eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.4هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbit.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتی: بگو که: در چه خیالی و حال چیست؟ ما را خیال تست، ترا در خیال چیست؟ جانم بلب رسید، چه پرسی ز حال من؟ چون قوت جواب ندارم، سؤال چیست؟ بی ذوق را ز لذت تیغت چه آگهی؟ از حلق تشنه پرس که: آب زلال چیست؟ گفتم: همیشه فکر وصال تو می‌کنم در خنده شد که: این همه فکر محال چیست؟ دردا! که عمر در شب هجران گذشت و من آگه نیم هنوز که: روز وصال چیست؟ چون حل نمی‌شود بسخن مشکلات عشق در حیرتم که: فایده قیل و قال چیست؟ ای دم بدم بخون هلالی کشیده تیغ مسکین چه کرد؟ موجب چندین ملال چیست؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
ای آفتاب آینه دار جمال تو مشک سیاه مجمره گردان خال تو صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود کاین گوشه نیست درخور خیل خیال تو در اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حسن یا رب مباد تا به قیامت زوال تو مطبوعتر ز نقش تو صورت نبست باز طغرانویس ابروی مشکین مثال تو در چین زلفش ای دل مسکین چگونه‌ای کآشفته گفت باد صبا شرح حال تو برخاست بوی گل ز در آشتی درآی ای نوبهار ما رخ فرخنده فال تو تا آسمان ز حلقه به گوشان ما شود کو عشوه‌ای ز ابروی همچون هلال تو تا پیش بخت بازروم تهنیت کنان کو مژده‌ای ز مقدم عید وصال تو این نقطه سیاه که آمد مدار نور عکسیست در حدیقه بینش ز خال تو در پیش شاه عرض کدامین جفا کنم شرح نیازمندی خود یا ملال تو حافظ در این کمند سر سرکشان بسیست سودای کج مپز که نباشد مجال تو @takbitnab 🌹🌹🌹
به شوق لعل جانبخشی که درمان جهان با اوست چه طوفان می کند این موج ِ خون در جان ِ پُردردم @takbitnab 🌹🌹🌹
برو ... برو ... به سوی او ، مرا چه غم تو آفتابی ... او زمین ... من آسمان بر او بتاب ز آنکه من نشسته ام به ناز روی شانهٔ ستارگان @takbitnab 🌹🌹🌹
در دل دردیست از تو پنهان که مپرس تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس با این‌همه حال و در چنین تنگدلی جا کرده محبت تو چندانکه مپرس @takbitnab 🌹🌹🌹
این درد را چگونه توانم نهان کنم آندم که قلبم از تو به سختی رمیده است این شعرها که روح تو را رنج داده است فریادهایِ یک دلِ محنت کشیده است @takbitnab 🌹🌹🌹
پیکی مرا به سوی تو غیر از نسیم نیست آن هم ز بخت تیرهٔ من مستقیم نیست کس دل ز غمزه‌ات به سلامت نمی‌برد الا کسی که صاحب ذوق سلیم نیست لعل تو نرخ بوسه مگر نقد جان کند ور نه به قدر سنگ تو در کیسه سیم نیست بیگانه را به کوی خود ای آشنا مخوان کاهل جحیم در خور باغ نعیم نیست چندان به لطف دوست دلم شد امیدوار کز خصمی رقیب مرا هیچ بیم نیست گر بر من آن نگار پری چهره بگذرد تشویشم از عقوبت دیو رجیم نیست گر بنده با خبر شود از بحر رحمتش با عفو خواجه هیچ گناهی عظیم نیست طومار جرم ما همه از جام باده شست یارب که گفت ساقی مستان کریم نیست فارغ فروغی از غم روی تو کی شود غافل شدن ز مساله کار حکیم نیست @takbitnab 🌹🌹🌹
روزی که گذر کنی به گورم یاد آور از این نفیر و شورم پرنور کن آن تک لحد را ای دیده و ای چراغ نورم تا از تو سجود شکر آرد اندر لحد این تن صبورم ای خرمن گل شتاب مگذار خوش کن نفسی بدان بخورم وان گاه که بگذری مینگار کز روزن و درگه تو دورم گر سنگ لحد ببست راهم از راه خیال بی‌فتورم گر صد کفنم بود ز اطلس بی‌خلعت صورت تو عورم از صحن سرای تو برآیم در نقب زنی مگر که مورم من مور توام تویی سلیمان یک دم مگذار بی‌حضورم خامش کردم بگو تو باقی کز گفت و شنود خود نفورم شمس تبریز دعوتم کن چون دعوت توست نفخ صورم @takbitnab 🌹🌹🌹
ای در سر زلف تو صبا عنبر بیز وی نرگس شهلای تو بس شورانگیز هر قطره که می‌چکد ز خون دل من در جام وفای تست کژدار و مریز @takbitnab 🌹🌹🌹
