتو چشم تو
مانده برلبم اسمت،دنیای من هستی تو
#حمیدرضا_ضیافتی_برخوردار
@takbitnab
🌹🌹🌹
با نسیمی میوزی در باغ و بستان دلم
عطر شب بو میرسد بر طاق ایوان دلم
دفترم با ذکر نامت پر شد از شعر و غزل
شاه بیتی میشوی در کاخ دیوان دلم
#مریم_حاج_علیان
@takbitnab
🌹🌹🌹
عهد کردی تا من دلخسته را مرهم کنی
چون تو گویی یا کنی این عهد محکم کی شود
غم از آن دارم که بی تو همچو حلقه بر درم
تا تو از در در نیایی از دلم #غم کی شود
#عطار
@takbitnab
🌹🌹🌹
عشق یعنی به کسی این قدرت را بدهید که نابودتان کند .....
و آنقدر به او ایمان داشته باشید که هرگز این کار را نمی کند.....
#زهرا_همایی
@takbitnab
🌹🌹🌹
آغوش تو دنياى آن بيگانه خواهد شد
با دست شومش گيسوانت شانه خواهد شد
با من شكوهى داشتى با او نخواهى داشت
قصرى كه جاى جغد شد ويرانه خواهد شد
افسانه ى خوشبختى ات گمنام خواهد ماند
گمنامىِ بدبختى ام افسانه خواهد شد.
پنهان شدى تا مثل از ما بهتران... آرى
كرمى كه خود را گم كند پروانه خواهد شد
هرشب كه مى پيچد به اندام تو همخوابت
از بوى من در بسترش ديوانه خواهد شد
#مهدى_فرجى
@takbitnab
🌹🌹🌹
نمازم را قضا کرده تماشا کردنت ای ماه
بماند بین ما این رازها بینی و بین الله!
من استغفار کردم از نگاه تو نمی دانم
اجابت می شود این توبه کردن های با اکراه
برای من نگاه تو فقط مانند آن لحظه است
همان لحظه که بیتی ناگهانی می رسد از راه
...و شاید من سر از کاخ عزیزی در می آوردم
اگر تشخیص می دادم چو یوسف راه را از چاه
مرا محروم کردی از خودت این داغ سنگین بود
چنان تحریم تنباکو برای ناصرالدین شاه
#سید_حمید_رضا_برقعی
@takbitnab
🌹🌹🌹
از پی بهبود درد ما دوا سودی نداشت
هر که شد بیمار درد عشق بهبودی نداشت
بود روزی آن عنایتها که باما مینمود
خوش نمودی داشت اما آنچنان بودی نداشت
دوش کامد با رقیبان مست و خنجر میکشید
غیر قصد کشتن ما هیچ مقصودی نداشت
عشق غالب گشت اگر در بزم او آهی زدم
کی فروزان گشت جایی کاشتی دودی نداشت
جای خود در بزم خوبان شمعسان چون گرم کرد
آنکه اشک گرم و آه آتش آلودی نداشت
داشت سودای رخش وحشی به سر، در هر نفس
لیک از آن سودا چه حاصل یکدمش سودی نداشت
وحشی از درد محبت لذتی چندان نیافت
هر که جسمی ریش و جان درد فرسودی نداشت
#وحشی_بافقی
@takbitnab
🌹🌹🌹
دلبرت هرقدر زیباتر، غمت هم بیشتر
پشت عاشق را همین آزارها، تا میکند؛؛؛؛
#کاظم_بهمنی
@takbitnab
🌹🌹🌹
اگرچه با غم عشقش خراب کرد مرا
دلم خوش است که او انتخاب کرد مرا
نخورده مست شدم تا شنیدم آن ساقی
به نام کوچکم آن شب خطاب کرد مرا
#حسین_دهلوی
@takbitnab
🌹🌹🌹
به دل، هوای تو را دارم و بَر و دوشت
که تا سپیدهدم امشب کِشم در آغوشت
چنان نسیم که گلبرگها ز گل بکَند
برون کُنم ز تنت برگبرگِ تنپوشت
گهی کِشم به برت تنگ و دست در کمرت
