eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.5هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbit.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
تب کردن تو مـــردن من هر دو بهانه ست... عشق است که بین من و تو در تب و تاب است.. @takbitnab 🌹🌹🌹
گفتی اگر دانی مرا آیی و بستانی مرا ای هیچگاه ناکجا ! گو کی، کجا بستانمت؟!... @takbitnab 🌹🌹🌹
هر ملاحت لی باخیش صاحیبی جیران اولماز هر عرب سویلیین انسان کی مسلمان اولماز یاخچیلیق سوزده فقط اولسا کی انسان اولماز ال توتان اولسا کاسیب وارلیغا پشمان اولماز @takbitnab 🌹🌹🌹
چه خوب می‌شد همين لحظه يک اتفاقی می‌افتاد مثلا" باد می‌آمد می‌رفت باغ‌های بالا را دور می‌زد برمی‌گشت، خاک را بو می‌کرد، و از کنارِ شمشادهای شکسته بوی خوش آب و خبر از هوای حامله می‌آورد. شمعدانی‌های بالِ چينه‌ی مهتاب تب دارند، تشنه‌اند، بی‌ترانه‌اند. اصلا" باد چرا از چيزی شبيه باران نمی‌خواند! آخر چه‌قدر تا کی بايد با اين چراغِ ترسو هی از ترسِ شب و هق‌هقِ گريه گفت و گو کنيم؟ پس کی می‌آيد همان که می‌گويند دريا را با خود خواهد آورد!؟ مادرم می‌گويد برای شنيدنِ آوازِ آينه نبايد عجله کرد، بالاخره می‌آيد کسی که با زورقِ آوازهاش دريا را با خود خواهد آورد. می‌آيد با آسمانِ بلند هم به بحثِ روشنِ باران خواهد نشست می‌گويد اين شمعدانی‌ها تب دارند اين باغ‌ها تشنه و اين شمشادها بی‌ترانه‌اند کاری بايد کرد! @takbitnab 🌹🌹🌹
ای تو امان هر بلا ما همه در امان تو جان همه خوش است در سایه لطف جان تو از هوس وصال تو وز طلب جهان تو نیست مرا ز جسم و جان در ره عشق تو نشان @takbitnab 🌹🌹🌹
ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر قلب بی‌حاصل ما را بزن اکسیر مراد یعنی از خاک در دوست نشانی به من آر در کمینگاه نظر با دل خویشم جنگ است ز ابرو و غمزه او تیر و کمانی به من آر در غریبی و فراق و غم دل پیر شدم ساغر می ز کف تازه جوانی به من آر منکران را هم از این می دو سه ساغر بچشان وگر ایشان نستانند روانی به من آر ساقیا عشرت امروز به فردا مفکن یا ز دیوان قضا خط امانی به من آر دلم از دست بشد دوش چو حافظ می‌گفت کای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر @takbitnab 🌹🌹🌹
بی خوابی خاک از انتظاری خسته‌ست پیداست که جانش به کسی وابسته‌ست یک نیمه شب است و نیمه‌ی دیگر روز چشمی به تو باز و چشم دیگر بسته‌ست @takbitnab 🌹🌹🌹
من که پابند هوس ها و گناهم چه کنم؟ نفسِ سوخته ای در تهِ چاهم چه کنم؟ خبر آمد که کریم آمد و در واشده است سفره پرداز قدیم آمد و در وا شده است اسم رحمان و رحیم آمد و در وا شده است درد عصیان مرا خویش مداوا شده است آی مردم به خدا ربِّ رحیمی داریم سجده آرید، خداوند کریمی داریم ای که بخشنده ی هر جرم و گناهی، العفو به پشیمان شدگان نیز پناهی، العفو من پشیمان شده ام؛ نیم نگاهی، العفو یا الهیّ و الهیّ و الهی العفو سائلی را به سر سفره ی خود راه بده من گدای توأم ای حضرت الله- بده!- یارب این سوخته دل را که محک لازم نیست بچه ای را که کتک خورده، فلک لازم نیست @takbitnab 🌹🌹🌹
