eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.6هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbitnab.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
چشمم از آینه داران خط و خالش گشت لبم از بوسه ربایان بر و دوشش باد نرگس مست نوازش کن مردم دارش خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد @takbitnab 🌹🌹🌹
آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم تا برفتی ز برم صورت بی‌جان بودم زنده می‌کرد مرا دم به دم امید وصال ور نه دور از نظرت کشته هجران بودم @takbitnab 🌹🌹🌹
عقل تا بوی می عشق تو یافت دایما دیوانه‌ای لایعقل است منزل اندر هر دو عالم کی کند هر که را در کوی عشقت منزل است @takbitnab 🌹🌹🌹
بر یاد لبت لعل نگین می‌بوسم آنم چو بدست نیست این می‌بوسم دستم چو بر آسمان تو می‌نرسد می‌آرم سجده و زمین می‌بوسم @takbitnab 🌹🌹🌹
من از دست غمت مشــکل برم جان ولی دل را تو آسان بــردی از من دلم را مشکن و در پا مینـــداز که دارد در سر زلف تو مســــکن @takbitnab 🌹🌹🌹
بی تو این شهربرایم قفسی دلگیر است شعرهم بی توبه بغضی ابدی زنجیر است آنچنان میفشرد فاصله راه نفسم که اگر زود، اگر زود بیایی دیر است رفتنت نقطه ی پایان خوشی هایم بود دلم ازهرچه وهرکس که بگویی سیر است سایه ای مانده زمن بی توکه درآینه هم طرح خاکستریش گنگ ترین تصویر است خواب دیدم که برایم غزلی میخواندی دوستم داری واین خوب ترین تعبیر است کاش میبودی وبا چشم خودت می دیدی که چگونه نفسم باغم تو درگیر است تارهای نفسم رابه زمان میبافم که تو شاید‌‌ برسی حیف که بی تاثیر است.... @takbitnab 🌹🌹🌹
هرچند این که سخت شکستی دلِ من است غمگین مشو! که شیشه برای شکستن است من دوستی به‌ جز تو ندارم؛ قسم به عشق هر کس که غیر از این به تو گفته‌ست، دشمن است چشمان من مسیرِ تو را گم نمی کنند فانوس اشک‌های من از بس که روشن است! هر کس که دامنِ مژه‌اش تر نمیشود باید یقین کنیم که آلوده ‌دامن است از دیدنم دوباره پریشان شدی؟ ببخش! چون خوابِ بد، سزای من «از یاد بردن» است... @takbitnab 🌹🌹🌹
هر که زیر پیرهن بیند مرا مرده اندر کفن بیند مرا خویش را من خود کسی دانم ولی یار اگر از چشم من بیند مرا آرزو دارم قصاص از دست دوست تا بدانسان مرد و زن بیند مرا بر سر راهش کشیدم زار زار بو که آن پیمان شکن بیند مرا بیدلی کش عیب می کردم کجاست تا به کام خویشتن بیند مرا نازنینا، زین هوس مردم که خلق با تو روزی در سخن بیند مرا باد هر روزی به جولا نگاه تو خاک خواری بر دهن بیند مرا گر بیاید باز مرغ نامه بر طعمه زاغ و زغن بیند مرا جوی خون راند به جای جوی شیر خسروم، گر کوهکن بیند مرا @takbitnab 🌹🌹🌹
چرا دوستت دارم؟ هیچ قایقی به یاد نمی‌آورد که آب چطور در آغوشش گرفته و گرداب چطور برهنه‌اش کرده چرا دوستت دارم؟ از گلوله نمی‌پرسند از کجا آمده معذرت هم نمی‌خواهد از من نپرس چرا دوستت دارم نه من می‌دانم نه تو @takbitnab 🌹🌹🌹