گهی نهم سرِ پُرشور بر سرِ دوشت
چه گوشوارهای از بوسههای من خوشتر
که دانهدانه نشیند به لالهی گوشت
گریز و گمشدنِ ماهیانِ بوسهی من
خوش است در خزهی مخملِ بناگوشت
ترنمیست در آوازهای پایانی
که وقت زمزمه از سر برون کند هوشت
چو میرسیم به آن لحظههای پایانی
جهان و هر چه در آن میشود فراموشت
چه آشناست در آن گفتوگوی راز و نیاز
نگاهِ من به زبانِ نگاهِ خاموشت
#حسین_منزوی
@takbitnab
🌹🌹🌹
شراب عشق میدهی خمار میکنی مرا
شمیم مهر میدمی مهار میکنی مرا
تمام شعر شاملو تمام حس حافظی
وشعر میشوی شبی بهار میکنی مرا
زچشم سرخ فام تو دو تیر داغ میچکد
کمی نگاه میکنی شکار میکنی مرا
لب تو سیب میزند و گندمی به زلف هات
چه نان و بوسه ای کنون نثار میکنی مرا
شکوفه های داغ تو و عطر کوچه باغ تو
شکوه یاس هستی و بهار میکنی مرا
#فاضل_نظری
@takbitnab
🌹🌹🌹
باید که ز داغم خبری داشته باشد
هر مرد که با خود جگری داشته باشد
حالم چو دلیریست که از بخت بد خویش
در لشکر دشمن پسری داشته باشد!
سخت است پیمبر شده باشیّ و ببینی
فرزند تو دین دگری داشته باشد!
آویخته از گردن من شاهکلیدی
این کاخِ کهن بی که دری داشته باشد
سردرگمیام داد گره در گره اندوه
خوشبخت کلافی که سری داشته باشد...!
#حسین_جنتی
@takbitnab
🌹🌹🌹
دلم دردی نهان دارد در این دنیای تنهایی
غبارین وحشتی دارم از این شبهای تنهایی
نمیدانم چرا بیخود به دامم میکشد جبری
مگر صیاد دارد بیشه در صحرای تنهایی؟
به روحم شورش اندازد، به جانم افکنَد دردی
عجب هنگامهای دارم در این غوغای تنهایی
اگر بیباکتر گردم، به کویش شعله اندازم
زنم آتش به جان و جامه و سیمای تنهایی
دلا! بار دگر بشنو صدای سرد اندوهم
سرود خستهای دارم کنون در پای تنهایی...
#حنیفه_فریور_روستایی
@takbitnab
🌹🌹🌹
وابسته به دنیای پر از درد شدیم
در زندگی محتاج به نامرد شدیم
تا چشم بهم گذاشتم عمر گذشت
ما شعله عشقیم که دلسرد شدیم
#فاطمه_حبیبی_مهریاس
@takbitnab
🌹🌹🌹
شراب عشق میدهی خمار میکنی مرا
شمیم مهر میدمی مهار میکنی مرا
تمام شعر شاملو تمام حس حافظی
وشعر میشوی شبی بهار میکنی مرا
زچشم سرخ فام تو دو تیر داغ میچکد
کمی نگاه میکنی شکار میکنی مرا
لب تو سیب میزند و گندمی به زلف هات
چه نان و بوسه ای کنون نثار میکنی مرا
شکوفه های داغ تو و عطر کوچه باغ تو
شکوه یاس هستی و بهار میکنی مرا
#فاضل_نظری
@takbitnab
🌹🌹🌹
باید که ز داغم خبری داشته باشد
هر مرد که با خود جگری داشته باشد
حالم چو دلیریست که از بخت بد خویش
در لشکر دشمن پسری داشته باشد!
سخت است پیمبر شده باشیّ و ببینی
فرزند تو دین دگری داشته باشد!
آویخته از گردن من شاهکلیدی
این کاخِ کهن بی که دری داشته باشد
سردرگمیام داد گره در گره اندوه
خوشبخت کلافی که سری داشته باشد...!
#حسین_جنتی
@takbitnab
🌹🌹🌹