رسید یار و ندیدیم روی یار افسوس گذشت روز و شب ما به انتظار افسوس گذشت عمر گرانمایه در فراق دریغ نصیب غیر شد آخر وصال یار افسوس @takbitnab 🌹🌹🌹
چون بت رخ توست، بت پرستی خوشتر چون باده ز جام توست، مستی خوشتر در هستی عشق تو چنین نیست شدم کان نیستی از هزار هستی خوشتر @takbitnab 🌹🌹🌹
چو سحرگاه ز گلشن مه عیار برآمد چه بسی نعره مستان که ز گلزار برآمد ز رخ ماه خصالش ز لطیفی وصالش همه را بخت فزون شد همه را کار برآمد @takbitnab 🌹🌹🌹
تو از ایّوب می گویی که که صبرش ‌آن چنان بودَست پُر از بی‌تابی اَم امّا تو از من تاب می خواهی ! کنارت هستم و عاشق، نفسهایم همه اُمّید مرا رفته، مرا مُرده، مرا در قاب می خواهی!؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
دلم قرین غم و درد و رنج و غصه شود چو یاد آن لب و رخسار و زلف و خال کند نیامدست مرا در خیال جز رخ تو اگر چه نرگس مستت جزین خیال کند @takbitnab 🌹🌹🌹
چه کرده‌ام بجای تو که نیستم سزای تو نه از هوای دلبران بری شدم برای تو مرا دلی است پر زخون ببند زلف تــو درون پناه می‌برم کنون به لعل جان‌فزای تو @takbitnab 🌹🌹🌹
سوخت سودای تو جان من شیدائی را برد عشق تو ز من صبر و شکیبائی را دل سرگشته بصحرای جنون زد چکنم اگر از پی نروم این دل هرجائی را @takbitnab 🌹🌹🌹
نبضم گرفت و هوای دلم گرفت. بادست نازکش ورقه ای ازگلم گرفت. افتاده ام زپاه و سرم رو به قبله است. بد آتشی به تن حاصلم گرفت. @takbitnab 🌹🌹🌹
نه کار دل به کام و نه دلدار سازگار خونین دلم ز طالع ناسازگار خویش یکدم قرار نیست دلم را ز تاب عشق در آتشم ز دست دل بی‌قرار خویش @takbitnab 🌹🌹🌹
درد معشوقان به عاشق بیشتر دارد اثر شمع تا اشکی بیفشاند پر پروانه ریخت دوش ‌سودای‌ که‌ می‌زد شیشهٔ ‌اشکم ‌به سنگ کز مژه تا دامنم یک سر دل دیوانه ریخت @takbitnab 🌹🌹🌹
ای ز عشقت این دل دیوانه خوش جان و دردت هر دو در یک خانه خوش گر وصال است از تو قسمم گر فراق هست هر دو بر من دیوانه خوش من چنان در عشق غرقم کز توام هم غرامت هست و هم شکرانه خوش دل بسی افسانهٔ وصل تو گفت تا که شد در خواب ازین افسانه خوش گر تو ای دل عاشقی پروانه‌وار از سر جان درگذر مردانه خوش نه که جان درباختن کار تو نیست جان فشاندن هست از پروانه خوش قرب سلطان جوی و پروانه مجوی روستایی باشد از پروانه خوش گر تو مرد آشنایی چون شوی از شرابی همچو آن بیگانه خوش هر که صد دریا ندارد حوصله تا ابد گردد به یک پیمانه خوش مرد این ره آن زمانی کز دو کون مفلسی باشی درین ویرانه خوش تو از آن مرغان مدان عطار را کز دو عالم آیدش یک دانه خوش @takbitnab 🌹🌹🌹
تو به من خنديدی و نمی‌دانستی من به چه دلهره از باغچه‌ی همسايه سيب را دزديدم باغبان از پی من تند دويد سيب را دست تو ديد غضب آلود به من كرد نگاه سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز، سال‌هاست كه در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تكرار كنان می‌دهد آزارم و من انديشه كنان غرق در اين پندارم كه چرا باغچه كوچک ما سيب نداشت @takbitnab 🌹🌹🌹
بسوز، ای عاشق خسته که آن بی مهر می آید بنال، ای بلبل مسکین که آن صیاد می آید برو، ای خواب، یار من نه ای، زیرا که من امشب سر زلف پریشان کسی ام یاد می آید @takbitnab 🌹🌹🌹
نسیم صبح سلامم به دلستان برسان پیام بلبل عاشق به گلستان برسان به همرهیت روان را روانه خواهم کرد روانه کرد به جانان روان روان برسان @takbitnab 🌹🌹🌹
کاش چون آینه روشن میشد دلم از نقش تو و خنده تو صبحگاهان به تنم می لغزید گرمی دست نوازنده تو کاش از شاخه سر سبز حیات گل اندوه مرا میچیدی @takbitnab 🌹🌹🌹
امشب همه شب ز هجر نالان بودم با بخت سیه دست و گریبان بودم قربان شومت دی به که همره بودی کامشب همه شب به خویش گریان بودم @takbitnab 🌹🌹🌹