بیا که رایت منصور پادشاه رسید نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید جمال بخت ز روی ظفر نقاب انداخت کمال عدل به فریاد دادخواه رسید سپهر دور خوش اکنون کند که ماه آمد جهان به کام دل اکنون رسد که شاه رسید ز قاطعان طریق این زمان شوند ایمن قوافل دل و دانش که مرد راه رسید عزیز مصر به رغم برادران غیور ز قعر چاه برآمد به اوج ماه رسید کجاست صوفی دجال فعل ملحدشکل بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید صبا بگو که چه‌ها بر سرم در این غم عشق ز آتش دل سوزان و دود آه رسید ز شوق روی تو شاها بدین اسیر فراق همان رسید کز آتش به برگ کاه رسید مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول ز ورد نیم شب و درس صبحگاه رسید @takbitnab 🌹🌹🌹
هرکه باپاکدلان صبح ومسایی دارد دلش از پرتو اسرار صفایی دارد زهدبانیت پاک است نه باجامه پاک ای بس آلوده که پاکیزه ردایی دارد @takbitnab 🌹🌹🌹
شانه های تو قبله گاه دیدگان پر نیاز من شانه های تو مهر سنگی نماز من... @takbitnab 🌹🌹🌹
امشب هوای تو به سرم زده هوایت را نفس می کشم ستاره ها بیشتر می درخشند ماه هم لبخند می زند هوای تو هم عجب حکایتی دارد وقتی من امشب با تنهایی درگیرم ! @takbitnab 🌹🌹🌹
بیا، مرو ز کنارم، بیا که می‌میرم نکن مرا به غریبی رها که می‌میرم به خاک پای تو سر می‌نهم ، دریغ مکن زچشم‌های من این توتیا که می‌میرم @takbitnab 🌹🌹🌹
بگریز در آغوش من از خلق که گلها از باد گریزند در آغوش گیاهی در آرزوی جلوه مهتاب جمالش یا رب گذراندیم چه شبهای سیاهی @takbitnab 🌹🌹🌹
آه ای خدا که دست توانایت بنیان نهاده عالم هستی را بنمای روی و از دل من بستان شوق گناه و نقش پرستی را راضی مشو که بنده ناچیزی عاصی شود بغیر تو روی آرد راضی مشو که سیل سرشکش را در پای جام باده فرو بارد از تنگنای محبس تاریکی از منجلاب تیره این دنیا بانگ پر از نیاز مرابشنو آه ای خدای قادر بی همتا @takbitnab 🌹🌹🌹
در بادیهٔ عشق تو تا پای نهادم یکباره بشد دین و دل و عقل ز دستم از بس که نظر بر گُل رخسار تو دارم شد شهره بهر شهر که خورشید پرستم @takbitnab 🌹🌹🌹
ای تو امان هر بلا ما همه در امان تو جان همه خوش است در سایه لطف جان تو از هوس وصال تو وز طلب جهان تو نیست مرا ز جسم و جان در ره عشق تو نشان @takbitnab 🌹🌹🌹
بر دل غم فراقت آسان چگونه باشد دل را قیامت آمد شادان چگونه باشد تو کامران حسنی از خود قیاس میکن آن کو اسیر هجر است آسان چگونه باشد پیغام داده بودی گفتی که چونی از غم آن کز تو دور ماند می‌دان چگونه باشد هر لحظه چون گوزنان هوئی برآرم از جان سگ‌جانم ارنه چندین هجران چگونه باشد نالندهٔ فراقم وز من طبیب عاجز درماندهٔ اجل را درمان چگونه باشد خواهم که راز عشقت پنهان کنم ز یاران صحرای آب و آتش پنهان چگونه باشد پیش پیام و نامه‌ات بر خاک باز غلطم در خون و خاک صیدی غلطان چگونه باشد نامه به موی بندی وز اشک مهر سازی در مهر تر نگوئی عنوان چگونه باشد بر موی بند نامه‌ات طوفات گریست چشمم چندین به گرد موئی طوفان چگونه باشد خاقانی است و آهی صد جا شکسته دربر یارب که من چنینم جانان چگونه باشد @takbitnab 🌹🌹🌹
صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار وز او به عاشق بی‌دل خبر دریغ مدار به شکر آن که شکفتی به کام بخت ای گل نسیم وصل ز مرغ سحر دریغ مدار حریف عشق تو بودم چو ماه نو بودی کنون که ماه تمامی نظر دریغ مدار جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است ز اهل معرفت این مختصر دریغ مدار کنون که چشمه قند است لعل نوشینت سخن بگوی و ز طوطی شکر دریغ مدار مکارم تو به آفاق می‌برد شاعر از او وظیفه و زاد سفر دریغ مدار چو ذکر خیر طلب می‌کنی سخن این است که در بهای سخن سیم و زر دریغ مدار غبار غم برود حال خوش شود حافظ تو آب دیده از این رهگذر دریغ مدار @takbitnab 🌹🌹🌹