من دوستدار ِ روی خوش و موی دلکشم مدهوش ِ چشم ِ مست و می ِ صاف ِ بی‌غشم گفتی ز سِرّ ِ عهد ِ ازل یک سخن بگو آن گه بگویمت که دو پیمانه درکشم من آدم ِ بهشتیم اما در این سفر حالی اسیر ِ عشق ِ جوانان ِ مَه وشم در عاشقی گزیر نباشد ز ساز و سوز اِستاده‌ام چو شمع مترسان ز آتشم شیراز معدن ِ لب لعل است و کان ِ حُسن من جوهری ِ مفلسم ایرا مُشوشم از بس که چشم ِ مست در این شهر دیده‌ام حقا که مِی نمی‌خورم اکنون و سرخوشم شهریست پر کرشمه‌ی حوران ز شش جهت چیزیم نیست ور نه خریدار ِ هر ششم بخت ار مدد دهد که کشم رَخت سوی دوست گیسوی حور گَرد فشاند ز مَفرشم حافظ! عروس ِ طبع ِ مرا جلوه آرزوست آیینه‌ای ندارم از آن آه می‌کشم @takbitnab 🌹🌹🌹
دارم شبی، که دوزخ از آن شب علامتست از روز من مپرس، که آن خود قیامتست یارب! ترحمی، که ز سنگ جفای چرخ ما دل شکسته ایم و زهر سو ملامتست بر آستان عشق سر ما بلند شد وین سر بلندی از قد آن سروقامتست رفتن ز کوی او کرمی بود از رقیب این هم که رفت و باز نیامد کرامتست ثابت قدم فتاده هلالی براه عشق او را درین طریق عجب استقامتست! @takbitnab 🌹🌹🌹
بت پرستم نکن اینگونه به سیمای خودت قبله را کج نکنی بر رخ زیبای خودت سجده گاهم تویی و قبله ی سیار منی جهت قبله نما ، چهره ی دیبای خودت مثل انجیلی و توراتی و وحی آمده ای شده ای مذهب من با دم گیرای خودت ساحری یا که فرستاده ای از سمت خدا می کنی معجزه با دست مسیحای خودت مریمی، روح خدا در نفست مشهود است می کشانی تو مرا سمت کلیسای خودت گر بگویم تو خدا هستی و من بنده ی تو عین کفراست و شدم کافر و شیدای خودت کافرم یا که مسلمان ، به تو ایمان دارم آیه نازل نکن از چشم فریبای خودت چشمم از شیوه چشمان تو حیران مانده تو چه داری وسط دیده ی بینای خودت لب ز لب وا بکنی از نفست می میرم کرده ای واله مرا با لب شیوای خودت عاشقت هستم و گفتم به تو اما گفتی ... خواهشا دل بکن ازخواهش بیجای خودت @takbitnab 🌹🌹🌹
در دلِ آئینه دیدم غمِ پنهانِ خودم غزلی ساختم از حالِ پریشانِ خودم به تمنای تو هر شب دلِ آئینه شکست قلمم راست بگو ،باش به فرمانِ خودم هر چه کردم که بگویی شده ای عاشق من نشدی عاشقِ من ، دوست تر از جانِ خودم مینویسم که بدانی چه کشیدم بی تو شاهدی نیست بجز دیده ی گریانِ خودم تک و تنها ز فراقِ تو نشینم هر شب به وصالت شده ام دست به دامانِ خودم شانه ای نیست گذارم سرِ سرگردان را میروم سر بگذارم به گریبانِ خودم در تلاشم که فراموش کنم مهرِ تورا تا به کی شکوه کنم از تو و خویشانِ خودم @takbitnab 🌹🌹🌹
از تمامی رودهایی که به چشم دیده ام رودخانه تویی از سراسر جاده هایی که عبور کرده ام جاده تویی چرا که هیچ رودخانه ای از دور غرقم نکرد چرا که هیچ جاده ندیده ام نرفته در آفاقش گم شوم از تمامی بال هایی که به دوش برده ام پر و بالم تویی پیشاپیشم می روی و من پی بال ها می دوم... @takbitnab 🌹🌹🌹
تو همان دوست داشتنی هستی که هر صبح دلم به هرم نفسهایت، شکوفه میدهد. و دستانم سبز میشود از یادت مرا بنواز با تصنیف لبهایت ببر تا پرواز کبوتران تا غوغای سپید یاسها روشنی بریز در چشم جهان شُکر که صبح است و طلوعی و یادِ یاری @takbitnab 🌹🌹🌹
تو اسارت من و آزادگیِ من ! تو، مثلِ شبِ برهنه ی تابستان، تنِ ملتهب من ! تو سرزمین منی ... در چشم های بلوطیِ تو هاله های سبز ؛ تو بزرگ... زیبا... پیروز تو، حسرت دور و نزدیک منی ... @takbitnab 🌹🌹🌹
ذکرِ خیرت در دلم هست و کنارم نیستی کاسه ای لبریزم و صبر وقرارم نیستی همچو برگ از شاخسارِ چشم تو افتاده ام در خزان می میرم ای فصل بهارم نیستی روح غمگینم جهانی را مکدر می کند غرقِ در اندوهم امّا غمگسارم نیستی نامسلمان بودم و ایمانِ من مهرِ تو بود دین و دل سوزاندی و گفتی نگارم نیستی یوسف گمگشته یِ در راه کنعانم چه سود؟ دل بریدی از من و چشم انتظارم نیستی @takbitnab 🌹🌹🌹
عشق آدم را به جاهای ناشناخته می‌برد مثلاً به ایستگاه‌های متروک به خلوت زنگ‌زدهٔ واگن‌ها به شهری که فقط آن را در خواب دیده وقتی عاشق شدی ادامهٔ این شعر را تو خواهی نوشت! @takbitnab 🌹🌹🌹
بانوی قشنگم من همیشه مستم لب‌ های تـــو مخفف شراب‌های دنیاست چکیده‌ی کامروای انگور که قطره می‌شود نقطه‌ی هستی مرا می‌چکاند داغی که بر دلم مانده است من این نخورده با خنده‌های تو مست بیهوده نیست که در کلمات می‌چرخم نارنجی نقطه‌ها همه ردی از بوسه های تــۥـــوست @takbitnab 🌹🌹🌹
امشب دلم آرزوی تو دارد نجواکنان و بی آرام ، خوش با خدایش می نالد و گفت و گوی تو دارد تو ، آنچه در خواب بینند پوشیده در پرده های خیال آفرینند تو ، آنچه در قصه خوانند تو ، آنچه بی اختیارند پیشش و آنچه خواهند نامش ندانند امشب دلم آرزوی تو دارد. دل آرزوی تو وانگاه این بستر تهمت آغشته ی چشم در راه بوی تو ، بوی تو ، بوی تو دارد... @takbitnab 🌹🌹🌹
چه می‌شد اگر خدا آن که خورشید را چون سیب درخشانی در میانه‌ی آسمان جا داد ، آن که رودخانه‌ها را به رقص در آورد ... و کوه‌ها را بر افراشت ، چه می شد اگر او ، حتی به شوخی مرا و تو را عوض می‌کرد ! مرا کمتر شیفته تو را زیبا کمتر ... @takbitnab 🌹🌹🌹
روی نیمکتی نشسته‌ای این سر دنیا و تمام آنچه می‌خواهی یکیست که آن سر دنیا، روی نیمکتی نشسته است و تمام آنچه می‌خواهد، تویی نیمکت‌های دنیا را بد چیده‌اند @takbitnab 🌹🌹🌹
بیا،بمان دوستم نداشتی هم خیالی نیست من به اندازه جفتمان دوستت دارم من به اندازه ای که ابر باران را دریا موج را موهات انگشتانم را پیراهنت تنم را دوست دارد دوستت دارم @takbitnab 🌹🌹🌹
ای دو چشمانت رهی روشن به سوی شهر زیبایی.. ای نگاهت باده‌ای در جام مینایی.. آه، بشتاب.. ای لبت همرنگ خون لاله خوشرنگ صحرایی ره بسی دور است.. لیک در پایان این ره، قصر پر نور است..! @takbitnab 🌹🌹🌹
از یاد نبر که از یاد نبردمت! از یاد نبر که تمام این سالها، با هر زنگِ نا به هنگام تلفن از جا پریدم، گوشی را برداشتم و به جا صدای تو، صدای همسایه ای، دوستی، دشمنی را شنیدم! از یاد نبر که همیشه، بعد از شنیدن آهنگِ «جان مریم» در اتاق من باران بارید! @takbitnab 🌹🌹🌹