مشهد الرضا(ع) قبلۀ دل¬ها شهر مشهد که قبلۀ دل هاست تاج رفعت به تارک دنیاست ارض توس است و قطعه ای ز بهشت وادی امن زادۀ موساست اهل دل را هماره دیده و دل سوی این آستان جود و سخاست کعبه را اغنیا طواف کنند این حرم حج و کعبه فقراست خاک او توتیای چشم ملک کوی او باغ جنت المأواست به کجا میروی پی درمان این حریم رضا و دار شفاست صبحگاهان که سرزند خورشید اولین بوسه گاه او اینجاست نور تا عرش میرسد از فرش این زمین جلوه گاه عرش خداست او نه تنها که ضامن آهوست بلکه از مهر ضامن الغرباست پارۀ جان خواجه لولاک گل بی خار گلشن طاهاست صف بصف قدسیان برای طواف زین مکان تا به عالم بالاست ای صبا مژده ده به خضر و بگو که بیا چشمۀ بقا اینجاست شمس تابان و چلچراغ سپهر بقعه و بارگاه شمس ضحاست ساکنان سرادق ملکوت چشم امیدشان بر این درگاست نزند دست رد به سینه کس چون رئوفست و جان مهر و وفاست پرچم روی بام گنبد او سوی جنت دلیل و راهنماست این حرم این جلالت و عظمت طاق در زیر گنبد میناست هر دلی چون کبوتری عاشق سوی این بارگاه عشق رهاست عطر گیسوی حوریان بهشت شمّه ای زین رواق و صحن و سراست قلب ایران و جلوۀ جانان حرم قدسی امام رضاست زین حرم تا بهشت راهی نیست سایه اش مثل سایه¬ی طوباست وصف من ذرّه است و او خورشید مدح من قطره در بر دریاست شعر من گرچه نارساست ولی یا رضا مستحق یک امضاست تــــو پناهی تمام عالم را لطف کن از کرم «مقدم» را @takbitnab 🌹🌹🌹
ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان جان به غم هایش سپردم نیست آرامم هنوز @takbitnab 🌹🌹🌹
بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید از یار آشنا سخن آشنا شنید ای شاه حسن چشم به حال گدا فکن کاین گوش بس حکایت شاه و گدا شنید خوش می‌کنم به باده مشکین مشام جان کز دلق پوش صومعه بوی ریا شنید سر خدا که عارف سالک به کس نگفت در حیرتم که باده فروش از کجا شنید یا رب کجاست محرم رازی که یک زمان دل شرح آن دهد که چه گفت و چه‌ها شنید اینش سزا نبود دل حق گزار من کز غمگسار خود سخن ناسزا شنید محروم اگر شدم ز سر کوی او چه شد از گلشن زمانه که بوی وفا شنید ساقی بیا که عشق ندا می‌کند بلند کان کس که گفت قصه ما هم ز ما شنید ما باده زیر خرقه نه امروز می‌خوریم صد بار پیر میکده این ماجرا شنید ما می به بانگ چنگ نه امروز می‌کشیم بس دور شد که گنبد چرخ این صدا شنید پند حکیم محض صواب است و عین خیر فرخنده آن کسی که به سمع رضا شنید حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس دربند آن مباش که نشنید یا شنید @takbitnab 🌹🌹🌹
چون نیست حقیقت و یقین اندر دست نتوان به امید شک همه عمر نشست هان تا ننهیم جام می از کف دست در بی خبری مرد چه هشیار و چه مست @takbitnab 🌹🌹🌹
جمعی به در پیر خرابات خرابند قومی به بر شیخ مناجات مریدند یک جمع نکوشیده رسیدندبه مقصد یک قوم دویدندو به مقصد نرسیدند @takbitnab 🌹🌹🌹
سال‌ها مثل درختی که دم نجاری‌ست وقت روشن شدن اره، وجودم لرزید ناهماهنگی تقدیر نشان داد به من به تقاضای خود اصرار، نباید ورزید... @takbitnab 🌹🌹🌹